گنجور

شمارهٔ ۲

بیامدی صنما بر دو پای بنشستی
دلم ز دست برون کردی و بِدَر جستی
نه مست بودی و پنداشتم که چون مستان
همی به حیله‌ شناسی بلندی از پستی
سه روز شد پس از آن تا ز درد فرقت تو
نه هوشیاری دانم که چیست نه مستی
درست گشت که جان منی بدان معنی
که تا زمن بگسستی به من نه پیوستی
به جان جانان گر تو به دست خویش دلم
چنانکه بردی امروز باز نفرستی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیامدی صنما بر دو پای بنشستی
دلم ز دست برون کردی و بِدَر جستی
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی به نزد من آمدی و بر دو پای خود نشستی، دلم را از دستم گرفتی و آن را به سرعت از من دور کردی.
نه مست بودی و پنداشتم که چون مستان
همی به حیله‌ شناسی بلندی از پستی
هوش مصنوعی: تو مست نبودۓ، ولی من به اشتباه فکر می‌کردم که مانند مست‌ها، با ترفندهایی سعی در نشان دادن برتری خود از پستی‌ها داری.
سه روز شد پس از آن تا ز درد فرقت تو
نه هوشیاری دانم که چیست نه مستی
هوش مصنوعی: سه روز گذشته و من از درد دوری تو نه حالتی دارم که بدانم هوشیار هستم یا مست.
درست گشت که جان منی بدان معنی
که تا زمن بگسستی به من نه پیوستی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو برای من بسیار ارزشمند و عزیز هستی. اما اگر روزی از من جدا شوی و به من نپیوستی، این ارزش و محبت همچنان پابرجا نخواهد ماند.
به جان جانان گر تو به دست خویش دلم
چنانکه بردی امروز باز نفرستی
هوش مصنوعی: اگر تو به جان محبوبم، دلم را به دست خودت بگیری و مانند امروز آن را ببری، دوباره آن را باز نخواهی گرداند.