شمارهٔ ۷۵ - ایضاً له
زهی دست وزارت از تو با زور
ندیده چشم گیتی چون تو دستور
ربیب الدین و دولت ای ز رایت
گرفته دین و دولت حظ موفور
به تو بنیاد دولت سقف مرفوع
ز تو صدر وزارت بیت معمور
ز عدلت لشکر بیداد مخذول
ز حکمت رایت اقبال منصور
به دیده خاطرت امروز رازی
که اندر پرده فرداست مستور
همی تابد ز نور روی و رایت
جهان ملک را نور علی نور
ز تو دست وزارت آن شرف یافت
که موسی کلیم از ذروه طور
نه در خوابی است بخت حاسد تو
که بیدارش کند جز نفخه صور
به توقیعت چو شد منشور مطوی
همانگه شد لوای حمد منشور
ز توقیع همایون تو گردد
چو از لاحول دیو فتنه مدحور
ز عهدی کز تحکم بر قلم داشت
نفاذ تیغ یازان گشت مغرور
ندیدم عهد میمونت که در وی
قلم را تیغ شد منهی و مأمور
چو آید در لطافت ذوق طبعت
نماید نوش نحل از نیش زنبور
چو گردد رایت رای تو مرفوع
شود خیل عدو مکسور و مجرور
ترا زان دولت و عمر است ممدود
که داری همتی بر عدل مقصور
سخا وجود گنجی دان که امروز
دل و دستت بدان گنج است گنجور
اگر صاحب ابوالقاسم در آن عهد
برادی و کفایت بود مشهور
ربیب الدین ابوالقاسم در این عهد
توئی مانند او مشهور و مذکور
نه چندانت مکارم جمع شدکان
به آسانی بود معدود و محصور
چه مرد باشق و باز است تیهو
چه هم ناورد شاهین است عصفور
تو فردی در کفایت ور کسی را
همی گویند آن قولی بود زور
بران کافی نباشد اعتمادی
بسی باشد سیه را نام کافور
منم عالی جنابت را دعاگو
گر از نزدیک نتوانم هم از دور
بران منگر که از نور جمالت
به کنجی مانده ام ممنوع و مهجور
ببین کاندر دعای دولت تو
سخن می پرورم منظوم و منثور
دعا نیکوترین چیزی است کان را
شمارد مرد عاقل گنج مذخور
مبارک دان دعای گوشه گیران
به روز روشن و شبهای دیجور
همیشه تا کریمان را به گیتی
بماند نام باقی سعی مشکور
مقدم باد بر هم نام نامت
چو قرآن بر همه مسموع و مأثور
همیشه دوستانت شاد و خرم
همیشه دشمنان مخذول و مقهور
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی دست وزارت از تو با زور
ندیده چشم گیتی چون تو دستور
هوش مصنوعی: دست تو در وزارت بسیار توانا و قدرتمند است و مانند تو هیچکس نمیتواند بر سرنوشت جهان تأثیر بگذارد.
ربیب الدین و دولت ای ز رایت
گرفته دین و دولت حظ موفور
هوش مصنوعی: ای فرزند دین و دولت، تو که از پرچم دین و دولت بهرهای فراوان داری.
به تو بنیاد دولت سقف مرفوع
ز تو صدر وزارت بیت معمور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو اساس و پایهی قدرت و موفقیت هستی، تو موجب بلندی و عظمت مقامها و تأثیرگذاریها هستی و همچنین به رونق و آبادانی محیطهای اجتماعی و سیاسی کمک میکنی.
ز عدلت لشکر بیداد مخذول
ز حکمت رایت اقبال منصور
هوش مصنوعی: از عدالت تو، سپاه ظلم و ستم شکست خورده است و از حکمت تو، پرچم پیروزی برافراشته شده است.
به دیده خاطرت امروز رازی
که اندر پرده فرداست مستور
هوش مصنوعی: امروز در خاطر تو رازی وجود دارد که مانند پردهای بر آینده پنهان است.
همی تابد ز نور روی و رایت
جهان ملک را نور علی نور
هوش مصنوعی: نور روی و پرچم او همچون نوری درخشنده، تمام جهان پادشاهی را روشن کرده است.
ز تو دست وزارت آن شرف یافت
که موسی کلیم از ذروه طور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مقام و منزلت وزیری که از تو نشات میگیرد، به اندازهای بزرگ و رفیع است که شرافت و عظمت آن با جایگاه موسی کلیم در کوه طور قابل مقایسه است. در واقع اشاره دارد به ارزش و اهمیت این مقام و شخصیت.
نه در خوابی است بخت حاسد تو
که بیدارش کند جز نفخه صور
هوش مصنوعی: بخت بدخواه تو در خواب نیست و هیچ چیزی جز صدا و نشانهی بزرگ نمیتواند آن را بیدار کند.
به توقیعت چو شد منشور مطوی
همانگه شد لوای حمد منشور
هوش مصنوعی: وقتی که فرمان تو صادر شد و نوشتهات آماده گردید، بلافاصله پرچم ستایش و سپاس به اهتزاز درآمد.
ز توقیع همایون تو گردد
چو از لاحول دیو فتنه مدحور
هوش مصنوعی: زمانی که اوامر و نشانههای بزرگ تو تحقق یابد، دیو فتنه و مشکلات از بین خواهد رفت و زندگی به آرامش خواهد رسید.
ز عهدی کز تحکم بر قلم داشت
نفاذ تیغ یازان گشت مغرور
هوش مصنوعی: از زمانی که قدرت و سلطه بر نوشتن داشت، مانند شمشیری که بر روی رقیبان فرود میآید، به خود مغروری دست پیدا کرد.
ندیدم عهد میمونت که در وی
قلم را تیغ شد منهی و مأمور
هوش مصنوعی: من هرگز شاهد نبودم که پیمان خوشبختی تو به گونهای باشد که در آن قلم بر روی خطاها بُرَد و انسان را از انجام کارهای نادرست بازدارد.
چو آید در لطافت ذوق طبعت
نماید نوش نحل از نیش زنبور
هوش مصنوعی: وقتی احساس لطافت و زیبایی به تو دست میدهد، شیرینی زندگی مانند عسل به دست آمده از نیش زنبور به چشمت میآید.
چو گردد رایت رای تو مرفوع
شود خیل عدو مکسور و مجرور
هوش مصنوعی: هرگاه پرچم تو بلند شود و در اوج قرار گیرد، دستههای دشمن شکستخورده و ذلیل خواهند شد.
ترا زان دولت و عمر است ممدود
که داری همتی بر عدل مقصور
هوش مصنوعی: از برکت و الطاف دوران و زندگی، بهرهمند شدهای و این به خاطر این است که همت و ارادهات بر اساس عدل و انصاف استوار است.
سخا وجود گنجی دان که امروز
دل و دستت بدان گنج است گنجور
هوش مصنوعی: سخاوت را گنجی بدان که امروز قلب و دستانت به آن گنج تعلق دارد.
اگر صاحب ابوالقاسم در آن عهد
برادی و کفایت بود مشهور
هوش مصنوعی: اگر ابوالقاسم در آن زمان زنده و توانمند بود، حتماً مشهور و معروف میشد.
ربیب الدین ابوالقاسم در این عهد
توئی مانند او مشهور و مذکور
هوش مصنوعی: در این زمان، تو همچون ابوالقاسم، معروف و قابل توجه هستی.
نه چندانت مکارم جمع شدکان
به آسانی بود معدود و محصور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فضیلتها و خوبیها به راحتی جمع نمیشوند و تعدادشان محدود و مشخص است. به عبارت دیگر، برای دستیابی به ویژگیهای نیکو باید تلاش و زحمت کشید و نمیتوان به سادگی به آنها دست یافت.
چه مرد باشق و باز است تیهو
چه هم ناورد شاهین است عصفور
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تفاوتهای میان دو پرنده اشاره میکند. یکی از آنها، با وجود ظاهر معمولیاش، قدرت و شجاعت زیادی دارد، در حالی که دیگری، که به نظر میآید قویتر و بزرگتر باشد، شاید در عمل ضعیفتر باشد. به نوعی، این عبارت به مقایسه و تضاد میان قدرت ظاهری و باطنی میپردازد.
تو فردی در کفایت ور کسی را
همی گویند آن قولی بود زور
هوش مصنوعی: تو فردی هستی که در کارها مهارت داری، و این ویژگی باعث میشود که دیگران به تو احترام بگذارند و بگویند که قدرت و توانایی بالایی داری.
بران کافی نباشد اعتمادی
بسی باشد سیه را نام کافور
هوش مصنوعی: اعتماد و اطمینان کافی نیست، چون هر چیز سیاهی را با نام کافور نمیتوان شفاف کرد.
منم عالی جنابت را دعاگو
گر از نزدیک نتوانم هم از دور
هوش مصنوعی: من دعاگوی شما هستم، حتی اگر نتوانم از نزدیک در کنار شما باشم، از دور هم برایتان آرزوی خیر میکنم.
بران منگر که از نور جمالت
به کنجی مانده ام ممنوع و مهجور
هوش مصنوعی: به من ننگر که از زیبایی تو در گوشهای قرنطینه شدهام و از دنیا دور ماندهام.
ببین کاندر دعای دولت تو
سخن می پرورم منظوم و منثور
هوش مصنوعی: ببین که در دعای موفقیت تو، من به خیال و اندیشه سخن میسازم، چه به صورت شعر و چه به صورت نثر.
دعا نیکوترین چیزی است کان را
شمارد مرد عاقل گنج مذخور
هوش مصنوعی: دعای خوب و مثبت ارزشمندترین چیزی است که یک انسان عاقل و فرزانه میتواند آن را از گنجهای پنهان به حساب آورد.
مبارک دان دعای گوشه گیران
به روز روشن و شبهای دیجور
هوش مصنوعی: دعای کسانی که در تنهایی و در حاشیه زندگی میکنند، در روزهای روشن و شبهای تاریک، برای آنها خوشیمن و خوشحالت است.
همیشه تا کریمان را به گیتی
بماند نام باقی سعی مشکور
هوش مصنوعی: همیشه دوستان و بزرگان نیکوکار در دنیا مشهور و مورد احترام خواهند بود.
مقدم باد بر هم نام نامت
چو قرآن بر همه مسموع و مأثور
هوش مصنوعی: نام تو بر همگان پیشروست، چون قرآن که همواره مورد شنیده و نقل است.
همیشه دوستانت شاد و خرم
همیشه دشمنان مخذول و مقهور
هوش مصنوعی: دوستانت همیشه شاد و خوشحال باشند و دشمنانت همیشه شکستخورده و ناتوان.