شمارهٔ ۳۱ - ایضاً له
ساقیا جام دل افروز بیار
فتح شه یاد کن و می بگسار
فتح قنوج که شمشیرش کرد
اندرین فتح شه آورد شکار
لشکرش گرد برآورد از خون
هیبتش کوه فرو برده به غار
شل او بر کتف گرگ نشست
جوهر گرگ فرو ماند ز کار
جرعه او به لب شیر رسید
بسر شیر درافتاد خمار
شمارهٔ ۳۰ - ایضاً له: چو صاحب طالع خویش است مسعودشمارهٔ ۳۲ - در مدح سپهسالار بوحلیم زریر شیبانی سپهسالار سلطان مسعود بن سلطان ابراهیم: ز کسب جاه پدر شاد باد و برخوردار
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقیا جام دل افروز بیار
فتح شه یاد کن و می بگسار
هوش مصنوعی: ای ساقی، جامی که دل را شاد میکند بیاور. یاد فتحالشهدای عشق را زنده کن و شراب را بهمن بده.
فتح قنوج که شمشیرش کرد
اندرین فتح شه آورد شکار
هوش مصنوعی: فتح قنوج، پیروزی بزرگی بود که شمشیرش در این پیروزی، به او شجاعت و افتخار بخشید.
لشکرش گرد برآورد از خون
هیبتش کوه فرو برده به غار
هوش مصنوعی: کارزاری که لشکر دشمن برپا کرد، از ترس و وحشت هیبت او، مانند کوه درون غار فرو رفت.
شل او بر کتف گرگ نشست
جوهر گرگ فرو ماند ز کار
هوش مصنوعی: شل در کنار گرگ قرار گرفت، اما توانایی و ماهیت واقعی گرگ تحت تأثیر قرار گرفت و از کارکردش کاسته شد.
جرعه او به لب شیر رسید
بسر شیر درافتاد خمار
هوش مصنوعی: نوشیدنی او به لب شیر رسید و بعد از آن، اثر شراب او را مست و مغشوش کرد.