گنجور

رباعی شمارهٔ ۳۱

چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره
امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کآن هم شب وصل در گلو ماند گره

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره
هوش مصنوعی: وقتی که آثار عشق او در دل من پیچیده و گره خورده است، در هر رگ جانم پر از آرزوهای مختلف است که به هم پیوسته‌اند.
امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کآن هم شب وصل در گلو ماند گره
هوش مصنوعی: امید به این بود که از اشک‌هایم چیزی بروز کند، ای کاش که اینطور نمی‌شد! دریغ که شب وصال نیز در گلویم گره خورده و باز نشده است.

حاشیه ها

1396/09/13 20:12
محمد

این طور به نظر میرسد که در بیت اول به جای(کار) ، (تار) درست باشد.

1398/05/01 14:08
یاسر قاسمی

با احترام، «کارِ دل» درست است، چون در آخرهمین مصرع، به گره اشاره شده است و گره به کار می افتد ونه به تار.