گنجور

پاره ۲۷

مکن خویشتن از ره راست گم
که خود را به دوزخ بری بافدم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1398/11/10 09:02

بافدم
لغت‌نامه دهخدا
بافدم . [ دَ / دُ] (اِ) عاقبت . انجام . پایان کار. (برهان قاطع). عاقبت کارها. (فرهنگ جهانگیری ). عاقبت باشد. (فرهنگ اسدی ص 340). فرجام . (شرفنامه ٔ منیری ). آخر :
گرچه هر روز اندکی برداردش
بافدم روزی بپایان آردش .
رودکی .

بودنت در خاک باشد بافدم
همچنان کز خاک بود انبودنت .
رودکی .

چه بایدت کردن کنون بافدم
مگر خانه روبی چو روبه به دم .
بوشکور.

محکم کند سرهای خم تا ماه پنجم یا ششم
وانگه بیاید بافدم وانگه بیارد باطیه .
منوچهری .

براسب گمان از ره راست چم
قرارت به دوزخ بود بافدم .
اسدی .

درنسخه ٔ حسین وفائی وادات الفضلاء بجای فاء، قاف یعنی :باقدم نوشته شده است . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 177) و آن براساسی نیست و بافدم نیز چون باقدم مرکب است از (افدم + ب اضافه ) و در پهلوی بمعنی آخرین و نهائی است و ضبط بافدم را اسدی استخراج کرده است که در لغت فرس گوید «بافدم عاقبت باشد. رودکی گوید :
مکن خویشتن از ره راست گم
که خود رابدوزخ بری بافدم ...»
یعنی به عاقبت . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).

1403/07/11 07:10
برمک

فرادم/فردم/پرادم /فراتم  اغازین و نخستین  است و افدم/اپتم/افتم  واپسین است
-
اردوان پنجم را نیز  اردوان  افدم  مینامیدند همچنان که یزدگرد سوم را نیز یزدگر افدم مینامیدند

م پایانی  همان م است که در پنجم ششم دهم یکم میبینیم