برگردان به زبان ساده
و هُوَ حکیم ابوالقاسم حسن بن اسحق بن شرف شاه از مشاهیر حکما و شعراست و کتاب شاهنامهٔ وی بر حکمتش گواست. همگی فصحا به استادی وی اقرار دارند و قول او را حجت میشمارند. از غایت اشتهار کالشّمس فی وسط النّهار محتاج به توضیح حال نیست اگرچه سخن سرایی معروف ولیکن به صفت زهد و تقوی موصوف است. در محبت و خلوص حضرت شاه ولایت و اهل بیت هدایت جد بلیغ فرموده. چنانکه سلطان محمود بیشتر به همین سبب از حکیم رنجید و ازوفای عهد دامن درکشید و تا دامان قیامت زهر ملامت چشید و به حکیم نسبت رفض داد ودرِ تحدید و سیاست گشاد. شرح این معنی در تواریخ مسطور و در السنه و افواه مذکور است. گویند که چون جناب حکیم وفات یافت شیخ ابوالقاسم کُرَّکانی فرمود که حکیم تمامت عمر خود را صرف مدحت مجوسیّه نمود، من بر وی نماز نگزارم و در همان شب حکیم را به خواب دید در مقام موقنان مقیم و در روح و ریحان جنت نعیم. ازوی پرسید که این منزلت به چه یافتی؟ حکیم گفت: به این بیت که در توحید حق سبحانه و تعالی گفتهام:
هوش مصنوعی: ابوالقاسم حسن بن اسحق بن شرف شاه یکی از مشاهیر حکما و شاعران است و کتاب شاهنامهٔ او نشاندهندهٔ حکمت و دانش عمیق اوست. بسیاری از فصحا به استادی او اذعان دارند و نظراتش را معتبر میدانند. به قدری مشهور است که نیاز به معرفی بیشتری ندارد. او اگرچه شاعری شناختهشده بود، به زهد و تقوا نیز معروف بود. در محبت و خلوص نسبت به خاندان نبوت بسیار سخن گفته است. به خاطر همین محبت، سلطان محمود از او ناراحت شد و به خاطر عدم وفای به عهد، در مشکلات و سختیها قرار گرفت. این موضوع در تاریخ نوشته شده و به زبانها افتاده است. گفته میشود که پس از وفات حکیم، شیخ ابوالقاسم کُرَّکانی اعلام کرد که او تمام عمرش را صرف مدح مجوسیان کرده و بر او نماز نخواهد خواند. اما در همان شب حکیم را در خواب دید که در بهشت و در حالتی آرامشبخش است. از او پرسید که چگونه به چنین جایگاهی رسیده است و او پاسخ داد که به خاطر بیتی که در مورد توحید خداوند سروده است.
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چهای هرچه هستی تویی
هوش مصنوعی: هرچه در جهان وجود دارد، بالا و پایین آن به تو بستگی دارد و من نمیدانم تو چه کسی هستی.
کتاب وی معروف است و اشعار دیگر نیز دارد. ولی ضمن حالات و حکایات ملوک باستان و در آغاز و انجام هر داستان در عالم نصیحت و موعظه سخنان حکیمانه دارد که بعضی از آنها نهایت لطافت دارد. غرض، وفاتش در سنهٔ ۴۱۱ و این افراد از کتاب او تیمّناً ایراد شد:
هوش مصنوعی: کتاب او بسیار معروف است و اشعار دیگری نیز دارد. اما علاوه بر داستانها و حکایات درباره حکام قدیمی، در ابتدای هر داستان و در پایان آن، نصیحتها و موعظههای حکیمانهای ارائه میدهد که برخی از آنها بسیار لطیف و دلنشین هستند. او در سال ۴۱۱ هجری قمری درگذشته است و برخی از افراد به دلیل کتاب او به او احترام گذاشتهاند.
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
هوش مصنوعی: نگذار که بینندگان به آفریننده توجه کنند، چرا که این کار ممکن است آنها را ناراحت کند.
خرد راو جان را همی سنجد او
در اندیشهٔ سخته کی گنجد او
هوش مصنوعی: خرد قضاوت میکند که ارزش جان را چقدر میداند، اما در دلش چه اندیشههای دشواری دارد که نمیتواند آن را درک کند.
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتارِ بیکار یکسو شوی
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وجود و ماهیت واقعیات، باید از سخنهای بیمورد و بیفایده دوری کنی و خستهشان کنی.
ازین پرده برتر سخن گاه نیست
ز هستی مر اندیشه آگاه نیست
هوش مصنوعی: از این پرده فراتر، جایی برای گفتوگو وجود ندارد و هیچکس از حالت وجود و واقعیت اندیشهاش آگاه نیست.
ز راه خرد در نگر اندکی
که معنی مردم چه باشد یکی
هوش مصنوعی: با اندکی تامل در مسیر خرد و دانش، متوجه میشویم که معنا و مفهوم انسانیت چیست.
ترا از دو گیتی برآوردهاند
به چندین میانجی بپروردهاند
هوش مصنوعی: تو از دو جهان فراتر رفتهای و به واسطهی چندین میانجی پرورش یافتهای.
نخستینِ فطرت پسینِ شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
هوش مصنوعی: تو اولین و اصلیترین بخش فطرت هستی، پس به خودت بازی نکن و خود را درگیر مسائل بیهوده نکن.
چه گفت آن خداوندِ تنزیل وحی
خداوند امر و خداوندِ نهی
هوش مصنوعی: چه سخن گفت آن خداوندی که وحی را نازل کرد و اهل فرمان و نهی است.
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن قولِ پیغمبر است
هوش مصنوعی: من در علم و دانش همچون شهری هستم و این سخن درست است که پیامبر(ص) فرموده است.
گواهی دهم کاین سخن را ز اوست
تو گویی که گوشم به آواز اوست
هوش مصنوعی: شهادت میدهم که این کلام از اوست، گویا که صدایش در گوش من طنینانداز است.
نباشد بجز بی پدر دشمنش
که یزدان بسوزد به آتش تنش
هوش مصنوعی: تنها کسی که بدون پدر به دشمنی پرداخته است، سزاوار عذاب الهی است و باید در آتش عذاب بسوزد.
جهانا مپرور چو خواهی درود
چو می بدروی پرورید ن چه سود
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به دنیا عشق بورزی، آن را با نیکی و محبت پرورش کن؛ چرا که اگر فقط به دنبال لذتهای زودگذر باشی، فایدهای نخواهد داشت.
برآری سری را به چرخ بلند
سپاریش ناگه به خاک نژند
هوش مصنوعی: اگر سر را به بلندی آسمان برآوری، ناگهان آن را به خاک میسپرند.
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
هوش مصنوعی: بیایید تا جهان را به خوبی و نیکی بگذرانیم و با همکاری یکدیگر سعی کنیم که کارهای خوب انجام دهیم.
بسا روزگارا که بر کوه و دشت
گذشته است و چندین بخواهد گذشت
هوش مصنوعی: بسیاری از روزگاران بر کوهها و دشتها گذشتهاند و هنوز هم روزهایی خواهد گذشت.
جهان چون شما دید و بیند بسی
نخواهد شدن رام خود با کسی
هوش مصنوعی: جهان به مانند شما است و اگر به خوبی به آن نگاه شود، از روی محبت و نرمش با دیگران رفتار نخواهد کرد.
یکی نکته گویم اگر بشنوی
هرآن تخم کاری همان بدروی
هوش مصنوعی: اگر نکتهای را به تو بگویم و تو به آن گوش بدهی، هر چه که بکاشی همان را برداشت خواهی کرد.
برادرت چندان برادر بود
کجا مر ترا تاج بر سر بود
هوش مصنوعی: برادر تو تا چه اندازه برادر است که تو را بر سر تاجی ببیند.
چو پژمرده شد روی رنگینِ تو
نگردد دگر گِرد بالین تو
هوش مصنوعی: وقتی چهره زیبا و رنگین تو پژمرده شود، دیگر کسی دور و بر تو نخواهد گشت.
ز گیتی بباید ترا یار جست
نکوکاری و راستی کار جست
هوش مصنوعی: برای پیدا کردن یک همراه خوب، باید در دنیای اینجا به دنبال کسی باشی که نیکوکاری و راستگویی در کارهایش قابلمشاهده باشد.
چو بستر ز خاک است و بالین زخشت
درختی چرا باید از کبر کشت
هوش مصنوعی: چرا باید از خود بزرگ بینی برخوردار باشی وقتی که بستر تو از خاک و تکیهگاه تو از درخت است؟
سپهر برین گر کشد زین تو
سرانجام خشت است بالین تو
هوش مصنوعی: اگر آسمان بالا بر تو بکشاید، در نهایت برایت آنچه باقی میماند، تنها سنگفرش خواهد بود.
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
هوش مصنوعی: به یک مورچه آزار نرسان، زیرا او نیز زنده است و حیات او ارزشمند و شیرین است.
همی تا توانی ز دانش مگرد
که دانش کند مرد پیدا ز مرد
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی از علم و دانش دور نشو، زیرا دانش است که انسانها را از هم تمایز میدهد و شخصیت واقعی آنها را نمایان میسازد.
اگر توشهمان نیکنامی بود
بدان سو روان بس گرامی بود
هوش مصنوعی: اگر راه سفر ما با نیکنامی و شهرت خوب پر باشد، آن گام به سمت آن مقصد بسیار ارزشمند و مهم خواهد بود.
چو زین تنگنای گلوگیر خاک
رسد پاک روحت به فردوس پاک
هوش مصنوعی: زمانی که این فشار و تنگنای زندگی از بین برود، روح تو به دنیای پاک و خوشایند منتقل خواهد شد.
سوی پایگاه بلندی رسی
بدان حضرت ارجمندی رسی
هوش مصنوعی: به جایی با عظمت و مقام بالا برس، به آن شخص بزرگوار نزدیک شو.
ولی زنده بر چرخ نتوان گذشت
به مرگ آن رهِ پاک بتوان نوشت
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا سخت و پر از مشکلات است، اما با پایان زندگی، راهی پاک و بدون آلودگی برای انسان باز میشود که میتواند به سوی حقیقت و آرامش هدایت کند.
جهان را چنین است ساز و نهاد
که جزمرگ را کس ز مادر نزاد
هوش مصنوعی: جهان به گونهای ساخته شده است که هیچکسی از مادر به جز مرگ متولد نمیشود.
خرد راو دین را رهِ دیگر است
که هر غافلی را نه اندر خور است
هوش مصنوعی: عقل و حکمت، راهی متفاوت از دین را پیش روی انسان قرار میدهد و بسیاری از کسانی که غافلند، نمیتوانند به آن مسیر دست یابند.
اگر مرگ داد است بیداد چیست
ز داد این همه داد وفریاد چیست
هوش مصنوعی: اگر مرگ حق باشد، پس ظلم و ستم چه معنایی دارد؟ از آنجا که در زندگی ما این همه فریاد و سر و صدا وجود دارد، پس عدالت و حق چه میشود؟
دل از نورِ ایمان گر آکندهای
ترا خمشی به اگر بندهای
هوش مصنوعی: اگر دل تو سرشار از نور ایمان باشد، حتی اگر به زانو درآیی، باز هم از ارزش و احترام تو کم نمیشود.
چنین است رسمِ سرایِ سپنج
تنی زو به راحت تنی زو به رنج
هوش مصنوعی: در دنیای زندگی، هر کسی در لحظاتی آرامش و راحتی را تجربه میکند و در لحظاتی دیگر با مشکلات و رنجها روبهرو میشود. این بخش از زندگی همواره در حال تغییر است و این بخشی طبیعی از زندگی انسانهاست.
جهان را چه سازی که خود ساخته است
جهاندار زین کار پرداخته است
هوش مصنوعی: دنیا را چه کار خواهی کرد وقتی خود سازندهاش به این کار پرداخته است؟
که هر گه که تو تشنه گشتی به خون
بیالودی آن خنجرِ آب گون
هوش مصنوعی: هر بار که تشنه شدی، باید مراقب باشی که به خون خنجر آب مانند خود آسیب نرسانی.
زمانه به خون تو تشنه شود
بر اندامِ تو موی دشنه شود
هوش مصنوعی: روزگار به قدری به خون تو نیازمند میشود که موی بدن تو همچون دشنهای تیز و برنده در خواهد آمد.
شکاریم یک سر همه پیش مرگ
سری زیر تاج و سری زیر ترک
هوش مصنوعی: ما در این دنیا شکارچی هستیم، یک گروه که سرهایمان زیر دو نوع سلطنت و قدرت است؛ یکی زیر تاج و دیگری زیر ترک.
چو آمدش هنگام بیرون کنند
وزان پس ندانیم تا چون کنند
هوش مصنوعی: وقتی زمان خروج او فرا میرسد، بعد از آن نمیدانیم چگونه خواهند رفت.
پراکندگانیم اگر همره است
دراز است کارش و گر کوته است
هوش مصنوعی: ما اگر در زندگی پراکنده شدهایم، این به خاطر آن است که مسیر کار او طولانی و پیچیده است؛ اما اگر کارش کوتاه و ساده باشد، میتوانیم به راحتی همراه شویم.
برین و برآن روز هم بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
هوش مصنوعی: زمان میگذرد و هر دو روز خوب و بد سپری خواهد شد. انسان عاقل چرا باید نگران باشد؟
چنین است کردار چرخ بلند
به دستی کلاه و به دستی کمند
هوش مصنوعی: چرخ زمان همیشه بر وفق مراد نیست، گاهی انسان را به اوج میرساند و گاهی هم در دام و مشکلات گرفتار میکند.
چو شادان نشیند کسی با کلاه
به خّمِ کمندش رباید ز گاه
هوش مصنوعی: وقتی کسی با کلاهی شاداب و خوشحال نشسته باشد، به آسانی میتواند دیگران را از موقعیت و حال خوبش گرفته و با خود بکشاند.
دریغا نبیند کس آهویِ خود
ترا روشن آید همه خوی خود
هوش مصنوعی: افسوس که هیچکس زیبایی و خصوصیات تو را نمیبیند، در حالی که همه چیز درباره خود را برایت روشن و واضح است.
جهان سر به سر حکمت وعبرت است
وزو بهرهٔ غافلان غفلت است
هوش مصنوعی: جهان پر از درس و حکمت است و کسانی که غافلاند، فقط از آن غفلت میکنند و بهرهای نمیبرند.
چپ و راست هر سو شتابم همی
سراپای گیتی نیابم همی
هوش مصنوعی: در هر طرف که نگاه میکنم، نمیتوانم جهانی که در آن هستم را به طور کامل درک کنم.
یکی بد کند نیک پیش آیدش
جهان بندهٔ بخت خویش آیدش
هوش مصنوعی: اگر کسی کار بدی انجام دهد، در نهایت به او خوبی نخواهد رسید و او در دنیای خود، بردهٔ سرنوشت خود خواهد شد.
یکی جز به نیکی زمین نسپرد
همی از نژندی دمش بفسرد
هوش مصنوعی: هیچ کس جز به کار نیکو پای نمیگذارد و اگر کسی برعکس عمل کند، خشمش به وجودش آسیب خواهد زد.
ز گردنده خورشیدت تا تیره خاک
همه گوهران ز آتش و آب پاک
هوش مصنوعی: از نور خورشید تا خاک تیره، همه جواهرات از آتش و آب پاکی به وجود آمدهاند.
به هستی یزدان گواهی دهند
روان ترا روشنایی دهند
هوش مصنوعی: روح تو را به وجود خداوند گواهی میدهد و به تو روشنی و آگاهی میبخشد.
چو جانت شگفت است تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت
هوش مصنوعی: وقتی جان تو حیرتانگیز است، بدن نیز حیرتانگیز است. ابتدا باید از خودت شروع کنی و خود را بسنجی.
به یک دم زدن رستی از جان و تن
همی بس بزرگ آیدت خویشتن
هوش مصنوعی: با یک لحظه توجه و تمرکز، میتوانی از تمام مشکلات و دردهای زندگی رهایی یابی و احساس بزرگی کنی.
ز قعر زمین تا به چرخ بلند
ز خورشید تا تیره خاک نژند
هوش مصنوعی: از عمق زمین تا به آسمان بلند، از روشنایی خورشید تا تاریکی خاک، همه چیز در اینجا به هم پیوسته است.
پی مور بر هستی حق گواست
که ما بندگانیم و او پادشاست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وجود خداوند گواهی است بر اینکه ما بندگان او هستیم و او خدای ماست.
منش پست گردد کسی را که گفت
منم که به دانش کسی نیست جفت
هوش مصنوعی: کسی که خود را برتر از دیگران بداند و ادعا کند که در دانش بیهمتا است، به زودی شخصیتش پایین میآید و ارزشش کاهش مییابد.
تنومند کو را خرد یار نیست
به گیتی کس او را خریدار نیست
هوش مصنوعی: نفرین بر کسی که با وجود توانمندی و قدرت، به خاطر نداشتن دانش و خرد، هیچکس او را نمیخواهد و خریدار ندارد.
چو باشد خرد جان نباشد رواست
خرد جان جانست ویزدان گواست
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و خرد وجود داشته باشد، روح و جان در آرامش خواهد بود. بنابراین، عقل و خرد مهمترین بخش روح هستند و نشان دهندهی وجود خداوند نیز میباشند.
ترا خورد بسیار بگزایدی
چو اندک خوری زور بفزایدی
هوش مصنوعی: اگر کم بخوری، سلامت تو را بیشتر میکند، اما اگر زیاد بخوری، قدرت و نیروی تو کاهش مییابد.
چو یزدان پرستی پسندیدهای
جهان چون تن تو، تو چون دیدهای
هوش مصنوعی: هرگاه به پرستش خداوند مشغول باشی، جهان برای تو زیبا و پسندیده به نظر میرسد، همانطور که بدن تو برای تو مهم و ارزشمند است، پس تو چگونه میتونی به زیباییهای جهان نگاه کنی؟
کس ار پرسدت هرچه دانی بگوی
به بسیار گفتن مبر آبروی
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو سوالی کند، هر چه میدانی را بگو، اما مبادا از حد زیاد صحبت کنی که این باعث خراب شدن اعتبارت میشود.
اگر چند گردد پرستش دراز
چنان دان که هست از تو حق بی نیاز
هوش مصنوعی: اگر پرستش و عبادت تو طولانی شود، بدان که خداوند از تو و نیازهای تو بینیاز است.
به کردار دریا بود کار شاه
یکی زو غنی دیگری زو تباه
هوش مصنوعی: کار شاه مانند دریا است؛ به این معنا که برخی از افراد از او بهرهمند میشوند و برخی دیگر از او آسیب میبینند.
ز دریا یکی ریگ دارد به کف
دگر دُر بباید میان صدف
هوش مصنوعی: از دریا یک سنگ ریزه در دست است و دُری (مرواریدی) باید در میان صدف پیدا شود.
ز شه یک زمان شهد و شیر است بهر
به دیگر زمان چون گزاینده زهر
هوش مصنوعی: زندگی به دو بخش تقسیم میشود: در برخی لحظات شیرین و دلپذیر است، اما در زمانهای دیگر، همچون زهر تلخ و گزنده میشود.
چو گویی که راهِ خرد توختم
همه هرچه بایستم آموختم
هوش مصنوعی: وقتی میگویی که به پایان راه عقل و اندیشهام رسیدهام، بدان که همه آنچه نیاز داشتم را آموختهام.
یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیشِ آموزگار
هوش مصنوعی: روزگار همچون یک بازی زیبا است که تو را به جایگاه آموزگاری مینشاند.