برگردان به زبان ساده
و هُوَ شیخ الحکیم العارف الکامل ابوالمجد مجدود بن آدم الغزنوی. از اعاظم محققین و افاخم مدققین است. عم زادهٔ رضی الدین لالای غزنوی است و مرید شیخ ابویوسف یعقوب همدانی. ظهورش در زمان سلاطین غزنویّه و مدتها مداح سلطان ابراهیم غزنوی بوده. سبب انتباهش در کتب، مسطور و در افواه مذکور. وی را بین الحکما و العرفا پایهٔ اعلی و کمالش از کلامش پیداست. بهرام شاه غزنوی خواست که همشیرهٔ خود را به وی دهد،ابا فرمود و قبول ننمود. مولوی معنوی در شأن او گفته:
هوش مصنوعی: او شیخ حکمت و عارف کامل، ابومجد مجدود بن آدم غزنوی است. از بزرگترین محققین و استادان مطرح در علم خود به شمار میرود. او عموزاده رضیالدین لالای غزنوی و مرید شیخ ابویوسف یعقوب همدانی بوده است. در دوران سلاطین غزنوی ظهور کرده و مدت زیادی در مدح سلطان ابراهیم غزنوی فعالیت داشته است. دلایل شهرت او در کتابها و در بین مردم ذکر شده است. مقام او در بین حکما و عرفا بسیار بالا است و کمال او از سخنانش نمایان است. بهرام شاه غزنوی قصد داشت که خواهرش را به ازدواج او درآورد، اما او نپذیرفت. مولوی معنوی به احترام او گفته است.
ترک جوشی کردهام من نیم خام
از حکیمِ غزنوی بشنو تمام
هوش مصنوعی: من از روزگار جوانی و ناپختگی سرشارم و از حکیم غزنوی میخواهم که تمام حکمت و تجربیات خود را برای من بازگو کند.
عطار، روح بود و سنائی دو چشم او
ما از پی سنائی و عطار آمدیم
هوش مصنوعی: عطار مانند روحی زنده و پرجنب و جوش است و سنایی به مانند دو چشمی است که به او مینگرد. ما نیز در پی سنایی و عطار به این سفر آمدهایم.
همهٔ فضلا و حکما وی را ستوده و به وی اظهار وثوق نموده. الحق سخنانش بی نظیر و بیانش دلپذیر. قطعِ نظر از مراتب فضل و کمال و معرفت در فن شعر استاد است. او را کتابی است معروف و معلوم و به حدیقة الحقایق موسوم. الحق حقیقة الحقایق و حدیقة الحدایق است و به هرچه دروصفش گویند لایق. آن را قرب سالی منظوم فرموده و در سنهٔ ۵۲۵ اختتام نموده، بعضی در آن نسخه طعن کردند. حکیم نسختی از آن به بغداد نزد برهان الدین ابوالحسن علی المعروف به بریان فرستاده. علما فتوی نوشتند که در وی مجال طعن نیست. سلطان آن جماعت را تأدیب بلیغ کرده، حکیم را سوای حدیقه، مثنوی زاد السالکین و طریق التحقیق و سیرالعباد الی المعاد و عقل نامه بر وزن حدیقه میباشد. وفات وی درسنهٔ پانصد و چهل و پنج در غزنین واقع شد و این ابیات از آن جناب است:
هوش مصنوعی: همهی بزرگان و دانشمندان او را ستایش کرده و به او اعتماد کردهاند. حقیقتاً سخنان او بینظیر و بیانش دلانگیز است. فارغ از درجات علم و کمال و آگاهی، او در عرصه شعر استادی بزرگ است. او کتابی معروف به نام «حدیقة الحقایق» دارد که حقیقتاً حقیقتی بزرگ و باغی از معارف است و هر آنچه دربارهاش بگویند، شایستهاش است. او این کتاب را در مدت یک سال به نظم درآورده و در سال ۵۲۵ آن را تمام کرده است. برخی به این نسخه ایراد گرفتهاند، اما دانشمندان فتوا دادهاند که در آن هیچگونه عیبی وجود ندارد. سلطان عدهای را که به او انتقاد کردند، به زدن توبیخهای جدی واداشت. حکیم همچنین آثار دیگری مانند «زاد السالکین»، «طریق التحقیق»، «سیر العباد الی المعاد» و «عقل نامه» به وزن «حدیقه» نوشته است. وی در سال ۵۴۵ در غزنین درگذشت و این ابیات از وی باقی مانده است:
مکندرجسموجان منزل که این دونست و آن والا
قدم زین هردو بیرون نه نه اینجا باش و نه آنجا
هوش مصنوعی: در جسم و جان خود مکانی نیاموز، زیرا که این دنیا پایینتر است و آن دنیا بالا. از هر دو این جا و آن جا فراتر برو، نه در اینجا ساکن شو و نه در آنجا.
به هرچ ازراه دورافتی چه کفرآن حرف چه ایمان
بههرچازدوستوامانیچهزشتآننقشوچه زیبا
هوش مصنوعی: هر چیزی که از راه دور به دست آید، از نظر ما ممکن است کافرانه یا مومنانه باشد. همچنین، هر آنچه که از دوستان به ما برسد، ممکن است زشت یا زیبا به نظر آید.
گواهِ رهرو آن باشدکه سردش یابی ازدوزخ
نشانِ عاشق آن باشد که خشکش بینی ازدریا
هوش مصنوعی: نشانهٔ کسی که در تلاش و سفر است، این است که اگر سردی و شدت گرما را تجربه کند، باید از آتش جهنم خبر داشته باشد. همچنین، نشانهٔ عشق واقعی این است که اگر شخصی را از دریا خشک ببینی، در واقع نشاندهندهٔ عمق احساسی اوست.
سخن گرراه دین گویی چه سریانی چه عبرانی
مکان کزبهر حق جویی چه جابلقا چه جابلسا
هوش مصنوعی: هرگاه درباره دین صحبت میکنی، فرقی نمیکند که به زبانهای مختلف یا در مکانهای مختلف باشد، اگر هدفت جستجوی حقیقت باشد، هر کجا که باشی و هر زبانی که صحبت کنی، باید به آن ادامه دهی.
شهادت گفتن آن باشدکه هم زاول درآشامی
همه دریایِ هستی را بدان حرف نهنگ آسا
هوش مصنوعی: شهادت به این معناست که انسان با تمام وجودش و با تمام احساسات و افکارش، حقیقت را درک کرده و آن را بیان کند، به گونهای که هر آنچه در وجودش دارد، به یکباره و با شدت و عمق احساساتش، به دریای بیپایانی از هستی پیوند بخورد. همچون نهنگی بزرگ که در عمق دریا شنا میکند و همه چیز را در بر میگیرد.
عروسِ حضرتِ قرآن نقاب آنگه براندازد
که دارالملکِ ایمان را مجرد بیند از غوغا
هوش مصنوعی: عروس قرآن تنها زمانی از پرده بیرون میآید که محل زندگی ایمان را از هیاهو و آشفتگی دور ببیند.
عجب نبود که ازقرآن نصیبت نیست جزحرفی
که از خورشید جزگرمی نبیند چشم نابینا
هوش مصنوعی: جالب نیست که از قرآن چیزی نصیب تو نمیشود، مانند چشمی که نمیتواند از خورشید جز گرما را ببیند.
بمیرای دوست پیش از مرگ، اگرعمرِابدخواهی
کهادریسازچنین مردن بهشتی گشته پیش از ما
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زندگی ابدی داشته باشی، پیش از آنکه بمیرند، باید دوستت را از دست بدهی. چون ادریس به خاطر چنین مرگی به بهشت رفته است قبل از ما.
چه ماندی بهر مرداری چوزاغان اندرین پستی
قفس بشکن چوطاووسان یکی برپربرین بالا
هوش مصنوعی: برای چه در دنیای پست و بیارزش همچون زاغها باقی بمانی؟ همانند طاووسها، باید قفس را بشکنی و به بالاتر بروی.
مگو مغرورغافل را برای امن اونکته
مده محرورِ جاهل را زبهر طبع اوخرما
هوش مصنوعی: به کسی که مغرور و بیخبر است، این را نگو که زندگی او در خطر است؛ زیرا او فقط به خواستههای خودش فکر میکند و به عواقب کارهایش توجهی ندارد.
تو پنداری که بربازیست این ایوان چون مینو
تو پنداری که برهرزه است این میدان چون مینا
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی که این ایوان مانند بهشت زیباست و این میدان نیز بیهدف و بیمقدار است.
نه حرف ازبهر آن آمدکه سوزی زهرهٔ زهره
نه حرف از بهرآن آمدکه دوزی چادرزهرا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که صحبت ما نه به خاطر عشق و علاقه است و نه به خاطر دزدیدن چیزهایی از دیگران. در واقع، سخن گفتن ما به دلایل دیگری است که در اینجا مشخص نشده است.
چوعلم آموختی از حرص اینک ترس کاندرشب
چودزدی با چراغ آیدگزیدهتر برد کالا
هوش مصنوعی: زمانی که علم و دانش را به خاطر حرص و طمع به دست آوردی، اکنون باید بترسی؛ زیرا در شب، وقتی دزدی با چراغ روشن میآید، کالای دزدیدهشده را با خطر بیشتری از دست خواهی داد.
چوعلمتهستخدمتکنچوبیعلمانکهزشتآید
گرفته چینیان احرام و مکی خفته در بطحی
هوش مصنوعی: اگر دانشی داری، به دیگران خدمت کن، چرا که علم واقعی این است. چینیان احرام و مکی در حال خوابیدن در زمین بطحا، زشت به نظر میرسند.
چوتنجانرامزین کن به علم و دین که زشت آید
درون سوشاه عریان وبرون سو کوشک پردیبا
هوش مصنوعی: به خودت بپندار که به علم و دین آراسته باشی، زیرا برهنگی درون شاهی زشت به نظر میرسد، همچنین برون او نیز مانند کاخی با پردههای زیبا نمیباشد.
ز طاعت جامهای برساز بهر آن جهان ورنه
چومرگ این جامه بستاندتوعریان مانی و رسوا
هوش مصنوعی: برای دنیای دیگر، لباسی از اطاعت و انضباط بر تن کن، وگرنه زمانی که مرگ این لباس را از تو بگیرد، عریان و بیپناه خواهی ماند و رسوا میشوی.
ترایزدان همی گوید که دردنیا مخور باده
تراترسا همی گوید که در صفرا مخورحلوا
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که شخصی به ما توصیه میکند در زندگی از نوشیدن شراب دوری کنیم و شخص دیگری هم پیشنهاد میکند که در شرایط خاصی از خوردن شیرینی پرهیز کنیم. به نوعی میتوان گفت که هر دو این نظرات بر مراقبت از خود و انتخابهای درست در زندگی تاکید دارند.
ز بهر دین بنگذاری حرام از حرمت یزدان
ولیک از بهرِ تن مانی حلال از گفتهٔ ترسا
هوش مصنوعی: برای دین و اعتقادات خود، حرامها را کنار میگذاری و حرمت خدا را رعایت میکنی، اما به خاطر مادیات و بدن خود، اجازه میدهی که کارهای حلال را از گفتههای بیخبران انجام دهی.
مراباری بحمداللّه ز راه حکمت و همت
به سوی خطِّ وحدت بردعقل از خطّهٔ اشیا
هوش مصنوعی: با سپاس از خداوند، به لطف خرد و اراده، به سوی وحدت و یکپارچگی هدایت شدم و عقل در دنیای مادیات از مرزهای اشیا عبور کرد.
نخواهم لاجرم نعمت نه دردنیا نه در جنت
همی گویم به هرساعت چه در سَرّا چه در ضَرّا
هوش مصنوعی: من نه به خوشیهای دنیا اهمیت میدهم و نه به نعمتهای بهشت، بلکه در هر لحظه، چه در خوشی و چه در سختی، حرفی برای گفتن دارم.
که یارب مر سنائی را سنائی ده تو در حکمت
چنان کز وی به رشک آید روانِ بوعلی سینا
هوش مصنوعی: خدایا، سنایی را چنین معرفتی عطا کن که روح بوعلی سینا به خاطر او به غیرت بیفتد.
مگردانعمرمن چون گل که در طفلی شوم کشته
مگردانحرصِمن چون مل که درپیری شوم برنا
هوش مصنوعی: عمر من را مانند گلی نگذار که در جوانی پژمرده شود، و حرص و طمع من را چون مگس نکن که در سالخوردگی جوانی را از دست دهم.
به حرص ارشربتی خوردم مگیرازمن که بدکردم
بیابان بود و تابستان و آب سردو استسقا
هوش مصنوعی: اگر به خاطر طمع، جرعهای نوشیدم، مگذار تا بر من خرده بگیری. در آن زمان بیابان بود و تابستان، و من تشنه آب سرد بودم و از خدا خواستم تا آب را به من دهد.
به هرچ ازاولیا گفتند اُرْزُقْنی وَوَفِّقْنِی
به هرچ از انبیا گفتند آمَنّا و صَدَّقْنَا
هوش مصنوعی: هر چیزی که اولیای الهی از خدا خواستهاند، در خواستههای آنان به معنی روزی و توفیق مورد نظر است. و هرچه انبیا از مردم خواستهاند، ایمان و تصدیق در حقایق و معارف الهی بوده است.
طلب ای عاشقانِ خوش رفتار
طرب ای شاهدان شیرین کار
هوش مصنوعی: ای عاشقان خوشاخلاق، به دنبال شادی باشید، ای کسانی که کارتان دلچسب و شیرین است!
تا کی از خانه، هان ره صحرا
تا کی از کعبه هین درِ خمار
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید در خانه بمانیم؟ ای دوست، راهی به سوی دشت برویم و از کعبه فاصله بگیریم تا به درِ میخانه برسیم.
زین سپس دست ما و دامن دوست
بعد ازین گوش ما و حلقهٔ یار
هوش مصنوعی: پس از این، ما از دوستی خود دست میکشیم و رابطهامان را با او قطع میکنیم، و تنها صدای یار را خواهیم شنید و به او خواهیم پیوست.
در جهان شاهدی و ما فارغ
در قدح جرعهای و ما هشیار
هوش مصنوعی: در این دنیا تو ناظر و دیدهبان هستی، در حالی که ما بیخیال از همه چیز با یک جرعه نوشیدنی آرامش داریم و هوشیاریم.
رخت بردار زین سرای که هست
بام سوراخ و ابر طوفان بار
هوش مصنوعی: بار و بنهات را جمع کن و اینجا را ترک کن، زیرا سقف این خانه سوراخ است و ابر طوفان در حال باریدن است.
چون ترا از تو پاک بستانند
دولت آن دولت است و کار آن کار
هوش مصنوعی: زمانی که از وجود خودت خالی شوی و از وابستگیها رها گردی، آن زمان به حقیقتی میرسی که همان خوشبختی و موفقیت واقعی است.
با چنین چارپای بند بود
سوی هفت آسمان شدن دشوار
هوش مصنوعی: با این حال و وضع، رسیدن به عظمتهای آسمانی بسیار سخت است.
آفرینش نثار فرق تو اند
برمچین چون خسان ز راه نثار
هوش مصنوعی: آفرینش به خاطر تو و برای تو ایجاد شده است، پس به مانند افراد نادان که از راه نادرست میچینند، نچین!
راهِ توحید را به عقل مپوی
دیدهٔ روح را به خار مخار
هوش مصنوعی: در مسیر شناخت خداوند، نباید تنها به عقل اتکا کرد، بلکه باید به درک روح و باطن نیز توجه داشت. چشم دل را نباید به چیزهای سطحی و زودگذر مشغول کرد.
به خدای ار کسی تواند بود
بی خدای از خدای برخوردار
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند بدون خدای یگانه زندگی کند، چگونه میتواند از نعمتهای او بهرهمند شود؟
چه روی با کلاه برمنبر
چه روی با زکام در بازار
هوش مصنوعی: چه زمانی که با کلاهی زیبا روی منبر میروی و چه زمانی که تحتتأثیر زکام در بازار هستی، اهمیت زیبایی و جلوه ظاهری بر رویدادها تأثیرگذار است.
ترا مزاجی مگرد در سقلاب
خشک مغزی مپوی در تاتار
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که در زندگی، نباید به چیزهای بیخاصیت و بیفایده دل ببندی و برای خودت مشکلاتی ایجاد کنی. از زحمت و تلاش الأخص در شرایط سخت و دشوار دوری کن.
خود کلاه و سرت حجاب تو اند
تو میفزای بر کله دستار
هوش مصنوعی: کلاه و سر تو در واقع حجاب تو هستند، پس چرا بر روی سر خود، عمامه اضافه میگذاری؟
کله آن گه نهی که در فتدت
ریگ در موزه کیک در شلوار
هوش مصنوعی: سر آن موقع پایین میآوری که در آستین و شلوارت شن و ماسه ریخته باشد.
ره رها کردهای از آنی گم
عز ندانستهای از آنی خوار
هوش مصنوعی: راهی را رها کردهای و از آنچه به دست نیاوردهای بیخبر هستی، و این باعث شده که در چشم دیگران ارزشی نداشته باشی.
پاک شو بر فلک چو ابراهیم
گشته از عقل و جان و تن بیزار
هوش مصنوعی: خود را از انباشتگیها آزاد کن و مانند ابراهیم که از عقل، جان و بدنی که دارد، دوری جست، به آسمانها برو.
نشود دل چو تیر تا نشوی
بی زبان چون دهانهٔ سوفار
هوش مصنوعی: دل تو نباید مثل تیر قوی و سخت شود، بلکه باید نرم و بیزبان باشد، مانند دهانهی سوفار که زیبا و دلنشین است.
تا ز اول خمش نشد مریم
در نیامد مسیح در گفتار
هوش مصنوعی: از ابتدا که مریم ساکت و بیصدا بود، مسیح در کلام و سخن ظاهر نشد.
نه فقیری چو دین و دنیا گشت
مر ترا پای مرد و دست افزار
هوش مصنوعی: هیچ فقیر و نیازی در دنیا مانند تو وجود ندارد، چون تو با پاهای مردانه و ابزار کار، به خودکفایی رسیدهای.
نه فقیهی چو حرص و نخوت کرد
مر ترا فرع جوی و اصل گذار
هوش مصنوعی: هیچ فقیهی با حرص و خودپسندی، تو را بر فرع امور متکی نمیسازد و اصل را نادیده نمیگیرد.
عالمت غافل است و تو غافل
خفته را خفته کی کند بیدار
هوش مصنوعی: دانشمند غافل است و تو، هم غافلی؛ خواب آشفته را چه کسی میتواند بیدار کند؟
غول باشد نه عالم آنکه ازو
بشنوی گفت و نشنوی کردار
هوش مصنوعی: چنانچه کسی تنها گفتار شخصی را بشنود و به رفتار و کردار او توجه نکند، نمیتواند او را عالم واقعی بداند، بلکه باید به عمل و رفتار او نیز دقت کند.
کلبهای کاندرو نخواهی ماند
سال عمرت چه ده چه صد چه هزار
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ چیز پایدار نیست و همه انسانها به گذر زمان و مرگ خود واقفند. بنابراین، در هر مرحله از زندگی، چه عمر کوتاه و چه طولانی، باید به گذر زمان و ناپایداری آن توجه کنیم و در زندگی به دنبال اهداف و معانی واقعی باشیم.
دعویِ دل مکن که جز غم حق
نبود در حریمِ دل دیار
هوش مصنوعی: عشق و احساسات دل را بهانه نکن، زیرا در دل آدمی فقط اندوه و غم وجود دارد و هیچ چیز دیگری نمیتواند در آن حضور داشته باشد.
دِه بود آن نه دل که اندر وی
گاو و خر گنجد و ضیاع و عقار
هوش مصنوعی: ده به آن معنا نیست که فقط حیواناتی مثل گاو و خر در آن جای بگیرند و زمینها و ملکها وجود داشته باشد.
کی درآید فرشته تا نکنی
سگ ز در دور وصورت از دیوار
هوش مصنوعی: چه زمانی فرشتهای میآید که تو سگ را از در بیرون کنی و صورت را از دیوار دور کنی؟
پرده بردار تا فرود آرند
هودجِ کبریا به صفّهٔ بار
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن تا عرش بزرگ بر روی صفهای فرود آید.
گرچه از مال وگندمت نه به وجه
هم خزینه پراست و هم انبار
هوش مصنوعی: هرچند که من از مال و گندم چیزی ندارم، اما هم خزانهام پر است و هم انبار.
پس تفاخر مکن که اندر حشر
گندمت کژدم است و مالت مار
هوش مصنوعی: پس به خود نبال و به دیگران فخر مکسار، چرا که در روز قیامت، آنچه که به آن افتخار میکنی، برایت مضر و خطرناک خواهد بود. گندم تو در آنجا به کژدم تبدیل میشود و مال و ثروتت همچون مار به ضررت میآید.
نه بدان لعنت است بر ابلیس
که نداند همی یمین و یسار
هوش مصنوعی: ابلیس به خاطر ناآگاهی از راست و چپ، مورد نفرین قرار گرفته است.
بل بدان لعنت است کاندر دین
علم داند به علم نکند کار
هوش مصنوعی: کسی که در دین دانش دارد اما از آن دانش بهرهبرداری نمیکند و عملی انجام نمیدهد، نفرین بر اوست.
علم کز تو تور ا بنستاند
جهل زان علم بِه بود بسیار
هوش مصنوعی: دانش و علم اگر به تو بهرهای نرساند، نادانی از آن علم بهتر است.
همچو نمرود قصد چرخ مکن
با دو تا کرکس و دو تا مردار
هوش مصنوعی: به مانند نمرود، به آسمان فکر نکن که نمیتوانی با دو کرکس و دو جسد به جایی برسی.
کز دو بال سریش کرده نشد
هیچ طیار جعفر طیار
هوش مصنوعی: هیچ پرندهای با دو بال یکسره مچالهشده پرواز نمیکند، مانند جعفر طیار که در آسمان پرواز میکند.
هرکه از چوب مرکبی سازد
مرکب آسوده دان و مانده سوار
هوش مصنوعی: هر کسی که از چوب، وسیلهای برای سواری درست کند، باید بداند که او راحت و آسودهخاطر سوار خواهد شد و دلسرد نخواهد شد.
کی توان گفت حال عشق به عقل
کی توان سفت سنگ خاره به خار
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند حال عشق را به درستی توضیح دهد، همانطور که نمیتوان سنگ سخت را به خار تبدیل کرد.
نکند عشق نفس زنده قبول
نکند باز موش مرده شکار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شاید عشق نتواند به راحتی از کسی که دیگر هیچ حیات و نشاطی ندارد، استقبال کند و او را بپذیرد. در واقع، عشق به دنبال زندگی و انرژی است و نمیتواند به کسی که مثل یک موش مرده، بیروح و خاموش است توجه کند.
سایق و قاید صراط اللّه
به ز قرآن مدان و بِه ز اخبار
هوش مصنوعی: به راهنمایی و هدایت الهی، قرآن و اخبار نباید برتری داده شوند.
جز به دست و دل محمدؐنیست
حل و عقد خزاین اسرار
هوش مصنوعی: تنها با دست و دل محمد (ص)، میتوان به گشایش و حل معماهای اسرار پرداخت.
گرد دنیا مگرد و حکمت جوی
زانکه این اندکست و آن بسیار
هوش مصنوعی: به دنبال دنیا نرو و حکمت را جستجو کن، زیرا دنیا چیزی کم است و حکمت بسیار است.
افسری کان نه دین نهد بر سر
خواهاش افسر شمار و خواه افسار
هوش مصنوعی: اگر کسی که نه دین به سر دارد، روی خواستهاش تاج میگذارد، او را تاجدار حساب کن و اگر دست به افسار میزند، او را افسارکش بدان.
هرچه نز روی دین خری و خوری
در شمارت کشند روز شمار
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر اساس دین و مذهب به دست بیاوری و از آن بهرهمند شوی، در روز شمار زندگیات به حساب خواهد آمد.
بره و مرغ را از آن ره کش
که به انسان رسند در مقدار
هوش مصنوعی: بره و مرغ را از آن طریق هدایت کن که به انسان نزدیک شوند در میزان و اندازه.
جز بدین ظلم باشد ار بکشد
بی نمازی مسبحی را زار
هوش مصنوعی: اگر به کسی که نمازی نمیخواند زجر و ظلم بستری نباشد، پس بهایی برای نمازخوانی او باقی نمیماند.
در بن چاه بین سرِ سرهنگ
بر سر دار بین تن سردار
هوش مصنوعی: در عمق چاه، سرِ سرهنگ را ببین که در بالای دار، بدن سردار را مشاهده میکنی.
تا نه بس روزگار خواهی دید
هم سپه مرده هم سپهسالار
هوش مصنوعی: هرگز خیال نکن که در زندگی فقط روزهای خوب و پیروزیها را خواهی دید؛ بلکه روزهایی هم خواهد بود که شکستها و ناامیدیها را تجربه خواهی کرد.
در طریقت خود این دو باید ورد
اول الحمد و آخر استغفار
هوش مصنوعی: در راه سیر و سلوک، باید همیشه حمد و شکر خدا را در آغاز و در پایان هر کاری داشته باشی و از گناهانت طلب آمرزش کنی.
گر سنائی ز یارِ بی همتا
گلهای کرد زو شگفت مدار
هوش مصنوعی: اگر سنایی از یار منحصر به فرد خود شکایت کرد، نباید تعجب کنی.
آب را بین که چون همی نالد
هر دم از همنشین ناهموار
هوش مصنوعی: به آبی نگاه کن که هر لحظه از هم نشینی با جریان نامناسبش شکایت میکند.
ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
هوش مصنوعی: ای صاحبان ثروت و اعتبار، ای کسانی که در سخنان خود عذر و بهانه میآورید.
پیش ازین کاین جان عذرآور فروماند زنطق
پیش ازین کاین چشمِ عبرت بین فروماندزکار
هوش مصنوعی: قبل از اینکه این جان از عذرخواهی ناتوان بماند، قبل از اینکه این چشم عبرتبین ناتوان بماند، کارها به انجام نمیرسند.
پند گیرید ای سیاهیتان گرفته جای پند
عذرآرید ای سپیدیتان دمیده بر عذار
هوش مصنوعی: ای کسانی که رنگ سیاه بر چهرهتان نشسته، بیاموزید و عبرت بگیرید. و ای کسانی که رنگ سفید به چهرهتان تازگی و زیبایی بخشیده، از عذر و بهانه دوری کنید.
ننگ ناید مر شما را زین سگان پر فساد
دل نگیرد مر شما را زین خرانِ بی فسار
هوش مصنوعی: ننگ و عیبی از شما نمیرسد، و دلنگرانی برای شما نیست از این سگهای بیاراده و این خرهای بیفهم.
باش تا از صدمهٔ صور سرافیلی شود
صورتِ خوبت نهان و سیرت زشت آشکار
هوش مصنوعی: تا وقتی که در زیباییهای ظاهری خود آسیب نبینی، چهرهات زیبا و باطن تو زشت خود را به نمایش میگذارد.
در تو حیوانی و روحانی و شیطانی در است
در شمار هرکه باشی آن شوی روز شمار
هوش مصنوعی: در وجود تو ویژگیهای مختلفی وجود دارد؛ هم جنبههای حیوانی، هم روحانی و هم شیطانی. هر کسی که باشی، با گذر زمان به همان ویژگی که در تو غالب است، تبدیل خواهی شد.
تا به جان این جهانی زنده چون دیو و ستور
گرچه پیری همچودنیا خویش را کودک شمار
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا را همچون دیو و حیوان تحمل کن، حتی اگر پیری به سراغت آید، خود را همچنان مانند یک کودک بشمار.
چند ازین رنگ و عبارت راه باید رفت راه
چندازین رمز و اشارت کار باید کرد کار
هوش مصنوعی: با چند رنگ و کلام چقدر باید در این مسیر پیش رفت و چقدر باید به این نشانهها و رمزها توجه کرد؟
گر مخالف خواهی ای مهدی درآ از آسمان
ور مؤالف خواهی ای دجال یک ره سر بر آر
هوش مصنوعی: اگر مهدی بخواهی که از آسمان بیایی، بیا؛ و اگر دجال هستی و میخواهی که کسی را به چالش بکشی، به یکباره خود را نشان بده.
عقل جزوی کی تواند گشت بر قرآن محیط
عنکبوتی کی تواند کرد سیمرغی شکار
هوش مصنوعی: عقل جزئی نمیتواند به عمق و وسعت قرآن پی ببرد. مانند عنکبوتی که نمیتواند موجودی بزرگ و شگرف مثل سیمرغ را شکار کند.
کی شود ملک توعالم تا تو باشی ملک او
کی بوداهل نثارآن کس که برچیند نثار
هوش مصنوعی: چطور میتوانی به دنیای خودت تسلط پیدا کنی تا زمانی که او مالک توست؟ چه کسی به خاطر کسی که میچیند نثار دیگران، شایسته احترام است؟
پرده دار عشق دان اسم ملامت بر فقیر
پاسبانِ در شناس آن آب تلخ اندربحار
هوش مصنوعی: پردهدار عشق به خوبی نام انتقاد را میداند، چون او پاسبان دروازهای است که آن آب تلخ در میان بهار قرار دارد.
نیست عشق لاابالی را در آن دل هیچ جای
کو هنوز اندرصفاتِ خویش مانده است استوار
هوش مصنوعی: عشق آدمهای بیخیال و بیاحتیاط در دلشان جایی ندارد، زیرا هنوز هم در ویژگیهای خود ثابت و محکم هستند.
دیرشد تا هیچ کس را از عزیزان نامده است
بی زوال ملک صورت ملک معنی در کنار
هوش مصنوعی: در گذشته، هیچ کس از عزیزانش به خاطر نمیآید، و تنها چیزی که باقی میماند، ظاهر اشیاء و معناهای ناپایدار آنهاست که در کنار هم قرار دارند.
صدهزاران کیسهٔ سوداییان در کوی عشق
از پی این کیمیا خالی شد از زر عیار
هوش مصنوعی: در خیابان عشق، صد هزار کیسه پر از خوبی و آرزوهای عاشقان خالی شده است و از این طلای واقعی چیزی باقی نمانده است.
ای بسا غبنا که اندر حشر خواهد بود از آنک
هست ناقد بس بصیر و نقدها بس کم عیار
هوش مصنوعی: بسیاری از زیانها در روز قیامت خواهد بود، زیرا داور حقیقتجوی زیادی وجود دارد و ارزشها کمتوجه هستند.
باش تا کل یابی آنها را که امروزند جزو
باش تا گل بینی آنها را که امروزند خار
هوش مصنوعی: بگذار در کنار دیگران باشی تا بتوانی آنها را ببینی که در حال حاضر، زیبا و جذاب به نظر میرسند. اما همچنین برای دیدن آنهایی که در حال حاضر، مثل خار، زشت و ناخوشایند به نظر میآیند، آماده باش.
گرچه پیوسته است بس دور است جان از کالبد
گرچهنزدیکاستبس دوراست گوش ازگوشوار
هوش مصنوعی: هرچند که روح و جان درون جسم قرار دارد و به ظاهر نزدیک هستند، اما در واقع رابطهای بسیار دور و جدا از یکدیگر دارند. همین طور گوش نیز به رغم اینکه به جسم متصل است، از فهم و شنیدن واقعی فاصله دارد.
حرصوشهوتازتوبیداروتوخوش خفته مخسب
چون پلنگی بریمین داری و موشی دریسار
هوش مصنوعی: بر اثر حرص و شهوت، بیدار و هوشیار نباش. همچون پلنگی که در حال صید است، تو هم مراقب باش و نگذار که موشکها و خطرات کوچک تو را غافلگیر کنند.
مال داری لیک روی است و ریا اندر بنه
کشت کردی لیک خوک است و ملخ در کشتزار
هوش مصنوعی: تو دارایی و ثروت داری، اما آن را پنهان کردهای و در میانهی آن ریا و تظاهر وجود دارد. شاید زحمت کشیدهای و زمین کشاورزی دایر کردهای، ولی در آنجا موجودات ناخوشایندی مثل خوک و ملخ هستند که کار تو را خراب میکنند.
خشم و شهوت مار و طاووسند در ترکیبِ تو
نفس را این پایمرد و دیو را آن دستیار
هوش مصنوعی: خشم و شهوت در وجود انسان مانند مار و طاووس هستند؛ یعنی هر کدام ویژگیها و اثرات خاص خود را دارند. در حقیقت، نفس انسان در اینجا هم چون یک نیروی قوی و مقاوم است که با این دو احساس مقابله میکند و در عوض، دیو، علامتِ منفی این نیروها را به کمک میطلبد. در این میان، نفس به عنوان نیرویی قوی و پایدار در برابر این احساسات منفی عمل میکند.
کی توانستی برون آورد آدم را ز خلد
گر نبودی راهبر ابلیس را طاووس و مار
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتوانست آدم را از بهشت خارج کند، اگر راهنمایی همچون ابلیس، با مکر و فریب، همچون طاووس و مار وجود نداشت.
بس که شنیدی صفت روم و چین
خیز و بیا ملک سنائی ببین
هوش مصنوعی: خیلی درباره زیباییهای روم و چین شنیدی، حالا برای دیدن سرزمین سنایی بیا و ببین.
تا همه دل بینی بی حرص و بخل
تا همه جان بینی بی کبر و کین
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی دل دیگران را به دست آوری، باید از حرص و بخل دوری کنی و همچنین برای اینکه جان دیگران را درک کنی، باید از کبر و کینه پرهیز کنی.
پای نه و چرخ به زیر قدم
دست نه و ملک به زیر نگین
هوش مصنوعی: پایت را بر زمین بگذار و از چرخیدن نترس، دستی بر سر داشته باش و تمام دنیا را زیر کنترل خود بگیر.
زر نه و کان ملکی زیردست
خر نه و اسب فلکی زیر زین
هوش مصنوعی: زر و زیور، نشان ثروت و قدرت است، اما نباید فراموش کنیم که گاهی در دنیای واقعی، کسانی هستند که با موقعیتهای ناپایدار و ظاهری فریبنده، به ما نزدیک میشوند. در حالی که تواناییهای واقعی و ارزشهای انسانها به وسایل ظاهری و ظریف مربوط نیست.
رسته ز ترکیب زمان و مکان
جسته ز ترتیب و شهور و سنین
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که از ترکیب زمان و مکان فراتر رفته و به ترتیب و تقسیمبندیهای مختلف مثل ماهها و سالها تعلق ندارد. به عبارتی به جنبههای عمیقتری از وجود و واقعیات میپردازد که خارج از چارچوبهای معمول زمانی و مکانی است.
بوده چو یوسف به چَهٔ و رفته باز
تا فلک از جذبهٔ حبل المتین
هوش مصنوعی: شخصی مانند یوسف در چاه گرفتار شده و دوباره به اوج و مقام خود رسیده است، به طوری که آسمان نیز تحت تأثیر قدرت و استحکام او قرار گرفته است.
زیر قدم کرده ز اقلیم تنگ
تا به نهانخانهٔ عین الیقین
هوش مصنوعی: زیر پا، فشرده و محدود به جایی رسیدهام که به حقیقت مطلق و شناخت عمیق مینگرد.
کرده قناعت همه گنج سپهر
در صدف گوهر روحش دفین
هوش مصنوعی: او به خاطر قناعت و سادگیاش، تمامی ثروتهای بزرگ دنیاست را در دل خود نهفته کرده است.
روح امین داده به دستش از آنک
داده به مریم ز ره آستین
هوش مصنوعی: روح پاک و الهی به او داده شده است، به همین دلیل او مریم را به عنوان یک نعمت و معجزه به دنیا آورده است.
حکمت و خرسندی دینش بسی است
تا چه کند ملک مکان و مکین
هوش مصنوعی: حکمت و رضایت دین او بسیار زیاد است؛ ببین چه کار میتواند بکند سرزمین و ساکنان آن.
گاه ولی گوید هست او چنان
گاه عدو گوید هست او چنین
هوش مصنوعی: گاهی دوستان میگویند او این گونه است، گاهی دشمنان میگویند او آن گونه است.
او ز همه فارغ و آزاد و خوش
چون گل وچون سوسن وچون یاسمین
هوش مصنوعی: او از همه چیز رها و آزاد است و مانند گل، سوسن و یاسمن خوشبو و زیباست.
خشم بر اعداش نبوده است هیچ
چشم بر ابروش ندیده است چین
هوش مصنوعی: خشم و غضب بر دشمنان هیچگاه نمیتواند بر زیبایی و جذابیت ابروها تأثیر بگذارد، زیرا جذابیت آنها همواره مشهود و محسوس است.
برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن
رخ چو عیاران میارا، جان چو نامردان مکن
هوش مصنوعی: اگر در زندگی چیزی نداری، نباید در مورد فقر و درویشی صحبت کنی. وقتی مثل عیاران رفتار میکنی، خودت را نشان بده و به ناز و نعمت زندگی نپرداز. جانت را به سبک مردان بینظیر در خطر نینداز و بیپروا زندگی نکن.
یا برو همچون زنان رنگی و بویی پیش گیر
یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فکن
هوش مصنوعی: پیشنهاد میشود که یا مانند زنان با ظاهری زیبا و دلنشین پیش بروی، یا مانند مردان به میدان بیایی و در رقابت شرکت کنی.
هرچه یابی جز هوا آن دین بود در جان نگار
هرچه بینی جز خدا آن بت بود در هم شکن
هوش مصنوعی: هر چیزی که پیدا کنی غیر از عشق، در حقیقت دین است و در جان معشوق تو قرار دارد. هر چیزی که ببینی غیر از خدا، در واقع یک بت است که باید آن را بشکنی.
چون دو عالم زیرپایت قطع شد پایی بکوب
چون دو کون اندردودستت جمع شددستی بزن
هوش مصنوعی: وقتی که تمام دنیا در زیر پایت از بین رفت، پاهایت را به زمین بکوب. وقتی که دو جهان در دستانت جمع شدند، دستت را به حرکت درآور.
هر خسی از رنگ و گفتاری به این ره کی رسد
درد باید صبر سوز و مرد باید گام زن
هوش مصنوعی: هر فردی با کمی ظاهری و گفتاری نمیتواند به این مسیر عمیق و واقعی برسد؛ برای رسیدن به هدف، نیاز به شکیبایی و تحمل سختیهاست و همچنین باید با اراده و تلاش پیشرفت کرد.
قرنها باید که تا یک کودکی از لطف طبع
عالِمی گویا شود یا فاضلی صاحب سخن
هوش مصنوعی: بسیار زمان باید بگذرد تا یک کودک به واسطهی ویژگیهای نیکوی یک عالم یا فرد فرزانه، به زبان بیاید و سخن بگوید.
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
هوش مصنوعی: برای اینکه یک سنگ قیمتی مانند لعل در بدخشان یا عقیق در یمن به وجود آید، سالها زمان لازم است.
ماهها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش
صوفیای را خرقه گردد یا حماری را رسن
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن یک تکه پارچه یا خرقه از پشم یک میش، زمان زیادی باید بگذرد و این کار نیازمند صبر و حوصله است. حتی به اندازه زمان طولانیتری برای تهیه یک طناب برای الاغ نیز لازم است. یعنی برای به دست آوردن چیزهای ساده هم وقت و تلاش زیادی لازم است.
هفتهها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و گل
شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن
هوش مصنوعی: هفتهها طول میکشد تا یک دانه پنبه از آب و خاک شکل بگیرد و آماده شود، به طوری که بتواند یک شاهد را در بر بگیرد یا یک شهید را کفن کند.
ساعتی بسیار میباید کشیدن انتظار
تا که در جوف صدف باران شود دُرّ عدن
هوش مصنوعی: باید مدت طولانیای منتظر بمانیم تا درون صدف، مروارید به وجود بیاید.
صدق و اخلاص و درستی باید و عمر دراز
تا قرین حق شود صاحبقرانی در قرن
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی در دوران خود به مقام و منزلت واقعی برسد، نیاز به صداقت، اخلاص و راستگویی دارد و همچنین سنی دراز باید بگذرد.
روی بنمایند شاهانِ شریعت مر ترا
چون عروسان طبیعت رخت بندند از بدن
هوش مصنوعی: وقتی که شاهان و پیشوایان دین بر تو ظهور کنند، مانند عروسانی که برای زیبا شدن لباس میپوشند، تو نیز باید از بدن خود دست برداری و خود را برای آن لحظه آماده کنی.
این جهان و آن جهانت را به دم اندر کشد
چون نهنگِ بحر دین ناگاه بگشاید دهن
هوش مصنوعی: این دنیا و آن دنیایی که برای توست، ناگهان مانند نهنگی بزرگ در دریا، به درون خود میکشاند و از آن سوی، به سرعت گشوده میشود.
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست
یا رضایِ دوست باید یا رضایِ خویشتن
هوش مصنوعی: در مسیر یکتایی و وحدت، نمیتوان به دو سمت مختلف رفت. یا باید به خواستههای دوست توجه کرد یا به خواستههای خود.
سوی آن حضرت نپوید هیچ دل با آرزو
با چنین گلرخ نخسبد هیچ کس با پیرهن
هوش مصنوعی: هیچ دلی با آرزو به سوی آن حضرت نمیپرد و هیچ کس با چنین زیبایی نمیتواند آرامش یابد.
بمیر ای حکیم از چنین زندگانی
کزین زندگانی چو مردی بمانی
هوش مصنوعی: از زندگیای که به آن حکمت نمیافزاید و تنها به تکرار روزمرگی میگذرد، بمیری بهتر از اینکه در این وضعیت زندگی کنی و صرفاً به عنوان یک مرد باقی بمانی.
ازین مرگ صورت نگر تا نترسی
ازین زندگی ترس کاینک درآیی
هوش مصنوعی: به این مرگ که به صورتی خاص است نگاه کن تا از این زندگی نترسی، زیرا اکنون به آن وارد میشوی.
تو رویِ نشاطِ دل آنگاه بینی
که از مرگ رویت شود زعفرانی
هوش مصنوعی: تو زمانی میتوانی شادابی و نشاط دل را ببینی که بعد از مرگ، رنگ صورتت زعفرانی شود.
بدان عالم پاک مرگت رساند
که مرگست دروازهٔ آن جهانی
هوش مصنوعی: بدان که عالم پاکی تو را به مرگ میرساند، چرا که مرگ، دروازه ورود به آن جهان دیگر است.
اگر مرگ خود هیچ لذت ندارد
نه کس را خلاصی دهد جاودانی
هوش مصنوعی: اگر مرگ هیچ خوشیای برای انسان نداشته باشد، پس هیچکس نمیتواند به آرامش و آزادی ابدی دست پیدا کند.
اگر قلتبان نیست از قلتبانان
وگر قلتبانست و از قلتبانی
هوش مصنوعی: اگر شخصی در جمع وجود ندارد که به زمینگیران کمک کند، پس از میان آنها هم هیچ کس نباید انتظار کمک داشته باشد.
ز سبع السماوات تا بر نپرّی
ندانی تو تفسیر سبع المثانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که از هفت آسمان بالا نروی، هرگز نمیتوانی معنای هفت آیه تفسیر شده را درک کنی.
نه جان است این کت همی جان نماید
منه نام جان بر بخار و دخانی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این لباس یا کت، نشانهای از جان و وجود واقعی ندارد. نباید نام جان را بر چیزی بیاهمیت مثل بخار و دود بگذاریم. در واقع، آنچه که ما را زنده و واقعی میکند، فراتر از ظواهر مادی است.
به پیشِ همایِ اجل کش چو مردان
به عیّاری این خانهٔ استخوانی
هوش مصنوعی: به استقبال حوادث و سرنوشت برو، مثل مردان شجاع و دلاور، با عزت و اعتماد به نفس در این دنیای پر از عدم ثبات و ناپایداری زندگی کن.
کزین مرگ صورت همی رسته گردد
اسیر از عوان و امیر از عوانی
هوش مصنوعی: از مرگ، شکل و صورت جدیدی به وجود میآید که باعث میشود انسانها به اسارت درآیند، چه در برابر قدرتهای بزرگ و چه در مقابل مسائلی که مختص خودشان است.
به یک روزه رنجِ گدایی نیرزد
همه گنجِ محمود زاولستانی
هوش مصنوعی: در یک روز تحمل سختی و مضیقهٔ گدایی به هیچ وجه به ارزش تمام ثروت و دارایی محمود زاولستانی نمیارزد.
به بام جهان برشوی چون سنایی
گرت هم سنایی کند نردبانی
هوش مصنوعی: به قلهٔ موفقیت و آگاهی برس و تلاش کن، چنانکه سنایی این کار را کرده است. اگر به تو هم مانند سنایی کمک شود، میتوانی به سطوح بالاتری دست یابی.
دلا تا کی درین زندان غربت این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
هوش مصنوعی: ای دل، تا کی در این زندان غربت به تماشای این و آن بپردازی؟ از این چاه تاریک و ظلمانی خارج شو تا دنیای زیبایی را ببینی.
زحرص وشهوت و کینه ببر تازین سپس خودرا
اگر دیوی ملک یابی وگر گرگی شبان بینی
هوش مصنوعی: خود را از حرص و شهوت و کینه خالی کن؛ در این صورت اگر شیاطین یا گرگهایی را دیدی، دیگر به آنها وابسته نخواهی بود و میتوانی خود را حفظ کنی.
مر این مهمان عرشی را گرامی دار تا روزی
کزین گنبد برون پَرّی مر او را میزبان بینی
هوش مصنوعی: این میهمان آسمانی را با احترام پذیرایی کن، تا روزی که از این گنبد (جهان) بیرون برود و تو او را به عنوان میزبان خود ببینی.
اگر با درد او روزی شهیدِ عشق او گردی
هماز گبران یکی باشی چو خود را در میان بینی
هوش مصنوعی: اگر یک روز به خاطر عشق او جان بدهی، به خاطر این که خودت را در میان او ببینی، در حقیقت همانند کسانی خواهی بود که اعتقادات متفاوتی دارند و از دنیا رفتهاند.
بدین روز و زرِ دنیا چو بی عقلان مشو غره
که این آن نوبهاری نیست کش بی مهرگان بینی
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که به دنیا و ثروت آن مانند دیوانگان دلخوش نشو، زیرا این روزها پایدار نیست و اگر در زمان مهرگان (فصل خوشی و جشن) به آن نگاه کنی، متوجه خواهی شد که این وضعیت همیشگی نیست.
اگر عرشی به فرش آیی وگرماهی به چاه افتی
اگربحری تهی گردی و گر باغی خزان بینی
هوش مصنوعی: اگر کسی با مقام بلند و شرافتمند به زمین بیفتد، یا اگر ماهی در جایی کم عمق گرفتار شود، یا اگر دریا خالی و تهی شود و یا اگر باغی در فصل پاییز بیفتد، باید درک کنیم که این شرایط عادی و محتمل هستند.
چه باید نازش و نالش به اقبالی و ادباری
که تا برهم زنی دیده نه این یابی نه آن بینی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به وضعیت عشق و دلبستگی اشاره دارد. شاعر میگوید که در برابر ناز و ناله محبوب، چه باید کرد؟ چه اقبالی در کار است و چه ادبی وجود دارد. آنچه او میبیند، نه آنچه که میخواهد و نه آنچه که در دسترس است، به نوعی به تردید و ناامیدی اشاره دارد.
بهشت و دوزخت با تست در باطن نگر تا تو
سقرها در جگریابی جنانها در جنان بینی
هوش مصنوعی: بهشت و جهنم در درون تو وجود دارند، به عمق وجود خود بنگر. اگر به درون خود نگاهی بیندازی، میتوانی جهنم را در دل احساس کنی و در عین حال بهشت را در حس و حال خود ببینی.
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
وزین آیین بی دینان پشیمانی پشیمانی
هوش مصنوعی: ای مسلمانان! شما اهل ایمان و دین هستید و به اصول مسلمانی پایبندید. اما کسانی که به این آیین نکردهاند، دچار پشیمانی و حسرت خواهند شد.
شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی
که در زندان سلطانی منم سلطان زندانی
هوش مصنوعی: ناراحتی من از این است که در این زندان بزرگ، من همانی هستم که خودم در اسارت هستم.
بمیرید از چنین جانی کزو کفر و هوا زاید
ازیرا در چنین جانها فرو ناید مسلمانی
هوش مصنوعی: از این نوع جان که سبب کفر و تمایلات نفسانی میشود، باید بیخبر بود و از آن مرد. چون در این گونه جانها، ایمان و مسلمانی وارد نمیشود.
مسازید از برای نام و دام و کام چون مردم
جمال نفس آدم را نقاب نفس شیطانی
هوش مصنوعی: برای نام و اعتبار و لذتها، خود را دچار نکنید، چرا که مانند مردم، زیبایی روح آدمی زیر پرده نفس شیطانی پنهان شده است.
شرابِ حکمت شرعی خورید اندر حریم دین
که محرومند ازین عشرت هواگویان یونانی
هوش مصنوعی: در فضای معنوی دین، از شراب حکمت شرعی بنوشید، زیرا افرادی که فقط به هوا و هوسهای یونانی خود میپردازند، از این لذت حقیقی بیبهرهاند.
شود روشن دل و جانمان ز شرع و سنت احمد
از آن کز علت اولی قوی شد جوهر ثانی
هوش مصنوعی: دل و جان ما به نور شریعت و سنت پیامبر روشن میشود، زیرا از دلیل اصلی، ذات ثانوی قویتر شده است.
زشرع است این نه ازایمان درون جانمان روشن
ز خورشید است نه ازماه جرمِ ماه نورانی
هوش مصنوعی: این مطلب بیان میکند که آنچه که ما از اصول دین و ایمان داریم، از شریعت سرچشمه میگیرد و وابسته به باورهای درونی ما نیست. نورانی بودن ما به مانند تابش خورشید است و نه به مانند نور ملایم ماه، که این نشان دهنده واقعی بودن و روشنی ایمان است.
که گر تأیید عقل کل نبودی نفس کلی را
نگشتی قابل نفس دوم نفس هیولانی
هوش مصنوعی: اگر تأیید عقل مطلق نبود، نفس کل نیز نمیتوانست به نفس دوم که نفس مادی است، قابلیت پیدا کند.
از پی ردِ و قبول عامه خود را خرمکن
زآنکه کارعامه نبودجز خری و خرخری
هوش مصنوعی: برای دنبال کردن نظر و رای عموم، خودت را شاد و خوشحال نگهدار، زیرا کار مردم جز خرید و فروش و رفتارهای ساده نیست.
گاو را باور کنند اندر خدایی عامیان
نوح را باور ندارند از پیِ پیغمبری
هوش مصنوعی: بعضی از مردم به موجودات معمولی و ظاهری مانند گاو ایمان دارند، اما به پیامبرانی که از جانب خدا آمدهاند مانند نوح ایمان نمیآورند.
گویی که بعدِ ما چه کنند و کجا روند
فرزندگان و دخترکانِ یتیمِ ما
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وقتی ما نباشیم، سرنوشت فرزندان و دختران یتیممان چه خواهد شد و آنها به کجا خواهند رفت.
خودیاد ناوری که چه کردند و چون شدند
آن مادران و آن پدران قدیم ما
هوش مصنوعی: خود را به خاطر بیاورید که چه بر سر آن مادران و پدران قدیمیمان آوردند و چگونه به چنین وضعیتی رسیدند.
با همه خلقِ جهان گرچه از آن
بیشتر گمره و کمتر به رهند
هوش مصنوعی: با اینکه خیلی از مردم در دنیا گمراه و از راه اصلی دور هستند، اما به هر حال من به آنها وابسته نیستم.
آن چنان زی که چو میری برهی
نه چنان زی که چو میری برهند
هوش مصنوعی: به گونهای زندگی کن که وقتی از دنیا میروی، نام نیکی از خود به جا بگذاری، نه اینکه به گونهای زندگی کنی که با رفتنت هیچ یاد و نشانی از تو باقی نماند.
کسی کش خرد رهنمونست هرگز
به گیتی ره و رسمِ الفت نورزد
هوش مصنوعی: کسی که حکمت و خرد را راهنمای خود قرار داده، هرگز در دنیا به رفتار و رسمهای بیمعنا نمیپردازد.
که صحبت نفاقی است یا اتفاقی
دلِ مرد دانا ازین هر دو لرزد
هوش مصنوعی: دل مرد عاقل از حرفهای نفاقآمیز یا بیمعنی میلرزد، یعنی او نسبت به دوگانهگی و ریاکاری حساس است و نمیتواند نسبت به این مسائل بیتفاوت بماند.
اگر خود نفاقیست جان را بکاهد
وگر اتفاقی است هجران نیرزد
هوش مصنوعی: اگر فردی دوگانهسوز باشد، زندگیاش را دچار آسیب میکند و اگر دلخوری به خاطر شرایطی پیش آمده باشد، ارزش آن را ندارد که به خاطرش از یکدیگر دوری کنیم.
این جهان بر مثال مرداریست
کرکسان گرد او هزار هزار
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک مردار است و پرندگانی مانند کرکس، دور آن را احاطه کردهاند و به آن مینگرند.
این مر آن را همی کشد مخلب
آن مر این را همی زند منقار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دو چیز یا دو موجود به نوعی بر یکدیگر تأثیر میگذارند و در تعامل هستند. یکی از آنها به دیگری آسیب میزند و در عوض، آن یکی نیز به طریقی بر آن تأثیر منفی میگذارد. به نوعی میتوان گفت که هر کدام به نوعی بر دیگری سلطه دارند و بر آن اثر میگذارند.
آخرالامر بر پرند همه
وز همه باز ماند این مردار
هوش مصنوعی: در نهایت، همه به یک سرنوشت دچار میشوند و از این دنیا چیزی باقی نمیماند، حتی اگر زندگی آنها با تلاش و کوشش همراه باشد.
یک روز منوچهر بپرسید ز سالار
کاندر همه عالم چه به، ای سام نریمان
هوش مصنوعی: روزی منوچهر از سالار پرسید که در تمام دنیا چه چیزی باارزشتر و مهمتر وجود دارد، ای سام نریمان.
او گفت جوابش که درین عالمِ فانی
گفتار حکیمان بِه و کردارِ کریمان
هوش مصنوعی: او بیان کرد که در این دنیای زودگذر، سخنان حکیمان برتر است و اعمال نیکوکاران ارزش بیشتری دارد.
نکند دانا مستی، نخورد عاقل می
ننهد مردم هشیار سوی مستی پی
هوش مصنوعی: مبادا که فرد آگاه به خاطر خوشی و مستی، چنان شود که عاقلانه رفتار نکند. در این وضعیت، آدمهای زیرک و هشیار به سمت بیپروایی و مستی گرایش پیدا کنند.
چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا
نی چون سرو نماید به نظر سرو چو نی
هوش مصنوعی: هر چیزی که میخوری، باید باعث شود که تو را مانند سرو، زیبا و خوشنما کند. اگر چیزی که میخوری، چنین تاثیری نداشته باشد، فایدهای ندارد.
گر کنی بخشش گویند که می کرده نه او
ور کنی عربده گویند که او کرد نه می
هوش مصنوعی: اگر بخشی کنی، مردم خواهند گفت که او هیچگاه نبخشیده است. و اگر در خشم و عصبانیت رفتار کنی، خواهند گفت که او به همین صورت عمل کرده است.
آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق
غیر از زبانِ سوسن و دستِ چنار نیست
هوش مصنوعی: هر دستی که برای کمک و هر زبانی که برای گفتوگو به کار نرود، هیچ فایدهای برای مردم ندارد و فقط مانند زیبایی ظاهری گل و درختی خواهد بود که هیچ کارکردی ندارند.
بسا پیر مناجاتی که بر مرکب فروماند
بسا رندِ خراباتی که زین بر شیرِ نر بندد
هوش مصنوعی: بسیاری از کسانی که به عبادت و راز و نیاز مشغولند، ممکن است در میانسالی به خاطر دنیا و مشکلات نتوانند ادامه دهند. از طرف دیگر، افرادی که در شراط ناکام و نابسامان قرار دارند، میتوانند بر چالشها غلبه کنند و به موفقیتهای قابل توجهی دست یابند.
از پند تو ای خواجه چه سود است که مارا
هر نقش که نقاش ازل کرده همانیم
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، نصیحت تو چه فایدهای دارد، چرا که ما هرچه در سرنوشتمان نوشته شده، همانطور باقی ماندهایم.
سنگ بر قندیلِ طالب علمِ عالم جوی پاش
چنگ در فتراک صاحب درد دردی خوار زن
هوش مصنوعی: سنگ بر قندیل، به معنی آسیب رساندن به چیزی با ارزش است. در اینجا به معنای سنگاندازی در راه علم و دانش سرچشمه میگیرد. همچنین، اشاره به تلاشهای کسانی دارد که در جستجوی علم و معرفت هستند، و کسانی که با مشکل و رنج دست و پنجه نرم میکنند. به طور کلی، این عبارت به دشواریها و موانع موجود در مسیر کسب علم و تجربههای تلخ اشاره دارد.
هشت چرخ و چار طبع و پنج حس محرم نیاند
خیمهٔ عشرت برون زین هشت و پنج و چارزن
هوش مصنوعی: در این دنیا، با وجود همهٔ زیباییها و لذتها، هیچکدام از این چیزها نمیتوانند به درک واقعی عشق و لذتهای معنوی راه پیدا کنند. همهٔ این حسها و احساسها در حقیقت محدود هستند و برای ورود به دنیای عشق و زیبایی حقیقی کافی نیستند.
از ما و خدمت ما کاری نیاید ای دوست
هم خود بنا نمودی هم خود تمام گردان
هوش مصنوعی: دوست عزیز، هیچ نیازی به تلاش و خدمت ما نیست. تو خودت همه کارها را شروع کردی و خودت هم به پایان رساندی.
ای بنده به درگاه من آنگاه برآیی
کز جان قدمی سازی و در راه برآیی
هوش مصنوعی: ای بنده، زمانی به درگاه من نزدیک خواهی شد که از جان و دل برای قدم برداشتن در راه من آماده باشی و به سوی من بیایی.
از غیر جدا گردی چون آنکه درین راه
هم خواست نداند که تو خواهندهٔ مایی
هوش مصنوعی: اگر از دیگران فاصله بگیری، مثل کسی خواهی شد که در این مسیر نمیداند که ما خواهان او هستیم.
به مر ماهی مانی نه این تمام نه آن
منافقی چه کنی مار باش یا ماهی
هوش مصنوعی: به رویاها و آرزوهایت اهمیت بده، نه اینکه فقط به ظواهر توجه کنی. تو باید در وجود خودت واقعیتها را بشناسی؛ نه اینکه مانند کسی دوچهره باشی. از خودت بپرس، آیا میخواهی که در زندگی با حقیقتی اصیل پیش بروی یا صرفاً نقشی بازی کنی؟
آن کس که سرت برید غمخوار تواوست
و آن کت کلهی بداد طرار تو اوست
هوش مصنوعی: کسی که برای تو نگرانی و غم دارد همان است که سر تو را برید و کسی که به تو آسیب رساند، در واقع خود را در معرض خطر قرار داده است.
و آن کس که ترا یار دهد مارِ تو اوست
آن کس که ترا بی تو کند یارِ تو اوست
هوش مصنوعی: آن کسی که در کنار تو است و به تو محبت میکند، واقعاً همراه توست؛ اما آن شخصی که بدون تو، در دوری تو نیز به فکر تو است و به تو توجه دارد، واقعیترین دوست تو به حساب میآید.
برهان محبت، نَفَس سرد من است
عنوانِ نیاز، چهرهٔ زرد من است
هوش مصنوعی: محور اصلی عشق برای من، نفس سردی است که احساس میکنم و نشانهٔ نیاز من هم، ظاهری رنگ پریده و رنجور است.
میدان وفا، دلِ جوانمردِ من است
درمانِ دلِ سوختگان، درد من است
هوش مصنوعی: وفا و صداقت، برای من به منزله یک میدان است که دل انسانهای بزرگ و شجاع در آن میتپد. همچنین، من دردی را احساس میکنم که مایه التیام دلهای رنجدیده است.
رو، گرد سراپردهٔ اسرار مگرد
شوخی چه کنی چو نیستی مردِ نبرد
هوش مصنوعی: به اطراف پردهٔ اسرار نگرد، شوخی نکن چون تو مرد نبرد نیستی.
رندی باید ز هر دو عالم شده فرد
تا می بخورد به جای آب و نان درد
هوش مصنوعی: انسانی که رند و آزاد فکر باشد، باید از هر دو دنیای مادی و معنوی جدا شده و به نوعی بینیازی دست یابد، تا بتواند به جای نیازهای جسمی مانند آب و نان، درد و رنج را احساس کند و درک کند.
در صورت هر هست چرایی مدهوش
در حسرت هر نیست چرایی به خروش
هوش مصنوعی: در هر موجودی دلیلی وجود دارد که به نظر میرسد آن را شگفتزده کرده، و در غیاب هر چیزی دلیلی برای ناراحتی و ناله وجود دارد.
این هر دو یکی کن و بخور همچون نوش
پس لب به کلوخ مال و بنشین خاموش
هوش مصنوعی: این دو را یکی کن و نوش جان کن، مانند نوشیدنی. بعد لب به خاک نزن و بیسروصدا بنشین.
این گونه به نیستی که من خرسندم
چندین چه دهی ز بهر هستی پندم
هوش مصنوعی: من از نبودن خوشحالم، پس هرچقدر که برای بودن نصیحت میکنی، فایدهای ندارد.
روزی که به تیغ نیستی بکشندم
گریندهٔ من کیست بر آن میخندم
هوش مصنوعی: روزهایی که بخواهند مرا با تیغ نیستی از بین ببرند، از اینکه کسی به خاطر من گریه کند، میخندم.
چون آمد و شد بریدم از کویِ تو من
دانم نرهم ز گفت بدگوی تو من
هوش مصنوعی: وقتی که از کوچهات دور شدم و از تو خداحافظی کردم، میدانم که نمیتوانم از حرفهای بدی که دربارهام گفتهای فرار کنم.
برخیره چرا نظر کنم سویِ تو من
بر عشق تو عاشقم نه بر روی تو من
هوش مصنوعی: چرا به تو توجه کنم، در حالی که عشق تو در قلب من است و نه تنها به ظاهرت دل بستهام؟
از خلق ز راهِ تیزهوشی نرهی
وز خود ز رهِ سخن فروشی نرهی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از مردم فرار کنی، باید با هوشیاری و ز cleverی رفتار کنی و همچنین نباید خودت را در گفتار و وعدههای توخالی گم کنی.
زین هر دو بدین دو گر بکوشی نرهی
از خلق و ز خود به جز خموشی نرهی
هوش مصنوعی: اگر از این دو حالت تلاش کنی، نه میتوانی از دست مردم رهایی یابی و نه از خودت جز سکوت و خاموشی.
گر آمدنم به من بُدی نامدمی
ور نیز شدن به من بُدی کی بُدمی
هوش مصنوعی: اگر آمدن من به شما خالی از معنی بود، پس من نیامدم. و اگر هم بودن من برای شما باارزش بود، پس من کی وجود داشتم؟
زین به چه بُدی که اندرین دیرِ خراب
نه آمدمی نه بودمی نه شدمی
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی بیانگر این است که در این مکان و حالتی که وجود دارد، نه من به اینجا آمدهام، نه هرگز در این وضعیت بودهام و نه در آینده به آن تبدیل میشوم. به نظر میرسد که گفتگو دربارهٔ نوعی فاصله یا بیتفاوتی نسبت به وضعیت فعلی است.
ای درون پرور و برون آرای
ای خردبخش بی خرد بخشای
هوش مصنوعی: ای آن که دلی را پرورش میدهی و ظاهری زیبا به آن میبخشی، ای کسی که عقل و خرد را به بندگان میدهی، ولی خود بیخردی.
کفر و دین هر دو در رهت پویان
وحدهُ لاشریک لَه گویان
هوش مصنوعی: کافر و مومن هر دو در مسیر تو حرکت میکنند و هر دو به وحدتی اشاره دارند که هیچ شریکی ندارد.
هرزه بیند روان بیننده
آفرین جز بر آفریننده
هوش مصنوعی: هر کسی که با دید صحیح و عمیق به جهان نگاه کند، تنها میتواند خالق و آفریدگار را مورد ستایش قرار دهد و به چیزهای بیارزش توجهی نداشته باشد.
نوربخش یقین و تلقین اوست
هم جهانبان و هم جهانبین اوست
هوش مصنوعی: روشنی دهندهی یقین و آموزههای اوست، هم اوست که بر جهان حاکم است و هم اوست که ناظر بر آن است.
پاک از آنها که غافلان گفتند
پاکتر ز آن چه عاقلان گفتند
هوش مصنوعی: این سخن اشاره به افرادی دارد که از جهل و نادانی دورترند و به لحاظ پاکی و صفا بالاتر از آنچه که دیگران به طور عادی بیان کردهاند، قرار دارند. به عبارتی، آنها درک و بینشی عمیقتر و روشنتر از مسائل دارند و نظرشان از گفتههای کسانی که در غفلت به سر میبرند، خالصتر است.
داند اعمی که مادری دارد
لیک چونی به وهم درنارد
هوش مصنوعی: بBlind به روشنی میفهمد که مادر و خانوادهای دارد، اما نمیتواند به درستی تصور کند که چگونه این حس را در خود احساس کند.
گر نگویی بدو نکو نبود
ور بگویی تو باشی او نبود
هوش مصنوعی: اگر خوب به او نگویی، او نمیتواند بد باشد، و اگر هم بد بگویی، تو دیگر او نیستی.
گر بگویی مشبهی باشی
ور نگویی ز دین تهی باشی
هوش مصنوعی: اگر بگویی که شبیه کسی هستی، یا اگر این را نگویی، باز هم از دین و اصول آن دور خواهی بود.
هست در وصف او به وقت دلیل
نطق تشبیه و خامشی تعطیل
هوش مصنوعی: در زمانی که بخواهیم او را توصیف کنیم، بیان کردن و سکوت هر دو بیفایده و ناتوان هستند.
با تو چون رخ در آینه مصقول
نز ره اتحاد و رای حلول
هوش مصنوعی: این بیت به بیان ارتباط و نزدیکی بین دو فرد میپردازد. شاعر اشاره دارد که رابطهاش با محبوبش به گونهای است که مانند تصویر در آینه، پاک و شفاف بوده و نشانهای از اتحاد و یکی بودن را نشان میدهد. این نزدیکی به حدی است که حس میکند در وجود یکدیگر حل شدهاند و هیچ فاصلهای بین آنها وجود ندارد.
پیش آن کش به دل شکی نبود
صورت و آینه یکی نبود
هوش مصنوعی: در برابر کسی که به دل او شکی نیست، چهره و آینه هیچ تفاوتی ندارند.
آنچه پیشِ تو بیش از آن ره نیست
غایت فکر تست اللّه نیست
هوش مصنوعی: هر چیزی که در خلقت و در زندگی برای تو بیشتر از آنچه که در ذهن داری وجود ندارد، در واقع نهایت تصورات و افکار توست، و هیچ چیز فراتر از آن نیست.
خواهی امید گیر و خواهی بیم
هیچ بر هرزه نافرید حکیم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی امیدواری را در دل خود بکارید و اگر میخواهی از ترس و ناامیدی دور باشی، بدان که هیچ چیزی جز بیهودهگویی نمیتواند تو را به جایی برساند.
همه را از طریق حکمت و داد
آنچه بایست بیش از آن همه داد
هوش مصنوعی: همه چیز را باید با عقلانیت و انصاف مدیریت کرد و آنچه لازم است بیش از آنچه انتظار میرود، فراهم آوریم.
سوی تو نام زشت و نام نکوست
ورنه محض عطاست هرچه ازوست
هوش مصنوعی: هر نامی که به تو نسبت داده شود، چه خوب و چه بد، تنها به خاطر لطف و عطای توست.
بد به جز جلف و بی خرد نکند
خود نکوکار هیچ بد نکند
هوش مصنوعی: انسان نیکوکار هرگز کار بدی انجام نمیدهد، بلکه تنها افراد احمق و نادان به اعمال زشت روی میآورند.
خیر و شر نیست در جهان کهن
لقب خیر و شر به تست و به من
هوش مصنوعی: در دنیای قدیم، مفاهیم خیر و شر وجود ندارد و این عناوین تنها به ما نسبت داده شدهاند.
تو به حکم خدای راضی شو
ورنه بخروش و پیش قاضی شو
هوش مصنوعی: به رضایت از فرمان الهی قانع باش، و اگر ناراضی هستی، بهتر است با صدای بلند درخواست خود را مطرح کنی و به دادگاه بروی.
هرچه در خلق سوزی و سازی است
اندران مر خدای را رازی است
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آفرینش و یا برای ساختن وجود دارد، در آن به رازی از سوی خداوند اشاره شده است.
مرگ آن را هلاک و این را برگ
زهر آن را غذا و این را مرگ
هوش مصنوعی: مرگ چیزی را نابود میکند و چیز دیگری را میپاید. یکی از آنها به عنوان زهر عمل میکند و دیگری برای زندگی ضروری است.
پیشتر چون روی که جایت نیست
بازپس چون جهی که پایت نیست
هوش مصنوعی: قبل از این که به جایی بیایی، که دیگر از آن جا نیستی، پس از آن هم که به جایی میرسی، جایی نیست که قدم بگذاری.
دست و پایی همی زن اندرجوی
چون به دریا رسی ز جوی مگوی
هوش مصنوعی: هنگامی که در جوی آب در حال تلاش و حرکت هستی، زمانی که به دریا رسیدی دیگر از جوی سخن مگوی.
خرد و جان و صورت مطلق
همه از امر دان و امر از حق
هوش مصنوعی: تمامی خرد، جان و وجود مطلق، همه از دستور و اراده الهی نشأت میگیرند و این اراده نیز از ذات حق سرچشمه میزند.
جز به فضلش به راه او نرسی
گرچه در طاعتش قوی نفسی
هوش مصنوعی: تنها با لطف و کرم اوست که میتوانی به مسیرش دست پیدا کنی، حتی اگر در عبادت و طاعات به خودت اعتماد داشته باشی.
اندرین منزلی که یک هفته است
بوده نابوده آمده رفته است
هوش مصنوعی: در این جایگاهی که یک هفته است در آن هستیم، چیزهای بسیاری از دست رفته و به آنجا آمده و رفتهاند.
ذکر بر دوستان و کم سخنان
چه شماری به سان بیوه زنان
هوش مصنوعی: بسیاری از دوستان در صحبت کردن کم هستند و گویی مانند زنان بیوه که کم حرف میزنند، زبانشان بند آمده است.
آنکه گریانِ اوست، خندان اوست
دل که بی یاد اوست، سندان اوست
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر او اشک میریزد، در واقع خود او را شاداب میکند. دلی که به یاد او نیست، مانند سندانی است که بیفایده و بیاستفاده مانده است.
آن چنانش پر است در کونین
گر همی بینیاش به رأی العین
هوش مصنوعی: او در این دنیا چنان پر است که اگر با چشمان تان به او بنگرید، به وضوح او را خواهید دید.
ذکر جز در ره مجاهده نیست
ذکر در مجلس مشاهده نیست
هوش مصنوعی: ذکر و یاد خدا تنها در مسیر تلاش و کوشش معنا پیدا میکند و در مجالس تماشا و نظاره نمیتوان به آن دست یافت.
رهبرت اول ارچه یاد بود
رسد آنجا که یاد باد بود
هوش مصنوعی: رهبرت هرچند به یاد تو باشد، در واقع به جایی میرسد که تنها یادها باقی میمانند.
جهد کن تا ز نیست هست شوی
وز شراب خدای مست شوی
هوش مصنوعی: تلاش کن تا از حالت عدم به وجود برسید و از سرخوشی و لذت اطاعت الهی بهرهمند شوی.
گر ترا دانش و درم نبود
او ترا هست هیچ غم نبود
هوش مصنوعی: اگر تو دانش و ثروت نداشته باشی، هیچ نیازی به غم و نگرانی نخواهی داشت.
کدخدایی همه غم و هوس است
کد رهاکن ترا خدای بس است
هوش مصنوعی: در زندگی، مسئولیتهای زیادی وجود دارد که همواره انسان را دچار نگرانی و خواستههای فراوان میکند. اما اگر از این بندها رها شوی و به خدای خود اعتماد کنی، آرامش و سعادت واقعی را خواهی یافت.
عاشقان سوی حضرتش سرمست
عقل در آستین و جان بر دست
هوش مصنوعی: عاشقان با خدای خود در حالی که از شوق و عقل مست هستند، احساسات و جان خود را به او تقدیم کردهاند.
صدهزارت حجاب در راه است
همتت قاصر است و کوتاه است
هوش مصنوعی: در مسیر حقایق و مقاصد بزرگ، موانع و مشکلات بسیاری وجود دارد و تلاش تو برای عبور از این موانع کافی نیست و به اندازه لازم نمیرسد.
برنگیرد جهان عشق دویی
چه حدیث است این حدیث تویی
هوش مصنوعی: اگر عشق دوگانگی و جدایی را برطرف نکند، این بیان چه معنا و مفهومی دارد؟ این موضوع به خود تو مربوط میشود.
کشف اگر بند گرددت بر تن
کشف را کفش ساز و بر سر زن
هوش مصنوعی: اگر حقیقتی بر تو آشکار شود که تو را محدود کند، آن را به ابزاری تبدیل کن که به پیشرفت تو کمک کند و با اعتماد به نفس با آن برخورد کن.
نیست کن هرچه راه و رای بود
تات دل خانهٔ خدای بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که به راه و عقیدهی شما میرسد را کنار بگذارید تا دل شما همچون خانهای برای خداوند باشد.
تا ترابود با تو در ذات است
کعبه با طاعتت خرابات است
هوش مصنوعی: تا زمانی که با تو آمیخته است، کعبه در پی اطاعت تو خراب است.
این همه علم جسم مختصر است
علم رفتن به راهِ حق دگر است
هوش مصنوعی: دانش و علم در مورد بدن و جسم محدود است، اما علم واقعی، که انسان را به حقیقت و راه درست هدایت میکند، متفاوت و فراتر از آن است.
چیست این راه را نشان و دلیل
این نشان از کلیم پرس و خلیل
هوش مصنوعی: این راه چه نشانهای دارد و دلیل این نشانه چیست؟ از کلیم و خلیل بپرس.
چیست زادِ چنینِ ره ای عاقل
حق به دیدن بریدن از باطل
هوش مصنوعی: عاقل در مسیر زندگی خود چه چیزی را به عنوان اصل و زاد و توشه در نظر دارد؟ او باید حق را ببیند و از باطل دوری کند.
رفتن از منزل سخن کوشان
برنشستن به صدر خاموشان
هوش مصنوعی: ترک کردن خانهی افرادی که در پی گفتگو هستند و نشستن در جمع آدمهای ساکت و بیصدا.
نه ز بیهوده بود و نادانی
بایزید ار بگفت سبحانی
هوش مصنوعی: بایزید، به خاطر نادانی و بیهودهگویی نبود که گفت "سبحان الله". او معنای عمیقتری را در گفتهاش در نظر داشت.
پس زبانی که رازِ مطلق گفت
راست جنبید کو اناالحق گفت
هوش مصنوعی: کسی که به حقیقت مطلق پیبرده و از آن سخن میگوید، تحت تأثیر این آگاهی به جنب و جوش درمیآید و حرکت میکند.
رازِ حق چون ز روی داد به پشت
رازِ غم ساز گشت و او را کشت
هوش مصنوعی: راز وجود حق وقتی به رخنه و فاش شدن پشت غم و اندوه رسید، به گونهای شد که آن راز را از بین برد و به گسترش درد و رنج انجامید.
کی بود ما ز ما جدا مانده
من و ما رفته و خدا مانده
هوش مصنوعی: کیست که ما از هم جدا شدهایم؟ من و ما از یکدیگر دور شدهایم و فقط خداوند باقی مانده است.
از تن و جان و عقل دین بگذر
در رهِ او دلی به دست آور
هوش مصنوعی: از جسم و روح و عقل خود بگذر و در مسیر او قدم بردار تا دلی را به دست آوری.
هرچه از نفس و علم و معرفت است
دان که آن کفر عالم صفت است
هوش مصنوعی: هر چیزی که مربوط به نفس، علم و شناخت انسانی باشد، بدان که آن از ویژگیهای کفر است.
چند گویی رسیدگی چه بود
در رهِ دین گزیدگی چه بود
هوش مصنوعی: هر چه میگویی که چطور در دین باید به مشکلها رسیدگی کرد و انتخاب کرد، چه فایدهای دارد؟
بند بر خود نهی گزیده شوی
پای بر سر نهی رسیده شوی
هوش مصنوعی: اگر بر خود کنترل و انضباط داشته باشی، به موفقیت و ترقی خواهی رسید.
آسمانهاست در ولایتِ جان
کارفرمای آسمان و جهان
هوش مصنوعی: آسمانها در دست قدرت و ارادهای هستند که سرپرستی جان و جهانی که در آن زندگی میکنیم را بر عهده دارد.
در ره روح پست و بالا هست
کوههای بلند و دریا هست
هوش مصنوعی: در مسیر روح انسان، موانع و چالشهای زیادی وجود دارد؛ همچون کوههای بلند و دریاهای وسیع.
هفده رکعت نماز از دل و جان
ملک هجده هزار عالم دان
هوش مصنوعی: Seventeen units of prayer should be performed with true devotion, as they hold the significance of the essence of eighteen thousand realms.
پس بدان کاین حساب باریک است
زان که هفده به هجده نزدیک است
هوش مصنوعی: بدان که این موضوع بسیار دقیق و حساس است، زیرا تفاوت بین هفده و هجده بسیار کم و نزدیک به هم است.
ای روان همه تنومندان
آرزو بخش آرزومندان
هوش مصنوعی: ای روح بخش همه افراد قوی و توانا، آرزوها را به آرزومندان برسان.
چه کنم زحمت تویی ودویی
چون یقین شد که من منم تو تویی
هوش مصنوعی: نمیدانم چه کنم، زیرا تو زحمت را به دوش داری و اکنون که یقین شده است من کیستم و تو کیستی، هر کدام در جای خود مشخص شدهایم.
با قبول تو ای ز علت پاک
چه بود خوب و زشتِ مشتی خاک
هوش مصنوعی: با پذیرش تو، ای دلیل خالص، خوب و بد مشتی خاک چه ارزشی دارد؟
کسی از بَد همی نداند به
آنچه دانی که آن به است آن ده
هوش مصنوعی: هیچ کس از بدیها آگاهی ندارد، مگر آنکه تو که بهتر میدانی، آن را درست تعبیر کنی.
نخری رنگ و بوی و دمدمه تو
از همه وارهانم ای همه تو
هوش مصنوعی: تو از همه چیز مرا آزاد کردهای، ای خوشی و زیبایی و دلنوازی من.
بر درت خوب و زشت را چه کنم
چون توهستی بهشت را چه کنم
هوش مصنوعی: وقتی تو در کنار من هستی، دیگر به زیبایی و زشتی اهمیت نمیدهم. چه فایدهای دارد که بهشت را بیابم وقتی تو در زندگیام هستی؟
نه به لاتَأْمَنْاز تو سیر شوم
نه به لاتَقْنَطُوا دلیر شوم
هوش مصنوعی: نه به خاطر اینکه به تو اطمینان دارم به سوی تو میروم، و نه به خاطر اینکه ناامید شوم، دلیر و شجاع میشوم.
تو مرا دل ده و دلیری بین
روبهٔ خویش خوان و شیری بین
هوش مصنوعی: تو به من دل بده و در عوض، جرات و شجاعت خود را نشان بده، همانطور که وقتی به خودت نگاه میکنی، قدرت و عظمت خود را میبینی.
همه از کردگار اللّه است
نیک بخت آن کسی که آگاه است
هوش مصنوعی: همه چیز از خداوند متعال است و فرد خوشبخت کسی است که از این حقیقت باخبر باشد.
هر که را آن دم است آدم اوست
هر که را نیست نقش عالم اوست
هوش مصنوعی: هر کس در آن لحظهای که وجود دارد، انسان واقعی اوست، و هر کس که از آن جا دور است، تنها منعکس کننده دنیای بیرونی است.
آمد اندر جهانِ جان هر کس
جان جانها محمد(ص) آمد و بس
هوش مصنوعی: در جهان هر کسی، روح و جانش از وجود محمد (ص) زنده و روشن است، او تنها منبع جانهاست.
همه شاگرد و او مدرسشان
همه مزدور و او مهندسشان
هوش مصنوعی: همه دانشآموزان معلمی دارند که برای آنها درس میدهد و همه کارگران هم کارفرمایی دارند که سرپرستیشان میکند، اما او به عنوان یک مهندس در جایگاه خود ایستاده است.
همتش الرَّفیقُ الأَعْلَی جو
غیرتش لا نَبِّی بَعْدِی گو
هوش مصنوعی: رفیق والایی که ارادتش به من بسیار است، از آنجا که غیرت او افراطی است، پس دیگر نبیای بعد از من نخواهد آمد.
غرض کُنْزحکمت ازل او
اوّلُ الْفِکْرِ آخِرُ العَمَلِ او
هوش مصنوعی: هدف از دانش و حکمت الهی، آغاز فکر و پایان عمل اوست.
چون تو بیماری از هوا و هوس
رَحْمَتُ العالَمینَ طبیب تو بس
هوش مصنوعی: اگر تو دچار تمایلات و خواستههای نفسانی هستی، بدان که رحمتالعالمین خود، پزشک و درمانگر توست.
هرچه اوگفت امر مطلق دان
آنچه او کرد کردهٔ حق دان
هوش مصنوعی: هر چیزی که او میگوید را باید به عنوان حقیقت مطلق بپذیری، و هر کاری که او انجام میدهد را باید به حساب تصمیمات الهی بگذاری.
سویِ حق بی رکابِ مصطفوی
نرود پایت ارچه بس بدوی
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون کمک و هدایت پیامبر (مصطفی) حرکت کند، هرچقدر هم که با سرعت و تلاش برود، به سوی حقیقت نخواهد رسید.
تا به حشر ای دل ار ثنا گفتی
همه گفتی چو مصطفی گفتی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در روزی که همه افراد محشور میشوند، ای دل، ستایش کنی، تمام ستایشها را در ستایش پیامبر (مصطفی) خلاصه کن.
نایبِ کردگار حیدر بود
صاحب ذوالفقار حیدر بود
هوش مصنوعی: این شخص نماینده خداوند است و دارای شمشیر معروف و قدرتمند ذوالفقار است که به حیدر، یعنی امام علی (ع)، تعلق دارد.
شیر یزدان چو برگشادی چنگ
شیر گردون شدی چو پشت پلنگ
هوش مصنوعی: وقتی شیر الهی چنگش را گشود، شیر آسمان مانند پوست پلنگ قوی و نیرومند شد.
عشق را بحر بود و دل را کان
شرع را دیده بود و دین را جان
هوش مصنوعی: عشق همچون دریا عمیق است و دل مانند معدنی با ارزش؛ شرع و قوانین را تنها از نگاه عقلی میتواند دید و دین به واقعیت زندگی انسان معنا میبخشد.
دو رونده چو اختر گردون
دو برادر چو موسی و هارون
هوش مصنوعی: دو نفر که به هم نزدیک و همراه هستند، مانند دو ستاره در آسمان، همانند دو برادر که همیشه در کنار هم هستند، مانند موسی و هارون.
تنگ از آن شد بر او جهانِ سترگ
که جهان تنگ بود و مرد بزرگ
هوش مصنوعی: او احساس کرد که دنیا بر او تنگ شده است، چون خود دنیا کوچک و محدود بود و او فردی بزرگ و بزرگوار بود.
هرکه او با علی برون آید
روز محشر بگو که چون آید
هوش مصنوعی: هر کسی که در روز قیامت همراه علی (علیهالسلام) خارج شود، بگو که او چگونه وارد میشود.
جانب هر که با علی نه نکوست
هرکه گوباش من ندارم دوست
هوش مصنوعی: هر کسی که با علی خوب باشد، من هم با او خوبم؛ اما کسی که با علی بد باشد، من هیچ دوستی با او ندارم.
تو به توحید کی رسی چو مرید
نازده گام در رهِ تجرید
هوش مصنوعی: درک حقیقت یکتا را به راحتی نخواهی یافت، مگر اینکه همچون پیروان حقیقت، با دقت و پشتکار، گام به گام به سوی آن حرکت کنی.
چار تکبیر کن چو خیرالناس
بر که بر چار طبع و پنج حواس
هوش مصنوعی: چهار بار تکبیر بگو مانند بهترین انسانها، زیرا این عمل بر چهار طبع و پنج حس تأثیرگذار است.
گفت روزی مرید با پیری
که درین راه چیست تدبیری
هوش مصنوعی: روزی مریدی از استادش پرسید که در این مسیر چه روش یا تدبیری وجود دارد.
کار این راه با مجاهده نیست
در رهِ جهد خود مشاهده نیست
هوش مصنوعی: این مسیر نیازی به تلاش و زحمت زیاد ندارد، چرا که در این راه، نشانهای از تلاش و کوشش وجود ندارد.
کار توفیق دارد اندر راه
نرسد کس به جهد سوی اله
هوش مصنوعی: در مسیر موفقیت، تنها تلاش و کوشش شخص میتواند راهگشا باشد و دیگران نمیتوانند به او کمک کنند.
پیر گفتا مجاهدت کردی
تا بدانستهای که نامردی
هوش مصنوعی: پیر گفت: تو تلاش زیادی کردی تا به این حقیقت پی ببری که به راستی شجاع نیستی.
جهد بر تست و بر خدا توفیق
زانکه توفیق و جهد هست رفیق
هوش مصنوعی: تلاش تو بر عهده خودت است و موفقیت به دست خداست، زیرا تلاش و موفقیت همیشه با هم همراه هستند.
کار کن کار بگذر از گفتار
کاندرین راه کار دارد کار
هوش مصنوعی: کار کن و از حرف زدن بپرهیز، زیرا در این راه تنها با عمل و کار کردن به نتیجه میرسی.
این گروهی که نورسیدستند
عشوهٔ جاه و زر خریدستند
هوش مصنوعی: این گروه که تازه به اینجا آمدهاند، تحت تأثیر جذابیتهای قدرت و ثروت قرار گرفتهاند.
سر باغ و دل زمین دارند
کی دل عقل و شرع و دین دارند
هوش مصنوعی: در بالای باغ، روح زندگی و دل زمین حضور دارد. اما عقل، شرع و دین تنها در دل انسانها جای میگیرند و به آنها جهت میدهند.
همه در راه آن جهانی کور
بندهٔ خوردو خُفْت همچو ستور
هوش مصنوعی: همه به دنبال لذتهای دنیوی هستند و مانند حیوانات، در این مسیر غافل و نابینا راه میروند.
همه در علم سامری وارند
از برون موسی از درون نارند
هوش مصنوعی: همه مانند سامری به ظاهر دانشمند به نظر میرسند، اما در باطن و درونی، مثل موسی، دچار ناراحتی و درگیری هستند.
نیست اینجا چو مر خرد را برگ
مرگ به با چنین حریفان مرگ
هوش مصنوعی: در اینجا، هیچ نشانی از فطرت انسانی وجود ندارد و مرگ مانند برگ درختان، با این دوستان ناهنجار، به راحتی به دست نمیآید.
علم با کار سودمند بود
علم بی کار پای بند بود
هوش مصنوعی: علم زمانی ارزشمند است که به کار مفید اشتغال داشته باشد؛ در غیر این صورت، علم به تنهایی فرد را به جایی نمیرساند و او را به نوعی گرفتار میکند.
هر چه در زیر چرخ نیک و بدند
خوشه چینان خرمن خردند
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، چه خوب و چه بد، در نهایت از سوی کسانی که در جستوجوی دانش و آگاهی هستند، برداشت میشود و مورد استفاده قرار میگیرد.
همه را عقل با تو بنماید
آنچه بود آنچه هست آنچ آید
هوش مصنوعی: عقل به همه نشان میدهد که چه بوده، چه هست و چه خواهد آمد.
عقل سلطان قادر خوشخوست
آنکه سایهٔ خدا گزیند اوست
هوش مصنوعی: عقل مانند یک پادشاه با کمالات و صفات خوب است، و آن کسی که زیر سایه خدا قرار گیرد، بهترین و برترین موجود است.
سایه با ذات آشنا باشد
سایه از ذات کی جدا باشد
هوش مصنوعی: سایهای که با ماهیت خود آشنا باشد، از آن ماهیت جدا نخواهد شد.
عقل را از عقیله بازشناس
نبود همچو فربهی آماس
هوش مصنوعی: عقل را نمیتوان از شخصیت عاقل تشخیص داد، همانطور که نمیتوان به راحتی تفاوت بین چاقی و انباشتگی را فهمید.
عقل در کوی عشق نابیناست
عاقلی کارِ بوعلی سیناست
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، عقل و خرد نمیتوانند به درستی دیدگاههای خود را بیان کنند و در این حالت، تنها افرادی که به عشق واقعی رسیدهاند، درک درستی از وضعیتی که در آن هستند، دارند. علم و دانش معمولی نمیتوانند ما را به عمق احساسات و تجارب واقعی عشق برسانند.
عقل کان رهنمای حیلهٔ تست
آن نه عقل است کان عقیلهٔ تست
هوش مصنوعی: عقل واقعی و درست، راهنمایی است برای تدبیر و درک مسائل، نه اینکه تنها ابزاری باشد برای نیرنگ و فریب.
بگذر از عقل و خدعه و تلبیس
که عزازیل ازین شده است ابلیس
هوش مصنوعی: از عقل و فریب و تظاهر بگذر، زیرا عزیزیل به خاطر همینها ابلیس شد.
خردی را که این دلیل بدی است
لعنتش کن که بی خرد خردی است
هوش مصنوعی: عقلی که به خاطر ناپسندی، دلیل و برهانی میآورد، باید از آن دوری کرد، زیرا چنین عاقلی خود را از فهم و درک درست محروم کرده است.
پدر و مادر جهان لطیف
نفس گویا شناس و عقل شریف
هوش مصنوعی: پدر و مادر جهان، هوای تازه و خوش را به خوبی میشناسند و عقل بالایی دارند.
گرشان بعدِ امر بپرستند
این دو گوهر سزای آن هستند
هوش مصنوعی: اگر بعد از همه چیز به این دو گوهر احترام بگذارند، این دو حقیقت شایستهی آن هستند.
عقل و چشم و پیمبری نوراست
این از آن آن ازین نه بس دور است
هوش مصنوعی: عقل، چشم و پیامبری جلوهای از نور هستند و این نور از آنِ اینهاست و از آنجایی که با هم مرتبطاند، فاصله زیادی بینشان نیست.
نورِ بی چشم شاخ بی بر دان
چشم بی نور گوش بی سر دان
هوش مصنوعی: نور بدون چشم را مانند شاخی بدون برگ تصور کن؛ همچنین، چشم بدون نور را مانند گوش بیسر تخیل کن.
خیز کاین خاکدان سرایِ تو نیست
این هوس خانه است جای تو نیست
هوش مصنوعی: بلند شو، زیرا این دنیا و این سرزمین، جای تو نیست. این تمایل به دنیای مادی، جای تو را نمیسازد.
عاشقی جز به اضطرار خطاست
آهِ عاشق به اختیار خطاست
هوش مصنوعی: عشق واقعی تنها در شرایط خاص و اجبار به وجود میآید و انتخابی نیست. احساسات و آههای عاشقانه باید از روی اجبار و نیازی عمیق باشد و نه به اختیار و انتخاب فردی.
هرکه را روی نیک و کم خرد است
روی نیکو دلیلِ خویِ بد است
هوش مصنوعی: هر کسی که ظاهری خوب و چهرهای زیبا دارد اما از فهم کمی برخوردار است، این زیبایی ظاهری میتواند نشانهای از ویژگیهای اخلاقی ناپسند او باشد.
هر که را با جمال و بدنیتی است
وان که حسنش جمالِ عاریتی است
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای زیبایی و جذابیتی است، باید بدانیم که زیبایی او واقعی نیست و فقط ظاهری است.
آن چنان کرده شهوتت محجوب
که ندانی همی تو خوک از خوب
هوش مصنوعی: شهوت تو را چنان جدایی انداخته که به قدری غرق در آن هستی که نمیتوانی بین خوب و بد تمایز قائل شوی و حتی نمیدانی که چه چیزی برایت خوب است.
شاهد پیچ پیچ را چه کنی
ای کم از هیچ هیچ را چه کنی
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی به زیبایی و جذابیت چشمهای معشوق دست یابی، پس به چه چیزی میتوانی دست یابی؟ وقتی چیزی به اندازهی کمترین چیز ارزش ندارد، چه فایدهای به دنبال آن هستی؟
شاهدان زمانه خُرد و بزرگ
دیده را گوسفند و دل را گرگ
هوش مصنوعی: شاهدان زمانه افراد بزرگ و کوچک را میبینند، اما در این میان، گوسفند به دل و گرگ به احساسات اشاره دارد. در واقع، در شرایط مختلف، افراد ممکن است تنها به ظاهر و رفتار توجه کنند، در حالی که در عمق این مسائل احساسات و نیتها میتواند متفاوت باشد.
از پی دزدی روان ها را
چشمشان رخنه کرده جانها را
هوش مصنوعی: نظارهگر دزدی هستیم که جانها را هدف قرار داده و به زندگیها آسیب میزند.
آن نگاری که سوی او نگری
او دلت برد و زو تو درد بری
هوش مصنوعی: آن معشوقی که وقتی به او نگاه میکنی، دل تو را میرباید و از او دردهایت را دور میسازد.
روی اگر هیچ بی نقاب کند
دهر پر ماه و آفتاب کند
هوش مصنوعی: اگر دنیا به زیبایی خود را نشان دهد، همچون شب و روز پر از روشنایی و نور خواهد بود.
ور کند هیچ بندِ گیسو باز
پس شب قدر برگشاید راز
هوش مصنوعی: اگر هیچکدام از گیسوانت را باز نکنی، پس از شب قدر راز را دوباره خواهی فهمید.
زلف و رویش گر آشکارستی
شب و روز این که دو است چارستی
هوش مصنوعی: اگر زلف و رویش را بهطور واضح ببینی، شب و روز نمیفهمی که این دو، در واقع یکی هستند.
صورت قهر و لطف خال و لبش
عالم قبض و بسط روز و شبش
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و دلنشین او، به گونهای است که احساسات متضاد، یعنی خشم و مهربانی، را در دل آدمی برمیانگیزد. نقش و اثر وجود او همچون روز و شب، دایماً در حال تغییر و تحولی مستمر است.
بوسهٔ عاشق روان پرداز
دهنش را به خنده یابد باز
هوش مصنوعی: بوسهای که عاشق میزند، جان تازهای به دهانش میبخشد و باعث میشود دوباره لبخند بزند.
خون عاشق چو زلف او ریزد
از زمین بویِ مشک برخیزد
هوش مصنوعی: وقتی خون عاشق بر روی زمین بریزد، بویی مانند بوی مشک به مشام میرسد.
چشم گوشی شود چو سازد جنگ
گوش چشمی شود چو آرد رنگ
هوش مصنوعی: وقتی که گوش به شنیدن صدا میافتد، چشم به بینایی و دیدن مشغول میشود و زمانی که رنگی به وجود میآید، چشم و گوش به کار خود ادامه میدهند.
دیده زان چشمها که بردارد
جز کسی کافت بصر دارد
هوش مصنوعی: تنها کسی میتواند زیبایی آن چشمها را ببیند که خود بینا باشد و توانایی دیدن داشته باشد.
بتوان دیدن از لطیفی کوست
استخوان درتنش چو خون در پوست
هوش مصنوعی: میتوان آن خوشی و زیبایی را درک کرد که در وجودش مانند خون در پوستش جریان دارد، حتی اگر به طور ظاهری تنها استخوان باشد.
دید وقتی یکی پراکنده
زندهای زیر جامهٔ ژنده
هوش مصنوعی: یک نفر را دید که زیر لباس کهنهاش، روح و زندگیای پراکنده است.
گفت کاین جامه سخت خلقان است
گفت هست از من این چنین زانست
هوش مصنوعی: او گفت که این لباس از جنس سخت و سنگین است، من هم که این گونه هستم، از خودم چنین حالتی را دارم.
چون نجویم حرام و ندهم دین
جامه لابد نباشدم به ازین
هوش مصنوعی: وقتی که به دنبال حرام نروم و دینم را رها نکنم، لازم نیست که از این بهتر بشوم.
جامه از بهر عورت عامه است
خاصگان را برهنگی جامه است
هوش مصنوعی: لباس برای پوشاندن بدن عموم مردم است، اما برای خواص و خاصان، برهنگی خود لباس به حساب میآید.
مرد را در لباس خلقان جو
گنج در خانههای ویران جو
هوش مصنوعی: به دنبال انسانهای واقعی و با ارزش باش، حتی اگر ظاهر آنها معمولی و ساده به نظر برسد. زیبایی و ارزش حقیقی ممکن است در جاهای غیرمنتظره و در میان انسانهای عادی نهفته باشد.
زینت اللّه نه اسب و زین باشد
زینت اللّه جمال دین باشد
هوش مصنوعی: زینت خداوند نه در اسب و زین آن، بلکه زیبایی واقعی در جمال دین و حقیقت معنویات است.
نیست مهر زمانه بی کینه
سیر دارد میان لوزینه
هوش مصنوعی: عشق و محبت در زندگی همیشه خالی از حسادت و کینه نیست و در ماجراهای زندگی، این احساسات همیشه وجود دارند.
سرنگون خیزد از سرای معاد
هر که روی از خرد نهد به جماد
هوش مصنوعی: هر کسی که از عقل و خرد دور شود و به بیتحرکی و جمود روی آورد، در روز حساب (معاد) به سقوط و نابودی خواهد انجامید.
مرد کز خاک و آب دارد عار
به هوا برنشیند آتش وار
هوش مصنوعی: مردی که از خاک و آب ساخته شده است، نباید به خاطر غرور و تمایلاتش به آسمان برود، مانند آتش که به سمت بالا میرود.
گفت روزی به جعفر صادق
حیله جویی ربادهی سارق
هوش مصنوعی: روزی فردی به جعفر صادق گفت که چگونه میتواند با نقشهکشی و فریب، دزدی را انجام دهد.
که حرام ربا چه مقصود است
گفت زیرا که مانع جود است
هوش مصنوعی: ربا حرام است زیرا باعث میشود که بخشش و generosity تحت تأثیر قرار گیرد.
زان ربا ده بتر ز میخوار است
کاین مروت بر آن سخا آر است
هوش مصنوعی: از آن ربا، دهی بهتر از میگساری است، زیرا این جوانمردی بر بخشش و سخاوت تأکید دارد.
حرص دنیا ترا چنان کرده است
کز خدا هم دلت بیازرده است
هوش مصنوعی: حریص شدن به دنیا به قدری تو را تحت تاثیر قرار داده که حتی دلخوشیهای خود را از خدا نیز فراموش کردهای.
سیم دارد ترا چنان مشغول
که نترسی تو از خدا و رسول
هوش مصنوعی: تو چنان در دنیای مادی غرق شدهای که از خدا و پیامبرش نمیترسی.
داده ماند نهاده آنِ تو نیست
برود مال به ز جان تو نیست
هوش مصنوعی: آنچه به دیگری دادهای، مال او نیست و به زودی از دست خواهد رفت، چون ارزش وجودی و جان تو بسیار بیشتر از آن است.
هرچه ماند ز تو به نیک و به بد
بخشش مرگ دان نه بخشش خود
هوش مصنوعی: هر چه از تو باقی بماند، چه خوب و چه بد، بدان که آن هدیه مرگ است و نه بخششی از خودت.
هر که را هست انده بیشی
همرهِ اوست کفر و درویشی
هوش مصنوعی: هر کسی که غم و اندوه زیادی دارد، در کنار او بیایمانی و فقر هم وجود دارد.
صوفیان در دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند
هوش مصنوعی: دریافتن شادی و سرور در یک لحظه برای عارفان و صوفیان ممکن است، در حالی که دیگران در تلاش برای شکار و به دام انداختن فرصتها و لذتها هستند.
ما که از دست روح قوت خوریم
کی نمک سود عنکبوت خوریم
هوش مصنوعی: ما که از قدرت روحانی و معنوی بهرهمند هستیم، چگونه میتوانیم زیر بار کوچکترین و بیاهمیتترین چیزها برویم؟
کی غنی با فقیر در سازد
کان به دنیا و این به دین نازد
هوش مصنوعی: کیست که ثروتمند با فقیر به توافق میرسد؟ زیرا یکی به دنیا مینازد و دیگری به دین خود.
کار دنیا به جمله بازی دان
ترک او عز و سرفرازی دان
هوش مصنوعی: در زندگی، انسان باید به نکات ظاهری و بازیهای دنیوی توجه زیادی نکند و به جای آن به ارزشها و سرافرازی واقعی بیندیشد.
مال در کف چوپیل در مستی است
مال در دل چو آب در پستی است
هوش مصنوعی: مال در دستان کسی که به خوشحالی و سرخوشی مشغول است، مانند شراب در حالت مستی است؛ اما اگر مال در دل کسی باشد، مانند آبی است که در جایی پایین و کمعمق قرار دارد.
دون و دنیا بوند هر دو رفیق
قحبهای آن و قلتبانی این
هوش مصنوعی: دنیا و دون هر دو مانند دو دوست بد، یکی مثل زنی بد کردار و دیگری مانند آدمی بیعرضه هستند.
دیده ور پل به زیر گام کند
کور بر پشتِ پل مقام کند
هوش مصنوعی: چشم بینا مانند پلی است که زیر پا میگذاریم، اما کسی که ناچیز میبیند، نمیتواند از آن عبور کند و بر پشت پل میایستد.
هر که را علم نیست گمراه است
دست او زان سرای کوتاه است
هوش مصنوعی: هر کس که علم و دانش نداشته باشد، دچار گمراهی و سرگردانی خواهد شد و نمیتواند از امکانات و نعمتهای زندگی به درستی بهرهبرداری کند.
علم سویِ درِ اله برد
نه سویِ نفس و مال و جاه برد
هوش مصنوعی: علم باید انسان را به سمت خدا و حقیقت رهنمون کند، نه اینکه فرد را به دنبال نفس اماره، ثروت و مقام و جاه ببرد.
چند ازین در نقاب محتالی
چشمها درد و لاف کحالی
هوش مصنوعی: چند بار دیگر از نقاب خود به تماشا مشغول هستی؟ چشمهایت درد میکند و به دروغ خود را زیبا جلوه میدهی.
عقلت از جان و مالت از تن تست
آن دو معشوقه این دو دشمن تست
هوش مصنوعی: عقل تو وابسته به جان تو و مال تو وابسته به بدن تو است. این دو مانند معشوقهایی هستند که در عین حال دشمنانی برای یکدیگر محسوب میشوند.
پاک شو تا که ز اهل دین گردی
آن چنان باش تا چنین گردی
هوش مصنوعی: برای اینکه به جمع مؤمنان بپیوندی، خود را از ناپاکیها پاک کن و رفتارت را به گونهای اصلاح کن که شایسته آن جمع باشی.
بهر دین با سفیه رای مزن
رگ قیفال بهر پای مزن
هوش مصنوعی: برای دین با آدمهای نادان صحبت نکن و به آنها اهمیتی نده. به جای این کار، به کارهایی که در راستای پایدار کردن دین و عقاید خودت هستند، بپرداز.
عالم علم عالمی است شگرف
نیست این خطّه خطّهٔ خط و حرف
هوش مصنوعی: عالم علم، دنیای گسترده و شگفتانگیزی است و اینجا فقط چند کلمه و حرف نیست.
مرد را ره ز حال برخیزد
حال باید که قال برخیزد
هوش مصنوعی: انسان باید از وضعیت کنونی خود آگاه شود و تغییر کند؛ زیرا فقط صحبت کردن کافی نیست و باید عمل کند.
زاد این راه عجز و خاموشی است
قوت و قوت او ز کم کوشی است
هوش مصنوعی: مسیر این زندگی از ناتوانی و سکوت قوت میگیرد، و قدرت او به خاطر کسالت و کمکاری است.
رهروان را چو درد راهبر است
آنکه را درد نیست کم ز خراست
هوش مصنوعی: مسافران را وقتی در مسیر درد و رنجی هست، راهنمایی میکند و کسی که درد ندارد، کمتر از خراست و رنج است.
هر که را درد راهبر نبود
مرد را زان جهان خبر نبود
هوش مصنوعی: هر کسی که برای او درد و رنج در مسیر زندگی هدایت کننده نباشد، از حقیقت زندگی و آنچه پس از مرگ وجود دارد، آگاهی نخواهد داشت.
در رهِ او سخن فروشی نیست
در رهش بهتر از خموشی نیست
هوش مصنوعی: در مسیر او، صحبت کردن جایی ندارد و در این راه هیچ چیز بهتر از سکوت نیست.
در مناجاتِ بی زبانان آی
هرچه خواهی بگوی ولب بگشای
هوش مصنوعی: در خلوت و نیایش کسانی که بیصدا هستند، هر چه میخواهی بگو و فقط به زبان نیاور.
مرد معنی سخن ندارد دوست
زآنکه بوده است مغزها را پوست
هوش مصنوعی: مرد واقعی معنی گفتار ندارد دوست، زیرا او مانند مغزهاست که فقط پوستهاش دیده میشود.
بگذر از قال و گفتههای محال
ذرّهای صدق بهتر از صد فال
هوش مصنوعی: از حرفها و ادعاهای بیاساس بگذر، زیرا یک ذره حقیقت از صد پیشبینی و فرضیه بهتر است.
دانش آن خوبتر که بهربسیج
زو بدانی که می ندانی هیچ
هوش مصنوعی: دانش واقعی آن است که وقتی متوجه شوی چیزی را نمیدانی، به همین خاطر بیشتر به یادگیری و کسب اطلاعات علاقهمند شوی.
نیست از بهر آسمان ازل
نردبان پایه بِه ز علم و عمل
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در آسمان اول وجود ندارد که به اندازه دانش و عمل، نردبانی برای بالاروی و ترقی باشد.
پیر کز جنبش ستاره بود
گرچه پیر است شیرخواره بود
هوش مصنوعی: پیری که از حرکت ستارهها الهام گرفته است، هرچند که سنش بالا رفته، هنوز هم از نظر روحی و ذهنی مانند یک کودک تازه به دنیا آمده است.
دستِ پیر از ولایتِ دین است
این که گویند پیر پیر این است
هوش مصنوعی: کلامی که دربارهی پیر گفته میشود، اشاره به این دارد که او نماینده و راهنمای دین و معنویت است. به عبارت دیگر، درک و هدایت دینی از او ناشی میشود و این همان معنای واقعی پختگی و تجربه در روحانیت است.
در جهانی که عقل و ایمان است
مردنِ جسم زادنِ جان است
هوش مصنوعی: در دنیایی که دانش و ایمان وجود دارد، از دست دادن بدن به معنای تولد جان است.
دشمن حق تن است خاکش دار
قبلهٔ حق دل است پاکش دار
هوش مصنوعی: دشمن واقعی انسان، تن اوست که باید آن را مانند خاک نگهداری کند، و دل او که قبلهگاه حقیقت است باید خالص و پاک بماند.
همه اندرز من به تو این است
که تو طفلی و خانه رنگین است
هوش مصنوعی: تنها نکتهای که میخواهم به تو بگویم این است که تو هنوز کودک هستی و خانهات زیبا و رنگارنگ است.
مرگ را جوی کاندرین منزل
مرگ حق است زندگی باطل
هوش مصنوعی: مرگ را همچون چشمهای بدان که در این مکان، حقیقت در آن نهفته است و زندگی در اینجا بیاساس و بیمعناست.
من ندیدم سلامتی زخسان
گر تو دیدی سلام من برسان
هوش مصنوعی: من هیچگاه سلامتی افرادی که بیمار هستند را ندیدهام، اما اگر تو آنها را دیدی، سلام من را به آنها برسان.
راه مدین نرفته پیش شعیب
چند گردی به گردِ پردهٔ غیب
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به مقصد نمیرسی و راه را به درستی نرفتهای، چرا به دور پردهٔ ناپدیدی میگردی؟
آدمی را مدار خوار که عیب
جوهری شد میان رستهٔ غیب
هوش مصنوعی: انسان را به هیچ وجه کوچک نشمار، چرا که عیبجویی او باعث میشود که از حقیقت و واقعیت دور شود.
داعی خیر و شر درون تو اند
هر دو در نیک و بد زبون تو اند
هوش مصنوعی: داخلی در تو هر دو جنبه خیر و شر وجود دارند و هر کدام از آنها از زبان تو نمایان میشوند.
در رهِ خلق خوب و سیرت زشت
هفت دوزخ تویی و هشت بهشت
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، اگر ظاهر خوبی داشته باشی ولی باطنی زشت، به اندازه هفت دوزخ عذاب خواهی داشت و بهشت را که در دنیا انتظار داری، نخواهی دید.
در درون توهست از پی دین
صد هزار آسمان فزون ز زمین
هوش مصنوعی: در درون تو به خاطر دیانت، چیزهایی وجود دارد که به اندازهای فراوان است که از تعداد آسمانها بیشتر از زمینهاست.
آدمی بهر بی غمی را نیست
پای در گل جز آدمی را نیست
هوش مصنوعی: انسان برای رهایی از غم و اندوه، هیچ راهی جز خود انسان ندارد.
عرش و فرش زمان برای وی است
وین تبه خاکدان نه جای وی است
هوش مصنوعی: زمان برای او همچون عرش و فرش است، اما این دنیای خاکی جایی برای او ندارد.
بی روان شریف و جانی پاک
چه بود جسم جز که مشتی خاک
هوش مصنوعی: بدون روح شریف و جان پاک، بدن چه اهمیتی دارد جز اینکه تودهای از خاک باشد؟
جان دانا ز دین غذا سازد
چون نیابد غذا به مگذارد
هوش مصنوعی: انسان آگاه و خردمند برای روح خود از دین و آموزههای آن تغذیه میکند، اما اگر این تغذیه را نیابد، آن را رها میکند و به دنبال دیگری میگردد.
هرچه آن باعث عبث باشد
نز قدم دان که از حدث باشد
هوش مصنوعی: هر چیزی که باعث بیهودهگی باشد را از قدم خود دور کن، زیرا از خطا و اشتباه ناشی میشود.
تنت از چرخ و طبع دارد ساز
این و آن ساز خویش خواهد باز
هوش مصنوعی: بدن تو از چرخ و طبیعت الهام میگیرد و هر یک از سازها و ابزارهایی که در زندگیات وجود دارد، به نوعی سنخیتی با طبیعت تو دارد و بار دیگر خود را نشان خواهد داد.
جانت حق داد و جاودان ماند
زانکه حق داده هیچ نستاند
هوش مصنوعی: جان تو به خدا وابسته است و تا ابد باقی خواهد ماند، زیرا خداوند چیزی که داده است را هرگز نمیگیرد.
بندهٔ بطن و لذت شهوات
بتر از بندهٔ عزی ومنات
هوش مصنوعی: کسی که به لذتها و خواستههای نفسانی خود تسلیم شده، از بندهی خدایان باستانی که نماد قدرت و ثروت بودند، بدتر است.
خشم و شهوت خصال حیوانست
علم و حکمت کمال انسانست
هوش مصنوعی: خشم و شهوت ویژگیهای حیوانی هستند، در حالی که علم و حکمت نشانههای کمال انسان به شمار میروند.
تا تو از آز و آرزو مستی
به خدا ار تو آدمی هستی
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خواستهها و آرزوها مشغول هستی، از خودت غافل نشو و به خدا توجه داشته باش. اگر واقعا انسانی، باید به خالق خودت فکر کنی.
رو قناعت گزین که طالع دون
در دو گیتی است با عذاب الهون
هوش مصنوعی: به سادهزیستی و قناعت روی بیاور، چرا که سرنوشت نیکو در این جهان و آن جهان، با درد و عذاب همراه است.
نفخهٔ صور سور مردان است
هر که زان سور خورد مرد آن است
هوش مصنوعی: نفخهٔ صور نماد بیدار شدن و بازشناختن روحانیات است. هر کسی که از این بیداری بهرهمند شود، به حقیقت و عظمت انسانی خود دست پیدا میکند.
روز دین دست دست رس نبود
نسبتِ کس شفیع کس نبود
هوش مصنوعی: در روز جزا و حساب، یکی نمیتواند به دیگری کمک کند و هر کس باید خود پاسخگوی اعمالش باشد.
آدمی گرچه بر زمانه مه است
ز آدمِ خام دیوِ پخته به است
هوش مصنوعی: انسان هرچه در برابر زمانه قوی و باهوش باشد، اما از نظر رشد و بلوغ روانی، هنوز هم به پای یک آدم با تجربه و پخته نمیرسد.
آدمی سر به سر همه آهوست
ظنّ چنان آیَدْش که بس نیکوست
هوش مصنوعی: انسانها در ظاهر به خوبی و زیبایی دیده میشوند، اما ممکن است در باطن به قرائتهای گوناگونی نگرش داشته باشند.
دل کند سخت جامهٔ نرمت
خورشِ خوش ز سر برد شرمت
هوش مصنوعی: دل از قید و بندها آزاد کن و به راحتی به لذتها و شادیها دست بزن، دیگر شرم را کنار بگذار و از زندگی لذت ببر.
مرد نبود که گرد خود پوید
مرد راهِ نجاتِ خود جوید
هوش مصنوعی: هیچ مردی وجود ندارد که دور خودش بچرخد، بلکه مردان باید به دنبال راه نجات خود باشند.
مرد را گر ز رزم بی مایه است
دامن خیمه بهترین دایه است
هوش مصنوعی: اگر مردی در میدان نبرد توانمندی نداشته باشد، بهترین پناه و حمایت برای او دامن خیمه است.
اولین سدّه در رهِ آدم
بود نایِ گلو و طبلِ شکم
هوش مصنوعی: اولین مانع در مسیر انسان، صداها و نشانههایی است که از گلو و شکم ایجاد میشود.
چون خوری بیش پیل باشی تو
کم خوری جبرئیل باشی تو
هوش مصنوعی: اگر زیاد بخوری، مانند فیل خواهی شد، و اگر کم بخوری، مانند جبرئیل خواهی بود.
هر که بسیار خوار باشد او
دان که بسیار خوار باشد او
هوش مصنوعی: هر کسی که در نظر دیگران اهمیت و ارزش کمتری داشته باشد، باید بداند که واقعاً ارزش و اهمیتش کم است.
باش کم خوار تا بمانی دیر
که اجل گرسنه است قوتش شیر
هوش مصنوعی: با احتیاط و فروتنی زندگی کن تا مدت طولانیتری در این دنیا بمانی، زیرا مرگ همیشه در انتظار است و به دنبال فرصتی برای گرفته شدن است.
چیست حاصل سویِ شراب شدن
اولش شر و آخر آب شدن
هوش مصنوعی: نتیجهای که از نوشیدن شراب به دست میآید چیست؟ ابتدا حالتی شاداب و پرنشاط به دست میاید، ولی در نهایت به سردی و آرامش ختم میشود.
چون کند عربده پی شکن است
ور سخاوت کند دروغ زن است
هوش مصنوعی: اگر کسی فریاد و جنجال کند، به نوعی دروغ میگوید و اگر بخواهد سخاوت نشان دهد، به احتمال زیاد در حال فریبکاری است.
هیچ خصمی بتر ز دنیا نیست
با که گویم که چشم بینا نیست
هوش مصنوعی: هیچ دشمنی بدتر از دنیا وجود ندارد، با چه کسی سخن بگویم وقتی که هیچ کس حقیقت را نمیبیند.
مرد را چون هنر نباشد کم
چه ز اهل عرب چه ز اهل عجم
هوش مصنوعی: مردی که هنر نداشته باشد، هیچ تفاوتی ندارد که از عرب باشد یا عجم.
تازی ار شرع را پناهستی
بولهب آفتاب و ماهستی
هوش مصنوعی: اگر به دین و مذهب پناه ببری، مانند خورشید و ماه درخشان خواهی بود.
بهر معنی است صورتِ تازی
نه بدان تا تو خواجگی سازی
هوش مصنوعی: برای هر معنایی، تنها یک شکل و صورت وجود دارد، نه اینکه تو بخواهی خود را در مقام خواهشگری معرفی کنی.
روح با عقل و علم داند زیست
روح را پارسی و تازی نیست
هوش مصنوعی: روح از عقل و دانش میفهمد که زندگیاش وابسته به زبان خاصی نیست و فراتر از این تقسیمات فرهنگی و زبانی است.
این چنین جلف و بی ادب زانی
که تو تازی همی ادب دانی
هوش مصنوعی: به این صورت بیمزه و بیادب هستی که تو حتی از عربی هم آداب را میدانی.
زیرکان را درین سرایِ کهن
هیچ غم خوارهای مدان چو سخن
هوش مصنوعی: در این خانه باستانی، هیچ شخصی را غمگین و غمزده ندانید، وقتی که صحبت از دلخوشی است.
بی غرض پند همچو قند بود
با غرض پند پای بند بود
هوش مصنوعی: نصیحتی که بدون هدف و نیت خاصی ارائه شود، شیرین و دلنشین است، ولی نصیحتی که با مقصود خاصی همراه باشد، شخص را به وابستگیها و تعهداتی میکشاند.
از درِ تن که صاحب کله است
تا درِ دل هزار ساله ره است
هوش مصنوعی: از در دنیای جسم که فردی آگاه و فهمیده است، تا در دنیای احساسات و دل، راهی هزار ساله وجود دارد.
از درِ جسم تا به کعبهٔ دل
عاشقان را هزار و یک منزل
هوش مصنوعی: از در بدن تا کعبهای که در دل عاشقان است، هزار و یک مرحله و راه وجود دارد.
خاص داند هزارو یک نامش
عام داند هزارو یک دامش
هوش مصنوعی: او دارای ویژگیها و صفات ویژهای است که فقط عدهای خاص از آن آگاهند، اما عموم مردم فقط به دامها و خدعههای او توجه میکنند.
پر و بال خرد ز دل باشد
تن بی دل جوالِ گل باشد
هوش مصنوعی: تن بیدل همانند کیسهای از گل است که فاقد روح و احساس است؛ در حالی که عقل و دانش از دل انسان برمیخیزد و به او پر و بال میدهد.
باطنِ تو حقیقتِ دل تست
هرچه جز باطنِ تو باطل تست
هوش مصنوعی: در درون تو حقیقت قلبت نهفته است و هر چیزی که جز آن درون تو باشد، بیارزش و نادرست است.
آن چنان دل که وقتِ پیچاپیچ
اندرو جز خدا نگنجد هیچ
هوش مصنوعی: دل آدمی به حدی بزرگ و عمیق است که در زمانی که درگیر مشکلات و پیچیدگیها میشود، هیچ چیز جز خدا در آن جا نمیگیرد.
اصل هزل و مجاز دل نبود
دوزخ خشم و آز دل نبود
هوش مصنوعی: خاستگاه شوخی و غیرواقعی، در دل وجود ندارد و دل گرفتار خشم و حرص نیست.
پارهای گوشت نام دل کردی
دل تحقیق را بحل کردی
هوش مصنوعی: قسمتی از گوشت را دل نامیدید و دل را با تحقیق و بررسی حل و فصل کردید.
دل یکی منظری است ربانی
حجرهٔ دیو را چه دل خوانی
هوش مصنوعی: دل مانند یک منظر زیبا و الهی است، پس چرا آن را با فضای تاریک و ملعون دیو مقایسه میکنی؟
اینت غبنی که یک رمه جاهل
خوانده شکل صنوبری را دل
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که درد و غم من از این است که گروهی از انسانهای نادان، فردی با ویژگیهای خاص و منحصر به فرد را تنها به ظاهری سطحی و نادرست قضاوت کرده و از درک ارزش واقعیش ناتوانند.
این که دل نام کردهای به مجاز
رو به پیش سگان کوی انداز
هوش مصنوعی: اینکه دل را به چیزی تشبیه کردهای، در واقع آن را به سگان کوی بسپار؛ یعنی ارزش و اهمیت آن را پایین بیاور.
دل که با جاه و مال دارد کار
آن سگی دان و آن دگر مردار
هوش مصنوعی: دل اگر به دنبال قدرت و ثروت باشد، در واقع به سرنوشت یک سگ یا مردار دچار شده است.
عامه دل در هوای جان بستند
زانکه از دستِ جهل سرمستند
هوش مصنوعی: مردم، دلهای خود را به عشق و محبت وابسته کردند، زیرا از نادانی و جهالت سرمست و غافل هستند.
خاصه در عالم معاینهاند
همچو سیماب روی آینهاند
هوش مصنوعی: مخصوصاً در دنیایی که به وضوح دیده میشود، مانند جیوهای هستند که روی آینه قرار گرفتهاند.
همه دست نهال کن دارند
همه مرغ قفس شکن دارند
هوش مصنوعی: همه افراد تلاش میکنند تا در زندگی خود پیشرفت کنند و از محدودیتها بیرون بیایند.
عاشقِ مرگ هر یک از پیِ برگ
خویشتن را کشیده ز ایشان مرگ
هوش مصنوعی: عاشق مرگ، به دنبال جدایی و دوری از خود است و هرکدام از آنها که به دنبال حقیقت یا خویشتن خود هستند، به نوعی به مرگ نزدیک میشوند.
سگ درد پوستین درویشان
ورنه چرخ است بندهٔ ایشان
هوش مصنوعی: سگ که درد پوستین درویشان را میفهمد، در واقع چرخ زندگی هم در خدمت آنهاست.
آدمی را ز جاه بهتر چاه
سرکل را پناه دان ز کلاه
هوش مصنوعی: انسان باید بداند که داشتن مقام و جاه و position اجتماعی از نظر ارزشی مهمتر از گودالی عمیق در زمین نیست. به جای اینکه در گرمای کلاه خود به دنبال جاه و مقام باشد، باید به دنبال پناه و امنیت واقعی باشد.
درِ دل کوب تا رسی به خدای
چند گردی به گرد بام و سرای
هوش مصنوعی: به دل خود سر بزن و به خدا نزدیک شو، تا اینکه در زندگی دچار حواشی و دوری از هدف نشوی.
هیچ باشی چو جفت فردی تو
همه باشی چو هیچ گردی تو
هوش مصنوعی: اگر به تنهایی هیچ ارزش یا خاصیتی نداشته باشی، در کنار کسی دیگر میتوانی همه چیز بشوی و به کمال برسی.
مرد آنست کو ز خود بجهد
پای بر آبروی خود بنهد
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که از خودخواهی و منیت فاصله بگیرد و به عزت و آبرویش احترام بگذارد.
آن نباشد ولی که چون سرخاب
رود از بهر آبروی بر آب
هوش مصنوعی: هر چیزی که به زیبایی و شکوه خود میبالد، اگر در باطن خالی باشد، ارزشی ندارد. مانند سرخابی که به خاطر حفظ آبرو و زیباییاش در آب میافتد.
گر بد و نیک و مهر و کین باشد
هر چه جز دین حجاب دین باشد
هوش مصنوعی: اگر هر چیز جز ایمان و دین، چه خوب باشد و چه بد، در این دنیا مانعی برای دسترسی به دین است.
نشوی بر نهاد خود سالار
به نماز و به روزهٔ بسیار
هوش مصنوعی: به خودت افتخار نکن که با نماز و روزههای زیاد به مقام والایی رسیدهای؛ زیرا این تنها معیار ارزش نیست.
زان که هرچند گرد بر گردی
زین دو هر لحظه خواجه تر گردی
هوش مصنوعی: هرچقدر بیشتر در دوستی و محبت به دور این دو (دوست یا محبوب) بچرخی، هر لحظه بیشتر خواهی در عشق و محبت غرق شوی.
بی خودی ملک لایزالی دان
ملکتی نسیه نی که حالی دان
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که وجود و مقام الهی و دائمی، امری بیدلیل و بینیازی است و نمیتوان آن را به چیزهای موقتی و زودگذر تشبیه کرد. بایستی یادآور شد که مقام سلطنت و قدرت خداوندی از هر گونه آزمایش و تغییر مصون است و نمیتوان آن را به چیزهای فانی و ناپایدار نسبت داد.
صوفیانی که اهل اسرارند
در دلِ نار و بر سرِ دارند
هوش مصنوعی: صوفیان که به رازها و اسرار دست یافتهاند، در دل آتش عشق و در سر دانش و معرفت قرار دارند.
همه بی خانمان و بی زن و جفت
نه مقام نشست و معدن خفت
هوش مصنوعی: همه در حالتی از بیخانمانی و تنهایی هستند، نه جایگاهی دارند که بنشینند و نه محلی برای استراحت و آرامش.
رو چو زر بایدت سفیهی کن
ور سریت آرزو فقیهی کن
هوش مصنوعی: چهرهات باید مانند طلا زیبایی داشته باشد، و اگر به دنبال راز و آرزویی هستی، باید به دانش و فهم عمیق دست یابی.
تو به صفوِ صفات صوفی باش
خواه بصری و خواه کوفی باش
هوش مصنوعی: تو باید در فضایل و ویژگیهای عارفانه رفتار کنی، چه از نظر بصری باشی و چه کوفی.
مفلسی مایه ساز تا برهی
ورنه دارد ترا زمانه رهی
هوش مصنوعی: اگر به بیپولی دچار شدی، از آن استفادهای کن و راهی برای رهایی پیدا کن، وگرنه زمانه راهی برای نجات تو نخواهد داشت.
زر نداری ترا چه گوید میر
خر نداری چه ترسی از خر گیر
هوش مصنوعی: اگر پول نداری، چه اهمیتی دارد که دیگران دربارهات چه میگویند؟ اگر اسب نداری، از سوار نشدن بر خر نترس.
عشق با سربریده گوید راز
زانکه داند که سر بود غماز
هوش مصنوعی: عشق از دردی که دارد، میداند چه چیزی را باید پنهان کند و چه چیزی را نه، چون به خوبی میفهمد که نشانههای دردش را نمیتوان برملا کرد.
عشق هیچ آفریده را نبود
عاشقی جز رسیده را نبود
هوش مصنوعی: عشق هیچ موجودی را نمیشناسد مگر آنکه به هدفی دست یافته باشد.
عشق بی چار میخ تن باشد
مرغ دانا قفس شکن باشد
هوش مصنوعی: عشق بدون مشکل و درد است، همچون میخی که به بدن میخورد، اما انسان دانا میتواند از قفس آزاد شود.
طلب دُرّ وآنگهی کشتی
دُرّ نیابی نیت بدین زشتی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جواهر باارزشی باشی، اما در دل نیتی ناپسند و زشت داشته باشی، هرگز به آن هدف نمیرسی.
عاشقان سر نهند در شبِ تار
تو برآنی که چون بری دستار
هوش مصنوعی: عاشقان در شب تار برای تو سجده میکنند و تو برمیآیی که ببینی چگونه بر سرشان دستار میگذاری.
عشق و مقصود کافری باشد
عاشق از کام خود بری باشد
هوش مصنوعی: عشق و هدف میتواند باعث کفر شود و عاشق ممکن است از خواستههای خود محروم بماند.
خطّهٔ خاک، لهو و بازی راست
عالمِ پاک پاکبازی راست
هوش مصنوعی: این زمین، جایی برای سرگرمی و بازی است و افرادی که در آن به پاکی و خوشگذرانی میپردازند، حقیقتاً اهل پاکی و صفا هستند.
عشق را رهنمای و ره نبود
در طریقت سر و کله نبود
هوش مصنوعی: عشق، نیازی به راهنما ندارد و در مسیر خود، نیازی به نشانهها و علائم نیست.
پیش آن کس که عشق رهبر اوست
کفر و دین هر دو پردهٔ درِ اوست
هوش مصنوعی: در برابر کسی که عشق راهنمای اوست، باورهای مذهبی و بیباوری هر دو همچون پوششی در مقابل او هستند.
عقل مردیست خواجگی آموز
عشق دردیست پادشاهی سوز
هوش مصنوعی: عقل، مانند یک معلم است که به ما درسهای خویشتنداری و کنترل میآموزد، اما عشق، همچون دردی عمیق و سوزناک است که انسان را به تسلیم و پایین آوردن مقام میکشاند.
مرد را عشق تاج سر باشد
عشق بهتر ز هر هنر باشد
هوش مصنوعی: عشق برای مرد همچون تاجی بر سر اوست و از هر هنری ارزشمندتر است.
عقل در کوی عشق نابیناست
عاقلی کارِ بوعلی سیناست
هوش مصنوعی: عقل در مسیر عشق دیدگاه خود را از دست میدهد و قادر به درک واقعیات نیست، در حالی که انسان با عقل و دانش میتواند به موفقیتهای علمی و منطقی مانند بوعلی سینا دست یابد.
صفت عشق پوست داند پوست
عشق بی عین و شین و قاف نکوست
هوش مصنوعی: عشق ویژگیهایی دارد که تنها با درک عمیق آن میتوان به معنای واقعیاش پی برد. عشق واقعی فراتر از ظاهر و الفاظ است و اصولاً خود را در قالبی خاص محدود نمیکند.
بنه ار هیچ عشق آن داری
از میان آنچه در میان داری
هوش مصنوعی: اگر هیچ عشقی نداری، آنچه در دل توست را از میان اینها کنار بگذار.
عشق مردان بود به راه نیاز
عشق تو هست سوی نان و پیاز
هوش مصنوعی: عشق مختص مردان است که با نیاز به دست میآورند، در حالی که عشق تو به جنبههای مادی مانند نان و پیاز اشاره دارد.
در بهشت ارنه اکل و شربستی
کی ترا زین نماز قربستی
هوش مصنوعی: اگر در بهشت هم خوراک و نوشیدنی نباشد، چگونه میتوانی به این نماز نزدیک شوی؟
من بلی گفته بر درش قایم
زان شدستم که اکلها دایم
هوش مصنوعی: من به در خانهاش ایستادهام و منتظر هستم، زیرا همیشه از نعمتهای او بهرهور میشوم.
در جهانی چه بایدت بودن
که به نیکان توانش پیمودن
هوش مصنوعی: در این دنیا چه فایدهای دارد که تو در میان نیکان زندگی کنی اگر نتوانی به خوبی و با معیارهای آنها رفتار کنی؟
هر که را سر به از کلاه بود
بر سر او کله گناه بود
هوش مصنوعی: هر کسی که سرش از کلاه بهتر باشد، بر روی سر او گناهی بزرگ وجود دارد.
عقل چون نقش بست نفس سترد
عشق چون روی داد طبع بمرد
هوش مصنوعی: وقتی عقل و درک انسان شکل گرفت، نفس و خواستههای نفسانی از بین میرود. اما وقتی عشق در زندگی وارد میشود، طبع و سرشت انسان تحت تأثیر قرار میگیرد و به نوعی دگرگون میشود.
نفس نقشی و عقل نقاشی
طبع گردی و عشق فراشی
هوش مصنوعی: جان شما یک تصویر است و عقل شما هنرمند آن تصویر را میسازد. با استعداد و ذوق طبیعی خود، عشق همچون پارچهای زیبا بر این نقاشی میافزاید.
ای بسا شیر کان ترا آهوست
ای بسا درد کان ترا داروست
هوش مصنوعی: گاهی اوقات ممکن است چیزی که به نظر میرسد زیبا و خوشایند است، در واقع خطرناک باشد. به همین ترتیب، ممکن است دردی که احساس میکنیم، در حقیقت راهی برای درمان و بهبودی ما باشد.
بندگان را که از قدر حذر است
آن نه زیشان که آن هم از قدر است
هوش مصنوعی: بندگان از چیزهایی که از ارزش و قدر دور است، دوری میکنند، نه به خاطر خودشان، بلکه به خاطر ارزش خود آن چیزها.
که کند با قضای او آهی
جز فرومایهای و گمراهی
هوش مصنوعی: تنها کسی که با تقدیر او تماس بگیرد، دردی جز بیارزشی و سرگردانی به دست نخواهد آورد.
زان همه کارهات بی نور است
کز تو تا نور راه بس دور است
هوش مصنوعی: تمام کارهایت بیفایده است زیرا نور و روشنایی تو از من بسیار فاصله دارد.
تلخ و شیرین همه چو زو باشد
زشت نبود همه نکو باشد
هوش مصنوعی: زندگی مثل طعمی متنوع است؛ گاهی تلخ و گاهی شیرین. نه همه چیز زشت است و نه همه چیز زیبا.
هرکجابود ذکرِ او، تو چهای
جمله تسلیم کن بدو تو چهای
هوش مصنوعی: هر جایی که نام و یاد او وجود دارد، تو باید تسلیم او باشی و خودت را در برابرش خاضع کنی.
جان و اسباب ازو عطا داری
پس دریغ از وی این چرا داری
هوش مصنوعی: تو جان و وسایل زندگیات را از او داری، پس چرا از او دریغ میورزی؟
چند پرسی که بندگی چه بود
بندگی جز فکندگی چه بود
هوش مصنوعی: چند بار از من میپرسی که بندگی به چه معناست؟ آیا بندگی چیزی جز تسلیم شدن و فروتنی است؟
هست در دین هزار و یک درگاه
کمترش آنکه بی تو باشد راه
هوش مصنوعی: در دین افراد بسیاری وجود دارند که میتوانند به راههای مختلفی دست یابند، اما هیچکدام از آنها بدون تو نمیتوانند راهی را پیدا کنند.
با قضا سود کی کند حذرت
خون مگردان به بیهده جگرت
هوش مصنوعی: با تقدیر و سرنوشت نمیتوان مبارزه کرد؛ پس برای چیزهای بیارزش خود را نرنجان و از خون قلبت مگذار.
بد و نیک تو بر تو راندهٔ اوست
تا بدانی تو دشمنی یا دوست
هوش مصنوعی: تجربههای خوب و بدی که در زندگیات به وجود میآید، نتیجه کارها و رفتارهای خود توست. این تجربیات به تو کمک میکنند تا تشخیص دهی آیا حقیقتاً دوستانی داری یا دشمنانی.
داشت لقمان یکی کریچهٔ تنگ
چون گلوگاهِ نای و سینهٔ چنگ
هوش مصنوعی: لقمان یک ظرف کوچک و تنگ داشت که مانند گلوی نی و سینهٔ چنگ بود.
روز نیمی به آفتاب اندر
شب همه زان به رنج و تاب اندر
هوش مصنوعی: روزها در زیر تابش آفتاب و شبها با رنج و سختی سپری میشود.
بوالفضولی سؤال کرد از وی
چیست این خانهٔ شش بَدَست و سه پی
هوش مصنوعی: بوالفضولی از او پرسید که این خانه با شش ستون و سه پایه چه کارکردی دارد؟
با دم سرد و چشمِ گریان پیر
گفت هَذَا لِمَنْیَمُوْتُ کَثِیر
هوش مصنوعی: پیر با حالتی افسرده و چشمان اشکآلود گفت: این برای کسی است که زیاد میمیرد.
بر فلک زان مسیح سر بفراشت
که بدین خاک توده خانه نداشت
هوش مصنوعی: مسیح به آسمان نظر افکند و گفت که این زمین، جایی برای زندگی ندارد.
چه کند روح پاک خانه ز ریح
فلک چارم است بام مسیح
هوش مصنوعی: روح پاک در خانهای با بوی خوش آسمان چطور میتواند رفتار کند، وقتی بام خانه مسیحی است؟
چندت اندوهِ پیرهن باشد
بُوکتِ این پیرهن کفن باشد
هوش مصنوعی: چند یا غم و اندوه در این پیراهن وجود دارد، بوی این پیراهن نشاندهنده این است که مثل یک کفن عمل میکند.
تو به درزی شده به پیرهنت
گازر آن دم بکوفته کفنت
هوش مصنوعی: تو به دقت و مهارت در لباست دوخته شدهای و در آن لحظهای که مرگ تو را در آغوش میکشد، زندگیات به پایان میرسد.
وه که چون آمدی برون ز نهفت
بس که وا حسرتات باید گفت
هوش مصنوعی: آه که وقتی از پنهان بیرون بیایی، چه اندازه حسرتها باید بیان شود.
مَثَلَتْهست در سرایِ غرور
مَثَلَ یخ فروش نیشابور
هوش مصنوعی: شما در جایی زندگی میکنید که پر از خودبزرگبینی و خودمحوری است، مانند فردی که در نیشابور مشغول به فروش یخ است.
در تموز آن یخک نهاده به پیش
کس خریدار نه و او درویش
هوش مصنوعی: در فصل گرما، آن یخ که مانند کالا به عرضه گذاشته شده، کسی را پیدا نمیکند که بخواهد آن را بخرد، و در نتیجه، آن که به دنبال خریدار است، در حقیقت در وضعیتی محتاج و بینوا قرار دارد.
یخ گدازان شده ز گرمی و مرد
با دلِ دردناک و با دَمِ سرد
هوش مصنوعی: یخ به خاطر گرما آب شده است و مردی با دل پر درد، نفس سردی دارد.
این همی گفت و اشک میبارید
که بسی ماندمان و کس نخرید
هوش مصنوعی: او این را میگفت و اشک میریخت که مدت زیادی را در این حالت گذراندهام و هیچکس توجهی به ما نکرده است.
قسمت روزگار آسانی
به سرِ روزگار اگر دانی
هوش مصنوعی: اگر بدانید که چگونه میتوان بر مشکلات زندگی غلبه کرد، روزگار برایتان آسانتر میشود.
چیست عقل، اول جهان دیدن
پس به حِسبت برین جهان ریدن
هوش مصنوعی: عقل چیست؟ آغاز آن درک و مشاهده جهان است و سپس بر اساس همین درک، نسبت به دنیای دیگر واکنش نشان دادن.
مجلس وعظ رفتنت هوس است
مرگ همسایه واعظت نه بس است
هوش مصنوعی: شما تنها به خاطر جذابیت و لذت بردن از جلسههای مذهبی به آنجا میروید، در حالی که مرگ همسایهتان نباید بیتوجه به آن باشد.
روز آخر ز چرخ پاینده
هم تو سایی و هم بس آینده
هوش مصنوعی: در روز پایانی، هم سایه تو در زمان حال باقی میماند و هم آیندهای روشن برای تو وجود خواهد داشت.
هیچ نادیده عالم معنی
معرفت را چرا کنی دعوی
هوش مصنوعی: چرا ادعای آگاهی و دانش درباره معانی عمیق جهان را میکنی در حالی که هیچ چیزی را نمیبینی و درک نمیکنی؟
شیر گرمابه دیدی از نقاش
باش تا شیر بیشه بینی فاش
هوش مصنوعی: اگر تماشای هنری را از نزدیک ببینی، میتوانی عظمت و زیباییهای موجود در دنیای واقعی را بهتر درک کنی.
مرغ و حور از بهشت ابدان است
حکمت و دین بهشت یزدان است
هوش مصنوعی: پرندگان و حوریها به جسم و دنیای مادی تعلق دارند، اما حکمت و دین، تجلی بهشت الهی هستند.
نبود جز جمال ایزد قوت
عاشقان را به جنت ملکوت
هوش مصنوعی: تنها زیبایی خداوند است که قدرت عاشقان را به بهشت آسمانی میبخشد.
تو چه دانی بهشت یزدان چیست
تو چه دانی که جنّت جان چیست
هوش مصنوعی: تو چه میدانی بهشت الهی چه شکلی است؟ تو چه میدانی که بهشت حقیقی در عمق جان انسان چیست؟
کی برد شهوتت به راه بهشت
تات حور و قصور باید کشت
هوش مصنوعی: برای رسیدن به بهشت و لذت بردن از نعمتهای آن، باید از هوی و هوس خود بگذری و خود را مهار کنی.
از صفات سگی تهی کن رگ
ورنه در رستخیز، خیزی سگ
هوش مصنوعی: اگر از ویژگیهای منفی و زشت دور نشوی، در روز قیامت همانند یک سگ سر برمیداری و به سوی آن پرواز میکنی.
چیست دنیا سرایِ آفت و شر
چون کلیدان ز اولی به دو در
هوش مصنوعی: دنیا مکانی پر از مشکلات و بلاهاست، مانند درهایی که از ابتدا به دو طرف باز میشوند و ورود و خروج را ممکن میسازند.
هست چون مار گَرزه دولت دهر
نرم و رنگین و اندرون پر زهر
هوش مصنوعی: دنیا همچون ماری است که ظاهری زیبا و فریبنده دارد، اما درونش پر از زهر و خطر است.
شمش رنگین و هیچ جان نه درو
خوانش زرین و هیچ نان نه درو
هوش مصنوعی: شمشیر رنگارنگی وجود دارد، اما در آن هیچ روحی نیست؛ نوایش زیباست، اما در آن هیچ کَسِی برای زندگی وجود ندارد.
این جهان زان جهان نمودار است
لیک آن زنده اینت مردار است
هوش مصنوعی: این جهان تنها نمایی از جهان دیگری است، اما آن جهان، که حقیقتی زنده و واقعی دارد، به زندگی و وجود این جهان پایان میدهد.
مُل همی خور به بوی گل به بهار
باش تا بردمد ز خاک تو خار
هوش مصنوعی: همچنان که در بهار به بوی گل زندگی کن و خوش بگذران، زیرا با گرما و نور خورشید، علفهای هرز از خاک تو کنار خواهند رفت.
شب سرخواب و روز عزمِ شراب
نکند جز که دین و ملک خراب
هوش مصنوعی: در خواب شب، هیچ تصمیمی برای نوشیدن شراب نمیگیرد، مگر اینکه دین و کشور به ورطه فساد بروند.
تو هنوز این جهان چه دیدستی
زین جهان نام او شنیدستی
هوش مصنوعی: آیا تا به حال واقعاً از این جهان چیزی دیدهای، یا فقط نام او را شنیدهای؟
هرکه از کردگار ترسنده است
خلق عالم ز وی هراسنده است
هوش مصنوعی: هرکس از خالق خود بترسد، میبیند که تمام مخلوقات از او ترس دارند.
دوزخی در شکم که این آز است
سگی اندر جگر که این راز است
هوش مصنوعی: درونی پر از درد و رنجی وجود دارد که نمایانگر آز و عذاب است، و در دل هم، دردی عمیق نهفته است که بیانگر راز و سکوتی است.
نه ز توحید بل ز شرک و شک است
که به نزد تو دین و کفر یک است
هوش مصنوعی: ایمان و کفر در نظر تو تفاوتی ندارد و این نتیجهی عدم شناخت صحیح از اصول دین است. تو به جای توحید، در دام شک و شرک افتادهای.
در خرابی نشسته کاین چین است
رسمِ گبران گرفته کاین دین است
هوش مصنوعی: در خرابیها زندگی میکنیم، چون این گونه عادتی برای بیدینها شده است که چنین دینی را بپذیرند.
از برون پاک و از درون ناپاک
کیست این هست صوفی چالاک
هوش مصنوعی: کیست این صوفی چالاک که از بیرون ظاهری پاک دارد، اما در باطنش ناپاکی وجود دارد؟
مردم از زیرکان دژم نشود
مهر گر عقل بود کم نشود
هوش مصنوعی: اگر عقل انسان کم باشد، محبت و دوستی از دلها رخت برمیبندد و ارتباط با افراد باهوش و زیرک دشوار میشود.
بغض کز سنتی بود دین است
مهر کز علتی بود کین است
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که از سنتها ناشی میشود، نشانهای از محبت است، اما نفرتی که به خاطر علل و دلایل مختلف به وجود میآید، نمایانگر کینه و دشمنی است.
دوست را گر زهم بدری پوست
گر کند آه او نباشد دوست
هوش مصنوعی: اگر دوست از هم جدا شود و در این جدایی درد و غمش را به من نرساند، دیگر او را دوست نخواهم داشت.
ور بگویی به دوست برجه هین
گویدت تا کجا بگو بنشین
هوش مصنوعی: اگر به دوستت بگویی که بپر، او به تو خواهد گفت: تا کجا بپر؟ حالا بنشین.
مرد را رهزنِ یقین باشد
هر قرینی که دونِ دین باشد
هوش مصنوعی: مرد باید حواسش به اطرافش باشد، زیرا هر چیزی که به نظر خوب بیاید و هیچ اعتقادی نداشته باشد، میتواند او را به بیراهداری و گمراهی بکشاند.
شاخ بی برگ و میوه، خار بود
یار بی نفع و دفع مار بود
هوش مصنوعی: شاخی که نه برگ دارد و نه میوه، نشان دهندهی بیفایده بودن است، مانند دوستی که به هیچ سودی نمیرسد و فقط باعث ایجاد دردسر میشود.
مر ترا آن رفیق و یار آید
که به نیک و به بد به کار آید
هوش مصنوعی: دوستی و رفاقت واقعی آن است که در تمامی شرایط، چه خوب و چه بد، در کنار هم باشیم و به یکدیگر کمک کنیم.
یار هم کاسه هست بسیاری
لیک هم کیسه کم بود یاری
هوش مصنوعی: دوستان زیادی وجود دارند که در شرایط مختلف با هم هستند، اما تعداد افرادی که واقعاً در سختیها و مشکلات یاریرسان باشند، کم است.
دوست خواهی که تا بماند دوست
آن طلب زو که طبع و شیوهٔ اوست
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دوستت همیشه در کنارت بماند، باید آن را از خود او بخواهی، زیرا این ویژگی و رفتار اوست.
بد کسی دان که دوست کم دارد
زان بتر چون گرفت بگذارد
هوش مصنوعی: بدان که کسی که دوست کم دارد، بد است؛ زیرا او وقتی که چیزی را به دست میآورد، به راحتی آن را رها میکند.
از تقی دین طلب ز رعنا لاف
از صدف دُرّطلب ز آهو ناف
هوش مصنوعی: از تقی دین طلب، بهشت و رازهای معنوی را بخواه و از زیباییهای دنیا، ارزشهای عمیق و کمنظیر را جستجو کن.
آستین گر زهیچ خواهی پر
از صدف مشک جوی ز آهو در
هوش مصنوعی: اگر میخواهی آستینت را پر از صدف و مشک کنی، باید از شکار آهو دم بزنید.
آن که از حسّ چشم و بینی وگوش
زان ببین زین ببوی و زان بنیوش
هوش مصنوعی: هر کسی که با حسهای خود، از جمله بینایی و شنوایی، به دنیای اطرافش نگاهی میاندازد و آنچه را میبیند و میشنود درک میکند، همواره باید به یاد داشته باشد که این احساسات تنها بخشی از واقعیت را نشان میدهند.
نامد از گوشها جهان بینی
نچشد چشم و نشنود بینی
هوش مصنوعی: انسان تنها با گوش و چشم خود نمیتواند به درک واقعی از جهان برسد؛ باید فراتر از این حواس برود تا حقیقت را ببیند و بشنود.
گرچه صد بار بازگردد یار
گردِ او باز گرد چون طومار
هوش مصنوعی: اگرچه یار بارها به دنبال او برگردد، اما او همچنان باید مانند طوماری دراز و گشوده به او بچسبد.
آن طلب زو که داند و دارد
تا تو از وی، وی از تو نازارد
هوش مصنوعی: هر که چیزی را میداند و آن را در دست دارد، آن را به شما نمیدهد تا اینکه شما نیز از او چیزی بخواهید و در این تبادل درخواستی، ناز و نعمت متقابل نباشد.
خلق دشمن شود چو بگریزی
بد قرین گردی ار درآمیزی
هوش مصنوعی: اگر از دیگران دوری کنی، ممکن است دشمنانی برای خود بسازی، اما اگر در جمع بمانی و با دیگران ارتباط برقرار کنی، ممکن است به دوستیهایی دست یابی.
تا نباشی حریف بی خردان
که نکو کار بد شود ز بدان
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو نباشی، افراد نادان و بیخود میتوانند کارهای ناپسند را انجام دهند و کارهای خوب را خراب کنند.
با بدان کم نشین که بد مانی
خو پذیر است نفسِ انسانی
هوش مصنوعی: با افرادی که بد هستند، ننشین، زیرا نفس انسان تمایل دارد به بدیها عادت کند.
خوش خوی از بدخویان سترگ شود
میش چون گرگ خورد گرگ شود
هوش مصنوعی: کسی که با آدمهای بد و بدخلق معاشرت کند، به راحتی تحت تاثیر آنها قرار میگیرد و خود نیز به فردی زشتخوی تبدیل میشود.
مهر پیوسته یک سواره بود
ماه باشد که با ستاره بود
هوش مصنوعی: عشق همواره مانند سوارکاری است که ماه را به همراه ستارهها به دوش میکشد.
جفت خواهی خدای ندهد بار
فرد باشی خدای باشد یار
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جفتی برای خود هستی، خداوند کسی را برای تو نمیآفریند. بنابراین بهتر است که فردی مستقل و قوی باشی، تا خداوند یاریکنندهات باشد.
هر که ما را نخواهد از همه دل
گر همه جان بود ز وی بگسل
هوش مصنوعی: هر کسی که ما را نخواهد، حتی اگر تمام دلش با ما باشد، باید از او جدا شویم.
هر کجا داغ بایدت فرمود
چون تو مرهم نهی ندارد سود
هوش مصنوعی: هر جا که لازم باشد زخمی ایجاد شود، تویی که نمیتوانی آن را التیام بخشی و سودی نخواهی داشت.
صحبت ابلهان چو دیگ تهی است
از درون خالی و برون سیهی است
هوش مصنوعی: گفت و گوهای احمقانه مانند دیگی است که از درون خالی است و فقط ظاهری بیمحتوا دارد.
چون کتابی است صورت عالم
کاندرویست بند و پند به هم
هوش مصنوعی: این دنیا مانند کتابی است که پر از نکات و حکمتهاست و ما در آن با هم در ارتباطیم.
صورتش بر تن لئیمان بند
صفتش بر دلِ حکیمان پند
هوش مصنوعی: چهرهاش بر کسانی که ویژگیهای ناپسند دارند، تأثیر نمیگذارد، اما صفاتش بر دل کسانی که حکمت و خرد را درک میکنند، نشانهای از اندرز است.
دعوی دوستیت با معبود
پس طلبکار لذت و مقصود
هوش مصنوعی: اگر ادعای دوستی با خداوند را داری، پس باید در پی لذت و هدفی از این دوستی باشی.
تو به گوهر ورای دو جهانی
چه کنم قدر خود نمیدانی
هوش مصنوعی: تو ارزش وجودی خود را نمیدانی و نمیفهمی که چه چیزهای ارزشمندی در این جهان و دنیای دیگر در وجودت نهفته است.
آخشیجان گنبدِ دوار
مردگانند زندگانی خوار
هوش مصنوعی: عالم هستی مانند گنبدی است که زندگان در آن فقط لحظاتی خوار و نابهسامان هستند، زیرا در نهایت به سوی مرگ و فنا میروند.
گوشهای گیر زین جهان مجاز
توشهٔ آن جهان درو میساز
هوش مصنوعی: در جایی پنهان شو و دور از این جهان فانی، امکانات و وسایل لازم برای زندگی در دنیای حقیقی را فراهم کن.
عالم طبع و وهم و حس و خیال
همه بازیچهاند و ما اطفال
هوش مصنوعی: جهان ماده و فکر و احساس و خیال همه مانند اسباب بازی هستند و ما در این میان به نوعی کودکانه به آنها مینگریم.
غازیان طفل خویش را پیوست
تیغِ چوبین از آن دهند به دست
هوش مصنوعی: غازیان فرزندان خود را با تیرک چوبی مشغول میکنند تا آن را در دست بگیرند.
که چو آن طفل مرد کار شود
تیغِ چوبینش ذوالفقار شود
هوش مصنوعی: زمانی که آن کودک بزرگ شود، آن چوبی که به عنوان اسلحهاش بود، به شمشیر برندهای تبدیل خواهد شد.
این همه نقش دانی از پی چیست
تا به هستی رسی بدانی زیست
هوش مصنوعی: این همه نقش و تصویر و تغییراتی که در عالم میبینی، دلیلی دارد. در واقع، اینها تو را به سمت شناخت حقیقت وجود و زندگی سوق میدهند.
آدمی بی خبر ستور بود
گرچه دارد دودیده کور بود
هوش مصنوعی: انسانی که از واقعیتها بیخبر است، با وجود داشتن چشم، نمیتواند ببیند.
به خدای ار بود ز بهر شرف
ز خلیفهٔ خدای چون تو خلف
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد، برای حفظ وجهه و منزلت خود، از جانشین خدا مانند تو که جانشین او هستی، چیزی نمیگذرد.
هادیِ ره به جز هدایت نیست
وان طریق اندران ولایت نیست
هوش مصنوعی: راهنما کسی است که تنها به راهنمایی میپردازد و در این مسیر هیچ قدرت و اختیاری از خود ندارد.
این جهان در حلی و حله نهان
گنده پیریست زشت و گنده دهان
هوش مصنوعی: این دنیا در زینتها و زیباییها پنهان است، اما در حقیقت، آن مانند یک پیر زن زشت و دهان بزرگ است.
صد هزاران چو تو به آب برد
تشنه باز آورد که غم نخورد
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد مانند تو وجود دارند که در اثر تشنگی جان خود را از دست دادهاند، اما دوباره بازمیگردند و دیگر نگران غم و اندوه نیستند.
تو مکن کار جز به دستوری
مرگ اگر ره زند تو معذوری
هوش مصنوعی: تنها زمانی اقدام کن که مرگ اجازه دهد، و اگر در مسیری منحرف شدی، نگران نباش.
علم دانی ولیک علم حیل
گنج داری ولیک سیم دغل
هوش مصنوعی: به علم و دانش آگاهی، اما راههای فریب و تقلب را هم خوب بلدی. گنج و ثروت در اختیار داری، اما به جایش از نقشههای تقلبی استفاده میکنی.
کی شود مایهٔ نشاط و سرور
هم در انگور شیرهٔ انگور
هوش مصنوعی: چه زمانی شیرهٔ انگور میتواند مایهٔ شادی و خوشحالی شود؟
بارِ تو شیشه، راه پرسنگ است
منزلت دور و هم خرت لنگ است
هوش مصنوعی: بار تو به مانند شیشهای شکننده است و مسیر طولانی و سختی در پیش داری. مکان تو دور است و شرایط برایت دشوار و نامناسب به نظر میرسد.
با رفیقان سفر مقر باشد
بی رفیقان سفر، سقر باشد
هوش مصنوعی: سفر با دوستان و همنشینان خوشایند و لذتبخش است، اما در تنهایی و بدون همراهان، سفر میتواند دشوار و ناراحتکننده باشد.
بس نکو گفته اند هشیاران
خانه را زاد و راه را یاران
هوش مصنوعی: هشیاران میگویند که خانه (محل زندگی) را باید با نیکویی ساخت و برای راه و مسیر زندگی به دوستان و یاران نیاز داریم.
دوست را کس به یک بدی نفروخت
بهرکیکی گلیم نتوان سوخت
هوش مصنوعی: هیچکس دوست را به خاطر یک کار بد نمیفروشد، چون نمیتوان برای یک چیز کوچک، به راحتی از چیز ارزشمندی که در دست داریم بگذریم.
چند گویی ز چرخ و مکرو فنش
به خدای ار کری کند سخنش
هوش مصنوعی: چرا درباره دسیسهها و ترفندهای چرخ روزگار میگویی؟ اگر خداوند بخواهد، سخنانش را به حقیقت میکشاند.
زیر این چرخِ گنبد دوار
هست دی با بهار و گل با خار
هوش مصنوعی: زیر این آسمان گردان، همیشه در دنیا تغییرات وجود دارد؛ روزهایی خوش، مانند بهار و گل، در کنار روزهای تلخ و دشوار، مانند خار، در حال گذر است.
آنچه ار کانی آنچه گردونی است
زان جهان پوستهایِ بیرونی است
هوش مصنوعی: هر آنچه در دنیا وجود دارد، چه چیزهایی که از زمین هستند و چه چیزهایی که به آسمان مربوط میشوند، همه تنها جنبههای ظاهری و سطحی از یک حقیقت عمیقتر هستند.
مرد تا درجهان دین نرسد
از گمان در ره یقین نرسد
هوش مصنوعی: مرد هرگاه که به حقیقت دین دست نیابد، نمیتواند از دلیلی که بر پایه گمان است، به یقین و یقین واقعی برسد.
به خدای ار به زیر چرخ کبود
چون منی بود و هست و خواهد بود
هوش مصنوعی: اگر به خداوند بزرگ قسم، که زیر آسمان آبی، هر کس مانند من وجود داشته و خواهد داشت.
هزل من هزل نیست تعلیم است
بیت من بیت نیست اقلیم است
هوش مصنوعی: منظور این است که شوخی و مزاح من فقط سرگرمی نیست بلکه در حقیقت یادگیری و آموزش است، و شعر من هم فقط یک شعر نیست بلکه دنیایی وسیع و عمیق است.
من نه مرد زن و زر و جاهم
به خدا گر کنم وگر خواهم
هوش مصنوعی: من نه مردی از جنس زن و ثروت و مقام هستم، اگر بخواهم به خداوند پناه میبرم و در غیر این صورت در جستجوی چیزهای دیگر نیستم.
خلق را جمله صورتی انگار
هیچ از هیچ خلق طمع مدار
هوش مصنوعی: مردم را به صورتهای مختلف میبینم، اما هیچ چیز از هیچ چیز نمیتوان توقع داشت.
زحمت خود ز اهل عصر بکاه
هرچه خواهی ز خالق خود خواه
هوش مصنوعی: هر چه میخواهی از خداوند بخواه و از مردم زمانه کمتر زحمت بکش.
آن شنیدی که بود پنبه زنی
مفلس و قلتبانش خواند زنی
هوش مصنوعی: مردی فقیر و ناتوان، در حال پنبهزنی بود و زنی او را صدا زد.
گفت کای زن مرا به نادانی
مفلس و قلتبان چرا خوانی
هوش مصنوعی: او به زن خود میگوید: ای زن، چرا مرا به خاطر نادانی و بیپولیام سرزنش میکنی؟
چه بود جرم من چو باشم من
مفلس از چرخ و قلتبان از زن
هوش مصنوعی: من چه گناهی دارم که به خاطر مشکلات زندگی و بیپولی به این حال و روز افتادهام و به خاطر نداشتن یک همسر مناسب، درگیر چرخدندههای زندگی هستم؟
سلوتی نیست خلق را از کس
سلوتِ روح خلوت آمد و بس
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به دیگران آرامش و سکون واقعی بدهد؛ تنها آرامش روحی و خلوت درونی است که میتواند رخ دهد و کافی است.
خوش سخن باش تا امان یابی
وقت گفتن خلاصِ جان یابی
هوش مصنوعی: اگر خوب و شیوا صحبت کنی، در زمان بیان مطلبت با خیال راحت و آرامش بیشتری میتوانی احساسات و افکارت را منتقل کنی.
هر کجا هست پادشاهیِ دل
چه بود ملک و ملک مشتی گل
هوش مصنوعی: هر جا که عشق و محبت حاکم باشد، اهمیت و ارزش مکان به اندازهٔ زیبایی و لطافت گلها خواهد بود.
این کُره را که نام کردی خویش
هر یکی کژدمند با صد نیش
هوش مصنوعی: این دنیا را که تو به نام خودت میشناسی، هر فردی در آن به نوعی مثل یک کژدم است که میتواند به تو آسیب بزند.
این مثل را مگر نداری سست
که اقارب عقاربند درست
هوش مصنوعی: این مثل به معنای این است که نمیتوان به همه افرادی که به ما نزدیک هستند، اعتماد کرد. گاهی اوقات کسانی که به ظواهر نزدیک و دوستانه به نظر میآیند، ممکن است در واقع ایجاد مشکل و خطر کنند. در واقع، برخی از نزدیکان ممکن است مانند عقرب باشند که با وجود ظاهر زیبا، قابلیت آسیب زدن دارند.
از جفا زشتگوی یکدگرند
وز حسد عیبجویِ یکدگرند
هوش مصنوعی: مردم به خاطر بدی یکدیگر، زشت و بیرحم میشوند و از سر حسد، به دنبال عیبجویی از همدیگر هستند.
دوست جوی از برادران بگسل
که برادر کند پر آذر دل
هوش مصنوعی: دوست را از برادران جدا کن، زیرا برادر ممکن است دلش پر از کینه و آتش باشد.
تا پدر زنده با تو دمساز است
چون پدر مرد با تو انباز است
هوش مصنوعی: تا زمانی که پدرت زنده است، با تو همدلی و همراهی میکند، اما وقتی که او از دنیا برود همدم و یاریات دیگر نیست.
گر دو نیمه کنی برو سیمت
ورنه در دم کند به دو نیمت
هوش مصنوعی: اگر تو را به دو نیمه تقسیم کنند، در صورتی که از هم جدا شوی، در لحظهای ممکن است به دو قسمت مختلف فروافتی.
پور و فرزند بد بود به دو باب
زنده مالت برند و مرده ثواب
هوش مصنوعی: فرزند و نسل نیکو در دو حالت زندگی شما را به سعادت میرساند: در حال زندگی، باعث خوشبختی شما میشوند و پس از مرگ، برایتان ثواب و خیروبرکت به ارمغان میآورند.
جهل باشد عدوت پروردن
از پیِ رنجِ دل جگر خوردن
هوش مصنوعی: نادانی و جهل، دشمنی بزرگ است که انسان را به زحمت و رنج میاندازد و دلش را رنجیده میکند.
ور بود خود نعوذباللّه دخت
کار خام آمد و تمام نه پخت
هوش مصنوعی: اگر شخصی که به خود مغرور است و فکر میکند همه چیز دارد، در حقیقت ناپخته و خام باشد و هیچگونه کمالی نداشته باشد.
بر کس ایمن مباش زان پس تو
که نیابی امین برو کس تو
هوش مصنوعی: پس از این دیگر به هیچ کس اطمینان نکن، زیرا کسی را پیدا نخواهی کرد که به او اعتماد کنی.
آنکه از بودِ اوت عار آید
پیِ دخترت خواستگار آید
هوش مصنوعی: کسی که از وجود تو خجالت بکشد، برای خواستگاری از دخترت پیشقدم میشود.
هر که را دختر است خانه نژاد
بهتر از کور نبودش داماد
هوش مصنوعی: هر کسی که دختر دارد، منزلت و نژاد او بهتر از کسی است که دامادش نابینا باشد.
ور ترا خواهر آورد مادر
شود از وی سیاه روی پدر
هوش مصنوعی: اگر برادر یا خواهری برای تو بیاورند، مادر خواهد شد و نتیجه آن این است که پدر چهرهاش تیره و گرفته میشود.
مرد بیگانه گردد از خانه
خانهات پر شود ز بیگانه
هوش مصنوعی: وقتی که مرد غریبهای به خانهات وارد شود و در آنجا زندگی کند، دیگر این مکان برای تو جایی آشنا نخواهد بود و حس تعلق به آن مکان از بین میرود.
گشته معروف هر گه و هر جای
کیست این مر مراست خواهرگای
هوش مصنوعی: هر جا و در هر زمانی، صحبت از کسی است که به خوبی شناخته شده و مشهور است. این فرد برای من مانند خواهرم میماند.
کرد باید زن ای ستوده سیر
لیک از خانِمان خویش به در
هوش مصنوعی: باید همسر شایستهای برگزینی، اما از خانواده خود دور نمانی.
اشتقاقش ز چیست دانی زن
یعنی این قحبه را به تیر بزن
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی کنایه و طنز است که به معنای بیحرمتی و خشم نسبت به کسی یا چیزی بیان شده است. به طور خاص، اشاره به زن به عنوان یک قشر خاص و منفی دارد و از دیگر سو، با استفاده از زبان تند، درخواست عمل خشونتآمیز میکند. در واقع، این جمله نشاندهنده عواطف منفی و انتقاد از یک وضعیت یا فرد خاص است.
آنکه عم تو وآنکه خال تو اند
همه در خون جاه ومال تواند
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو نزدیک است و یا زیباییهای تو را میبیند، همه تحت تأثیر ثروت و قدرت تو قرار دارند.
عم که بدگو و پر ستم باشد
عم نباشد که درد و غم باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی بدزبان و ظالم باشد، در واقع نمیتواند به عنوان یک عم و نزدیکترین فرد به دیگران محسوب شود، چرا که وجود او فقط درد و رنج به همراه دارد.
دلِ اهل خرد ستم نکشد
عاقل اندوه خال و عم نکشد
هوش مصنوعی: دل انسانهای باهوش و خردمند نمیتواند به دیگران ظلم کند و آنها از مشکلات و غم و اندوه بینیازند.
چون زرت باشد از تو جوید رنگ
چون بُوی مفلس از تو دارد ننگ
هوش مصنوعی: وقتی کسی از تو چیزی بخواهد، باید کاری کنی که شایستگی آن درخواست را داشته باشد. مانند اینکه کسی که در تنگنای مالی است، از تو توقع کمک دارد ولی برای خود احترامی قائل نیست.
خواجهٔ تو قناعت تو بس است
صبر وهمت بضاعتِ تو بس است
هوش مصنوعی: کافی است که تو قناعت کنی و صبر و تلاش خود را به کار بگیری، اینها برای تو کافی است و نیازی به بیشتر ندارید.
باز اگر خویش باشدت صوفی
او خود از هیچ روی لایِوْفِی
هوش مصنوعی: اگر روزی بخواهی که به حالت خودت بازگردی، آن صوفی واقعی از هیچ چیز نمیترسد و در هر موقعیتی آرام است.
اندر افکنده در دو خانه خروش
یک رمه دلق پوش زرق فروش
هوش مصنوعی: در دو خانه صدای بلندی به گوش میرسد، یک گله که لباسهای رنگین و زرق و برقدار به تن دارد.
پارسا صورتانِ مفسدکار
باز شکلان ولیک موش شکار
هوش مصنوعی: افراد عابد و نیکوکار، که در ظاهرشان صمیمیت و صداقت است، در باطن ممکن است به کارهای فسادآمیز مشغول باشند. آنها مانند موشهایی هستند که به طعمهگذاری پرداختهاند و در چهرههایشان، میتوانند شکلهای مختلفی به خود بگیرند.
ور بود خود فقیه خویشاوند
آنگه از مکر و حیله بینی بند
هوش مصنوعی: اگر فردی عالم و فقیه از خانوادهی خود باشد، آنگاه میتوانی نیرنگ و فریب او را مشاهده کنی.
بد بد است ارچه نیکدان باشد
سگ سگ است ارچه سرشبان باشد
هوش مصنوعی: بدی هرچقدر که شناختهشده و بزرگ باشد، باز هم بد است. و سگان هرچقدر هم که در مقام بالایی قرار بگیرند، باز هم سگ هستند.
تا که را باز خشک ریش کند
تا که بر ریش او سریش کند
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی را که ریشش را به خوبی نگه داشته، شاد و سرزنده کند، همچنین کسی دیگر ریش او را به هم بریزد.
تو مکن دعوی توانایی
با چنین ظالمی که بر نایی
هوش مصنوعی: با فرد ظالمی که قدرتش بسیار زیاد است، نباید ادعای توانایی و قدرت داشته باشی.
اصل دین چون عَلَم بلند کند
برچنین اصل ریشخند کند
هوش مصنوعی: اصل دین باید مانند پرچمی بلند و رسا باشد، اما در مواجهه با بیخودگری و تمسخر، این اصل به سخره گرفته میشود.
نبود روز حشر نوبت طین
نوبت دین بود به یوم الدین
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمان حساب و کتاب فرا میرسد و در این روز، نوبت به بررسی اعمال و دین انسانها میرسد.
تخمهایی که شهوتی نبود
برِ آن جز قیامتی نبود
هوش مصنوعی: تخمهایی که هیچ تمایلی به رشد و شکوفایی نداشتند، تنها سرنوشتشان روز قیامت بود.
چه کنی خویشی کسی که عیان
ببرد آبت ار نیابد نان
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که با کسی خویشاوندی داشته باشی اگر او به وضوح آبرویت را ببرد و در عوض، نتوانی از او برای تامین نیازهای روزمرهات از جمله نان کمک بگیری؟
دور شو زین جهان، جهانِ تو نیست
چه بوی آن آن که آن تو نیست
هوش مصنوعی: از این دنیا دور شو، زیرا این دنیا به تو تعلق ندارد و بوی آن چیزهایی که برای تو نیست، به مشام میرسد.
بیش ازین بس که بود چرخ کبود
زین سپس نیز بس که خواهدبود
هوش مصنوعی: دیگر از این بیشتر کافی است که چرخ زمان به ما سختی و غم داده است، و از این به بعد هم باید انتظار داشته باشیم که همینطور ادامه داشته باشد.
بر وفایِ زمانه کیسه مدوز
بگذرانش به قوت روز به روز
هوش مصنوعی: در وفای زمانه به کسی دل نبند و زندگیات را با روزی که به دست میآوری سپری کن.
چه کنی خویشِ خویشت اللّه بس
هر چه زین بگذرد هوا و هوس
هوش مصنوعی: هرچه در دنیای مادی و خواستههای نفسانی بگذرد، در نهایت خود را بشناس و به حقیقت وجودیات توجه کن.
چو دهی از پی گذرگه سِفل
خرد پیر خود به کودک طفل
هوش مصنوعی: اگر از روی نادانی و بیتوجهی به سادگی کودکانه خودت بپردازی، به زودی باید بپذیری که در مسیر زندگی به دور از آگاهی و تجربهی بزرگترها حرکت کردهای.
بندهٔ زن شدن به شهوت و مال
پس برو حکم کردن اینت محال
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده است که اگر کسی بخواهد به خاطر شهوت و ثروت، به دنبال زن و زندگی جدیدی برود، در واقع کارش غیرممکن و بیهوده است. به عبارت دیگر، این نوع انتخابها بر اساس تمایلات زودگذر و دنیاگرایی قابل قبول نیستند.
جفتِ پر کبر، نیشِ پر شهد است
گلِ رعنا دو روی بدعهد است
هوش مصنوعی: این جمله به دلیلی از تضادها و دوگانگیها اشاره دارد. پر کبر به معنای خودخواهی و غرور است، و اشاره به نیشی دارد که در عین حال شیرین و خوشایند به نظر میرسد، در حالی که گل رعنا نمایانگر زیبایی است اما در عین حال میتواند به عدم وفاداری و ناپایداری اشاره کند. در مجموع، این جمله هشدار میدهد که برخی ظواهر زیبا ممکن است با نیتهای بدعهدانه همراه باشند و نباید تنها به ظاهر اعتماد کرد.
زان که دارد به سوی حمدان رای
حَمْدِ حمدان کند نه حمدِ خدای
هوش مصنوعی: چون به حمدان مینگرد، فقط ستایش حمدان را انجام میدهد و به ستایش خداوند نمیپردازد.
آورد کدخدای را به گله
نان بازار و خانهٔ به غَلَه
هوش مصنوعی: کدخدا را به جایی آوردند که نانِ بازار و خانه در آنجا وجود دارد.
به رهی گر کنی به فردی خو
از خوش و ناخوشی و زشت و نکو
هوش مصنوعی: اگر در مسیری قرار بگیری، باید خود را با خوب و بد، زیبا و زشت آن راه وفق دهی.
ای رسول خدای بی همتا
از پی امتّت ز بهر خدا
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدای بینظیر، برای محبت و نجات مردم خود بهسوی خدا قدم برمیداری.
در مدینه ز خاک سربردار
تا ببینی که کیست بر سرِ دار
هوش مصنوعی: از خاک مدینه بلند شو و نگاه کن که چه کسی بر بالای دار است.
دین فروشان گرفته منبر تو
زار گشته شُبَیر و شبر تو
هوش مصنوعی: دینفروشان از بالای منبر تو به شیوهای ناراحتکننده و دلخراش سخن میگویند و این وضعیت باعث پریشانی و اندوه شُبَیر و شبر (پسران امام علی) شده است.
ای خداوند فرد بی همتا
حرمت این رسول راه نما
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ و بینظیر، از تو خواهش میکنم که به این پیامبر راهنما احترام بگذاری.
که مرا زین گروه برهانی
تا گذارم جهان به آسانی
هوش مصنوعی: به من دلیلی بده که بتوانم از این جمعیت بگذرم تا زندگیام را آسانتر بگذرانم.
تو سنا دادهای سنایی را
تا بدیدم رهِ رهایی را
هوش مصنوعی: تو به سنایی علم و آگاهی بخشیدهای تا من بتوانم راه رهایی را ببینم.