گنجور

بخش ۸۹ - صدر الدین قونیوی رومی

و هو ابوالمعالی محمدبن اسحق ابن محمدبن یوسف بن علی القوینی. از مشاهیر علمایِ عظام و از اکابر عرفایِ والامقام بوده و او را جناب شیخ محی الدین عربی تربیت فرموده. مولانا جلال الدین رومی را با وی کمال وداد و اتحاد می‌بود. چنانکه روزی مولوی به محفل آن جناب وارد شد. وی بنا بر تعظیم مسند خود را به مولوی بازگذاشت و خود به کنار رفت. مولوی بر مسند شیخ ننشست. او گفت چرا بر روی مسند ننشستی. مولوی گفت: خدا را چه جواب دهم که بر سجّادهٔ تو نشینم. جناب شیخ سجاده را به دور افکند. گفت سجاده‌ای که ترا نشاید. ما را نیز نشاید. باری در میانهٔ او و خواجه نصیرالدین طوسی علیه الرحمه اسئله واجوبه واقع شد و خواجه او را تمجید کرده. صورت مکتوبات ایشان وقتی دیده شده. خواجه کمال احترام به وی فرموده. آن جناب را در علوم به تخصیص در تصوف و حقایق تصانیف پسندیده است. از جمله تبصرة المبتدی و تذکرة المنتهی و شرح تعرّف و شرح رسالهٔ موسوم به شجرهٔ نعمانیّه، که شیخ وی در دولت عثمانیه تصنیف فرموده تحریر نموده. مفتاح الغیب و نصوص و نفحات الهیه و غیر اینها متعدد است. بالجمله این رباعی منسوب به آن جناب است:

رباعی
آن نیست رهِ وصل که انگاشته‌ایم
وان نیست جهان جان که پنداشته‌ایم
آن چشمه که خضر خورده زو آب حیات
در خانهٔ ماست لیک انباشته‌ایم
بخش ۸۸ - صفی سبزواری: و هو قدوة السالکین مولانا فخرالدین علی بن مولانا حسین الواعظ. المتخلص به کاشفی. پدرش از معارف فضلاست. به هرات رفته شرف مصاهرت مولانا جامی را دریافت و فخرالدین علی صبیّه زادهٔ مولانا جامی است. از علما و فضلا و عرفا بوده. ارادت به جناب خواجه عبداللّه احرار نقشبندی داشته. صاحب تألیفات است. انتخاب کتاب رشحات عین الحیات در ذکر مشایخ سلسلهٔ علّیهٔ نقشبندیه از اوست. تحقیقات کرده، به هر صورت گاهی شعر می‌گفته. تیمّناً و تبرّکاً رباعی از او نوشته شد:بخش ۹۰ - صفی الدین اردبیلی طاب ثراه: وهُوَ شیخ العارفین و برهان الواصلین القطب الاصفیا فی الآفاق صفی الدین اسحق. نسبت آن جناب به حضرت امام همام امام موسی الکاظم می‌پیوندد و اجداد عظامش هادیان راه یقین و احفادِ کرامش حامیان دین مبین. آن جناب را در مبادی سلوک اشتیاق صحبت اولیا و اصفیای معاصرین بود و به شوق خدمت ایشان مراحل بسیار پیمود. در شیراز با مشایخ صحبت داشت و به رهنمایی آنها طالب شیخ زاهد گیلانی شد. در ماه صیام به صومعهٔ شیخ رسید. پس از ملاقات ارادت او را گزید و به شرف مصاهرت نیز ممتاز گردید. گویند نسبت ارادت جناب زاهد به دو واسطه به رکن الدین سجاسی می‌رسد. کرامات و مقامات آن جناب فزون از عهدهٔ حوصلهٔ این کتاب است و حاجت به تحریر ندارد و میرزا محمد تقی کرمانی در بحر الاسرار به چند واسطه نقل کرده که حضرت مولوی معنوی به ظهور شیخ خبر داده است. به هر صورت زیاده بر سی سال به هدایت و ارشاد طالبان اشتغال داشتند و زیاده از صد هزار کس تربیت فرمودند. در سنهٔ ۷۳۵ وفات یافتند. اگرچه سخن منظوم او مشهور نیست، در تذکرهٔ واله این بیت به نام اوست:

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و هو ابوالمعالی محمدبن اسحق ابن محمدبن یوسف بن علی القوینی. از مشاهیر علمایِ عظام و از اکابر عرفایِ والامقام بوده و او را جناب شیخ محی الدین عربی تربیت فرموده. مولانا جلال الدین رومی را با وی کمال وداد و اتحاد می‌بود. چنانکه روزی مولوی به محفل آن جناب وارد شد. وی بنا بر تعظیم مسند خود را به مولوی بازگذاشت و خود به کنار رفت. مولوی بر مسند شیخ ننشست. او گفت چرا بر روی مسند ننشستی. مولوی گفت: خدا را چه جواب دهم که بر سجّادهٔ تو نشینم. جناب شیخ سجاده را به دور افکند. گفت سجاده‌ای که ترا نشاید. ما را نیز نشاید. باری در میانهٔ او و خواجه نصیرالدین طوسی علیه الرحمه اسئله واجوبه واقع شد و خواجه او را تمجید کرده. صورت مکتوبات ایشان وقتی دیده شده. خواجه کمال احترام به وی فرموده. آن جناب را در علوم به تخصیص در تصوف و حقایق تصانیف پسندیده است. از جمله تبصرة المبتدی و تذکرة المنتهی و شرح تعرّف و شرح رسالهٔ موسوم به شجرهٔ نعمانیّه، که شیخ وی در دولت عثمانیه تصنیف فرموده تحریر نموده. مفتاح الغیب و نصوص و نفحات الهیه و غیر اینها متعدد است. بالجمله این رباعی منسوب به آن جناب است:
هوش مصنوعی: ابوالمعالی محمد بن اسحق، که از علمای بزرگ و عارفان برجسته به شمار می‌رود، تحت تربیت شیخ محی الدین عربی رشد کرده است. او رابطه نزدیک و عمیقی با مولانا جلال الدین رومی داشت. روزی مولانا به محفل او رفت و شیخ به احترام وی، مسند خود را برای او خالی کرد و کنار رفت. اما مولانا بر مسند ننشست و گفت که نمی‌تواند بر سجاده‌ای که مربوط به اوست، بنشیند. شیخ هم سجاده را به دور انداخت و گفت که سجاده‌ای که شایسته تو باشد، برای ما نیز شایسته نیست. همچنین میان او و خواجه نصیرالدین طوسی بحث و تبادل نظرهایی صورت گرفت و خواجه به احترام او پرداخته و مکتوباتشان مورد توجه قرار گرفته است. او در علوم به‌خصوص در تصوف و آثار ادبی نظیر "تبصرة المبتدی"، "تذکرة المنتهی"، "شرح تعرّف" و "شجرهٔ نعمانیّه" معروف است. آثار متعددی نیز به او نسبت داده شده است.
آن نیست رهِ وصل که انگاشته‌ایم
وان نیست جهان جان که پنداشته‌ایم
هوش مصنوعی: این مسیر وصلی که تصور کرده‌ایم، واقعی نیست و این دنیا و حقیقت زندگی که فکر می‌کنیم، آن‌گونه که ما می‌پنداریم نیست.
آن چشمه که خضر خورده زو آب حیات
در خانهٔ ماست لیک انباشته‌ایم
هوش مصنوعی: آب حیات که خضر به آن دست یافته، در خانهٔ ما وجود دارد، اما ما آن را نادیده گرفته و کنار گذاشته‌ایم.