گنجور

بخش ۸۷ - شکیب شیرازی رحمة اللّه علیه

نامش مولانا محمد علی. چون پدرش شمشیرساز و کاردگر بوده. به محمدعلی سکاکی شهرت نموده. تحصیل علوم معقول در خدمت علامه مسیحایی فسایی کرده و در جوانی جامع علوم آمده مدرس مدارس گردید و به خدمت جمعی از ارباب باطن رسید. غالباً طریقهٔ سلسلهٔ علیّهٔ ذهبیه کبرویه داشت و متلبس به لباس فقر بوده. بالاخره در استیلای افاغنه در شیراز زخمی منکر یافت و دیرگاهی در خون طپان و به کلمهٔ طیبه رطب اللسان بود. عاقبت ذکرش به مذکور انجامید. مثنوی در فتوحات شاه سلطان حسین صفوی منظوم کرده. شصت سال عمر یافته. این چند بیت از اوست:

مِنْاشعاره
دو عالم را جزای قاتل من ده خدای من
که بس باشد همین ذوق شهادت خون بهای من
چو نفی نفی اثبات است از کشتن نمی‌ترسم
بقای من چوشمع کشته باشد در فنای من
گذشتن از شراب دهر نبود پیش من مشکل
کز آب هفت دریا تر نگردد پشتِ پای من
بدن مصروهوا فرعون و هامان نفس و من موسی
خیال وهم‌ها سحر و دلیلِ من عصایِ من
چونور و سایه می‌خواهد دلم تا متصل باشد
سرمن در کنار او، سرِ او در کنارِ من
بخش ۸۶ - شاه بد خشانی قُدِّسَ سِرُّه: نامش ملاشاه و عارفی است آگاه. بعد از مجالست بسیار با عرفا و فضلا طالب خدمت پیری کامل و شیخی واصل شد. به رهنمایی هادی سبیل سعادت و عنایت و قاید طریق رشد و هدایت در لاهور به خدمت میان شاه میرلاهوری از سلسلهٔ قادریه رسید. چهار ماه در کمال ادب و نهایت طلب بر آستانش معتکف بود و به وی التفاتی از گلزار توجهش نشنود. آخرالامر گفت ای بدخشانی خارهٔ خود را لعل ساختی و در کورهٔ امتحان گداختی. برخیز و غسلی کرده بیا تا صحبتی بداریم. وی غسلی کرده، باز آمد. اجازهٔ ذکر خفی گرفت و بدان متوجه شد، در اندک وقتی ترقی کلی در احوالش ظاهر شد. بعد از رحلت شیخ خویش، در کشمیر توقف کرد. در دامن کوه ماران در مقابل تخت سلیمان باغی و خانقاهی بنا نمود. بالاخره در زمان دولت شاه جهان علمای دهلی او را تکفیر نمودندو مطعون ساختند و لوای قتلش برافراختند. شاه جهان فتوی علما را گرفته به منزل وی رفته با او صحبت داشت. همت بر ارادتش گماشت. علما گفتند که او شاه را مسحور نموده است. به حکم شریعت خونش هدر و قاتلش را اجری جزیل و ثوابی جمیل است. هر که به حجرهٔ وی رفته، نظرش بر او افتاده اللّه گفته، روی بر خاک نهاده. غرض، پنجاه هزار بیت دیوان دارد. مثنویات بسیار و غزلیات بی شمار. ولیکن رعایت بحور و قرافی را چنانکه باید ننموده است. وفاتش در سنهٔ ۱۰۷۲. از اوست:بخش ۸۸ - صفی سبزواری: و هو قدوة السالکین مولانا فخرالدین علی بن مولانا حسین الواعظ. المتخلص به کاشفی. پدرش از معارف فضلاست. به هرات رفته شرف مصاهرت مولانا جامی را دریافت و فخرالدین علی صبیّه زادهٔ مولانا جامی است. از علما و فضلا و عرفا بوده. ارادت به جناب خواجه عبداللّه احرار نقشبندی داشته. صاحب تألیفات است. انتخاب کتاب رشحات عین الحیات در ذکر مشایخ سلسلهٔ علّیهٔ نقشبندیه از اوست. تحقیقات کرده، به هر صورت گاهی شعر می‌گفته. تیمّناً و تبرّکاً رباعی از او نوشته شد:

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نامش مولانا محمد علی. چون پدرش شمشیرساز و کاردگر بوده. به محمدعلی سکاکی شهرت نموده. تحصیل علوم معقول در خدمت علامه مسیحایی فسایی کرده و در جوانی جامع علوم آمده مدرس مدارس گردید و به خدمت جمعی از ارباب باطن رسید. غالباً طریقهٔ سلسلهٔ علیّهٔ ذهبیه کبرویه داشت و متلبس به لباس فقر بوده. بالاخره در استیلای افاغنه در شیراز زخمی منکر یافت و دیرگاهی در خون طپان و به کلمهٔ طیبه رطب اللسان بود. عاقبت ذکرش به مذکور انجامید. مثنوی در فتوحات شاه سلطان حسین صفوی منظوم کرده. شصت سال عمر یافته. این چند بیت از اوست:
هوش مصنوعی: مولانا محمد علی نام دارد. پدرش شمشیرساز و کاردگر بوده و به همین خاطر به محمدعلی سکاکی شهرت یافته است. او در جوانی به تحصیل علوم معقول پرداخته و مدرس مدارس شده و در کنار افرادی با نفوذ و خاص خدمت کرده است. معمولاً به طریقهٔ سلسلهٔ علیّهٔ ذهبیه کبرویه تمایل داشته و لباس فقر به تن داشته است. در دوران تسلط افاغنه بر شیراز، به شدت زخمی شده و مدت زیادی در خون خود غوطه‌ور بوده و به نام خداوند ذکر می‌گفته است. در نهایت، یادش به نیکی باقی مانده است. او مثنوی‌هایی در فتوحات شاه سلطان حسین صفوی سروده و در ۶۰ سالگی درگذشته است. چند بیت زیبا از او باقی مانده است.
دو عالم را جزای قاتل من ده خدای من
که بس باشد همین ذوق شهادت خون بهای من
هوش مصنوعی: دو جهان را به خاطر کشتن من، به خداوند من پاداش بده؛ زیرا همین احساس شوق به شهادت، به تنهایی ارزش خون من را دارد.
چو نفی نفی اثبات است از کشتن نمی‌ترسم
بقای من چوشمع کشته باشد در فنای من
هوش مصنوعی: وقتی که از چیزی به کلی دست بکشم، به نوعی آن را هم تأیید کرده‌ام. از کشتن نمی‌ترسم، زیرا وجود من مانند شمعی است که در آتش سوخته و به نوعی در نابودی من زنده است.
گذشتن از شراب دهر نبود پیش من مشکل
کز آب هفت دریا تر نگردد پشتِ پای من
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که عبور از لذت‌های زندگی برای من دشوار نیست، زیرا پشت سر من، از عمق احساسات و تجربیاتم، هیچ چیز نمی‌تواند مانع پیشرفتم شود. به نوعی نشان می‌دهد که شخص در مواجهه با چالش‌ها مقاوم است و از تجربیات گذشته به خوبی عبور کرده است.
بدن مصروهوا فرعون و هامان نفس و من موسی
خیال وهم‌ها سحر و دلیلِ من عصایِ من
هوش مصنوعی: بدن مصری‌ها و فرعون و هامان، نمایانگر نفس و افکار من است، و من مانند موسی، در دنیای خیال و توهم‌ها، سلاحی دارم که همان عصا است و می‌تواند مشکلات را حل کند.
چونور و سایه می‌خواهد دلم تا متصل باشد
سرمن در کنار او، سرِ او در کنارِ من
هوش مصنوعی: دل من می‌خواهد مثل سایه در کنار محبوبم باشم، تا همیشه به هم مرتبط باشیم و سر من در کنار او و سر او در کنار من قرار گیرد.