گنجور

بخش ۸۰ - شرف عراقی قُدِّسَ سِرُّه

شیخ ابوعلی نام داشته، ملقب به قلندر بوده. از کُمَّلمین اهل سلوک و طریقت و واصلین مقام حقیقت و از معاصرین شیخ شمس الدین تبریزی و مولوی معنوی بوده. سال‌ها با ایشان مصاحبت و معاشرت نموده. اصل آن جناب از ولایات عراق و در کمالات، مشهور آفاق بوده. به هندوستان رفته. گاهی در پانی پت و گاهی در قریهٔ کرنال می‌آسوده. باری در طریقت، انتساب به سلسلهٔ علیهٔ چشتیه داشته و به سه واسطه به قطب الدین کاکی می‌رسد. از اولیاء کرام و مجاذیب عظام، سرش پر شور و دلش پرنور. منشرح الصدر و رفیع القدر، عارج معارج ایمان و ناهج مناهج ایقان. عارف لاهوت و واقف مواقف جبروت. سینه‌اش رشک سینا و دیده‌اش به نور توحید بینا. مزارش در آن ولایت مشهور و این چند بیت از آن جناب است:

ره سلامت و رندی بود نشیب و فراز
تو پای شوق نداری به کوی دوست متاز

٭٭٭

هر مشقت که آیدت در عشق
سر بنه وز سرور خه خه زن
ورنه ای مرد، گردِ عشق مگرد
چون مخنث ز دور وه وه زن

٭٭٭

چو من هرکس ازین می خورد جامی
نمی‌داند حلالی از حرامی
ز ننگ کفر و ایمان درگذشتم
نهادم خوش برون از هردو گامی

٭٭٭

گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی و شنودی
ور باد نبودی که سرِ زلف ربودی
رخسارهٔ معشوق به عاشق که نمودی
وله رباعی
آوازهٔ عشق ما به هر خانه رسید
دود دل ما به خویش و بیگانه رسید
از درد غم عشق به هرجا که رویم
گویند ز ره دور که دیوانه رسید
بخش ۷۹ - شهاب الدین سهروردی: ابوحفص عمر نام دارند و سهرورد از توابع کلات است و تا مهنه چهار فرسخ مسافت دارد و مقبرهٔ مشایخ در آنجاست و سلسلهٔ مشایخ سهروردیه از شعب سلسلهٔ معروفی است و شیخ از مشاهیر فضلا و علما و مرید عمّ شیخ نجیب سهروردی است. غرض، شیخ را تصانیف بسیار و رسالات عالی مقدار است. من جمله عوارف و رشف النصایح و اعلام التقی و اعلام الهدی و جناب شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی اخلاص و ارادت به ایشان داشته. همچنین کمال الدین اسماعیل اصفهانی مدایح وی را نگاشته. مجملاً شیخ از اکابر این طایفه است و نود و سه سال عمر یافته. در سنهٔ ۵۸۷ در بغداد به جنت شتافته. گاهی خیال نظمی می‌فرموده و این ابیات منسوب بدوست:بخش ۸۱ - شبلی بغدادی قُدِّسَ سِرُّه العزیز: از قدمای عرفای جلیل القدر بوده. در بدو حال ملازمت می‌نموده. به سببی از اسباب ترک فرموده. ارادت به جناب شیخ جنید بغدادی داشته. تفصیل حالات و مقامات آن جناب در تذکرة الاولیا و نفحات مسطور است و برخی خود مشهور است از غایت اشتهار محتاج به اظهار نخواهد بود. مات فی سنهٔ اربع و ثلثین و ثلاث مائه:

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیخ ابوعلی نام داشته، ملقب به قلندر بوده. از کُمَّلمین اهل سلوک و طریقت و واصلین مقام حقیقت و از معاصرین شیخ شمس الدین تبریزی و مولوی معنوی بوده. سال‌ها با ایشان مصاحبت و معاشرت نموده. اصل آن جناب از ولایات عراق و در کمالات، مشهور آفاق بوده. به هندوستان رفته. گاهی در پانی پت و گاهی در قریهٔ کرنال می‌آسوده. باری در طریقت، انتساب به سلسلهٔ علیهٔ چشتیه داشته و به سه واسطه به قطب الدین کاکی می‌رسد. از اولیاء کرام و مجاذیب عظام، سرش پر شور و دلش پرنور. منشرح الصدر و رفیع القدر، عارج معارج ایمان و ناهج مناهج ایقان. عارف لاهوت و واقف مواقف جبروت. سینه‌اش رشک سینا و دیده‌اش به نور توحید بینا. مزارش در آن ولایت مشهور و این چند بیت از آن جناب است:
هوش مصنوعی: شیخ ابوعلی، که به قلندر معروف بود، از اهل سلوک و طریقت و افرادی بود که به درجات عالی حقیقت رسیده بودند. او هم‌عصر با شیخ شمس‌الدین تبریزی و مولوی معنوی بود و سال‌ها با آن‌ها ارتباط نزدیک داشته است. او اهل یکی از نواحی عراق بوده و در کمالات علمی و عرفانی خود مشهور بوده است. به هندوستان سفر کرده و در مکان‌های مختلفی مانند پانی پت و قریه کرنال زندگی کرده است. در زمینه طریقت، به سلسله چشتیه تعلق داشته و به شیخ قطب‌الدین کاکی منتسب می‌شود. او از اولیاء کرام و افرادی با روحیات بسیار بالا بوده و قلبش مملو از نور و شور بوده است. او از لحاظ شناخت مقام‌های معنوی دارای بینش عمیق و آگاهی بوده و به عنوان عارفی با سینه‌ای پر از عشق الهی و چشمی بینا به نور توحید شناخته می‌شود. مزار او در آن ولایت معروف است و اشعاری نیز از او به یادگار مانده است.
ره سلامت و رندی بود نشیب و فراز
تو پای شوق نداری به کوی دوست متاز
هوش مصنوعی: راه رسیدن به سلامت و شادمانی پر از بالا و پایین است، اما تو با شور و اشتیاق به سمت کوی دوست نرو.
هر مشقت که آیدت در عشق
سر بنه وز سرور خه خه زن
هوش مصنوعی: هر زحمتی که در عشق به تو برسد، با کمال آرامش و شادی آن را تحمل کن و از خوشحالی بخند.
ورنه ای مرد، گردِ عشق مگرد
چون مخنث ز دور وه وه زن
هوش مصنوعی: ای مرد! در عشق مانند یک فرد بی‌هویت و سست نشو، بلکه با شجاعت و عزت به پیش برو.
چو من هرکس ازین می خورد جامی
نمی‌داند حلالی از حرامی
هوش مصنوعی: هر کس که مانند من از این می نوشد، نمی‌داند چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام.
ز ننگ کفر و ایمان درگذشتم
نهادم خوش برون از هردو گامی
هوش مصنوعی: از خجالت کفر و ایمان عبور کردم و با شادی از هر دو دنیا خارج شدم.
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی و شنودی
هوش مصنوعی: اگر عشق و غم عشق وجود نداشت، به این اندازه کلمات زیبا که تو گفتی و شنیدی، وجود نمی‌داشت.
ور باد نبودی که سرِ زلف ربودی
رخسارهٔ معشوق به عاشق که نمودی
هوش مصنوعی: اگر نسیم سحری نبود که زلف معشوق را بگشاید، چهره زیبای او چه حاصل برای عاشق بود؟
آوازهٔ عشق ما به هر خانه رسید
دود دل ما به خویش و بیگانه رسید
هوش مصنوعی: محبت ما به تمام جاها و همه افراد شناخته شده است و درد و رنج دل ما به خودمان و دیگران منتقل شده است.
از درد غم عشق به هرجا که رویم
گویند ز ره دور که دیوانه رسید
هوش مصنوعی: از شدت غم و درد ناشی از عشق، هر جا که می‌روم، همه می‌گویند که دیوانه‌ای از دور آمده است.