گنجور

بخش ۷۹ - شهاب الدین سهروردی

ابوحفص عمر نام دارند و سهرورد از توابع کلات است و تا مهنه چهار فرسخ مسافت دارد و مقبرهٔ مشایخ در آنجاست و سلسلهٔ مشایخ سهروردیه از شعب سلسلهٔ معروفی است و شیخ از مشاهیر فضلا و علما و مرید عمّ شیخ نجیب سهروردی است. غرض، شیخ را تصانیف بسیار و رسالات عالی مقدار است. من جمله عوارف و رشف النصایح و اعلام التقی و اعلام الهدی و جناب شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی اخلاص و ارادت به ایشان داشته. همچنین کمال الدین اسماعیل اصفهانی مدایح وی را نگاشته. مجملاً شیخ از اکابر این طایفه است و نود و سه سال عمر یافته. در سنهٔ ۵۸۷ در بغداد به جنت شتافته. گاهی خیال نظمی می‌فرموده و این ابیات منسوب بدوست:

ذره‌ای از نور روی من چوبرمنصور تافت
همچو قندیلی ز دارش سرنگون آویختم
رباعی
بخشای بر آنکه بخت یارش نبود
جز خوردن غم‌های تو کارش نبود
در عشق تو حالتیش باشد که در آن
هم با تو و هم بی تو قرارش نبود

٭٭٭

ای از غم دیدن رخت حیران، من
وندر طلب وصل تو سرگردان، من
بودن به تو مشکل است ونابودن آه
سرگردان من، بی سر و بی سامان، من

٭٭٭

ای دوست وجود و عدمت اوست همه
سرمایهٔ شادی و غمت اوست همه
تو دیده نداری که ببینی او را
ورنه ز سرت تا قدمت اوست همه
بخش ۷۸ - شقیق بلخی قُدِّسَ سِرُّه العزیز: اسم شریف آن جناب شیخ ابوعلی ابن ابراهیم. از علمای راسخ و قدمای مشایخ لازم التعظیم است. مشایخ کرام و عرفای عظام وی را به شیخوخیّت و افضلیّت ستوده و تمجید نموده. زبدهٔ کاملان و قُدوهٔ واصلان بوده و نخست ملک سلوک را سالک و انجام ملک ملکوت را مالک. صاحب مقامات عالیه و درجات متعالیه، مظهر تجلیّات نامتناهیه و مظهر حقایق و آیات الهیه. تربیت در خدمت سلطان العارفین ابراهیم ادهم بلخی یافت و از خلفای حضرت ایشان بود و جمعی را تربیت نمود از جمله شیخ حاتم اصّم که شیخی است معظم. از مریدان آن جناب است. از سلسلهٔ علیهٔ شطاریه محسوب و به امام همام محمد الباقرؑمنسوبند. شیخ شقیق مذکور در سال ۱۹۴ در ماوراءالنهر به تهمت و گناه رَفْض شهید رحمة اللّه علیه. تیمّناً و تبرّکاً این رباعی از او نوشته شد:بخش ۸۰ - شرف عراقی قُدِّسَ سِرُّه: شیخ ابوعلی نام داشته، ملقب به قلندر بوده. از کُمَّلمین اهل سلوک و طریقت و واصلین مقام حقیقت و از معاصرین شیخ شمس الدین تبریزی و مولوی معنوی بوده. سال‌ها با ایشان مصاحبت و معاشرت نموده. اصل آن جناب از ولایات عراق و در کمالات، مشهور آفاق بوده. به هندوستان رفته. گاهی در پانی پت و گاهی در قریهٔ کرنال می‌آسوده. باری در طریقت، انتساب به سلسلهٔ علیهٔ چشتیه داشته و به سه واسطه به قطب الدین کاکی می‌رسد. از اولیاء کرام و مجاذیب عظام، سرش پر شور و دلش پرنور. منشرح الصدر و رفیع القدر، عارج معارج ایمان و ناهج مناهج ایقان. عارف لاهوت و واقف مواقف جبروت. سینه‌اش رشک سینا و دیده‌اش به نور توحید بینا. مزارش در آن ولایت مشهور و این چند بیت از آن جناب است:

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابوحفص عمر نام دارند و سهرورد از توابع کلات است و تا مهنه چهار فرسخ مسافت دارد و مقبرهٔ مشایخ در آنجاست و سلسلهٔ مشایخ سهروردیه از شعب سلسلهٔ معروفی است و شیخ از مشاهیر فضلا و علما و مرید عمّ شیخ نجیب سهروردی است. غرض، شیخ را تصانیف بسیار و رسالات عالی مقدار است. من جمله عوارف و رشف النصایح و اعلام التقی و اعلام الهدی و جناب شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی اخلاص و ارادت به ایشان داشته. همچنین کمال الدین اسماعیل اصفهانی مدایح وی را نگاشته. مجملاً شیخ از اکابر این طایفه است و نود و سه سال عمر یافته. در سنهٔ ۵۸۷ در بغداد به جنت شتافته. گاهی خیال نظمی می‌فرموده و این ابیات منسوب بدوست:
هوش مصنوعی: ابوحفص عمر، شخصیت مهمی است که در منطقه سهرورد واقع در کلات زندگی کرده و فاصله‌ای چهار فرسخی با مهنه دارد. در این منطقه مقبره‌ی مشایخ قرار دارد و سلسله سهروردیه از زیرمجموعه‌های یک سلسله مشهور به شمار می‌رود. شیخ، یکی از شخصیت‌های برجسته علمی و ادبی بوده و مرید عمّ شیخ نجیب سهروردی است. او آثار متعددی از جمله کتاب‌های ارزشمندی مانند "عوارف"، "رشفت النصایح"، "اعلام التقوی" و "اعلام الهدی" تألیف کرده است. شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی نسبت به او عاطفه و ارادت داشت و کمال الدین اسماعیل اصفهانی نیز مدایحی در وصف او نوشته است. به‌طور کلی، شیخ از بزرگان این طایفه به شمار می‌آید و در سن نود و سه سالگی در سال ۵۸۷ در بغداد درگذشت. او گاهی به سرایش شعر نیز می‌پرداخته و اشعاری به او نسبت داده شده است.
ذره‌ای از نور روی من چوبرمنصور تافت
همچو قندیلی ز دارش سرنگون آویختم
هوش مصنوعی: برای من که همچون منصور نور بر می‌تابد، ذره‌ای از این نور کافیست تا مانند چراغی از دارم آویزان شوم.
بخشای بر آنکه بخت یارش نبود
جز خوردن غم‌های تو کارش نبود
هوش مصنوعی: کسی که شانس و اقبال به او روی نکرده است، جز اینکه غم‌های تو را بخورد، کاری از او ساخته نیست.
در عشق تو حالتیش باشد که در آن
هم با تو و هم بی تو قرارش نبود
هوش مصنوعی: در عشق تو حالتی وجود دارد که نه می‌توانم بدون تو آرامش پیدا کنم و نه با تو.
ای از غم دیدن رخت حیران، من
وندر طلب وصل تو سرگردان، من
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر دیدن چهره‌ات دچار حیرت و غم شده‌ام، من در جستجوی وصالت به حالتی سرگردان و آشفته‌ام.
بودن به تو مشکل است ونابودن آه
سرگردان من، بی سر و بی سامان، من
هوش مصنوعی: وجود تو برای من سخت و دشوار است و نبودنت، آه، مرا در سردرگمی و بی‌سامانی قرار داده است.
ای دوست وجود و عدمت اوست همه
سرمایهٔ شادی و غمت اوست همه
هوش مصنوعی: دوست عزیز، وجود و عدم تو همه‌چیز است؛ تمام خوشی‌ها و غم‌های تو به او وابسته است.
تو دیده نداری که ببینی او را
ورنه ز سرت تا قدمت اوست همه
هوش مصنوعی: تو قدرت دیدن او را نداری، وگرنه او از سر تا پا در وجود تو جاری است.

حاشیه ها

1401/08/11 11:11
محسن جهان

تفسیر ابیات ۷ و ۸ قوق:

شیخ اشراق فیلسوف قرن ششم در این رباعی رو به انسان کرده و می‌گوید:

بدان و آگاه باش که تمامی نیست و هست تو به او وابسته است. و آنچه در این دنیا به صورت غم و یا شادی تجربه می‌کنی از وجود حضرت باریتعالی است.

که البته برای بسیاری قابل درک و فهم نیست، و الا کل وجود توی انسان از او آکنده است. این امر برای سالکان و اهل شهود روشن و واضح است.