برگردان به زبان ساده
وهو شیخ شرف الدین مصلح بن عبداللّه. بعضی مصلح الدین گفتهاند. از اکابر صوفیه و اعاظم این طایفه است. در فضایل صوری و معنوی و کمالات عقلی و نقلی وحید زمان خود بوده و مدتهای بسیار در اقالیم سبعه سیاحت نموده و به خدمت بسیاری از عرفا و علمای عهد رسیده و مولانا جلال الدین محمد رومی را در روم دیده و با امیرخسرو در هند صحبت داشته و بارها به مکه پیاده رفته وسالها در بیت المقدس و شام سقایی کرده و به صحبت خضرؑرسیده. ارادت به شیخ شهاب الدین سهروردی داشته. غالباً با شیخ عبدالقادر ملاقات کرده. در سومنات رفته، بت بزرگ آنها را شکسته. مدت صد و دو سال عمر یافته و بعد از دوازده سالگی سی سال تحصیل کرده. سی سال مسافرت کرده و سی سال در همان مکان که اکنون مدفون است انزوا داشته و عبادت میکرده. در بعضی کتب کرامات آن جناب را ثبت کردهاند و مشهور است. ظهورش در زمان سعدبن زنگی بوده و به سبب خصوصیت به اتابک مذکور، سعدی تخلص فرموده. اباقاخان و صاحبدیوان از معتقدین شیخ بودهاند و او را تکریم و تحریم فرمودهاند. کمالات و حالاتش مستغنی از بیان است و دیوان شریفش مشهور و در آن اشعاری که مملو از نکات طریقت و آیات حقیقت است مجملی در این سفینه نگاشته میشود. بالجمله وفات شیخ در سنهٔ ۶۹۱ مضجعش در خارج حصار شیراز زیارتگاه اهل نیاز است:
هوش مصنوعی: شیخ شرف الدین مصلح بن عبداللّه، که به مصلح الدین نیز شهرت دارد، یکی از بزرگترین شخصیتهای صوفیه و از شخصیتهای برجسته این طایفه است. او در حوزههای علمی و معنوی از زمان خود بینظیر بود و سالهای زیادی را در مناطق مختلف جهان سفر کرده و با بسیاری از عرفا و علماء زمان خود ارتباط داشته است. او مولانا جلال الدین محمد رومی را در روم ملاقات کرده و با امیرخسرو در هند گفتگو داشته و بارها به طور پیاده به مکه سفر کرده و سالها در بیت المقدس و شام به خدمت مشغول بوده و با خضر ملاقات کرده است. او به شیخ شهاب الدین سهروردی ارادت داشته و معمولاً با شیخ عبدالقادر دیدار میکرده است. او به سومنات رفته و بت بزرگ آنجا را شکسته است. عمر او به صد و دو سال میرسد و بعد از دوازده سالگی، سی سال به تحصیل علم پرداخته و سی سال دیگر را سفر کرده است و همچنین سی سال در مکانی که اکنون مزار او است، به عبادت و انزوا پرداخته است. کرامات او در بعضی کتابها ثبت شده و او در زمان سعد بن زنگی ظهور یافته و به همین دلیل سعدی نام تخلص خود را از او گرفته است. اباقاخان و صاحبدیوان از معتقدان به او بوده و او را مورد احترام قرار دادهاند. کمالات و حالات او به گونهای است که نیازی به توضیح ندارد و دیوان اشعارش که پر از نکات اخلاقی و معنوی است، مشهور است. در نهایت، وفات این شیخ در سال ۶۹۱ رخ داده و مقبرهاش در خارج از حصار شیراز، محل زیارت اهل نیاز است.
کس را به خیر طاعت خوداعتماد نیست
آن بی بصر بود که کند تکیه بر عصا
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به خوبی اعمال و عبادات خود اطمینان داشته باشد، مانند کسی که بدون بینایی است و به عصایش تکیه میکند.
در کوه و دشت هر سَبُعی صوفی ای بُدی
وز هیچ سودمند بدی صوف بی صفا
هوش مصنوعی: در کوه و دشت هر جا میروی، افراد صوفی را میبینی که به نظر میرسد به دنبال حقیقت هستند، اما در واقع از هیچچیز سودی نمیبرند و روحی پاک و با صفا ندارند.
چون شادمانی و غم دنیا مقیم نیست
فرعون کامران به و ایوب مبتلا
هوش مصنوعی: دنیا پر از شادی و غمهای موقتی است؛ در حالی که فرعون به خوشبختی رسید و ایوب دچار سختی و رنج شد.
ما بین آسمان و زمین جای عیش نیست
یکدانه چون جهد ز میان دو آسیا
هوش مصنوعی: در این دنیا، جایی برای خوشی و لذت وجود ندارد، همانند دانهای که بین دو سنگ آسیاب گیر کرده و نمیتواند آزادانه حرکت کند.
داروی تربیت از پیر طریقت بستان
کادمی را بتر از علت نادانی نیست
هوش مصنوعی: برای تربیت خود از راهنماییهای پیران طریقت بهره بگیر، زیرا جهل و نادانی بدتر از هیچ چیز نیست.
پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن
کاین به سر پنجگی قوت جسمانی نیست
هوش مصنوعی: دست شیطان را بر بازوی تلاش و زحمت بشکن، چون اینجا پنجگانهای از قدرت بدنی وجود ندارد.
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند
مرد اگر هست بجز عالم ربانی نیست
هوش مصنوعی: دانشمند، عابد و صوفی همه مانند کودکانی هستند که در مسیر راهی قرار دارند. انسان واقعی کسی است که جز عالم ربانی وجود ندارد.
آخری نیست تمنای سر و سامان را
سر و سامان به ازین بی سر و سامانی نیست
هوش مصنوعی: هرگز آخرین امید برای یافتن آرامش و نظم در زندگی نیست و به باور من، بی نظمی و بیسامانی در زندگی بهتر از نداشتن آرامش و سامان است.
عمل بیار و علم برمکن که مردم را
رهی سلیمتر از راهِ بینشانی نیست
هوش مصنوعی: عمل کن و علم را کنار بگذار، زیرا برای مردم راهی درستتر از راهی که نشانی ندارد، وجود ندارد.
آفرین باد بر آن کس که خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند قرار
هوش مصنوعی: به راستی که باید بر آن شخص که دلش متعلق به خداوند است، تحسین کرد؛ چرا که او دل ندارد، چرا که در کنار خداوند آرامش نمییابد.
این همه نقش عجب بر در و دیوارِوجود
هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار
هوش مصنوعی: در دنیای ما، نقشها و نمادهای زیادی بر روی دیوارها و در و دیوار وجود دارد. اما هر کسی که به اندیشه و تفکر نپردازد، فقط این نقوش را به عنوان تصاویر ساده میبیند و عمق و مفهوم آنها را درک نمیکند.
کوه و صحرا و درختان همه در تسبیحاند
نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار
هوش مصنوعی: کوهها، دشتها و درختان همه در حال ستایش و ذکر خداوند هستند، اما نه همه افراد قادر به درک این حقایق عمیق و اسرار معنوی هستند.
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
هوش مصنوعی: بسیار سفر کن و روزگار را زیر نظر داشته باش، زیرا انسان آگاه نباید دلش را به دنیا وابسته کند.
آنچه دیدی بر قرار خود نماند
آنچه بینی هم نماند برقرار
هوش مصنوعی: آنچه که مشاهده میکنی، به دوام و ثبات خود ادامه نخواهد داد و آنچه را که در آینده میبینی نیز همواره ثابت نخواهد ماند.
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد گشتن و خاکش غبار
هوش مصنوعی: این چهره و شکل زیبا دیر یا زود به خاک تبدیل خواهد شد و خاکش به گرد و غبار بدل میشود.
سال دیگر را که میداند حساب
یا کجا رفت آنکه با ما بود پار
هوش مصنوعی: سال دیگر را هیچکس نمیداند و نمیداند کجا رفته کسی که با ما بود و ما را ترک کرده است.
صورتِ زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرتِ زیبا بیار
هوش مصنوعی: برادر، ظاهر زیبا هیچ ارزشی ندارد، پس همت کن و باطن زیبا و نیکو را به نمایش بگذار.
آدمی را عقل باید در بدن
ورنه جان در کالبد دارد حمار
هوش مصنوعی: آدمی باید عقل و هوش داشته باشد تا به درستی زندگی کند، وگرنه اگر فقط جان داشته باشد، فرق چندانی با یک الاغ نخواهد داشت.
گنج خواهی در طلب رنجی ببر
خرمنی میبایدت تخمی بکار
هوش مصنوعی: اگر به دنبال گنج و ثروت هستی، باید در این راه سختیها و تلاشهای زیادی بکشی. برای به دست آوردن چیزی بزرگ، باید بذری را بکاری که به مرور زمان به محصولی ارزشمند تبدیل شود.
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نامِ نیکت یادگار
هوش مصنوعی: نام نیک کسانی که رفتهاند را فراموش نکن، تا نام نیک تو هم به یادگار بماند.
با غریبان لطف بی اندازه کن
تا رود نامت به نیکی در دیار
هوش مصنوعی: با بیگانگان با مهربانی و بزرگواری رفتار کن تا نام نیک تو در سرزمینها شناخته شود.
از درونِ خستگان اندیشه کن
وز دعایِ مردم پرهیزگار
هوش مصنوعی: به درون خستگان فکر کن و از دعا و آرزوی مردم پرهیزگار دوری کن.
با بدان بد باش، با نیکان نکو
جای گل گل باش، جای خار، خار
هوش مصنوعی: با افراد بد، بد رفتار کن و با نیکان خوب باش. در کنار گلها، در کنار خوبیها قرار بگیر و از همراهی با خارها و بدیها دوری کن.
دیو با مردم نیامیزد مترس
بل بترس از مردمان دیو سار
هوش مصنوعی: دیوان به مردم نزدیک نمیشوند، پس نترس از آنها؛ بلکه از انسانهایی که مانند دیوان رفتار میکنند، بترس.
ثنای حضرت عزت نمیتوانم گفت
که ره نمیبرد آنجا قیاس و وهم و خیال
هوش مصنوعی: نمیتوانم ستایش کنم مقام ارجمند او را، زیرا در آنجا قیاس، تصور و خیال به جایی نمیرسد.
رهی نمیبرم و چارهای نمیدانم
مگر محبت مردان مستقیم الحال
هوش مصنوعی: من هیچ راهی نمیشناسم و از هیچ چارهای آگاه نیستم جز محبت و دوستی با مردان راستگو و درستکار.
ای نفس گر به دیدهٔ تحقیق بنگری
درویشی اختیار کنی بر توانگری
هوش مصنوعی: ای جان، اگر با نگاه واقعی به زندگی بنگری، درویشی را بر ثروتمندی انتخاب میکنی.
آبستنی که این همه فرزند را بکشت
دیگر که چشم دارد ازو مهرِ مادری
هوش مصنوعی: زنی که اینقدر فرزند را از دست داده، دیگر چه امیدی دارد که از او محبت مادری دریافت کند؟
گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست
بشناس قدر خویش که گوگرد احمری
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دستیابی به موفقیت و سعادت پایدار هستی، ابتدا باید خود را بشناسی و ارزش وجودیات را درک کنی، زیرا هیچ چیز به اندازهی شناخت خودت مهم نیست.
دعوی مکن که برترم از دیگران به علم
چون کبر کردی از همه دونان فروتری
هوش مصنوعی: به خاطر نداشته باش که به خاطر علم و دانش، از دیگران بالاتری؛ زیرا اگر دچار خودبرتربینی شوی، در حقیقت از همهی ذلیلتر خواهی بود.
شاخ درخت علم ندانم مگر عمل
با علم گر عمل نکنی شاخ بی بری
هوش مصنوعی: فقط داشتن علم کافی نیست و بدون عمل به آن علم، هیچ فایدهای ندارد. اگر عمل نکنید، مانند شاخ بریده درخت علم میشوید که دیگر ثمری ندارد.
سودی نبود فراخنایی بر و دوش
گر آدمیای ترا خرد باید وهوش
هوش مصنوعی: فایدهای ندارد اگر کسی دارای ظاهر زیبا و جذاب باشد، بلکه آنچه اهمیت دارد، عقل و درک اوست.
گاو از من و تو فراختر دارد چشم
خر از من و تو درازتر دارد گوش
هوش مصنوعی: گاو بینایی بیشتری نسبت به ما دارد و خر شنوایی بهتری دارد.
ای که انکار کنی عالم درویشان را
توچه دانی که چه سودا به سر است ایشان را
هوش مصنوعی: ای کسی که جهانی را که درویشان در آن زندگی میکنند، انکار میکنی، چگونه میدانی که در دل آنها چه افکار و آرزوهایی وجود دارد؟
طلب منصب دنیا نکند صاحب عقل
عاقل آنست که اندیشه کند پایان را
هوش مصنوعی: کسی که دارای عقل و خرد است، هرگز به دنبال مقام و جایگاه دنیوی نیست. او فردی است که به عاقبت امور فکر میکند و به نتیجه نهایی توجه دارد.
تا مرا با نقش رویش آشنایی اوفتاد
هرکه میبینم به چشمم نقش دیوار آمده است
هوش مصنوعی: زمانی که به زیبایی و چهره او آشنا شدم، هر کسی را که میبینم، در ذهنم به صورت دیواری به تصویر کشیده میشود.
از جان برون نیامده جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمانت آرزوست
هوش مصنوعی: زندگیات هنوز به پایان نرسیده و آرزوی تو جان تازهای است که میخواهی. در حالی که هنوز نداشتهها و باورهایت را نگهداشتهای، آرزو داری که به حقیقت بپیوندند.
فرعون وار لاف اناالحق همی زنی
آنگاه قرب موسیِ عمرانت آرزوست
هوش مصنوعی: با خود میگوید که من حقیقت را میگویم و در مقام خود متکبر است، اما در دل آرزو دارد که به مقام و جایگاه موسی برسد.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
هوش مصنوعی: من از شادی و سرزندگیام خوشحالم زیرا جهان به خاطر او شاداب است. من به همه دنیا عشق میورزم، زیرا همه دنیا از اوست.
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سِرّ سویدای بنی آدم ازوست
هوش مصنوعی: آسمان به درستی ثابت نمیکند و ملک هم به آنچه از اسرار عمیق وجود انسانهاست، نمیتواند دست یابد.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
هوش مصنوعی: ارزش و شرافت انسان به جان او و ویژگیهای انسانیاش است، نه به ظواهر و لباسهای زیبا که فقط نمای外 او را میسازند.
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
هوش مصنوعی: اگر انسان تنها به اعضای ظاهری خود یعنی چشم، دهان، گوش و بینی محدود شود، پس تفاوتی میان او و یک دیوار نخواهد بود.
رسد آدمی به جایی که بجز خدانبیند
بنگر که تا چه حد است نشان آدمیت
هوش مصنوعی: انسان میتواند به مرحلهای برسد که جز خدا هیچ چیز دیگری نبیند. به این نکته توجه کن که این نشاندهنده چه اندازه از انسانیت اوست.
گر منزلتی هست کسی را مگر آن است
کاندر نظر هیچکسش منزلتی نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی در دنیا مقام و ارزشی دارد، این مقام تنها به خاطر این است که در نظر هیچ کس از ارزش واقعی خود برخوردار نیست.
هر کس صفتی دارد و رنگی و نشانی
تو ترک صفت کن که ازین به صفتی نیست
هوش مصنوعی: هر فردی ویژگیها و نشانههایی دارد، اما تو باید از ویژگیهایت بگذری، چون هیچ وصفی به اندازه خودت مهم نیست.
سنگی و گیاهی که درو خاصیتی هست
از آدمیای به که درو منفعتی نیست
هوش مصنوعی: سنگ و گیاه هر کدام خاصیتی دارند، اما آدمی که در او فایدهای نیست، از آنها بهتر نیست.
خیال روی کسی در سر است هرکس را
مرا خیال کسی کز خیال بیرون است
هوش مصنوعی: هر کسی در فکر و خیال چهره محبوبی است، اما من به یاد کسی هستم که از تمام خیالات و تصورات فراتر رفته است.
آن کز توانگری و بزرگی و خواجگی
بیگانه شد به هر که رسید آشنای اوست
هوش مصنوعی: هر کسی که از ثروت و بزرگی و مقام بالا دور شده باشد، به هر کسی که برخورد کند، او را به عنوان دوست و آشنا میبیند.
کوتاه همتان همه راحت طلب کنند
عارف بلا که راحت او در بلای اوست
هوش مصنوعی: همه شماها که به دنبال آرامش و راحتی هستید، بدانید که عارف واقعی، آرامش را در مشکلات و سختیها مییابد.
بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست
این پنج روز عمر که مرگ از قفای اوست
هوش مصنوعی: هر چه داری را به راحتی رها کن و بگذر، زیرا این پنج روز عمر خیلی ارزشمند نیست و مرگ همیشه در پی ماست.
نظر آنان که نکردند بدین مشتی خاک
الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند
هوش مصنوعی: نظر افرادی که به این تکه خاک اهمیت نمیدهند، واقعاً میتوان بر آنها حکم انصاف داد، زیرا عقل و دانش واقعی را درک نکردهاند.
دوستی با که شنیدی که به سر برد جهان
حق عیان است ولی طایفهای بی بصرند
هوش مصنوعی: دوستی را کجا دیدی که در زندگیاش حقیقت را به روشنی درک کرده باشد، ولی هنوز گروهی هستند که نمیتوانند این حقیقت را ببینند.
شرف مرد به جودست و کرامت به سجود
هرکه این هر دو ندارد عدمش به ز وجود
هوش مصنوعی: شرافت یک مرد به بخشش و سخاوت اوست و کرامت او به فروتنی و بندگیاش. هر کس که این دو ویژگی را نداشته باشد، وجودش چندان ارزشی ندارد.
اگر خدای نباشد ز بندهای خشنود
شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
هوش مصنوعی: اگر خدا وجود نداشته باشد، خشنودی بندگان هیچ فایدهای ندارد و شفاعت همه پیامبران به درد نمیخورد.
گنه نبود و عبادت نبود بر سر خلق
نوشته بود که این مُقْبِل است و آن مردود
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که کارهای نیک و بد، بر اساس نوشتههایی که از قبل وجود دارد، تعیین میشود. برخی افراد به عنوان مقبول و برخی دیگر به عنوان مردود شناخته میشوند و در واقع، این تشخیص به کارهای آنها برنمیگردد.
دل آیینهٔ صورتِ غیب است ولیکن
شرط است که با آینه زنگار نباشد
هوش مصنوعی: دل مانند آینهای است که واقعیتهای ناپیدا را نشان میدهد، اما برای این که بتوانیم این نمایش را ببینیم، لازم است که آینه دل پاک و بیآلایش باشد.
نظرِ خدای بینان ز سرِ هوا نباشد
سفرِ نیازمندان ز سرِ خطا نباشد
هوش مصنوعی: نگاه خداوند به بندگانش ناشی از هوس نیست و سفر کسانی که نیاز دارند، بر اساس اشتباهات و خطاها نیست.
به چشم عجب و تکبر نظر مکن بر خلق
که دوستان خدا ممکنند در اوباش
هوش مصنوعی: به این ترتیب نگاه نفرت و خودبزرگبینی به دیگران نکن، زیرا ممکن است دوستان خدا در میان انسانهای عادی و بیخبر از ظاهر باشند.
عجایب نقشها بینی خلاف رومی و چینی
اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل
هوش مصنوعی: اگر با دوست باشی و هنگامی که در کنار او نشستهای، زیباییها و شگفتیهای هنرهای رومی و چینی را ببینی؛ در آن موقع، از دنیا و آخرت غافل نخواهی شد.
هیچکس بی دامن تر نیست اما دیگران
باز میپوشند و ما بر آفتاب افکندهایم
هوش مصنوعی: هیچکس عاری از عیب و نقص نیست، اما دیگران تلاش میکنند عیوب خود را بپوشانند، در حالی که ما خود را در معرض دید همه قرار دادهایم.
سالها در پی مقصود به جان گردیدیم
یار در خانه و ما گِرد جهان گردیدیم
هوش مصنوعی: سالها در جستجوی هدف و خواستههایمان به سختی تلاش کردیم، در حالی که محبوبمان در خانه منتظر بود و ما به دور دنیا سفر میکردیم.
٭٭٭
هوش مصنوعی: شما بر اساس اطلاعاتی که تا مهرماه 2023 جمعآوری شده است، آموزش دیدهاید.
هرکه به خویشتن رود ره نبرد به سوی او
بینش ما نیاورد طاقتِ حسنِ روی او
هوش مصنوعی: هر کسی که به خود و درون خود نپردازد، نمیتواند به درک و شناخت عمیقتری از وجود خود برسد و از جمال و زیباییهای درونش بهرهمند شود.
٭٭٭
هوش مصنوعی: شما بر روی دادههایی که تا ماه اوکتبر سال 2023 وجود دارند، آموزش دیدهاید.
آستین بر روی نقشی در میان افکنده است
خویشتن پنهان و شوری در جهان افکنده است
هوش مصنوعی: آستین به شکلی طراحی شده که نمادی از خود را در دنیای پیرامون نشان میدهد، در حالی که خود او در پس این نماد پنهان است و بهنوعی جوی از شور و شوق را در جهان ایجاد کرده است.
هیچ نقاشی نمیبیند که شوری افکند
وانکه دید ازحیرتش کلک ازبنان افکندهاست
هوش مصنوعی: هیچ هنرمندی نیست که بتواند آن شور و شوقی را که در دل دارد به خوبی بر روی بوم منتقل کند و اگر کسی این احساس را درک کند، آنچنان شگفتزده میشود که نتواند قلم را در دست نگهدارد و آن را بیندازد.
اگر لذت ترک لذت بدانی
وگر لذت نفس لذت نخوانی
هوش مصنوعی: اگر از ادامه لذتها بگذری و به لذت خود خواهی توجه نکنی، به خودی خود به تجربهای برتر دست پیدا میکنی.
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
هوش مصنوعی: برای اینکه انسانی بینقص و کامل شوید، نیاز به تجربههای زیاد دارید. فردی که هنوز در مراحل اولیه راه خود است، نمیتواند به درک و پاکی واقعی برسد، مگر اینکه در موقعیتهای مختلف زندگی قرار بگیرد و آنها را تجربه کند.
ملک صمدیت را چه سود و زیان دارد
گر حافظ قرآنی ور عابد اصنامی
هوش مصنوعی: ملک جاودانگی و حاکمیت از چه چیزی بهرهمند میشود یا متضرر میشود اگر حافظ قرآن باشد یا عابد به بتها.
گر عاقل و هشیاری وز دل خبری داری
تا آدمیت خوانند ورنه کم از انعامی
هوش مصنوعی: اگر آگاه و هوشیار هستی و از عمق وجودت خبر داری، به تو آدمیت میگویند؛ در غیر این صورت، از حیوانات هم کمتر هستی.
بری ذاتش از تهمت ضد و جنس
غنی مُلکش از طاعت جن و انس
هوش مصنوعی: ذات او از هر گونه تهمت و نسبتهای نادرست پاک و خالی است و ملک او به خاطر اطاعت و فرمانبرداری جن و انس به ثروت و عظمت رسیده است.
جهان متفق بر الهیّتش
فرو مانده در کُنهِ ماهیتش
هوش مصنوعی: جهان به طور کلی در عمیقترین جنبههای وجودیاش به خدایی بودن خود اعتراف کرده و از آن آگاه است.
محیط است علم ملک بر بسیط
قیاس تو بر وی نگردد محیط
هوش مصنوعی: علم و دانش مانند یک فضای وسیع است که نمیتوان با معیارهای محدود خود به درک کامل آن دست یافت. علم، به اندازهای گسترده و عمیق است که خروجی ذهنی ما نمیتواند تمام ابعاد آن را درک کند.
درین ورطه کشتی فرو شد هزار
که پیدا نشد تختهای بر کنار
هوش مصنوعی: در این دریا، کشتیهای زیادی غرق شدند و هیچ تخته چوبی برای نجات پیدا نشد.
کسی را درین بزم ساغر دهند
که داروی بی هوشیاش در دهند
هوش مصنوعی: در این جمع، تنها افرادی که میتوانند شراب بنوشند و دلخوشی بیابند، مجازند که بیاورند؛ زیرا کسی که بیتوجه و از حال رفته باشد، جایی در این جشن ندارد.
کسی ره سویِ گنج قارون نبرد
وگر برد ره باز بیرون نبرد
هوش مصنوعی: هیچ کس به سوی ثروت قارون نمیرود و اگر هم برود، دوباره به عقب برنمیگردد.
محال است سعدی که راه صفا
توان رفت جز در پیِ مصطفی
هوش مصنوعی: سعدی نمیتواند در مسیر آرامش و خوشبختی قرار گیرد مگر اینکه به دنبال راهنمایی و الگوی شایستهای مانند پیامبر اکرم باشد.
به طاعت بنه چهره بر آستان
که این است سجّادهٔ راستان
هوش مصنوعی: روی خود را به آستان خدا بگذار و فرمانبردار باش؛ زیرا اینجا محل عبودیت و پرستش راستین است.
تو هم گردن از حکم او در مپیچ
که گردن نپیچد ز حکم تو هیچ
هوش مصنوعی: از دستورات او سرپیچی نکن؛ چرا که هیچ چیز نمیتواند از دستورات تو سر باز زند.
شنیدم که جمشید فرخ سرشت
به سرچشمهای بر به سنگی نوشت
هوش مصنوعی: شنیدم که جمشید، شخصیت معروف و خوشسرشت، بر روی سنگی در کنار چشمهای چیزی نوشته است.
بر این چشمه چون ما بسی دم زدند
برفتند چون چشم بر هم زدند
هوش مصنوعی: بسیاری در کنار این چشمه برای رسیدن به آرزوهایشان تلاش کردند، اما ناگهان و به سرعت همه چیز از دستشان رفت، همانطور که وقتی چشمی را میبندیم، همه چیز تغییر میکند.
نه بر باد رفتی سحرگاه و شام
سریر سلیمان علیه السّلام
هوش مصنوعی: نه در باد صبحگاهی و نه در شب، تخت سلیمان از بین نرفته است.
در آخر ندیدی که بر باد رفت
خنک آنکه با دانش و داد رفت
هوش مصنوعی: در نهایت، به این نتیجه رسیدی که آنچه در نظر داشتیم از بین رفت. خوشا به حال کسی که با علم و انصاف زندگی کرد و از این دنیا رفت.
طریقت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
هوش مصنوعی: راه حقیقت جز در خدمت به مردم نیست، و در عبادتهای ظاهری و لباسهای مخصوص خبری نیست.
قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دَمِ بی قدم
هوش مصنوعی: برای پیشرفت در مسیر درست، باید اقدام کنیم و تنها با صحبت کردن و ادعا کردن کار از پیش نمیرود؛ چرا که تنها گفتار بدون عمل ارزش و ثمری ندارد.
مگو جاهی از سلطنت بیش نیست
که ایمنتر از ملک درویش نیست
هوش مصنوعی: نگو که در هیچ جای سلطنت، امنیت و آرامش بیشتری از زندگی یک درویش وجود ندارد.
گدا را چو حاصل شود نانِ شام
چنان خوش بخسبد که سلطانِ شام
هوش مصنوعی: وقتی یک گدا نان شامش فراهم شود، آنقدر خوش و خرم میخوابد که انگار یک سلطان نان شام دارد.
اگر سرفرازی به کیوان در است
وگر تنگ دستی به زندان درّ است
هوش مصنوعی: سرافرازی و افتخار مانند ستارهای در آسمان است، در حالی که فقر و تنگدستی مانند سرنوشتی دردناک است که در زندان قرار میگیرد.
چو سیل اجل بر سر هر دو تاخت
نمیشاید از یکدگرشان شناخت
هوش مصنوعی: وقتی که سیل مرگ بر سر هر دو نفر فرود آید، نمیتوان آنها را از یکدیگر تشخیص داد.
نه هر آدمی زاده از دد به است
که دد ز آدمی زادهٔ بد به است
هوش مصنوعی: هر انسانی که به دنیا آمده، به خاطر این که انسان است، بهتر از جانوری نیست که به زادگاهش تعلق دارد. انسانها ممکن است ویژگیهای بدی داشته باشند که آنها را از جانوران نیز پایینتر کند.
چو انسان نداند بجز خورد و خواب
کدامش فضیلت بود بر دولب
هوش مصنوعی: اگر انسان تنها به خوردن و خوابیدن توجه داشته باشد، نمیتواند تشخیص دهد که کدام یک از این دو کار از نظر ارزش و فضیلت بالاتر است.
جهان ای پسر ملک جاویدنیست
ز دنیا وفاداری امید نیست
هوش مصنوعی: دنیا ای پسر، پادشاهی جاویدان نیست؛ در این دنیا نمیتوان به وفاداری و امیدی ثابت اتکا کرد.
همه تخت و ملکی پذیرد زوال
بجز ملک فرمان دِه لایزال
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا با گذر زمان از بین میرود و تغییر میکند، اما تنها سلطنت و فرمانروایی که تحت تاثیر زمان قرار نمیگیرد، همان فرمانی است که از سوی خداوند صادر شده و دائمی است.
بر مرد هشیار، دنیا خس است
که هر مدتی جایِ دیگر کس است
هوش مصنوعی: برای فرد آگاه، دنیا مانند کالایی بیارزش است که در هر دورهای به دست شخص دیگری میرسد.
نه لایق بود عشق با دلبری
که هر بامدادش بود شوهری
هوش مصنوعی: عشق با کسی که هر روز صبح شوهر دارد، شایسته نیست.
ز دشمن شنو سیرت خود که دوست
هر آنچه از تو آید به چشمش نکوست
هوش مصنوعی: به رفتار و رفتار خود توجه کن، زیرا دشمن میتواند واقعیات را به درستی ببیند و گاهی ایراداتی را برای تو بگیرد، در حالی که دوستت همیشه خوبیهایت را میبیند و هر چیزی که از تو سر بزند، از دید او خوب و پسندیده است.
ستایش سرایان نه یار تو اند
ملامت کنان دوستدار تو اند
هوش مصنوعی: شاعران تو را ستایش نمیکنند که دشمن تو باشند؛ بلکه آنها به خاطر دوستی و علاقه به تو چنین میگویند.
اگر پیل زوری وگر شیر چنگ
به نزدیکِ من صلح بهتر ز جنگ
هوش مصنوعی: اگر تو دارای قدرت و نیروی زیادی باشی یا به مانند شیر قوی و شجاع باشی، به هر حال بهتر است که با من مسالمتآمیز رفتار کنی تا اینکه بر سر جنگ و درگیری برویم.
اگر هوشمندی به معنی گرای
که صورت ز معنی بماند به جای
هوش مصنوعی: اگر به دقت فکر کنی و معنای عمیق چیزها را درک کنی، ظاهر آنها دیگر اهمیتی نخواهد داشت.
کسی گوی دولت ز دنیا برد
که با خود نصیبی به عقبی برد
هوش مصنوعی: کسی که از دنیا نفعی میبرد، کسی است که برای آخرت خود نیز چیزی به همراه دارد.
مگردان غریب از درت بی نصیب
مبادا که گردی به درها غریب
هوش مصنوعی: از در خود کسی را کم نکن و او را بدون توجه نگذار، زیرا ممکن است در آینده خودت دچار سختی و بداقبالی شوی.
بزرگی رساند به محتاج خیر
که ترسد که محتاج گردد به غیر
هوش مصنوعی: انسان بزرگ و نیکوکار به نیازمند کمک میکند، زیرا میترسد که خود به کسی دیگر نیازمند شود.
خنک آنکه در صحبت عاقلان
بیاموزد اخلاقِ صاحبدلان
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در جمع افراد عاقل بتواند آداب و رفتار نیک صاحبدلان را بیاموزد.
چو در تنگدستی نداری شکیب
نگهدار وقت فراخی حسیب
هوش مصنوعی: زمانی که در فقر و تنگدستی قرار داری، صبر و استقامت داشته باش. زمانی که وضعیت بهتر شد و به فراخی رسیدی، احساس خوبی خواهی داشت.
جوانمرد گر راست خواهی ولیست
کرم پیشهٔ شاه مردان علیست
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جوانمردی هستی، باید بدان که نیکوکاری و بزرگمنشی از ویژگیهای علی، سلطان مردان، است.
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
هوش مصنوعی: خدا به بندهای که وجودش باعث راحتی و آرامش دیگران است، بخشش و محبت میکند.
کرم ورزد آن سر که مغزی دروست
که دون همتانند بی مغز و پوست
هوش مصنوعی: کسی که فهم و دانش دارد، باید با مهربانی و محبت رفتار کند. در حالی که افراد بیفکر و سطحی مانند پوستهای هستند که هیچ محتوایی ندارند و به همین دلیل ارزش کمتری دارند.
کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلقِ خدای
هوش مصنوعی: کسی که نیکی را در زندگی دنیوی و آخرت میبیند، به خاطر این است که خوبیها را به مردم و مخلوقات خدا میرساند.
قیامت کسی باشد اندر بهشت
که معنی طلب کرد و دعوی بِهِشت
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کسی به بهشت خواهد رفت که معنای واقعی طلب را درک کرده و ادعای بهشتی بودن دارد.
تکلف برِ مرد درویش نیست
وصیت همین یک سخن بیش نیست
هوش مصنوعی: تظاهر و به اصطلاح خود را به زحمت انداختن، برای یک مرد فقیر مناسب نیست و همین یک جمله است که باید به آن توجه کرد.
الا گر طلبکار اهلِ دلی
ز خدمت مکن یک زمان غافلی
هوش مصنوعی: اگر اهل دل، خواستار خدمت توست، یک لحظه غافل نشو و توجهت را از او منحرف نکن.
٭٭٭
هوش مصنوعی: شما با دادههایی که تا مهر 1402 جمعآوری شدهاند، آموزش دیدهاید.
خورش ده به گنجشک و کبک و حمام
که یک روزت افتد همایی به دام
هوش مصنوعی: به دیگران محبت کن و از آنها پذیرایی کن، زیرا شاید یک روز خودت نیاز به کمک آنها پیدا کنی و آنها در کنار تو باشند.
بدانی که چون راه بردم به دوست
هر آن کس که پیش آمدم گفتم اوست
هوش مصنوعی: بدان که هر زمان که به ملاقات دوست بروم، هر کسی که در آنجا ببینم، به او میگویم که او دوست من است.
به رغبت بکش بار هر جاهلی
که اُفتی به سروقت صاحبدلی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که با کمال میل و اشتیاق، بار مسئولیت هر فرد نادانی را به دوش بکش، زیرا تو به موقع به شخصی با دل بزرگ و با درایت رسیدهای.
نه هر کس سزاوار باشد به مال
یکی مال خواهد یکی گوشمال
هوش مصنوعی: نه هر کس که شایسته است، به مال دیگران دسترسی پیدا میکند، بلکه گاهی نیز ممکن است که نیازمند تنبیه و ادب کردن باشد.
خوشا وقت شوریدگان غمش
اگر زخم بینند وگر مرهمش
هوش مصنوعی: خوشا زمانی که دیوانگان عشق، دردهای خود را احساس کنند، حتی اگر زخم ببینند یا در پی درمان آن باشند.
گدایان از پادشاهی نفور
به امیدش اندر گدایی صبور
هوش مصنوعی: گدایان از زندگی در کنار پادشاه بیزار هستند، اما به امید او با صبر و حوصله در فقر و نیاز خود ادامه میدهند.
دمادم شراب الم در کشند
وگر تلخ بینند دم درکشند
هوش مصنوعی: همواره شراب شادی و لذت را به همراه دارد و اگر تلخی را ببینند، باز هم به نوشیدن ادامه میدهند.
نه تلخ است صبری که بر یادِاوست
که تلخی شکر باشد از دستِ دوست
هوش مصنوعی: صبری که به خاطر یاد او باشد، هرگز تلخ نیست؛ حتی اگر تلختر از شکر باشد، این تلخی از جانب دوست است.
اسیرش نخواهد خلاصی ز بند
شکارش نجوید خلاص از کمند
هوش مصنوعی: کسی که به دام عشق گرفتار شده، نمیتواند از آن رهایی یابد و هر چه تلاش کند، نمیتواند از چنگال آن نجات پیدا کند.
سلاطینِ عزلت گدایان حیّ
منازل شناسانِ گم کردهِ پی
هوش مصنوعی: فرمانروایان که در انزوا زندگی میکنند، مانند گدایانی هستند که در جستجوی آدرسی از خانهای هستند که گم کردهاند.
ملامت کشانند مستان یار
سبکتر برد اشتر مست بار
هوش مصنوعی: نقد و سرزنش به افرادی که عشق و محبت را تجربه کردهاند، نخواهد توانست بار سنگین عشق را از دوش آنها بردارد. این افراد همچنان با شور و حال در مسیر خود به جلو میروند و به زندگی ادامه میدهند، حتی اگر دیگران آنها را نادیده بگیرند.
به سروقتشان خلق کی پی برند
که چون آب حیوانِ به ظلمت درند
هوش مصنوعی: مردم چگونه میتوانند به سمت آنها بروند در حالی که مانند آب حیاتی در دلسردی و تاریکی غرق شدهاند؟
چو پروانه آتش به خود در زنند
نه چون کرم پیله به خود درتنند
هوش مصنوعی: چون پروانهها به سوی آتش میروند و در آن میسوزند، نه مانند کرم که در پیله خود محبوس بماند.
دلارام در بر، دلارام جوی
لب از تشنگی خشک بر طرفِ جوی
هوش مصنوعی: دلارام در آغوشم است و جوی آب پیش روی ماست، اما او از شدت تشنگی لب نمیزند.
نگویم که بر آب قادر نیاند
که بر شاطئی نیل مستسقیاند
هوش مصنوعی: نمیگویم که بر آب توانایی وجود ندارد، بلکه میگویم که آنها بر کنار نیل دچار مشکل بوده و در تنگنا قرار دارند.
ترا عشق همچون تویی ز آب و گل
رباید همی صبر و آرام دل
هوش مصنوعی: عشق تو مانند خودت، از ماده و جسم فراتر میرود و همواره آرامش و صبر دل را از من میگیرد.
به بیداریاش فتنه بر خط و خال
به خواب اندرش پای بند خیال
هوش مصنوعی: زمانی که او بیدار است، زیباییهایش باعث فریب و وسوسه میشود، اما در خواب، خیال و افکارش به وابستگی و دلبستگی رسیدهاند.
به صدقش چنان سر نهی بر قدم
که بینی جهان با وجودش عدم
هوش مصنوعی: اگر به صداقت او احترام بگذاری و سر را به آستانش بگذاری، در آن لحظه خواهی دید که وجود تمام جهان تحت تأثیر او، بیمعنا و بیاساس میشود.
تو گویی به چشم اندرش منزل است
اگر دیده بر هم نهی منزل است
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در نگاه تو، چشمی وجود دارد که در آن مکان خاصی را احساس میکنی؛ اگر چشمانت را ببندی، آن مکان همچنان در ذهن تو باقی میماند.
نه اندیشه از کس که رسوا شوی
نه طاقت که یکدم شکیبا شوی
هوش مصنوعی: نه از نظر دیگران نگران باش که باعث رسواییات شود، و نه آنقدر صبر و تحمل داری که به راحتی بتوانی یک لحظه تحمل کنی.
گرت جان بخواهد به لب برنهی
وگر تیغ بر سر نهد سرنهی
هوش مصنوعی: اگر جانت در خطر باشد، نمیتوانی از آن صرفنظر کنی و اگر هم خطر جدی باشد، نمیتوانی تسلیم را بپذیری.
چو عشقی که بنیاد او برهواست
چنین فتنه انگیز و فرمانرواست
هوش مصنوعی: عشق مانند برهوا، بیریشه و ناپایدار است، ولی با این حال، توانایی ایجاد آشوب و سلطنت دارد.
عجب داری از سالکان طریق
که باشند در بحر معنی غریق
هوش مصنوعی: چقدر شگفتانگیز است که از سالکانی که در عمق معانی غرق هستند، حیرت داری.
ز سودای جانان به جان مشتعل
به ذکر حبیب از جهان مشتغل
هوش مصنوعی: از آرزوی معشوق به شدت در دل آتشین هستم و با یاد محبوب، تمام توجهام به این دنیا معطوف شده است.
به یاد حق از خلق بگریخته
چنان مست ساقی که میریخته
هوش مصنوعی: به یاد خدا از مردم دوری جستهام، مثل مستی که از شراب مینوشد و سرخوشیاش را به نمایش میگذارد.
نشاید به دارو دوا کردشان
که کس مطلع نیست بر دردشان
هوش مصنوعی: نباید به دارو و درمان پرداخت چون کسی از درد آنها آگاه نیست.
الستِ ازل هم چنانشان به گوش
به فریاد قالوا بلی در خروش
هوش مصنوعی: در زمان ازل، به یاد آنها میآورم که چطور در پاسخ به ندای «آیا من پروردگار شما نیستم؟» با همصدا فریاد زدند: بله.
گروهی عمل دار عزلت نشین
قدمهای خاکی دم آتشین
هوش مصنوعی: گروهی به دور از زندگی اجتماعی و در انزوا به سر میبرند، ولی در عین حال احساسات و شور و شوقی پرشور دارند.
به یک نعره کوهی ز جابرکنند
به یک ناله شهری به هم درزنند
هوش مصنوعی: با یک فریاد میتوان کوهی را از جا کند و با یک ناله میتوان شهری را به هم ریخت.
چو بادند پنهان چالاک پو
چو سنگند خاموش و تسبیح گو
هوش مصنوعی: چنان که باد، در پنهانی و چابکی حرکت میکند، انسانها نیز میتوانند در سکوت و آرامش مانند سنگ باشند، در حالی که در دل دعا میکنند و به یاد خدا هستند.
سحرها بگریند چندان که آب
فروشوید از چشمشان کحل خواب
هوش مصنوعی: صبحها آنقدر میگریند که اشکهایشان مانند آبی میشود که چشمهایشان را از خواب بیدار کند.
فرس گشته از بس که شب راندهاند
سحرگه خروشان که واماندهاند
هوش مصنوعی: اسب از شدت تلاش و بیخوابی به شدت خسته و فرسوده شده است، چون شبها مکرراً او را از انجام کارش بازداشتهاند و صبحهای زود او را به حرکت واداشتهاند.
شب و روز در بحر سودا و سوز
ندانند ز آشفتگی شب ز روز
هوش مصنوعی: در تمام روز و شب، غرق در درد و اندوه هستند و نمیتوانند تفاوتی بین شب و روز بگذارند.
چنان فتنه بر حسن صورت نگار
که باحسن صورت ندارند کار
هوش مصنوعی: فتنهای که بر زیبایی چهره این نگار است، به قدری است که دیگران با زیبایی او نیز نمیتوانند رقابت کنند.
ندادند صاحبدلان دل به پوست
وگر ابلهی داد بی مغز اوست
هوش مصنوعی: صاحبان دل و خرد، بر روی ظواهر و دنیای فانی تمرکز نمیکنند و دل خود را به چیزهای زودگذر و سطحی نمیدهند؛ در حالی که فرد نادان و بیفکر ممکن است به ظاهر و پوست و شمایل توجه کند و دل ببندد.
می صِرفْوحدت کسی نوش کرد
که دنیا و عقبی فراموش کرد
هوش مصنوعی: فردی که تنها به وحدت و یکتایی خداوند توجه دارد و به دنیا و آخرت پشت کرده است، از شراب عشق الهی نوشیده است.
مرا با وجود تو هستی نماند
به یاد توام خودپرستی نماند
هوش مصنوعی: وقتی تو در کنارم هستی، دیگر هیچ چیز به یادم نمیماند و دیگر خودخواهیای در من باقی نمانده است.
اگر جرم بینی مکن عیب من
تویی سر برآورده از جیب من
هوش مصنوعی: اگر به عیب من نگاه کنی، خودت هم مقصر هستی؛ چون عیبهای من از وجود تو نشأت میگیرد.
به حقش که تا حق جمالم نمود
دگر هرچه دیدم خیالم نمود
هوش مصنوعی: به اندازهای که زیباییام حقیقت خود را نشان داد، هرچیزی که دیدم تنها در خیال من بود.
پراکندگانند زیر فلک
که هم دد توان خواندشان هم ملک
هوش مصنوعی: زیر آسمان، افرادی وجود دارند که هم میتوان آنها را به حالت وحشی و غیر انسانی توصیف کرد و هم به عنوان افرادی که در جوامع انسانی و فرهنگی زندگی میکنند.
قوی بازوانند و کوتاه دست
خردمند و شیدا و هشیار و مست
هوش مصنوعی: توانایی و قدرت در عمل از ویژگیهای افراد با فهم و دانش است، ولی این افراد معمولاً در عین دانایی، محدودیتهایی هم دارند. انسانهای دانا میتوانند با عشقی عمیق و هیجان و شعور زندگی کنند، اما ممکن است درگیر احساسات شوند و نتوانند همیشه به درستی تصمیم بگیرند.
گه آسوده در گوشهای خرقه دوز
گه آشفته در مجلسی خرقه سوز
هوش مصنوعی: گاهی در گوشهای آرام و بیخبر از دنیا به کار چرخدوزی خود مشغول هستم و گاهی در مجلسی پرهیاهو و پرشور به شدت مشغول فعالیت و خدمت هستم.
نه سودای خودشان نه پروای کس
نه در کنج توحیدشان جای کس
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که هیچ کس در این دنیا به دنبال منافع خود نیست و هیچکس هم نگران دیگران نیست. در حقیقت، در عمق توحید، هیچکس جایی ندارد و همه چیز در وحدت و یکپارچگی محو شده است.
تهی دست مردان پرحوصله
بیابان نوردان بی قافله
هوش مصنوعی: مردان صمیمی و با ارادهای که به سفر در بیابان میپردازند، از داشتن نعمتها و امکانات محروم هستند.
عزیزان پوشیده از چشم خلق
نه زنار داران پوشیده دلق
هوش مصنوعی: بعضی از عزیزان در سایهی پنهانی از دید مردم هستند و به مانند افرادی که به طور ظاهری خود را زینت کردهاند، در واقع خود را از دید دیگران مخفی کردهاند.
به خود سر فرو برده همچون صدف
نه مانند دریا برآورده کف
هوش مصنوعی: انسان مانند صدفی است که در درون خود متمرکز و پنهان مانده و برخلاف دریا که همیشه در حال حرکت و پدیدار شدن است، به آرامی زندگی میکند و از تعرضات خارجی در امان است.
نه مردم همین استخوانند وپوست
نه هر صورتی جانِ معنی دروست
هوش مصنوعی: انسانها تنها با پوست و استخوان خود هستند و ظاهر آنها به تنهایی نشاندهندهی واقعیت درونیشان نیست.
نه سلطان خریدار هر بندهایست
نه در زیر هر ژندهای زندهایست
هوش مصنوعی: نه هر کسی که مقام و قدرت دارد، به ارزش و منزلت افراد پی میبرد، و نه هر ظاهر ساده و زیدنی نشانی از زندگی و وجود واقعی است.
اگر ژاله هر قطرهای دُرّ شدی
چو خرمهره بازار زو پر شدی
هوش مصنوعی: اگر هر قطره باران تبدیل به مروارید میشد، مانند جواهری محبوب در بازار پر میشد.
حریفان خلوت سرای الست
به یک جرعه تا نفخهٔ صور مست
هوش مصنوعی: در جایگاه عمیق معنوی، رقبای روحانی در یک لحظه با شوقی وصفناپذیر غرق در حالتی روحانی شده و به تجربهای منتقل میشوند که فراتر از گفتار و تفکر است.
به تیغ از غرض برنگیرند چنگ
که پرهیز و عشق آبگینه است و سنگ
هوش مصنوعی: در اینجا میگویند که هیچ چیز نمیتواند عشق را از بین ببرد، مانند آنکه تیغ و چنگ (خشم و دشمنی) نمیتوانند بر عشق غلبه کنند. عشق و پرهیز از چنگهایی مانند آبگینه (ظرافت و لطافت) و سنگ (سختی و خشونت) قابل تفکیک نیستند. عشق به مانند آبگینهای است که از سنگ دوری میکند و نمیگذارد که سختیها بر آن تأثیر بگذارد.
طلبکار باید صبور و حمول
که نشنیدهام کیمیاگر ملول
هوش مصنوعی: کسی که در انتظار چیزی است باید صبور و تحملپذیر باشد، چون تا کنون نشنیدهام که یک کیمیاگر بیعلاقه باشد.
زر از بهر چیزی خریدن نکوست
چه خواهی خریدن به از یار و دوست
هوش مصنوعی: خریدن طلا برای چیزی خوب است، اما هیچ چیز بهتر از دوست و یار نیست که بخری.
یکم روز بر بندهای دل بسوخت
که میگفت و فرماندهش میفروخت
هوش مصنوعی: روزی فردی بر قلب من تأثیر گذاشت که در حال گفتن بود و کسی که بر او فرمان میرانید، او را به فروش میگذاشت.
ترا بنده از من به افتد بسی
مرا خواجه چون تو نباشد کسی
هوش مصنوعی: هرگاه بنده تو، از من ستم کند، بر من دشوار است؛ زیرا کسی مثل تو در دنیا وجود ندارد.
بسا عقل زورآور چیره دست
که سودای عشقش کند زیردست
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد با عقل و قدرتی زیاد وجود دارند که عشق آنها باعث میشود تا در برابر احساسات و خواستههای عاشقانهاش تسلیم شوند و کنترل خود را از دست داده و در نهایت به نوعی زیر دست عشقشان درآیند.
ترا هرچه مشغول دارد ز دوست
گر انصاف پرسی دلارامت اوست
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو را مشغول کرده است، اگر به انصاف نگاه کنی، آرامش و دلخوشیات از دوستی است.
خلاف طریقت بود کاولیا
تمناکنند از خدا جز خدا
هوش مصنوعی: خلاف روش اهل حقیقت است که اولیا از خداوند چیزی جز خود خدا را بخواهند.
گر از دوست چشمت بر احسان اوست
تو در بند خویشی نه دربند دوست
هوش مصنوعی: اگر به احسان و لطف دوست نگاه میکنی، باید بدانی که تو در قید و بند ارتباط با خودت هستی و نه در قید و بند دوست.
ترا تا دهن باشد از حرص باز
نیاید به گوشِ دل از غیب راز
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که انسان به حرص و طمع دچار باشد، نمیتواند به درک و دریافت حقایق عمیق و پنهانی دست پیدا کند. در حقیقت، حرص مانع از شنیدن پیامها و رازهای درون میشود.
حقایق سراییست آراسته
هوا وهوس گرد برخاسته
هوش مصنوعی: حقیقت یک مکان زیبا است که تحت تأثیر تمایلات و خواستههای نفسانی قرار گرفته است.
نبینی به جایی که برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
هوش مصنوعی: اگر کسی در جایی قرار گیرد که گرد و غبار بر آن نشسته باشد، نمیتواند به خوبی ببیند؛ حتی اگر به ظاهر بینا باشد، باز هم واقعیت را نمیتواند درست درک کند.
قضا را من و پیری از فاریاب
رسیدیم در خاک مغرب به آب
هوش مصنوعی: ما به سرنوشت خود و در کنار پیری از فاریاب، به خاک غرب رسیدیم و به آب دست یافتیم.
مرا یک درم بود و برداشتند
به کشتی و درویش بگذاشتند
هوش مصنوعی: من یک درم داشتم که آن را از من گرفتند و در کشتی گذاشتند و درویش را کنار گذاشتند.
سیاهان براندند کشتی چو دود
که آن ناخدا ناخداترس بود
هوش مصنوعی: سیاهان کشتی را به سرعت از هم پاشیدند، مانند دودی که به هوا میرود، زیرا ناخدای آن، از خطر و چالش میترسید.
مرا گریه آمد ز تیمار جفت
برآن گریه قهقه بخندید و گفت
هوش مصنوعی: من از درد و نگرانی برای یارم به گریه افتادم، اما او در پاسخ به این گریهی من، با خنده و شادی گفت.
مخور غم برای من ای پرخرد
مرا آن کس آرد که کشتی برد
هوش مصنوعی: برای من، ای انسان دانا، نگران نباش؛ کسی که میتواند بار سنگین زندگیام را به دوش بکشد، به کمکم خواهد آمد.
بگسترد سجاده بر روی آب
خیالی است پنداشتم یا به خواب
هوش مصنوعی: سجادهای را بر روی آب پهن کردم، اما این تنها یک خیال به نظر میرسید یا شاید هم در خواب بودم.
زمدهوشیام دیده آن شب نخفت
نگه بامدادان به من کرد وگفت
هوش مصنوعی: در یک شب که خواب به چشمانم نیامد، صبح وقتی که به من نگاه کرد، سخن گفت.
عجب داری ای یار فرخنده رای
ترا کشتی آورد ما را خدای
هوش مصنوعی: ای دوست با طبع خوش، شگفتا که چه کسی ما را به تو رساند؟ این نعمت از سوی خداوند است که ما را به سوی تو هدایت کرد.
چرا اهل صورت بدین نگروند
که ابدال در آب و آتش روند
هوش مصنوعی: چرا افرادی که فقط به ظواهر توجه دارند، نمیدانند که بزرگان و اولیا در سختیها و چالشها هم صبر و استقامت میکنند؟
نه طفلی کز آتش ندارد خبر
نگهداردش مادرِ مهرور
هوش مصنوعی: کودکی که از خطر آتش بیخبر است، مادری مهربان دارد که او را در امان نگه میدارد.
پس آنان که در وجد مستغرقاند
شب و روز در عین حفظِ حقاند
هوش مصنوعی: کسانی که در خوشحالی و شادی غرق شدهاند، در هر ساعت و لحظه به رعایت حق و عدالت پایبندند.
نگهدارد از تابِ آتش خلیل
چو تابوت موسی ز غرقابِ نیل
هوش مصنوعی: خداوند حامی و نگهدارِ ابراهیم است، مانند اینکه موسی را از غرق شدن در نیل نجات داد.
چو کودک به دست شناور درست
نترسد اگر دجله پهناور است
هوش مصنوعی: کودک زمانی که در آب شنا میکند، اگرچه دجله بزرگ و وسیع است، اما به خوبی میتواند شنا کند و از آن نترسد.
به دریا نخواهد شدن بط غریق
سمندر چه داند عذاب الحریق
هوش مصنوعی: پرندهای که به دریا نمیرود، نمیداند که غرق شدن چه درد و رنجی دارد. او از عذاب آتش نیز بیخبر است.
تو بر روی دریا قدم چون زنی
چو مردان که بر خشک تردامنی
هوش مصنوعی: وقتی روی دریا قدم میزنی، مانند مردان با اعتماد و جسارت رفتار میکنی؛ حتی اگر زمین زیر پایت ناپایدار باشد.
ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست
برِ عارفان جز خدا هیچ نیست
هوش مصنوعی: راه عقل همیشه پر از پیچ و خم است و برای عارفان جز خداوند، هیچ چیزی اهمیت ندارد.
توان گفتن این با حقایق شناس
ولی خورده گیرند اهل قیاس
هوش مصنوعی: میتوان به حقایق اشاره کرد، اما افرادی که به قیاس و نتیجهگیریهای شخصی مشغولند، به این موضوع معترض میشوند.
که پس آسمان و زمین چیستند
بنی آدم و دام و دد کیستند
هوش مصنوعی: آسمان و زمین چه جایگاهی دارند و انسانها، حیوانات و جانوران چه نقشی در این دنیا ایفا میکنند؟
پسندیده پرسیدی ای هوشمند
بگویم گر آید جوابت پسند
هوش مصنوعی: ای نیکاندیش، چون از من میپرسی، خوب است پاسخ سؤالات را به گونهای بگویم که مورد پسندت باشد.
که هامون و دریا و کوه و فلک
پری و آدمیزاد و دیو و ملک
هوش مصنوعی: نوشته شده است که در این دنیا هر چیزی وجود دارد؛ از هامون و دریا و کوه و آسمان گرفته تا پریها، آدمها، دیوها و فرشتگان.
همه هرچه هستند از آن کمترند
که با هستیاش نام هستی برند
هوش مصنوعی: همه موجودات و انسانها نسبت به کسی که واقعاً وجود دارد، کمتر هستند، چون او با وجودش نام وجود را بر خود گذاشته است.
عظیم است پیش تو دریا به موج
بلند است خورشید تابان به اوج
هوش مصنوعی: در برابر تو دریا با امواج بلندش بسیار بزرگ و عظیم به نظر میرسد، در حالی که خورشید در اوج آسمان به زیبایی میدرخشد.
ولی اهل صورت کجا پی برند
که ارباب معنی به ملکی درند
هوش مصنوعی: افراد superficial و ظاهری کجا میتوانند درک کنند که صاحبان معانی و مفاهیم عمیق چگونه در دنیای ملکوتی و معنوی سیر میکنند؟
که گرهفت دریاست یک قطره نیست
وگر آفتاب است یک ذره نیست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که دریا چیزی بسیار بزرگ و بیپایان است و هر قطرهای از آن نمیتواند معادل آن باشد. همچنین، اگر آفتاب وجود داشته باشد، یک ذره نمیتواند به تنهایی نمایانگر تمام نور و انرژی آن باشد. این بیان به عدم توانایی اجزای کوچک برای نشان دادن عظمت و بزرگی چیزهای بزرگتر اشاره دارد.
چو سلطان عزت علم برکشید
جهان سر به جیب عدم برکشید
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاهی مقام و دانش را به اوج خود رساند، دنیا به حالت نابودی و عدم در آمد.
مگر دیده باشی که در باغ و راغ
بتابد به شب کرمکی چون چراغ
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دیدهای که در باغ و یک مکان سرسبز، در شبهای تاریک، کرمهای شبتاب مانند چراغها میدرخشند؟
یکی گفتش ای کرمک شب فروز
چه بودت که بیرون نیایی به روز
هوش مصنوعی: یکی از موجودات شبزندهدار به کرمک شبفروز میگوید: "چرا در روز بیرون نمیآیی، چه دلیلی برای این کار داری؟"
ببین کاتشین کرمکی خاک زاد
جواب از سر روشنایی چه داد
هوش مصنوعی: ببین که این کرم که از خاک به دنیا آمده، در پاسخ به نور، چه نتیجهای به دست آورده است.
که من روز و شب جز به صحرا نیام
ولی پیش خورشید پیدا نیام
هوش مصنوعی: من هر روز و شب به جز در طبیعت نیستم، اما در برابر خورشید قابل مشاهده نیستم.
اگر عز و جاه است وگر ذُلِّ قید
من از حق شناسم نه از عمر و زید
هوش مصنوعی: اگر در زندگی مقام و قدرت داشته باشم یا گرفتار ذلت باشم، در هر صورت من حق را میشناسم و آن را از افرادی چون عمر و زید نمیدانم.
بخور هرچه آید ز دست حبیب
نه بیمار داناتر است از طبیب
هوش مصنوعی: بخور هر چیزی که از دست محبوبت به تو میرسد، چون هیچ بیمار، عالمتر از پزشک نیست.
اگر مرد عشقی کم خویش گیر
وگر نه ره عافیت پیش گیر
هوش مصنوعی: اگر در عشق اطمینان نداری، به خودت تکیه کن و اگر نمیتوانی، بهتر است به زندگی آرام و بیدردسر رو بیاوری.
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند
هوش مصنوعی: از عشق نترس، چه اگر تو را به زمین بگذارد، همیشه باقی خواهی ماند، حتی اگر به هلاکت برسی.
توتا با خودی با خودت راه نیست
وزین نکته جز بی خود آگاه نیست
هوش مصنوعی: پرندهای که با خودت در رفت و آمد است، هیچ راهی به جایی نمیبرد و از این نکته جز بیخبری چیزی دیگر نیست.
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است اگر عشق داری و شور
هوش مصنوعی: این ابیات به این معناست که اگر عشق و شور واقعی در دل داشته باشی، نیازی به موسیقیدان و آواز نیست. عشق خود به خود حالتی شگفتانگیز ایجاد میکند که تو را به وجد میآورد.
مگس پیش شوریدهای پر نزد
که او چون مگس دست بر سر نزد
هوش مصنوعی: مگس به مردی که در حال بیقراری است نزدیک نشو، زیرا او همانند مگس به سر خود نخواهد زد.
نه بم داند آشفته سامان نه زیر
به آواز مرغی بنالد فقیر
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که من در چه آشفتگیای به سر میبرم و هیچکس صدای نالهی فقیرانهی مرا نمیشنود که زیر آواز پرندهای به گوش میرسد.
سراینده خود مینگردد خموش
ولیکن نه هر وقت باز است گوش
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت به این نکته اشاره دارد که اگرچه خود او در حال حاضر چیزی نمیگوید و سکوت کرده است، اما این بدان معنا نیست که همیشه دیوار کلامش بسته است و دیگران نمیتوانند به او گوش بدهند. انگار به نوعی میخواهد بگوید که شنیدن و درک شعری که قبلاً سروده شده، همیشه ممکن است و گوش شنوا برای برداشت و فهم آن همیشه آماده است.
چو شوریدگان می پرستی کنند
به آواز دولاب مستی کنند
هوش مصنوعی: انسانهای شیدا و عاشق، به عبادت مشغول میشوند و با صدای چرخش دنیا، در حال شوق و خوشحالی غرق میشوند.
به رقص اندر آیند دولاب وار
چو دولاب بر خود بگریند زار
هوش مصنوعی: آنان همچون یک چرخ، به رقص درمیآیند و مانند چرخ، بر خود اشک میریزند و به حال خود افسوس میخورند.
به تسلیم سر در گریبان برند
چو طاقت نماند گریبان درند
هوش مصنوعی: وقتی که انسان از ناامیدی و خستگی به سر میبرد و دیگر قادر به تحمل نیست، به ناچار خود را تسلیم میکند و در این حالت به درون خود میرود و گریبانش را میگیرد.
بگویم سماع ای برادر که چیست
اگر مستمع را بدانم که کیست
هوش مصنوعی: بگذار بگویم ای برادر، سماع چیست، اما فقط وقتی که بدانم شنوندهام کیست.
گر از برج معنی پرد طیر او
فرشته فرو ماند از سیرِ او
هوش مصنوعی: اگر از بلندیهای معنا پرندهای در پرواز باشد، فرشتهها در حرکت او باقی خواهند ماند.
وگر مردِ لهو است و بازوی ولاغ
قویتر شود دیوش اندر دِماغ
هوش مصنوعی: اگر کسی به لذتها و سرخوشیها پرداخته و قدرتی در بدنش بیافزوده شود، در واقع همان چیزهای بیخودی و شیطانی در ذهنش بیشتر شکل میگیرد.
چه مرد سماع است شهوت پرست
به آواز خوش خفته خیزد نه مست
هوش مصنوعی: این شخص عاشق و شیفتهای است که هنگام شنیدن صدای دلنشین، از خواب بیدار میشود و نه به خاطر مستی، بلکه به خاطر جذبه و اشتیاقش.
پریشان شود گل به باد سحر
نه هیزم که نشکافدش جز تبر
هوش مصنوعی: گل در باد صبحگاهی دچار آشفتگی و پریشانی میشود، اما هیزم اینطور نیست که تنها با هر چیزی شکسته شود، بلکه فقط با تبر قابل شکافتن است.
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور
هوش مصنوعی: جهان پر از شوق و هیجان است، اما کسی که نابینا است نمیتواند زیباییها و شادیهای آن را ببیند.
مکن عیب درویش مدهوش و مست
که غرقه است زان میزند پا و دست
هوش مصنوعی: حرمت و احترام به انسانهای دردمند و زجرکشیده را رعایت کن، زیرا آنها در حال مبارزه با مشکلات و سختیها هستند و به همین خاطر ممکن است رفتارهای غیرعادی نشان دهند.
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سرِ دست بر کاینات
هوش مصنوعی: دری به روی دل باز میشود که از تاثیرات خارجی به وجود میآید و دستی بر عالم هستی زده میشود.
نبینی شتر بر حدایِ عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب
هوش مصنوعی: شتر عرب را نمیبینی که چقدر زیبا و شاداب میرقصد.
شتر را که شور و طرب در سر است
اگر آدمی را نباشد خر است
هوش مصنوعی: اگر شتری که پر از شادی و شوق است، کسی را نبیند که با او همراهی کند، او به مانند یک الاغ خواهد بود.
تعلق حجاب است و بی حاصلی
چو پیوندها بگسلی واصلی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وابستگی و حجاب سبب میشود که انسان به بیهودگی دچار شود، مانند زمانی که ارتباطهای غیرضروری و بدون معنایی را قطع کند. در واقع، اشاراتی به لزوم رهایی از قید و بندها و جستجوی کنشهای با معنا دارد.
مکن گریه بر گور مقتول دوست
برو خرمی کن که مقبول اوست
هوش مصنوعی: برای گریه کردن بر قبر دوست کشته شدهات، خود را نرنجان. بهتر است که شاد باشی، زیرا این کار مورد پسند او است.
فدایی ندارد ز مقصود چنگ
وگر بر سرش تیر بارند و سنگ
هوش مصنوعی: فدای هدف چنگ هیچکس نمیشود، حتی اگر تیر و سنگ بر سرش بریزند.
ز خاک آفریدت خداوند پاک
رو ای بنده افتادگی کن چو خاک
هوش مصنوعی: خداوند تو را از خاک خلق کرده است، پس ای بندگان، با تواضع و فروتنی مانند خاک باشید.
حریص و جهان سوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدت چو آتش مباش
هوش مصنوعی: به دنبال هوس و تندخویی نباش، چرا که از خاک ساخته شدهای و نباید مانند آتش، ویرانگر باشید.
طریقت جز این نیست درویش را
که افتاده دارد تنِ خویش را
هوش مصنوعی: راه و روش درویشی جز این نیست که او همواره باید خود را در حالت تسلیم و فروتنی ببیند.
شنیدم که وقتی سحرگاهِ عید
ز گرمابه آمد برون بایزید
هوش مصنوعی: شنیدم که وقتی صبح عید به دنبال استحمام، بایزید خارج شد.
یکی طشتِ خاکسترش بی خبر
فرو ریختند از سرایی به سر
هوش مصنوعی: کسی بدون اطلاع، ظرفی پر از خاکستر را از بالای یک خانه بر سر کسی انداخت.
همی گفت ژولیده دستار موی
کفِ دست شکرانه مالان به روی
هوش مصنوعی: ژولیده به آرامی صحبت میکرد و مویش را با دستهایش لمس میکرد، مانند اینکه به شکرگزاری از ثروتمندان اشاره میکرد.
که ای نفس من در خور آتشم
ز خاکستری روی درهم کشم
هوش مصنوعی: ای جان من، تو همچون آتش سوزان هستی که از خاکستر خود، چهرهات را پنهان میکنم.
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه
هوش مصنوعی: بزرگان و حکیمان به ما آموزش دادهاند که در درون خود به دنبال حقیقت و خدا نباشیم، بلکه باید واقعیت را در خودمان جستجو کنیم.
قیامت کسی بینی اندر بهشت
که معنی طلب کرد و دعوی بِهِشت
هوش مصنوعی: در روز قیامت، کسی را در بهشت میبینی که در جستجوی معنا و حقیقت است و ادعا میکند که بهشت را یافته است.
ز مغرورِ دنیا رهِ دین مجوی
خدابینی از خویشتن بین مجوی
هوش مصنوعی: از فرد مغرور به دنیا، در پی یافتن راه دین نباش. به جای اینکه خدای خود را در دیگران جستجو کنی، نگاهی به درون خود بینداز.
یکی حلقهٔ کعبه دارد به دست
یکی در خرابات افتاده مست
هوش مصنوعی: یک نفر حلقهٔ کعبه را در دست دارد و در عین حال، فرد دیگری در مکانی خراب و نابسامان، در حال مستی به سر میبرد.
گر این را براند که باز آردش
ور آن را بخواند که نگذاردش
هوش مصنوعی: اگر این موضوع را رها کند، ممکن است دوباره به سراغش بیاید، و اگر آن را بخواند، ممکن است نگذارد که به او فکر کند.
نه منعم به مال از کسی بهتر است
خر ار جُلِّ اطلس بپوشد خر است
هوش مصنوعی: اگرچه کسی با ثروت فراوان بخواهد خود را بهتر از دیگران نشان دهد، اما در نهایت اگر رفتار و ذات او مناسب نباشد، مانند خر است که حتی اگر لباس فاخر بپوشد، همچنان در مرتبه خود باقی میماند.
وجودی دهد روشنایی به جمع
که سوزیش در سینه باشد چو شمع
هوش مصنوعی: وجودی وجود دارد که مانند شمع روشنی به جمع میبخشد و اگرچه خود در سینهاش سوز و درد دارد.
دلم خانهٔ مهر یار است و بس
از آن مینگنجد درو کین کس
هوش مصنوعی: دل من فقط جای عشق و محبت یار است و هیچ چیز دیگری نمیتواند در آن جای بگیرد، چون هیچ کسی نیست که بتواند به اندازه او برایم اهمیت داشته باشد.
چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی
هوش مصنوعی: بهلول با طبع شادابش گفت که وقتی بر عارفی دلیر و جنگجو عبور کرد، چقدر خوشحال و خرسند است.
گر این مدّعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
هوش مصنوعی: اگر این مدعی عشق را به خوبی میشناختی، هرگز با دشمنی در نبرد نمیپرداختی.
گر از هستیِ حق خبر داشتی
همه هست را نیست پنداشتی
هوش مصنوعی: اگر از وجود حقیقی مطلع بودی، تمام موجودات را در نظر خود نادیده میانگاشتی.
شنیدم که در دشت صنعا جنید
سگی دید برکنده دندان ز صید
هوش مصنوعی: در دشت صنعا، جنید مشاهده کرد که سگی دندانهایش را به خاطر شکارش از دست داده است.
ز نیروی سر پنجهٔ شیرگیر
فرومانده عاجز چو روباهِ پیر
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که شخصی که از قدرت و توانایی زیادی برخوردار است، در برابر مشکلات و چالشها، احساس ناتوانی و ضعف میکند. به خصوص وقتی که او به نوعی از جا ن زده یا در برابر رقبای خود احساس شکست کند. در اینجا، نقص توانمندی و ضعف در برابر شرایط دشوار به تصویر کشیده شده است.
چو مسکین و بی طاقتش دید و ریش
بدو داد یک نیمه از نانِ خویش
هوش مصنوعی: وقتی که مردی را با احساس دلسوزی مشاهده کرد که در فقر و مشکلات به سر میبرد، بخشی از نان خود را به او داد.
شنیدم که میگفت و خون میگریست
که داند که بهتر ز ما هر دو کیست
هوش مصنوعی: شنیدم که کسی در حال صحبت بود و به شدت اشک میریخت و میگفت که چه کسی بهتر از ما دو نفر میداند.
به ظاهر من امروز از او بهترم
دگر تا چه راند قضا بر سرم
هوش مصنوعی: امروز به نظر میرسد که من از او بهتر هستم، اما نمیدانم تقدیر چه سرنوشتی برایم رقم خواهد زد.
از آن بر ملایک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند
هوش مصنوعی: آنها به خاطر این که خود را از یک سگ بهتر نمیدانستند، بر فرشتگان برتری پیدا کردند.
از آن دوستان خدا برسرند
که از خلق بسیار بر سرخورند
هوش مصنوعی: دوستان واقعی خدا، کسانی هستند که با مردم کمتر تماس دارند و از آنها فاصله میگیرند.
اگر مشک را ابلهی گنده گفت
تو مجموع باش او پراکنده گفت
هوش مصنوعی: اگر فردی نادان و بی تجربه درباره مشک(عطر) نظری بدهد، این نظر او نمیتواند صحیح باشد و افراد دانا و با تجربه در این زمینه درک بهتری دارند. آنها با یکدیگر متفقالقول هستند و نظر نادانانه او را نادیده میگیرند.
تو نیکوروش باش تا بدسگال
به عیب تو گفتن نیابد مجال
هوش مصنوعی: خودت را به خوبی بساز تا بدخواه نتواند در تو عیبی پیدا کند و به تو ایراد بگیرد.
سعادت به بخشایش داور است
نه در چنگ و بازوی زورآور است
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت به لطف و رحمت خداوند بستگی دارد و نه به قدرت و نیروی انسانها.
چو نتوان برافلاک دست آختن
ضروریست باگردشش ساختن
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به بلندای آسمان دسترسی پیدا کنی، لازم است که با همان شرایط موجود، سازگاری پیدا کنی.
چه داند طبیب از کسی رنج برد
که بیچاره خواهد خود از رنج مرد
هوش مصنوعی: چه کسی میداند که یک پزشک حال کسی را درک کند که از شدت درد و رنج، خود را به مرگ میسپارد؟
چو رد مینگردد خدنگِ قضا
سپر نیست مر بنده را جز رضا
هوش مصنوعی: وقتی که تقدیر خداوند در حال پیشروی است، برای بنده هیچ راهی جز رضایت و پذیرش وجود ندارد.
شتر بچه با مادر خویش گفت
که آخر زمانی ز رفتن بخفت
هوش مصنوعی: شتر بچه به مادرش گفت که بالاخره وقتی برسد که دیگر نمیتوانیم برویم و سفر کنیم.
بگفت ار به دست من استی مهار
ندیدی کسم بارکش در قطار
هوش مصنوعی: اگر اختیار کار در دستان من باشد، هرگز کسی را نخواهی دید که بار را در صف یا ردیف حمل کند.
خدا کشتی آنجا که خواهد برد
اگر ناخدا جامه برتن درد
هوش مصنوعی: خداوند کشتی را به مقصدی که میخواهد میبرد، حتی اگر ناخدا نتواند موفقیت را رقم بزند.
چه زنار مغ بر میان و چه دلق
که درپوشی از بهر پندار خلق
هوش مصنوعی: چه زنجیری بر کمر داری و چه لباس ظاهری بر تن، همه اینها تنها برای نشان دادن وضعیت و افکار دیگران است.
به اندازهٔ بود باید نمود
خجالت نبرد آنکه بنمود بود
هوش مصنوعی: هر کس باید به اندازهٔ واقعیاش خود را نشان دهد و نیازی به شرمساری نیست. باید در نمایش خود، از تناقضهای که ممکن است به وجود آید، پرهیز کند.
زراندودگان را بر آتش برند
پدید آید آنگه که مس یا زرند
هوش مصنوعی: زمانی که فلزات به حرارت داده میشوند، نقرهفامها یا زراندودگان (که به طلا یا نقره تشبیه شدهاند) به شکل و کیفیت واقعی خود نمایان میشوند، و این حقیقت زمانی مشخص میشود که فلزات دیگر مانند مس یا طلا در میدان قرار گیرند. به عبارتی، تحت فشار و چالشها، ماهیت واقعی افراد و اشیا نمایان میشود.
نکوسیرتی بی تکلف برون
به از پارسایی خراب اندرون
هوش مصنوعی: دیگری با سیرتی نیک و بیتکلف بهتر از کسی است که ظاهری نیکو دارد اما باطنش خراب و ناپاک است.
نگویم تواند رسیدن به دوست
در این ره جزآن کس که رویش دروست
هوش مصنوعی: تنها کسی میتواند به دوستش برسد که چهرهاش در این مسیر درست و زیبا باشد.
چو روی پرستیدنت در خداست
اگر جبرئیلت نبیند رواست
هوش مصنوعی: اگر چهره معشوقی که دوستش داری در خداوند باشد، پس اگر جبرئیل هم او را نبیند، ایرادی ندارد.
خور و خواب تنها طریق دد است
برین بودن آیین نابخرد است
هوش مصنوعی: تنها راه زندگی حیوانات خوراک و خوابیدن است، اما برای انسانها اینگونه بودن نشانهای از ناپختگی و نادانی است.
بر آنان که شد سرّ حق آشکار
نکردند باطل برو اختیار
هوش مصنوعی: بر کسانی که راز حقیقت برایشان روشن شد، اما باطل را انتخاب نکردند.
تو خود را از آن در چه انداختی
که چه را ز ره باز نشناختی
هوش مصنوعی: تو چرا خودت را در آن مسئله سرگردان کردی که نمیدانی چه چیزی باعث شده که از مسیر درست دور شوی؟
تنور شکم دمبدم تافتن
مصیبت بود روزِ نایافتن
هوش مصنوعی: شکم مثل تنوری است که مدام در حال سوزش و آتشسوزی است و مصیبت آن روزی است که نتوانی چیزی پیدا کنی یا به دست آوری.
خبر ده به درویشِ سلطان پرست
که سلطان ز درویش مسکینتر است
هوش مصنوعی: به درویشِ طرفدار سلطان بگو که سلطان خودش از درویشِ بیچاره هم در وضعیت بدتری قرار دارد.
گدا را کند یک درم سیم سیر
فریدون به ملکِ عجم نیم سیر
هوش مصنوعی: شخصی که در جایگاهی پایین اجتماعی به گدا یا فقیر اشاره میکند، میگوید که یک درم طلا به او در میدهد، در حالی که سیر فریدون، پادشاهی بزرگ و مشهور، تنها نیم سیر به همین اعتبار در سرزمین عجم دارد. این جمله به نوعی تنگی معاش و کمبود ثروت را به تصویر میکشد، حتی برای بزرگترین شخصیتها.
اگر پای در دامن آری چو کوه
سرت ز آسمان بگذرد در شکوه
هوش مصنوعی: اگر در کارهایت استقامت و پایداری نشان دهی، مانند کوه محکم خواهی بود و احترام و عظمت تو از آسمان نیز فراتر خواهد رفت.
ترا خاموشی ای خداوند هوش
وقار است و نااهل را پرده پوش
هوش مصنوعی: ای خداوند، سکوت تو نشانهای از هوش و وقار است و باید نااهل را از دیده پنهان کرد.
بد اندر حق مردم نیک و بد
مگو ای خردمند صاحب خرد
هوش مصنوعی: ای فرد دانا، در مورد انسانهای نیک و بد سخن نگو.
که بدمرد را خصم خود میکنی
وگر نیکمرد است بد میکنی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به کسی که بدخلق و بدرفتار است، پاسخ بدهی و او را دشمن خود قرار دهی، در حالی که اگر کسی نیکوکار و خوشخوی باشد، نسبت به او بدی میکنی.
کسی پیشِ من در جهان عاقل است
که مشغول خود وز جهان غافل است
هوش مصنوعی: کسی که در دنیا عاقل و دانا است، کسی است که به خود و درونش توجه دارد و از حواشی و مشکلات دنیا غافل شده است.
نشاید هوس باختن با گلی
که هر بامدادش بود بلبلی
هوش مصنوعی: معنای این بیت این است که نباید به عشق و علاقهای که به کسی داریم، بیپروا و با ریسک بالا رفتار کنیم، به ویژه وقتی که آن شخص زیبا و دلربا است و هر روز به نوعی جدید ما را مجذوب خود میکند. باید در ارتباطات عاطفی محتاط باشیم و به عواقب تصمیمات خود فکر کنیم.
محقق همان بیند اندر اِبِل
که در خوبرویان چین و چگل
هوش مصنوعی: یک شخص با درک و دانا مانند کسی است که در جستجوی زیباییهای ظاهری در میان انسانهای زیبا و دلنشین باشد.
کس از دست طعن زبانها نرست
اگر خودنمای است وگر حق پرست
هوش مصنوعی: هیچکس از زبان طعنههای دیگران در امان نیست، اگر خود را به نمایش بگذارد، حتی اگر به حقپرستی هم معروف باشد.
چو راضی شد از بنده یزدان پاک
گر اینان نباشند راضی چه باک
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند از بندهی خود راضی باشد، دیگر مهم نیست که دیگران چه نظری دارند.
بداندیش خلق از حق آگاه نیست
ز غوغای خلقش به حق راه نیست
هوش مصنوعی: افراد بدبین به حقیقت پی نمیبرند و به دلیل شلوغی و هیاهوی دیگران نمیتوانند به راستایی که وجود دارد دست یابند.
از آن ره به جایی نیاوردهاند
که اول قدم ره غلط کردهاند
هوش مصنوعی: اگر از همان ابتدا راه را اشتباه انتخاب کنی، هرگز به مقصد درست نخواهی رسید.
دو کس برحدیثی گمارند گوش
یکی اهرمن خوی و دیگر سروش
هوش مصنوعی: دو نفر در حال گوش دادن به یک گفتوگو هستند. یکی از آنها دارای روحیهای شیطانی و منفی است، در حالی که دیگری دارای روحیهای مثبت و الهامبخش است.
یکی پند گیرد یکی ناپسند
نپردازد از حرف گیری به پند
هوش مصنوعی: برخی از افراد نصیحتها را میپذیرند و به آنها عمل میکنند، در حالی که دیگران این نصیحتها را رد کرده و توجهی به آنها نمیکنند.
که یارد به کنج سلامت نشست
که پیغمبر از خبث مردم نرست
هوش مصنوعی: دوست من در جایی آرام و امن نشسته است، جایی که پیغمبر از زشتیهای انسانها دور شده است.
خدا را که بی مثل و یار است و جفت
همانا شنیدی که ترسا چه گفت
هوش مصنوعی: خدای یکتایی که هیچ نمونه و همتایی ندارد، با تو وجود دارد. آیا سخنان ترسا (مسیحی) را شنیدهای که چه اظهار نظری کرده است؟
صفایی به دست آور ای بی تمیز
که ننماید آیینهٔ تیره چیز
هوش مصنوعی: ای شخص بیخبر، برای خود آرامش و صفا به دست بیاور، زیرا که آینهٔ تیره و کدر نمیتواند زیباییها را نشان دهد.
تو قایم به خود نیستی یک قدم
ز غیبت مدد میرسد دمبدم
هوش مصنوعی: تو به خودی خود موجود و ثابت نیستی، هر لحظه از غیبت و دوری، مدد و کمک به تو میرسد.
رهِ راست باید نه بالایِ راست
که کافر هم از رویِ صورت چو ماست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مسیر درست، تنها داشتن ظواهر کافی نیست، زیرا حتی کافر هم میتواند از روی ظاهر مانند ما به نظر برسد.
نداند کسی قدر روزِ خوشی
مگر روزی افتد به سختی کشی
هوش مصنوعی: هیچکس ارزش روزهای خوب را نمیداند مگر زمانی که روزهای سخت و دشواری را تجربه کند.
مکن ناله از بینوایی بسی
چو بینی ز خود بینواتر کسی
هوش مصنوعی: از ناتوانیهای خود شکایت نکن، چون وقتی به اطراف نگاه میکنی، کسانی را میبینی که از تو هم در شرایط بدتری هستند.
یکی را که در بند بینی مخند
مبادا که ناگه درافتی به بند
هوش مصنوعی: اگر کسی را دیدی که در سختی و مشکلات گرفتار است، به او نخند. زیرا ممکن است به ناگهان خودت هم دچارش شوی و به همان بند گرفتار آیی.
الا ای که عمرت به هفتاد رفت
مگر خفته بودی که بر باد رفت
هوش مصنوعی: ای کسی که عمرت به هفتاد سال رسید، آیا در خواب بودی که همه آن سالها به هدر رفت؟
همه برگ بودن همی ساختی
به تدبیر رفتن نپرداختی
هوش مصنوعی: تو همه تلاشهایت را برای به دست آوردن دنیا صرف کردی، اما به فکر رفتن و رها کردن این دنیا نبودn't.
چو پنجاه سالت برون شد ز دست
غنیمت شمر چند روزی که هست
هوش مصنوعی: وقتی که پنجاه سال از عمرت گذشت، مدت زمان کوتاهی که هنوز در زندگی داری را قدر بدان و از آن بهرهبرداری کن.
نگو گفت لقمان که نازیستن
به از سالها در خطا زیستن
هوش مصنوعی: لقمان میگوید: بهتر است که انسان همیشه از مشکلات و اشتباهات دوری کند تا اینکه سالها در اشتباه زندگی کند.
تفرج کنان در هوا و هوس
گذشتیم بر خاکِ بسیار کس
هوش مصنوعی: ما در دل خیالات و آرزوها به آرامی عبور کردیم از سرزمینهایی که برای بسیاری از مردم اهمیت داشتند.
کسانی که از ما به غیب اندرند
بیایند و بر خاک ما بگذرند
هوش مصنوعی: افرادی که ما را نمیبینند و در دور هستند، بیایند و بر روی خاک ما قدم بزنند.
غنیمت شمر این گرامی نفس
که بی مرغ قیمت ندارد قفس
هوش مصنوعی: این نفس گرانبها را به عنوان یک نعمت بشمار، چون قفس بدون پرنده هیچ ارزشی ندارد.
پی نیکمردان بباید شتافت
که هرکه این سعادت طلب کرد یافت
هوش مصنوعی: برای رسیدن به سعادت و خوشبختی باید به دنبال نیکوکاران و انسانهای خوب رفت، زیرا هر کس به دنبال این سعادت باشد، آن را پیدا خواهد کرد.
شراب از پی سرخ رویی خورند
وز آن عاقبت زردرویی برند
هوش مصنوعی: شخصی به دنبال لذت و شادابی ناشی از نوشیدن شراب است، اما در نهایت با پیامدهای ناگواری مواجه میشود که باعث میشود چهرهاش کمرنگ و بینور شود.
به مردان راهت که راهی بده
از این دشمنانم پناهی بده
هوش مصنوعی: به مردان خودت کمک کن که راه مناسبی پیدا کنند و از دشمنانم حمایت کن تا به آرامش برسند.
به حقت که چشمم ز باطل بدوز
به نورت که فردا به نارم مسوز
هوش مصنوعی: به حق خودت، چشمانم را از کارهای بیهوده دور کن و با نور خودت روشن کن، تا فردا در آتش عذاب نسوزم.
ز جرمم در این مملکت جاه نیست
ولیکن به ملکِ دگر راه نیست
هوش مصنوعی: من در این کشور به خاطر گناهم مورد احترام نیستم، اما جایی دیگر هم نمیتوانم بروم.
چه برخیزد از دست تدبیر ما
همین نکته بس عذر تقصیر ما
هوش مصنوعی: هر چه که از تدبیر ما به ثمر برسد، همین نکته کافی است و دلیل برای توجیه قصور ماست.