گنجور

بخش ۶ - گلبن چهارم در تبیین ذکر و فکر اهل عرفان

بدان که طریقهٔ اهل معرفت و سلوک، ذکر و فکر است و بیشتر ذکر خفی است که به اجازه مشغول به آن می‌باشند و ایشان می‌گویند که ذکر خفی از جلی، افضل است. اولاً بر طبق اخبار، ثانیاً به طریق عقل و ذکر بر چهار قسم است چنانکه قالَ اللّهُ تَعالَی وَاذْکُرْرَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً و خِیْفَةً وَدُوْنَ الجَهْرِ مِنَ القَوْلِ. در بعضی تفاسیر تضرعاً را تفسیر به جهر و علانیه، و دون الجهر من القول را به حد وسط میان سر و جهر کرده‌اند و از این آیه سه قسم ذکر جهر و خفی و متوسط بیرون می‌آید. و این قول را از ابن عباس استاد مفسرین نقل کرده‌اند و علی بن ابراهیم در آیهٔ اُدْعُوا رَبَّکُمْتَضَرُّعاً وَخُفْیَةً. تضرعاً را به جهر و علانیه تفسیر کرده و خُفْیَةً را به سر و آهسته و خفی از لغات اضداد است به معنی جهر و سر هر دو آمده.

ذکر لسان بر سه قسم است: جهر و سر و وسط بینهما. ظاهر از آیهٔ اول استعمال نمودن نفس و اعضا و جوارح را بر صدور افعال مقررهٔ معینه از جانب صاحب شریعت(ص). ابن فهد حلی در عدّة الداعی می‌فرماید: به تحقیق دانستی فضل دعاو ذکر را و دانستی که افضل از هر یک کدام است از جهر و سر. و آنچه سر است افضل است از جهر به هفتاد مرتبه. روایت ذراره قال: لاتَکْتُبُ المَلائِکَةُ الّا مَا سُمِعَ وقالَ اللّهُ تَعالَی وَاذْکُرْرَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وخِیْفَةً فلا یَعْلَمُ ثَوابَ ذالک الذِّکْرِ فی نَفْسِ الرَّجُلِ غَیْرُ اللهِ لِعَظَمَتِهِ ایمایی است به قسم ثالث از ذکر، غیر از دو قسم که جهر و سر است و آن قسم ثالث آن است که مرد در نفس خود ذکر نماید به وضعی که نداند آن را مگر حق سبحانه تعالی. و بعد از آن بدان که غیر از این اقسام، قسم رابعی می‌باشد از ذکر و آن یاد نمودن اللّه تعالی است در نزد اوامر و نواهی و به جا آوردن اوامر و ترک نمودن نواهی. و از آنکه او را حاضر داند. در این صورت ابن فهد ذکر لسان را دو قسم شمرد: جهراً و سراً. پس آنچه از آیهٔ اول، ظاهر شده، ذکر لسان سه مرتبه است جَهْراً و سِرّاً وَالْواسِطَةُ بَیْنَهُما. پس باز ذکر واسطه رادر تحت یکی از جهر یا سر شمرد و آن قسم ثالث که قرار دادن است که در نفس گفته شود که خود نشنود و آن ذکر خفی معمول بین المشایخ است و آن اقرب به اخلاص و ابعد از ریاست، و مدح فرمود حق تعالی زکریا را از نادَی رَبَّهُ نِداءً خَفِّیاً. در اصول کافی به اسنادش آمده قالَ امیرُ المؤمِنینَ مَنْذَکَرَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بِالسِّرِّ فَقَدْذَکَرَ اللّهَ کثیراً إنَّ المُنافِقینَ تَذْکُرُونَ اللّهَ علانِیةً و لایَذْکُرُونَ فی السِّرِّ فَقَالَ اللّهُ یُراؤُنَ النّاسَ وَلایَذْکُرُونَ اللّهَ الا قلیلاً و در عدة الداعی: قالَ رَسُولُ اللّه لابی ذَرٍّ اذْکُر اللّهَ ذِکْراً خامِلاً قالَ مَا الخامِلُ قالَ الخَفیُّ و در مناجات حضرت سید سجاد است که: وآنِسْنَا بِذِکْرِ الخَفیِّ والف و لام در این دو موضع الف و لام عهد است و احتمال اقرب آن است که مراد از خفی، خفی معهود بین المشایخ است زیرا که در حدیث اول مخاطب ابوذر است و این بعید است که او ذکر سرّ نمی‌کرده باشد تا محتاج به این امر بود و مناجات حضرت که آنِسْنَا فرموده، بعید است که ذکر سر نداشته باشد تا طلب کند آن را. چون ذکر خفی بر نفس صعوبت دارد، آن حضرت فرمود: آنس، و رفع صعوبت آن را می‌طلبد. و در اثبات افضلیّت ذکر خفی که عبارت از ذکر قلبی بوده باشد، بر سایر اقسام ذکر، براهین عقلیّه و نقلیّه بی حساب است و تمام عرفا این طریقه را داشته‌اند و در نظم و نثر خود اشارت کرده، کما قال الحافظ:

در اندرون من خسته دل ندانم چیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

اما فکر ایشان در نظر داشتن صورت مرشد است. به جهت جمعیت خاطر، زیرا که آنچه تفصیلاً در عالم، مجملاً در آدم است. کلام معجز نظام حضرت شاه اولیا بر این معنی دلیلی تمام است.

عربیه
نظم
عربیه
أَتَزْعَمُ أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیْرٌ
وَفِیْکَ انْطَوَی الْعالَمُ الأَکْبَرُ

و آیهٔ وافی هدایهٔ حم فصلت: سَنُرِیْهِمْآیاتِنا وفی الآفاقِ وفی أَنْفُسِهِمْحَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْأَنَّهُ الْحَقُّ مؤیّد این مدعا:

آنچه در آفاق و انفس محتوی است
جمله در انسان کامل منطوی است

اِنَّ أَکْرَمَکُمْعِنْدَ اللّهِ أَتْقَیکُم برهان است که بعد از ائمه، اشخاص متقی گرامی‌ترین مردم اند. بناءً علیه مولانا عبدالرحیم دماوندی و بسیاری از علما و فضلا گفته‌اند که چون سالک را در بدایت حال خاطر در تفرقه است، باید که صورت پیر را در نظر بگیرد که جمعیت در خاطر به هم رسد. بلی اِنَّ اللّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُوْرَتِهِ. حضرت علی بن موسی الرضا در شرح سکینهٔ قلبیه، در سورهٔ فتح هُوَ الّذی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فی قُلوبِ المؤمنینَ فرموده است: السَّکینةُ رِیْحٌ تَفُوْحُ مِنْالجنِّةِ لها وَجْهٌ کَوَجْهِ الإِنْسانِ و حضرت صادق می‌فرماید:

الصُّورةُ الاِنسانّیةُ هِیَ اکْبَرُ حُجَّةِ اللّهِ عَلَی خَلْقِهِ وهِیَ الکْتابُ المُبینُ الّذی کَتَبَهُ اللّهُ بِیَدِهِ وَهِیَ الهَیْکَلُ الّذی بَناهُ بِحِکمَتِهِ وَهِیَ مَجْمُوعُ صُوَرِ العالَمینَ وَهِیَ الصّراطُ المُسْتَقیمُ إلی کُلِّ خیرٍ وَهِیَ الجِسْرُ المُمْتَدُّ بینَ الجنّةِ و النّارِ. نیز حضرت صادق فرمود: مَنْلَمْیَکُنْلَهُ قَرِیْنٌ مُرشِدٌ یَتَمکنُ عَدُوّاً عُنُقَهُ مقوی این مطلب است.

تَفَکُّرُ ساعةٍ خَیرٌ مِنْعِبادَةِ سِتَّةِ سِنینِ همین فکر است. لَوْعَلِمَ أباذَرّ ما فی قَلْبِ سلمان لَقَدْکَفّرهُ همین معنی دارد و حضرت سید سجاد امام زین العابدینؑدر کلام خود همت بر تصریح همین کنایه می‌فرماید:

وَرُبَّ جَوْهَرِ عِلْمٍ لَوْأَبُوْحُ بِهِ
لَقِیْلَ لی أَنْتَ مِمَّنْیَعْبُدُ الوَثَنَا

در خطبهٔ نهج البلاغه در فقرهٔ فَلَوْمَثَّلتهم رمزی است دریاب و از خبر لایَتِمُّ الصَّلوةُ إلّا بِحُضُورِ القلبِ به منزلهٔ طمأنینه بشتاب. و همهٔ عرفا گفته‌اند که حضور قلب صورت فکر است که هر لحظهٔ آن صورت را به معنی کرامت گفته‌اند که ازمسائل فقهی است که اگر مأموم شخص امام را نبیند و با کسی که مشاهدهٔ امام کرده باشد، مشاهدش نشود، نماز گزارد نماز آن ماموم، باطل است. اگر کسی گوید که مراد از حضور قلب رفع خیالات است، مشاهدهٔ شخص امام، عین آن خیالات است. و اگر گوید جمع نمودن خاطر است از تفرقه، این خیال خود تفرقه است و اگر خیال و ملاحظهٔ این مطلب می‌کند که حق سبحانه تعالی حاضر و ناظر است به طریق عامه، آن وهم و پندار است زیرا که کُلَّمَا مَیزَّتُمُوْهُ بِأَوْهامِکُمْفی أَدَقِّ مَعانِیْهِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مِثْلُکُمْمَرْدُوْدٌ إلَیْکُمْو ظاهر است که از لفظ حضور چیزی مفهوم است که ضد غیبت معلوم است. خلاصهٔ کلام ایشان است که به حکم ألمجازُ قَنْطَرَةُ الحَقیقةِ سالکی را که فنا فی الشیخ معین نشود، وی را به ولایت کلیّه محرمیت حاصل نمی‌گردد و هرکه را این حاصل نیست صاحب نبوت مطلقه او را قابل نیست و هر که او را قابل نیست، او را قرب الهی نیست زیرا که مرشد ظاهر، عکس مرشد کلؑو هر قدر که به واسطهٔ مرشد ظاهر روح سالک قویتر می‌شود به مرشد باطن، قریب‌تر می‌گردد. مولوی به این معنی اشارت می‌نماید، مولوی:

چون خلیل آمد خیال یار من
صورتش بت معنی آن بت شکن

محقق کرمانی در قطعه‌ای می‌فرماید:

در دل مؤمنان کند نازل
حق سکینه به نص قرآنی
گفت آید به دل علی رضا
نفخه‌ای از بهشت رضوانی
نام آن باد خوش سکینه بود
دل ما را سکینه ارزانی
معنی او ستیر و محجوب است
همچو باد لطیف پنهانی
صورت او عیان و در نظر است
همچو وجه وجیه انسانی
بخش ۵ - گلبن سوم در اَمر به ذکر و اظهار فضل اهل ذکر و مجلس ایشان: بدان که این طایفهٔ عالیه می‌فرمایند که آیات و احادیث در امر به ذکر کثیر موقتاً و غیر موقت بسیار است که جهولی انکار آن نمی‌تواند نمود. اما آیات احزاب: قالَ اللّهُ تَعالَی یا أیُّها الّذینَ آمَنُوا اذْکُروا اللّهَ ذِکْراً کَثیراً و سَبِّحُوْهُ بُکْرَةً وَاَصیْلاً و نیز می‌فرماید جل شأنه وَاذْکُرُ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیْفَةً. ایضاً قالَ سُبْحانَهُ و اذکُرُونی أَذْکُرْکُمْو نیز فرمود واذْکُرواللّه کَثِیراً لَعَلَّکُمْتُفْلِحُونَ و در باب یونسؑدر صافات می‌فرماید: فَلَوْلاأَنَّهُ کانَ مِنَ المُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إلَی یَوْمٍ یُبْعَثوْنَ دیگر در سورهٔ نور فرموده: رِجالٌ لاتُلْهِیْهِمْتِجارَةٌ وَلابَیْعٌ عَنْذِکْرِ اللّهِ دیگر در سورهٔ آل عمران فرموده: فَاعْرِضْعَنْمَنْتَوَلَّی عَنْذِکْرِنا الی آخر و نیز فرموده وَلاتُطِعْمَنْأَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْذِکْرِنا. در مقام مدح می‌فرماید: الذِیْنَ یَذْکُرُوْنَ اللّهَ قِیاماً و قُعُوداً و عَلَی جُنُوبِهِمْوَیَتَفَکَّرُوْنَ فی خَلْقِ السَّمواتِ والأَرْضِ الی آخر و نیز در سورهٔ انفال می‌فرماید: الّذِیْنَ إذا ذُکِرَ اللّهُ وَجَلَتْقُلُوبُهُمْو نیز در سورهٔ رعد می‌فرماید: وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْبِذِکْرِ اللّهِ ألا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ و از این قبیل آیات در کتاب مجید بسیار است و اما احادیث در ارشاد القلوب دیلمی: عَنِ النَّبیِّؐألا إنَّ خَیْرَ أعْمالِکُمْوَ أذْکارِکُمْعِنْدَ مَلِیْکِکُمْو أرْفَعَ عِنْدَهُ دَرَجاتِکُمْو خَیْرَ ما طَلَعَتْعَلَیْهِ الشَّمْسُ ذِکْرُ اللّهِ سُبْحانَهُ وَتَعالَی وَهُوَ خَبَّرَ عَنْنَفْسِهِ و قالَ أنا جَلِیْسُ مَنْذَکَرَنی وَمَنْاَرْفَعُ مَنْزِلَةً مِنْجَلِیْسِ اللّهِ تَعالَی و نیز در کتاب که سرور اولیا علی مرتضی فرمود: که حق تعالی گردانیده است ذکر و یاد خود را جلا و صفا دهنده از برای دل‌ها.بخش ۷ - گلبن پنجم در تعریف انسان کامل و سلسلهٔ اهل طریقت: پوشیده نماند که انسان کامل را به اسامی مختلفه می‌خوانند و ازوجهی و مناسبتی مسمی به اسمی می‌نمایند. چون از عالم حقایق و دقایق خبر می‌رساند لهذا گاهی جبرئیلش گویند و چون از معارف و مکارم به طالبان، رزق بخش است، میکائیلش نامند و چون مریدان را از معاد و بازگشت آگاه می‌کند، اسرافیلش خوانند و چون قطع تعلق نفس اماره از شهوات جسمانی نماید، عزرائیلش دانند. آدمش گویند که معلم طالبان راه هدی است و نوحش گویند کهنجات دهنده از طوفان بلاست. ابراهیمش خوانند چرا که ازنار هستی گذشته و نمرود خویش را کشته و خلیل حضرت حق گشته. او را موسی نیز گفته‌اند که فرعون هستی را به نیل نیستی غرق نموده و در طور قربت اللّه در مناجات است و نیز خضر نام کرده‌اند که آب حیوان عالم لدنی خورده و به حیات جاودانی پی برده و نیز الیاس لقب نهاده‌اند که غریق بحر ضلالت را به ساحل نجات، دلالت می‌نماید.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که طریقهٔ اهل معرفت و سلوک، ذکر و فکر است و بیشتر ذکر خفی است که به اجازه مشغول به آن می‌باشند و ایشان می‌گویند که ذکر خفی از جلی، افضل است. اولاً بر طبق اخبار، ثانیاً به طریق عقل و ذکر بر چهار قسم است چنانکه قالَ اللّهُ تَعالَی وَاذْکُرْرَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً و خِیْفَةً وَدُوْنَ الجَهْرِ مِنَ القَوْلِ. در بعضی تفاسیر تضرعاً را تفسیر به جهر و علانیه، و دون الجهر من القول را به حد وسط میان سر و جهر کرده‌اند و از این آیه سه قسم ذکر جهر و خفی و متوسط بیرون می‌آید. و این قول را از ابن عباس استاد مفسرین نقل کرده‌اند و علی بن ابراهیم در آیهٔ اُدْعُوا رَبَّکُمْتَضَرُّعاً وَخُفْیَةً. تضرعاً را به جهر و علانیه تفسیر کرده و خُفْیَةً را به سر و آهسته و خفی از لغات اضداد است به معنی جهر و سر هر دو آمده.
هوش مصنوعی: طریقه اهل معرفت و سلوک بر اساس ذکر و تفکر بنا شده است. در این میان، ذکر خفی که به اجازه انجام می‌شود، اهمیت بیشتری دارد و به اعتقاد ایشان، این نوع ذکر بهتر از ذکر جلی است. این موضوع هم از نظر روایات و هم از نظر عقل تأیید شده است. ذکر به چهار نوع تقسیم می‌شود و در آیه‌ای اشاره شده که باید خدا را در دل خود با تضرع و خشوع یاد کنید و نه به صورت بلند و آشکار. برخی مفسران، تضرع را به معنای ذکر علنی تفسیر کرده‌اند و یاد خدا به صورت خفی و مخفی را بین این دو قرار داده‌اند. از این آیه می‌توان سه نوع ذکر را استنتاج کرد: ذکر جهر، ذکر خفی و ذکر متوسط. همچنین، تفسیر دیگری از تضرع و خفی در آیه‌ای دیگر مطرح شده که این موارد از اصطلاحات متضاد هستند و به هر دو مفهوم جهر و سر اشاره دارند.
ذکر لسان بر سه قسم است: جهر و سر و وسط بینهما. ظاهر از آیهٔ اول استعمال نمودن نفس و اعضا و جوارح را بر صدور افعال مقررهٔ معینه از جانب صاحب شریعت(ص). ابن فهد حلی در عدّة الداعی می‌فرماید: به تحقیق دانستی فضل دعاو ذکر را و دانستی که افضل از هر یک کدام است از جهر و سر. و آنچه سر است افضل است از جهر به هفتاد مرتبه. روایت ذراره قال: لاتَکْتُبُ المَلائِکَةُ الّا مَا سُمِعَ وقالَ اللّهُ تَعالَی وَاذْکُرْرَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وخِیْفَةً فلا یَعْلَمُ ثَوابَ ذالک الذِّکْرِ فی نَفْسِ الرَّجُلِ غَیْرُ اللهِ لِعَظَمَتِهِ ایمایی است به قسم ثالث از ذکر، غیر از دو قسم که جهر و سر است و آن قسم ثالث آن است که مرد در نفس خود ذکر نماید به وضعی که نداند آن را مگر حق سبحانه تعالی. و بعد از آن بدان که غیر از این اقسام، قسم رابعی می‌باشد از ذکر و آن یاد نمودن اللّه تعالی است در نزد اوامر و نواهی و به جا آوردن اوامر و ترک نمودن نواهی. و از آنکه او را حاضر داند. در این صورت ابن فهد ذکر لسان را دو قسم شمرد: جهراً و سراً. پس آنچه از آیهٔ اول، ظاهر شده، ذکر لسان سه مرتبه است جَهْراً و سِرّاً وَالْواسِطَةُ بَیْنَهُما. پس باز ذکر واسطه رادر تحت یکی از جهر یا سر شمرد و آن قسم ثالث که قرار دادن است که در نفس گفته شود که خود نشنود و آن ذکر خفی معمول بین المشایخ است و آن اقرب به اخلاص و ابعد از ریاست، و مدح فرمود حق تعالی زکریا را از نادَی رَبَّهُ نِداءً خَفِّیاً. در اصول کافی به اسنادش آمده قالَ امیرُ المؤمِنینَ مَنْذَکَرَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بِالسِّرِّ فَقَدْذَکَرَ اللّهَ کثیراً إنَّ المُنافِقینَ تَذْکُرُونَ اللّهَ علانِیةً و لایَذْکُرُونَ فی السِّرِّ فَقَالَ اللّهُ یُراؤُنَ النّاسَ وَلایَذْکُرُونَ اللّهَ الا قلیلاً و در عدة الداعی: قالَ رَسُولُ اللّه لابی ذَرٍّ اذْکُر اللّهَ ذِکْراً خامِلاً قالَ مَا الخامِلُ قالَ الخَفیُّ و در مناجات حضرت سید سجاد است که: وآنِسْنَا بِذِکْرِ الخَفیِّ والف و لام در این دو موضع الف و لام عهد است و احتمال اقرب آن است که مراد از خفی، خفی معهود بین المشایخ است زیرا که در حدیث اول مخاطب ابوذر است و این بعید است که او ذکر سرّ نمی‌کرده باشد تا محتاج به این امر بود و مناجات حضرت که آنِسْنَا فرموده، بعید است که ذکر سر نداشته باشد تا طلب کند آن را. چون ذکر خفی بر نفس صعوبت دارد، آن حضرت فرمود: آنس، و رفع صعوبت آن را می‌طلبد. و در اثبات افضلیّت ذکر خفی که عبارت از ذکر قلبی بوده باشد، بر سایر اقسام ذکر، براهین عقلیّه و نقلیّه بی حساب است و تمام عرفا این طریقه را داشته‌اند و در نظم و نثر خود اشارت کرده، کما قال الحافظ:
هوش مصنوعی: ذکر به سه نوع تقسیم می‌شود: ذکر بلند، ذکر آرام و نوعی که بین این دو قرار دارد. در آیه‌ای مشخص شده که استفاده از زبان و دیگر اعضای بدن در راستای انجام اعمال معین الهی است. ابن فهد حلی در کتاب عدّة الداعی اشاره می‌کند که مزایای دعا و ذکر را شناخته‌ای و همچنین می‌دانی که ذکر آرام از ذکر بلند، به شدت برتری دارد. در یک روایت آمده که ملائکه فقط چیزی را می‌نویسند که شنیده‌اند و خداوند می‌فرماید که او را در دل خویش با خشوع یاد کن. پاداش این نوع ذکر را فقط خدا می‌داند. همچنین ذکر دیگری وجود دارد که شامل انجام اوامر الهی و ترک نواهی است. ابن فهد دو نوع ذکر زبانی را ذکر می‌کند: ذکر بلند و ذکر آرام. در مورد ذکر آرام، گویند که آن ذکر خفی است که در میان مشایخ رایج است و نزدیک‌ترین نوع به خلوص و دورترین به ریاست است. خداوند زکریا را به خاطر ذکر خفی‌اش ستوده است. در اصول کافی نقل شده که امام علی‌(ع) فرموده کسی که خدا را به شکل پنهانی یاد کند، در حقیقت خدا را بسیار یاد کرده است. همچنین در خصوص ذکر خفی، پیامبر به ابی ذر توصیه کرده که خدا را به یاد آورد. در مناجات سید سجاد نیز به یاد خفی اشاره شده است. به طور کلی، ذکر خفی که به ذکر قلبی مربوط می‌شود، از سایر انواع ذکر برتر است و این موضوع به خوبی مورد تأیید عقل و نقل قرار گرفته و عرفا نیز به آن توجه کرده‌اند.
در اندرون من خسته دل ندانم چیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
هوش مصنوعی: در درون من، خبری از دل شاد و آرام وجود ندارد و نمی‌دانم چه حالتی دارم. در حالی که من ساکت و خاموشم، در درونم صدای ناله و آشفتگی به گوش می‌رسد.
اما فکر ایشان در نظر داشتن صورت مرشد است. به جهت جمعیت خاطر، زیرا که آنچه تفصیلاً در عالم، مجملاً در آدم است. کلام معجز نظام حضرت شاه اولیا بر این معنی دلیلی تمام است.
هوش مصنوعی: اما توجه آنها به چهره مرشد است. این توجه به خاطر تمرکز حواس است، چرا که آنچه به طور جزئی در جهان وجود دارد، به طور کلی در وجود انسان است. سخنان معجزه‌آسا و منظم حضرت شاه ولایت نشان‌دهنده این موضوع به طور کامل است.
أَتَزْعَمُ أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیْرٌ
وَفِیْکَ انْطَوَی الْعالَمُ الأَکْبَرُ
هوش مصنوعی: آیا می‌گویید که تو موجودی کوچک هستی در حالی که جهان بزرگ در وجود تو نهفته است؟
و آیهٔ وافی هدایهٔ حم فصلت: سَنُرِیْهِمْآیاتِنا وفی الآفاقِ وفی أَنْفُسِهِمْحَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْأَنَّهُ الْحَقُّ مؤیّد این مدعا:
هوش مصنوعی: در آیه‌ای از سوره فصلت آمده است که خداوند به مردم نشانه‌هایش را در افق‌ها و در وجود خودشان نشان خواهد داد تا برایشان روشن شود که او حقیقت است. این آیه دلیلی بر این موضوع است.
آنچه در آفاق و انفس محتوی است
جمله در انسان کامل منطوی است
هوش مصنوعی: تمام آنچه در جهان خارج و در درون انسان‌ها وجود دارد، در وجود یک انسان کامل جمع شده است.
اِنَّ أَکْرَمَکُمْعِنْدَ اللّهِ أَتْقَیکُم برهان است که بعد از ائمه، اشخاص متقی گرامی‌ترین مردم اند. بناءً علیه مولانا عبدالرحیم دماوندی و بسیاری از علما و فضلا گفته‌اند که چون سالک را در بدایت حال خاطر در تفرقه است، باید که صورت پیر را در نظر بگیرد که جمعیت در خاطر به هم رسد. بلی اِنَّ اللّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُوْرَتِهِ. حضرت علی بن موسی الرضا در شرح سکینهٔ قلبیه، در سورهٔ فتح هُوَ الّذی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فی قُلوبِ المؤمنینَ فرموده است: السَّکینةُ رِیْحٌ تَفُوْحُ مِنْالجنِّةِ لها وَجْهٌ کَوَجْهِ الإِنْسانِ و حضرت صادق می‌فرماید:
هوش مصنوعی: از نظر خداوند، بهترین و بااحترام‌ترین افراد، پرهیزگاران هستند. بنابراین، مولانا عبدالرحیم دماوندی و بسیاری از علماء و فضلاء بیان کرده‌اند که سالک (کسی که در مسیر سیر و سلوک قرار دارد) در آغاز مسیر خود، ذهنش دچار تفرقه است و باید تصویر استاد یا پیر خود را در ذهن داشته باشد تا بتواند تمرکز کند. همچنین، خداوند انسان را بر اساس صورت خود خلق کرده است. حضرت علی بن موسی الرضا در توضیح سکینه قلبی، درباره آیه‌ای از سوره فتح گفته است که سکینه، بویی است که از بهشت به مشام می‌رسد و ظاهری مانند انسان دارد و حضرت صادق نیز اشاره به همین موضوع کرده است.
الصُّورةُ الاِنسانّیةُ هِیَ اکْبَرُ حُجَّةِ اللّهِ عَلَی خَلْقِهِ وهِیَ الکْتابُ المُبینُ الّذی کَتَبَهُ اللّهُ بِیَدِهِ وَهِیَ الهَیْکَلُ الّذی بَناهُ بِحِکمَتِهِ وَهِیَ مَجْمُوعُ صُوَرِ العالَمینَ وَهِیَ الصّراطُ المُسْتَقیمُ إلی کُلِّ خیرٍ وَهِیَ الجِسْرُ المُمْتَدُّ بینَ الجنّةِ و النّارِ. نیز حضرت صادق فرمود: مَنْلَمْیَکُنْلَهُ قَرِیْنٌ مُرشِدٌ یَتَمکنُ عَدُوّاً عُنُقَهُ مقوی این مطلب است.
هوش مصنوعی: شکل انسان بزرگ‌ترین دلیل خداوند بر مخلوقاتش است و همچنین کتاب روشنی است که خداوند با دست خود نوشته است. این شکل، بنای حکمت اوست و مجموعه‌ای از تصاویری است که در عالم وجود دارند. همچنین، این شکل راهی مستقیم به هر خیر و پل ارتباطی بین بهشت و دوزخ است. علاوه بر این، حضرت صادق فرموده‌اند: اگر کسی همراه و راهنمایی نداشته باشد، دشمنانش می‌توانند او را به راحتی به دام بیندازند.
تَفَکُّرُ ساعةٍ خَیرٌ مِنْعِبادَةِ سِتَّةِ سِنینِ همین فکر است. لَوْعَلِمَ أباذَرّ ما فی قَلْبِ سلمان لَقَدْکَفّرهُ همین معنی دارد و حضرت سید سجاد امام زین العابدینؑدر کلام خود همت بر تصریح همین کنایه می‌فرماید:
هوش مصنوعی: یک ساعت تفکر بهتر از شش سال عبادت است. اگر اباذر می‌دانست چه چیزی در دل سلمان وجود دارد، به او کفر نمی‌گفت. همچنین حضرت زین العابدین (امام سجاد) در سخنان خود به همین نکته اشاره می‌کند.
وَرُبَّ جَوْهَرِ عِلْمٍ لَوْأَبُوْحُ بِهِ
لَقِیْلَ لی أَنْتَ مِمَّنْیَعْبُدُ الوَثَنَا
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است دانش عمیق و ارزشمندی داشته باشی، اما اگر آن را آشکار کنی، دیگران خواهند گفت که تو از کسانی هستی که به بت‌پرستی می‌پردازند.
در خطبهٔ نهج البلاغه در فقرهٔ فَلَوْمَثَّلتهم رمزی است دریاب و از خبر لایَتِمُّ الصَّلوةُ إلّا بِحُضُورِ القلبِ به منزلهٔ طمأنینه بشتاب. و همهٔ عرفا گفته‌اند که حضور قلب صورت فکر است که هر لحظهٔ آن صورت را به معنی کرامت گفته‌اند که ازمسائل فقهی است که اگر مأموم شخص امام را نبیند و با کسی که مشاهدهٔ امام کرده باشد، مشاهدش نشود، نماز گزارد نماز آن ماموم، باطل است. اگر کسی گوید که مراد از حضور قلب رفع خیالات است، مشاهدهٔ شخص امام، عین آن خیالات است. و اگر گوید جمع نمودن خاطر است از تفرقه، این خیال خود تفرقه است و اگر خیال و ملاحظهٔ این مطلب می‌کند که حق سبحانه تعالی حاضر و ناظر است به طریق عامه، آن وهم و پندار است زیرا که کُلَّمَا مَیزَّتُمُوْهُ بِأَوْهامِکُمْفی أَدَقِّ مَعانِیْهِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مِثْلُکُمْمَرْدُوْدٌ إلَیْکُمْو ظاهر است که از لفظ حضور چیزی مفهوم است که ضد غیبت معلوم است. خلاصهٔ کلام ایشان است که به حکم ألمجازُ قَنْطَرَةُ الحَقیقةِ سالکی را که فنا فی الشیخ معین نشود، وی را به ولایت کلیّه محرمیت حاصل نمی‌گردد و هرکه را این حاصل نیست صاحب نبوت مطلقه او را قابل نیست و هر که او را قابل نیست، او را قرب الهی نیست زیرا که مرشد ظاهر، عکس مرشد کلؑو هر قدر که به واسطهٔ مرشد ظاهر روح سالک قویتر می‌شود به مرشد باطن، قریب‌تر می‌گردد. مولوی به این معنی اشارت می‌نماید، مولوی:
هوش مصنوعی: در بخشی از نهج البلاغه، مفهوم حضور قلب در نماز به عنوان یکی از اصول مهم شناخته شده است. عرفا بیان کرده‌اند که حضور قلب به معنای تمرکز و توجه در نماز است و این توجه می‌تواند نشان‌دهنده‌ی کرامت انسانی باشد. آن‌ها همچنین اشاره کرده‌اند که اگر نمازگزار نتواند امام را مشاهده کند، نماز او باطل است. برخی معتقدند که حضور قلب به معنای دوری از خیالات و حواس‌پرتی است، اما وجود امام خود می‌تواند به نوعی خیال باشد. به هر حال، مفهوم حضور قلب نشان‌دهنده تفکر عمیق و ارتباط با خداوند است، و این مفهوم در تضاد با غیبت و عدم توجه به خداوند قرار دارد. در نهایت، اگر کسی به طور کامل به مرشد خود توجه نداشته باشد، نمی‌تواند به مقام قرب الهی دست یابد، چرا که مرشد ظاهر راهنمایی است برای نزدیک شدن به مرشد باطن. مولوی نیز به این نکته اشاره کرده و بر اهمیت توجه و تمرکز در مسیر spiritual تاکید کرده است.
چون خلیل آمد خیال یار من
صورتش بت معنی آن بت شکن
هوش مصنوعی: وقتی خلیل (ابراهیم) آمد، یاد و تصویر محبوب من، مانند زیبایی یک معشوق است که آن زیبایی را می‌شکند.
در دل مؤمنان کند نازل
حق سکینه به نص قرآنی
هوش مصنوعی: خداوند آرامش و سکینه را به دل مؤمنان نازل می‌کند طبق آنچه در قرآن آمده است.
گفت آید به دل علی رضا
نفخه‌ای از بهشت رضوانی
هوش مصنوعی: علی رضا در دلش حس می‌کند که بویی از بهشت به او رسیده است.
نام آن باد خوش سکینه بود
دل ما را سکینه ارزانی
هوش مصنوعی: باد خوشی که سکینه نام داشت، دل ما را آرامش بخشید.
معنی او ستیر و محجوب است
همچو باد لطیف پنهانی
هوش مصنوعی: جمال او پنهان و دور از نظر است، مانند بادی نرم و نامرئی که در خفا حرکت می‌کند.
صورت او عیان و در نظر است
همچو وجه وجیه انسانی
هوش مصنوعی: چهره او واضح و آشکار است و مانند چهره زیبا و دل‌نشین انسان‌ها در نظر می‌آید.