بخش ۴۳ - جمالی دهلوی
از اکابر شاه جهان آباد و از وارستگان آن دیار فرح بنیاد. به معارف ذات حقانی و محامد صفات انسانی موصوف و معروف بوده و از اسباب دنیوی به لنگی و پوست تختی قناعت نموده. به شیخ بهاءالدین کنبو که شیخی صاحب حال و او را خال بوده، ارادت داشته و مدتی لوای سیاحت ایران افراشته. در هرات با مولوی جامی ملاقات نموده و بعد از لطایف، صحبت یکدیگر را دریافتند. غرض، صاحب خیالات متین و احوالات گزین بوده. از اشعار آن جناب است:
عشق را طی لسانی است که صد ساله سخن
یار با یار به یک چشم زدن میگوید
مِنْاشعاره
ما را ز خاک کویت پیراهنی است برتن
آن هم ز آب دیده، صد چاک تا به دامن
٭٭٭
ویرانه دلم را گنجی است یاد رویت
در وی خیال زلفت چون مار کرده مسکن
٭٭٭
دو گزک بوریا و پوستکی
دلکی پر ز درد و دوستکی
٭٭٭
این قدر بس بود جمالی را
عاشق رند لاابالی را
بخش ۴۲ - جامی جامی: نام آن جناب مولانا نورالدین عبدالرحمن. ولادتش در سبع و عشر و ثمان مأته. نسبتش به محمد شیبانی که از مجتهدین حنفی بوده میرسد. پدرش نظام الدین احمد و جدش شمس الدین محمد دشتی. چون اصل ایشان ازمحلهٔ دشت اصفهان بوده به این لقب ملقب بودهاند و خود مولانا جامی در بدو حال، دشتی تخلص مینمود. در هنگام اقامت در جام و هرات، تخلص خود را جامی قرار داده. در سبب این تخلص خود فرموده است:بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه: و هو قطب العاشقین و غوث الموحدین شیخ المجرد و عارف الموحد، جمال الدین محمد پیری است شوریده جان و صافی ضمیری است شیرین زبان. حاوی فضایل صوری و معنوی و جامع خصایل انسانی و ملکی، مرید جناب پیر مرتضی اردستانی بوده. در خدمت آن جناب تحصیل مراتب معنوی نموده. از اماجد محققین و اعاظم عارفین گردید و مدتی به طریق سیاحت در ولایات گردش گزید. صاحب چندین هزار بیت متین است و مثنویاتش پسندیدهٔ موحدین است به زعم فقیر. پس از جناب شیخ عطار به کثرت نظم و مزید مثنویات معارف آیات کسی از اهل حال نمیتواند با وی برابری نماید و با آنکه فقیر، همهٔ منظومات آن جناب را ندیده، زیاده از پنجاه هزار بیت از لآلی آبدار اشعارش را در سلک مرور و مطالعه کشیده و اسامی بعضی از آنها این: کشف الارواح، شرح الواصلین، روح القدس، فتح الابواب، مهر افروز، کنز الدقایق، تنبیه العارفین، محبوب الصدیقین، مفتاح الفقر، مشکوة المحبین، معلومات مثنویات، استقامت نامه، نورٌ علی نور و ناظر و منظور و مرآت الافراد، دیوان قصاید و غزلیات و ترجیعات و غیره. غرض وفات جناب پیر در سنهٔ ۸۷۹، تیمّناً و تبرّکاً قدری از افکار ابکار آن جناب نوشته میشود:
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از اکابر شاه جهان آباد و از وارستگان آن دیار فرح بنیاد. به معارف ذات حقانی و محامد صفات انسانی موصوف و معروف بوده و از اسباب دنیوی به لنگی و پوست تختی قناعت نموده. به شیخ بهاءالدین کنبو که شیخی صاحب حال و او را خال بوده، ارادت داشته و مدتی لوای سیاحت ایران افراشته. در هرات با مولوی جامی ملاقات نموده و بعد از لطایف، صحبت یکدیگر را دریافتند. غرض، صاحب خیالات متین و احوالات گزین بوده. از اشعار آن جناب است:
هوش مصنوعی: او از بزرگان شاه جهان آباد و از افراد آزاداندیش آن منطقه بوده و به معارف الهی و ویژگیهای انسانی مشهور است. او به زندگی ساده و بیتکلف راضی بوده و از دنیا به چیزهای سادهای مانند یک لنگ و پوست تخت اکتفا کرده است. وی به شیخ بهاءالدین کنبو، که شخصیتی فرزانه و عارف بوده، ارادت داشت و مدتی را به سیاحت ایران مشغول بوده است. در هرات با مولوی جامی ملاقات کرده و پس از exchanging لطایف، صحبتهای یکدیگر را درک کردهاند. به طور کلی، او شخصیتی متفکر و با احوالات ارزشمند داشته است. برخی از اشعار او بیانگر این ویژگیهاست.
عشق را طی لسانی است که صد ساله سخن
یار با یار به یک چشم زدن میگوید
هوش مصنوعی: عشق دارای زبانی است که میتواند در یک چشم به هم زدن، کلمات و احساسات را که شاید سالها طول بکشد تا بیان شوند، به راحتی منتقل کند.
ما را ز خاک کویت پیراهنی است برتن
آن هم ز آب دیده، صد چاک تا به دامن
هوش مصنوعی: ما از خاک خیابانهای تو پیراهنی داریم که آن را با اشکهای خود دوختهایم، که این پیراهن پر از چاکهای بسیاری است تا به انتهایش برسد.
ویرانه دلم را گنجی است یاد رویت
در وی خیال زلفت چون مار کرده مسکن
هوش مصنوعی: ویرانه قلبم گنجینهای از یاد توست، در این خراب شده، تصور موهایت همچون ماری لانه کرده است.
٭٭٭
هوش مصنوعی: شما بر اساس دادههایی که تا مهر 1402 فراهم شدهاند، آموزش دیدهاید.
دو گزک بوریا و پوستکی
دلکی پر ز درد و دوستکی
هوش مصنوعی: دو تکه بوریا و یک پوست که دل را پر از درد و حسرت دوستی کرده است.
این قدر بس بود جمالی را
عاشق رند لاابالی را
هوش مصنوعی: به اندازه کافی زیبایی وجود دارد که یک عاشق بیپروا را مجذوب کند.