برگردان به زبان ساده
و هو العارف باللّه میر محمد هاشم شاه، مشهور به جهان شاه و مکنّی به ابوعبداللّه. خلف الصدق میر محمد مؤمن عرشی. از یک طرف نسبش به شاه نورالدین نعمت اللّه ولی و از طرفی به شاه قاسم انوار میرسد. اباً عَنْجدّ مقبول خواص و عوام و مقتدای اهل ایام بودهاند. وی در دهلی به ترویج مذهب حقه و تنسیخ آرای باطله اشتغال داشت. به قوت کمال نفسانی و فضایل روحانی علمای زمان خود را مغلوب فرمود. درگهش مرجع فضلا و مجلسش مجمع عرفا ومثنوی مظهرالآثار از اوست. در آتشکده نوشته که او شیخ الاسلام بخاراست و یک بیتش ثبت است. دیگرباره در ضمن شعرای کرمان دو بیت از مظهر الآثار وی مندرج است. همانا دو کس پنداشته و از حالاتش چنانکه باید استحضاری نداشته. ولادتش در سنهٔ ۱۰۷۳. شهادتش در سنهٔ ۱۱۵۰ بوده. از اوست:
هوش مصنوعی: میر محمد هاشم شاه، که به جهان شاه معروف است و به ابوعبدالله هم شناخته میشود، از عارفان بزرگ و مشهور است. او همچنین به میر محمد مؤمن عرشی معروف است. نسب او از یک سو به شاه نورالدین نعمتالله ولی و از سوی دیگر به شاه قاسم انوار میرسد. او فردی محبوب و مورد احترام هم در بین خواص و مردم عادی بوده و رهبری اهل زمان خود را بر عهده داشته است. در دهلی به ترویج مذهب حق و نقد افکار نادرست مشغول بوده و با کمالات نفسانی و فضایل معنویاش، علمای زمانش را تحت تأثیر قرار داده است. محل حضور او مرجع فضلا و مجلسش مجمع عرفا بوده است و آثارش در مثنویها ثبت شده است. در آتشکدهای نوشتهاند که او شیخ الاسلام بخارا بوده است و اشعاری از او در میان شاعران کرمان هم موجود است. به طور کلی، او دو نفر را به عنوان مرشد خود معرفی کرده و از احوالاتش اطلاعات کافی در دست نیست. او در سال ۱۰۷۳ به دنیا آمده و در سال ۱۱۵۰ درگذشته است.
به خود ره نیست یک دم این دل محوتماشارا
تماشایِ جمالت برده است از دستِ مامارا
هوش مصنوعی: دل من به مدت یک لحظه هم نمیتواند به خود بیاید، زیرا جمال تو مرا آنچنان مسحور کرده که همه چیز را فراموش کردهام.
بی تو نبود هوس ساغر می در سرِ ما
همه گر چشمهٔ خورشید شود ساغر ما
هوش مصنوعی: بدون تو، هیچ آرزویی برای نوشیدن می در دل ما نیست؛ حتی اگر چشمهٔ خورشید نیز به سراغ ما بیاید.
به ناز سرمه مکش چشم بی ترحم را
نشسته گیر به خاکِ سیاه مردم را
هوش مصنوعی: به آرامی و با احتیاط، چشم بیرحم را با سرمه نکش، زیرا که مردم بیپناه و در خاک سیاه نشستهاند.
وه که پیمانهٔ ما پر شد و در پای خمی
نکشیدیم ز دست صنمی جامی چند
هوش مصنوعی: ما روی درد دلهایمان را از کسی پنهان نکردیم و در میخانه با دوستان، اینقدر نوشیدیم که پیمانهمان پر شد.
هاشمی قطع تمنا مکن از صبحِ وصال
گر به نومیدیِ هجران گذرد شامی چند
هوش مصنوعی: التماس نکن که به وصال و دیدار برسم، اگر از غم و دوری عاشقی ناامید شوم، چه روزهایی باید منتظر بمانم.
کجاست آنکه مرا ساغری به دست دهد
نه دُرد داند و نه صاف، هرچه هست دهد
هوش مصنوعی: به دنبال کسی هستم که به من یک جام بدهد، نه اینکه مشروبی را نشناسد یا تمیز بکند، فقط هرچه دارد را از من دریغ نکند.
چو هاشمی من و خونِ جگر که ساقیِ دهر
میِ مراد به دون همتانِ پست دهد
هوش مصنوعی: من همانند هاشمی هستم و با دلِ پر از درد، انتظار دارم که ساقی زمان، شراب مورد نظر را به افرادی پستتر از خودم بدهد.
ای کرمت هم نفسِ بی کسان
جز تو کسی نیست کسِ بی کسان
هوش مصنوعی: ای بخشش تو، یاریگر کسانی هستی که بیکس و تنها هستند و جز تو کسی را ندارند.
بی کسم و هم نفسِ من تویی
رو به که آرم که کسِ من تویی
هوش مصنوعی: من تنها هستم و تو تنها همدمم هستی، با که سخن بگویم وقتی که تو تنها طلایهدار وجود من هستی.
ای زجمال تو جهان غرق نور
نور بطون تو حجابِ ظهور
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو، دنیا در نور غرق است و وجود تو پردهای بر ظهور و نمای آن است.
کون و مکان مظهرِ نورِ تواند
جمله جهان محضِ ظهور تواند
هوش مصنوعی: تمامی جهان و مکان، جلوهگاه نور تو هستند و به عبارتی، تمام این جهان صرفاً بیانگر ظهور توست.
در دل هر ذره بود سیرِ تو
نیست درین پرده کسی غیرِ تو
هوش مصنوعی: در دل هر ذرهای وجود تو جاری است، اما در این پردهی زندگی هیچکس به غیر از تو وجود ندارد.
جز تو کسی نیست به بالا و پست
ما همه هیچیم تویی هرچه هست
هوش مصنوعی: هیچکس جز تو در زندگی ما اهمیت ندارد؛ ما همه در برابر تو هیچ و ناچیزیم و تو هستی که همهی وجود ما به تو وابسته است.
بزمِ بقا را می و ساقی تویی
جز تو همه فانی و باقی تویی
هوش مصنوعی: در محفل همیشهگی و پایدار، تنها تو هویت واقعی و ابدی هستی، و دیگران همگی زودگذر و فانی هستند.
ای دو جهان محو تماشای تو
جز تو کسی نیست شناسای تو
هوش مصنوعی: ای تمام جهان در جستجوی تو، جز خودت کسی نمیتواند تو را بشناسد.
کیست که قایل به ثنای تونیست
کیست که مایل به لقای تو نیست
هوش مصنوعی: چه کسی است که به ستایش تو اعتقادی ندارد؟ و چه کسی است که خواهان دیدار تو نیست؟
ما همه مشغول ثنای توایم
واله و مشتاقِ لقای توایم
هوش مصنوعی: ما همه در ستایش تو هستیم و مشتاق ملاقات تو میباشیم.
روزنِ جان بر دلِ ما باز کن
دیدهٔ ما را صدفِ راز کن
هوش مصنوعی: دریچهای به روح ما بگشا و رازهای دل ما را به ما نمایان کن.
شاه ولی سید اهل یقین
قطب جهان نعمت حق، نور دین
هوش مصنوعی: پادشاهی که ولی و سید اهل ایمان است، مرکز و محور نعمت خداوند و روشنایی دین به شمار میرود.
خسرو معمورهٔ صدق و صفا
تاجور کشور فقر و فنا
هوش مصنوعی: خسرو، پادشاهی که همیشه پر از صداقت و پاکی است، در سرزمین فقر و نابودی، تجربه و دانش خود را به نمایش میگذارد.
بود به اصحاب فنا در سلوک
قطع نظر کرده ز میر و ملوک
هوش مصنوعی: در راه سلوک و سیر و سلوک، کسانی که به فنا رسیدهاند، از دنیا و دنیاپرستی بیاعتنا هستند و به مقامهای دنیوی و سلطنتها توجهی ندارند.
روزیِ او هرچه رسیدی ز غیب
شبهه نکردی که بود شبهه عیب
هوش مصنوعی: هر چیزی که روزی او به آن رسید، از آنجا که از آسمان و غیب به او رسیده، نباید شک و تردیدی به دل راه بدهد؛ چون داشتن شک و تردید، نقص و عیب محسوب میشود.
چون صفت شاه به آثار خاص
گشت عیان نزدِ عوام و خواص
هوش مصنوعی: وقتی ویژگیهای پادشاه به طور مشخصی در ظاهر و عملش نمایان شد، برای همگان، چه مردم عادی و چه نخبگان، آشکار شد.
میر تمر خسروِ صاحب قران
در طلب شاه شد از امتحان
هوش مصنوعی: میر، سردار و فرماندهاش، برای یافتن شاه از میان آزمایشی که از دیگران میگذارند، به جستجو پرداخت.
گفت به خادم که ز وجه حرام
مائدهای ساز ز نوعِ طعام
هوش مصنوعی: به خدمتکار گفت که با پول حرام غذایی درست نکن.
خادم مطبخ به چراگه دوید
بَرّهٔ مستی ز ضعیفی کشید
هوش مصنوعی: خادم آشپزخانه به چراگاه رفت و برهای را که به خاطر ناتوانی نمیتوانست حرکت کند، کشید.
در طلب شاه ز ایوان قدر
رفت اشارت به امیران صدر
هوش مصنوعی: به دنبال پادشاه، افرادی از جایگاه و مقام خود خارج شدند و به بزرگان و فرماندهان اشاره کردند.
شه به در قصرِ همایون رسید
غلغله بر گنبدِ گردون رسید
هوش مصنوعی: پادشاه به قصر مجلل خود رسید و هیاهو و شگفتی در آسمان به وجود آمد.
چون به ملاقات سرافراز گشت
بر طرف مسند خود بازگشت
هوش مصنوعی: زمانی که او به ملاقات فردی بزرگ و با افتخار رفت، در کنار جایگاه خود دوباره به مکان قبلیاش بازگشت.
میر تمر گشت بدان مرد حق
از سرِ اخلاص و صفا هم طبق
هوش مصنوعی: آن مرد حق، با صداقت و پاکی نیت، به مقام و جایگاه بالایی دست یافت.
هر دو به غیبت متوجه شدند
آکل آن بَرّهٔ فربه شدند
هوش مصنوعی: آنها متوجه شدند که در غیبت یکدیگر، به تناسب حالتی که دارند، به خوبی و لذت از چیزی که وجود دارد، پرداختهاند.
گفت امیرش بنما این طعام
رزق حلال است به ما یا حرام
هوش مصنوعی: امیر گفت که آیا این غذا رزق حلال است برای ما یا حرام؟
گفت از این قسم که کردی سؤال
بر تو حرام آمد و بر ما حلال
هوش مصنوعی: از تو پرسیدن در این مورد جایز نیست، ولی برای ما مجاز است.
بود درین قصه که از گَردِ راه
شد ز ستم پیرزنی داد خواه
هوش مصنوعی: در این داستان، در اثر مشکلات و نادانی که پیش آمده، زن سالخوری به دنبال حق و عدالتش برخواسته است.
گفت مرا از برههایِ سره
نیت سید شده بود این بره
هوش مصنوعی: او به من گفت که من از برههای خوب و با ارزش بودم و به خاطر این به من اهمیت داده میشود.
بر درِ دروازه یکی در رسید
بَرّه ز دوشم به تطاول کشید
هوش مصنوعی: در ورودی دروازه، دمی از آنجا یک برهای به دوش من افتاد و به سختی کشید.
میر تمر چونکه شنید این کلام
بر سر پا خاست به صدق تمام
هوش مصنوعی: وقتی میرصالح این سخن را شنید، با تمام وجود برپا شد و به آن توجه کرد.
پای ز سر کرد و قدم پیش ماند
در قدمِ شاه سرِ خویش ماند
هوش مصنوعی: پا از سر برداشت و قدمی جلوتر نهاد، اما در برابر قدم شاه، سر خود را پایین نگه داشت.
گوش مکن در حقِ پاکان غرض
جوهرِ خالص بشناس از عرض
هوش مصنوعی: به حرفها و قضاوتهای دیگران در مورد انسانهای پاکدامن توجه نکن. اصل و ذات افراد را از سطح و ظواهرشان بشناس.
گر دو جهان غرقه شود در وبال
روزی عارف نبود جز حلال
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان هم در گرفتاری و مشکلات روزگار غرق شود، عارف فقط به حلال و چیزهای پاک توجه دارد و جز آن چیزی را نمیپسندد.
کارکنانی که درین پردهاند
روزی ما در خورِ ما کردهاند
هوش مصنوعی: افرادی که در این پشت صحنه مشغول به کار هستند، روزی ما را تامین کردهاند.
هاشمی از خلق بگردان عنان
رخش قناعت ز فلک بگذران
هوش مصنوعی: هاشمی، به مردم پشت کن و افسار اسب قناعت را از آسمان بگذران.
هاشمی از مزرعِ جان توشه گیر
درچله خم شو چو کمان گوشه گیر
هوش مصنوعی: از دشت جان خود بهرهبرداری کن و در میانسالی همچون کمانی که در گوشهای قرار دارد، آرام بگیر.
مردِ رهی از کجی اندیشه کن
راستی وراست روی پیشه کن
هوش مصنوعی: مردی که در مسیر خود است، به فکر اندیشههای نادرست نباش و راه درست و راست را در پیش بگیر.
در طیِ این ورطه قدم تیز کن
وز خطربادیه پرهیز کن
هوش مصنوعی: در این مسیر، با دقت و سرعت حرکت کن و از خطرات و مشکلات این راه دوری کن.
پای برون نه ز مضیق جهات
روی بگردان ز همه کاینات
هوش مصنوعی: قدم از تنگنای مکانها فراتر بگذار و به همه چیزهای جهان پشت کن.
هر که کند رویِ طلب سویِ او
قبلهٔ ذرات شود رویِ او
هوش مصنوعی: هر کسی که با نیت طلب و خواسته به سوی او توجه کند، تمام موجودات و ذرات زمین و آسمان به سوی او راه مییابند.
عشق که بازارِ بتان جای اوست
سلسله بر سلسله سودایِ اوست
هوش مصنوعی: عشق جایی است که حضور معشوقان و زیباییها در آن به وضوح حس میشود و در دل هر انسان، آن عشق به صورت زنجیرهای درونش میچرخد و او را به خود مشغول میکند.
گرمی عشاق خرابست عشق
آتش دلهایِ کباب است عشق
هوش مصنوعی: عشق در دل عاشقان به شدت وجود دارد و این عشق مانند آتشی است که دلها را میسوزاند.
عشق نه وسواس بود نی مرض
عشق نه جوهر بود و نی عرض
هوش مصنوعی: عشق نه به وسواس شبیه است و نه به بیماری. این احساس نه ذاتاً وجود دارد و نه به صورت ظاهری.
گفت به مجنون صنمی در دمشق
کای شده مستغرق دریای عشق
هوش مصنوعی: یک نفر به مجنون گفت: ای مجنون، در دمشق چه شده که غرق در دریای عشق هستی؟
عشق چه و مرتبهٔ عشق چیست
عاشق و معشوقه در این پرده کیست
هوش مصنوعی: عشق چیست و مقام عشق چه میباشد؟ عاشق و معشوق در این دنیا چه کسانی هستند؟
عاشق یکرنگ حقیقت شناس
گفت که ای محو امید و هراس
هوش مصنوعی: عاشق راستین و کسی که حقیقت را میشناسد، به تو گفت که در میان امید و نگرانی غرق شدهای.
نیست درین پرده بجز عشق کس
اول و آخر همه عشق است و بس
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچکس جز عشق وجود ندارد؛ همه چیز از ابتدا تا انتها تنها عشق است و بس.
عاشق و معشوق ز یک مصدرند
شاهد عینیت یکدیگرند
هوش مصنوعی: عاشق و معشوق از یک منبع شکل گرفتهاند و وجود واقعی یکدیگر را نشان میدهند.
عشق مجازی به حقیقت قوی است
جذبهٔ صورت کشش معنوی است
هوش مصنوعی: عشق ظاهری میتواند به شدت تأثیرگذار باشد و جذابیت ظواهر، انسان را به سمت معنای عمیقتری میکشاند.
گوش کن این بیت که آزادهای
گفته به سودای عرب زادهای
هوش مصنوعی: به دقت گوش کن؛ این جمله را فردی آزاده بیان کرده است که به خاطر عشق و آرزوهایش، از فرهنگ و نژاد عرب تأثیر گرفته.
آهٍ مِنَ الْعِشْقِ وَ حالاتِهِ
أَحْرَقَ قَلْبِی بِحَرارَاتِهِ
هوش مصنوعی: ای کاش عشق و حال و هوایش نبود که آتش عشق، قلبم را با حرارتش سوزانده است.
آتش عشق از منِ دیوانه پرس
کوکبهٔ شمع ز پروانه پرس
هوش مصنوعی: آتش عشق را از منِ بیخبر بپرس و برای دانستن حال شمع، از پروانه سؤال کن.
عشق کجا راحت آسودگی
عشق کجا دامن آلودگی
هوش مصنوعی: عشق هیچگاه آرامش و راحتی ندارد، بلکه با خود دغدغه و مشکلاتی به همراه میآورد.
عشق به هر سینه که کاوش کند
خونِ دل از دیده تراوش کند
هوش مصنوعی: عشق هر قلبی را که بررسی کند، اشکهای درد از چشمانش جاری میشود.
گر تو در این سلسله آسودهای
عاشق آسایش خود بودهای
هوش مصنوعی: اگر تو در این گروه احساس راحتی میکنی، باید بدانی که در واقع عاشق راحتی خودت بودهای.
عشق همه سوز و گداز است و بس
نیستی و عجز و نیاز است و بس
هوش مصنوعی: عشق فقط درد و رنج نیست، بلکه همچنین بر ناتوانی و وابستگی اشاره دارد.
گرم روِ عشق در آتش خوش است
نقد روان صافی و بی غش خوش است
هوش مصنوعی: در دل عشق، گرما و شور خاصی وجود دارد که مانند آتش، خوشایند است. همچنین، داشتن روحی شفاف و بدون نیرنگ نیز بسیار زیباست.
آتش عشق از تو گدازد ترا
صافتر از آینه سازد ترا
هوش مصنوعی: آتش عشق تو، تمام زواید و نواقص تو را میسوزاند و تو را خالصتر از آینه میکند.
عشق کزو مزرع جان روشن است
یک شررش آتش صد خرمن است
هوش مصنوعی: عشق، که سرچشمه روشنی جان انسان است، یک جرقهاش میتواند آتش یکصد کشتزار را شعلهور کند.
ما که در این آتش سوزندهایم
کشتهٔ عشقیم و بدو زندهایم
هوش مصنوعی: ما در آتش عشق ماندهایم و با وجود این که در این آتش میسوزیم، به همین عشق زنده هستیم.
آب خضر گرچه ز جان خوشتر است
چاشنی عشق از آن خوشتر است
هوش مصنوعی: آب خضر، که نماد زندگی جاویدان و سعادت است، هرچند از جان انسان هم دلپذیرتر است، اما طعم عشق از آن هم لذتبخشتر و شیرینتر میباشد.
لوح دل از اشک ندامت بشوی
دست ملامت ز سلامت بشوی
هوش مصنوعی: دل خود را از اشک های پشیمانی پاک کن و دست سرزنش را از سلامتی جدا کن.
اهل ملامت که سلامت روند
راهِ سلامت به ملامت روند
هوش مصنوعی: افرادی که همیشه دیگران را سرزنش میکنند، نمیتوانند با آرامش و سلامت زندگی کنند. کسانی که به دنبال راهی درست و مناسب هستند، ممکن است ناگزیر از انتقاد و ملامت شوند.
عشق و شکایت ز ملامت که چه
عاشقی و زهد و سلامت که چه
هوش مصنوعی: عشق و محبت و همچنین شکایت از سرزنشهای دیگران، چه معنی دارد وقتی که خود عاشق هستی؟ و زندگی پرهیزگارانه و سلامت جسم و روح نیز چه اهمیتی دارد وقتی که عشق وجود دارد؟
هرکه بود مردِ ره عشق پاک
عاشق ترسابچه باشد چه باک
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر عشق واقعی قرار دارد، برایش مهم نیست که چه کسی یا چه چیزی در این راه وجود دارد. عشق او را به جلو میبرد و موانع را کمرنگ میکند.