گنجور

بخش ۱۵۷ - نور بخش قهستانی قُدِّس سِرّه

اسم شریف آن جناب سید محمد و ملقب به نوربخش است. نسبش به هفده واسطه به حضرت امام همام حضرت امام موسی الکاظمؑمی‌رسد. مولد جدش لحسا ومولد والدش قطیف بود. پدرش به عزم زیارت مشهد مقدس رضوی به خراسان توجه نموده در قائن متاهل شد و سید محمد در سنهٔ خمس و تسعین و سبع مائه متولد شد و بعد از تکمیل کمالات معقول و منقول دست ارادت به خواجه اسحق ختلانی داد و پا بر مسند خلافت خواجه نهاد. آخر خواجه با وی بیعت کرد و مریدان بیعت کردند به غیر سید عبداللّه مشهدی که حاضر نبود و بعد هم قبول ننمود و خواجه در حق او فرمود که مرتد شده است. غرض، سید خروج نموده و به دست میرزا شاهرخ گرفتار شد. خواجه و برادرش شربت شهادت نوشیدند و سید بعد از فوت شاهرخ در ری در سنهٔ تسع و ستین و ثمان مائه وفات یافت. جناب شاه قاسم فیض بخش خلف الصدق و خلیفهٔ آن جناب بود و جناب شیخ محمد لاهیجی صاحب شرح گلشن و متخلص به اسیری هم خلیفهٔ جناب سید است.تألیفات و تصنیفات عالیه دارند، مِنْجمله شجره در ذکر مشایخ. چون اشعار آن جناب حاضر نبود تیمّنا و تبرکاً به چند بیت اکتفا نمود:

شستیم نقشِ غیر، ز الواح کاینات
دیدیم عالمی که صفاتست عینِ ذات
لاهوت‌صرف ووحدت‌محض است و ذات بحت
محو است در حریم هویت تعینات
قدوسیان عالمِ علوی برند رشک
بر حال آدمی که شود مظهر صفات
آن کس که متصف به صفات کمال شد
حقا که اوست علت غایی کاینات

٭٭٭

اگر مطلق شوی مطلق ببینی
مقید جز مقید بین نباشد

رباعی

تا مرد ز خود فانی مطلق نشود
اثبات ز نفس او محقق نشود
توحید حلول نیست تا بودنِ تست
ورنه به گزاف آدمی حق نشود
بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه: وهُوَ نظام الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن موید القمی، اصلش از تفرش قم و موطنش گنجه بوده. لهذا به شیخ نظامی گنجوی شهرت نموده. سلسلهٔ ارادت وی به جناب شیخ اخی فرج زنجانی که از مشاهیر مشایخ است می‌رسد، و از آغاز شباب معاشرت و مجالست اعاظم و سلاطین را قبول نفرمود و در زاویهٔ خود منزوی بود و خواقین هوشیار و سلاطین روزگار به خدمتش مشرف و از صحبتش مستفیض می‌شدند و هر یک از مثنویات خود را به استدعای یکی از ایشان گفته. گویند قزل ارسلان امتحاناً لباطنه به خانقاه وی رفته، شیخ مقصد وی را دریافته تجمل باطنی وحشمت معنوی خود را به وی نمود. چنانکه سلطان خدم و حشم او را بیش از خود دیده و از جلال آن جناب ترسیده، به ادب هرچه تمام‌تر به محفل رفته به اشارت او نشسته، بعد از اندک ساعتی دید که آنچه دید. مانند عالم همگی نمودی می‌بود و بجزا او احدی در میانه نبود. شیخ بر سجاده به تلاوت مشغول و خود بر روی خاک مسکن دارد. از این کرامت از اهل ارادت شد. غرض، اگرچه به سبب معارف و حقایق شاعری، پایه‌ای دون به جهت اوست، اما در این فن مرتبهٔ اعلی دارد. وفاتش در سنهٔ ۵۹۶. این اشعار از آن جناب است:بخش ۱۵۸ - ناصر بخارایی علیه الرحمه: درویشی است صاحب حال و سالکی حمیده خصال. با شاه شجاع آل مظفر معاصر بوده و به زیارت مکّهٔ معظمه مشرف شده. به ایران مراجعت نمود. گویند چون به بغداد رفت سلمان ساوجی با اصحاب بر کناردجله نشسته و تماشای طغیان آب دجله می‌نمود. درویش به مجمع ایشان خرامید و پس از مکالمه بر سلمان معلوم شد که درویش مردی ذی فنون و صاحب طبع موزون است. امتحاناً این مصراع را گفته و خواهش دیگر نمود:

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسم شریف آن جناب سید محمد و ملقب به نوربخش است. نسبش به هفده واسطه به حضرت امام همام حضرت امام موسی الکاظمؑمی‌رسد. مولد جدش لحسا ومولد والدش قطیف بود. پدرش به عزم زیارت مشهد مقدس رضوی به خراسان توجه نموده در قائن متاهل شد و سید محمد در سنهٔ خمس و تسعین و سبع مائه متولد شد و بعد از تکمیل کمالات معقول و منقول دست ارادت به خواجه اسحق ختلانی داد و پا بر مسند خلافت خواجه نهاد. آخر خواجه با وی بیعت کرد و مریدان بیعت کردند به غیر سید عبداللّه مشهدی که حاضر نبود و بعد هم قبول ننمود و خواجه در حق او فرمود که مرتد شده است. غرض، سید خروج نموده و به دست میرزا شاهرخ گرفتار شد. خواجه و برادرش شربت شهادت نوشیدند و سید بعد از فوت شاهرخ در ری در سنهٔ تسع و ستین و ثمان مائه وفات یافت. جناب شاه قاسم فیض بخش خلف الصدق و خلیفهٔ آن جناب بود و جناب شیخ محمد لاهیجی صاحب شرح گلشن و متخلص به اسیری هم خلیفهٔ جناب سید است.تألیفات و تصنیفات عالیه دارند، مِنْجمله شجره در ذکر مشایخ. چون اشعار آن جناب حاضر نبود تیمّنا و تبرکاً به چند بیت اکتفا نمود:
هوش مصنوعی: سید محمد، که به نوربخش معروف است، نسبش به حضرت امام موسی الکاظم می‌رسد و این نسب از هفده واسطه به او می‌رسد. جد او در لحسا و پدرش در قطیف به دنیا آمده‌اند. پدرش به قصد زیارت مشهد مقدس به خراسان آمد و در قائن ازدواج کرد. سید محمد در سال 1297 هجری شمسی متولد شد و پس از کامل کردن علوم و دانش‌های مختلف، به خدمت خواجه اسحق ختلانی درآمد و جایگاه خلافت خواجه را بر عهده گرفت. خواجه نیز با او بیعت کرد و سایر مریدان نیز بیعت کردند، به جز سید عبداللّه مشهدی که در آن زمان حاضر نبود و بعدها نیز بیعت نکرد که خواجه در مورد او گفت که مرتد شده است. در نهایت، سید محمد از گروهی خارج شد و به دست میرزا شاهرخ گرفتار آمد. خواجه و برادرش به شهادت رسیدند و سید محمد پس از فوت شاهرخ در سال 1389 هجری قمری در ری درگذشت. شاه قاسم فیض بخش و شیخ محمد لاهیجی از خلفای او بودند که هر کدام تألیفات ارزشمندی نیز دارند. اشعار سید محمد موجود نیست و به همین دلیل به چند بیت از نوشته‌هایش اشاره شده است.
شستیم نقشِ غیر، ز الواح کاینات
دیدیم عالمی که صفاتست عینِ ذات
هوش مصنوعی: ما تمام تصورات غیر از حقیقت را از بستر هستی پاک کردیم و دنیایی را مشاهده کردیم که ویژگی‌ها و صفات، همان ماهیت اصلی آن هستند.
لاهوت‌صرف ووحدت‌محض است و ذات بحت
محو است در حریم هویت تعینات
هوش مصنوعی: وجود صرف از لاهوت و وحدت، ذاتی خالص است که در حریم هویت تعین‌ها محو شده است.
قدوسیان عالمِ علوی برند رشک
بر حال آدمی که شود مظهر صفات
هوش مصنوعی: فرشتگان آسمانی به حال انسانی که جلوه‌گاه صفات الهی می‌شود، حسد می‌برند.
آن کس که متصف به صفات کمال شد
حقا که اوست علت غایی کاینات
هوش مصنوعی: آن کسی که به ویژگی‌های کامل و نیکو آراسته شده، واقعاً همان علت نهایی و هدف کل کائنات است.
اگر مطلق شوی مطلق ببینی
مقید جز مقید بین نباشد
هوش مصنوعی: اگر به مقام مطلقی دست یابی، همه چیز را به صورت کامل و بی‌قید و شرط خواهی دید و تنها محدودیت‌ها و قیدها را نخواهی یافت.
رباعی
هوش مصنوعی: این متن به شعرهای چهار خطی اشاره دارد که در آن‌ها معمولاً احساسات یا موضوعات عمیق با زبانی زیبا و مختصر بیان می‌شوند. این نوع شعر دارای وزن و قافیه خاصی است و معمولا شاعر در آن به انتقال پیام یا احساسات خود به روشی برجسته می‌پردازد. رباعی می‌تواند موضوعات مختلفی از جمله عشق، زندگی، طبیعت و تفکر فلسفی را در بر بگیرد.
تا مرد ز خود فانی مطلق نشود
اثبات ز نفس او محقق نشود
هوش مصنوعی: تا وقتی که انسان از خودخواهی و عشق به خویشتن دور نشود و کاملاً به فانی بودن خود پی نبرد، نمی‌تواند حقیقت وجود خود را به درستی درک کند.
توحید حلول نیست تا بودنِ تست
ورنه به گزاف آدمی حق نشود
هوش مصنوعی: یعنی توحید به معنای یکی بودن خداوند و تجسم پیدا نکردن او در موجودات نیست. اگر چنین باشد، پس وجود انسان نمی‌تواند حقی بر خدا داشته باشد.