گنجور

بخش ۱۵۵ - نظامی دهلوی قُدِّسَ سِرّه

وهُوَ شیخ نظام الدین محمدبن احمدبن علی. آن جناب را شاه نظام اولیا نیز گویند. مرید شیخ فرید الدین شکر گنج است. شیخ نجم الدین حسن دهلوی و شیخ نصیرالدین مشهور به چراغ دهلی و امیرخسرو دهلوی از مریدان در خدمت جناب شاه نظام اخلاص و ارادت تمام داشته‌اند. در نفحات آمده که شخصی قباله]ای[مفقود نموده، به خدمت شاه نظام آمد عجز و زاری کرد. شاه وجهی به او داد. گفت این وجه را ببر و شیرینی بخر و به فقیران ده و از باطن شیخ ما همت بخواه. آن شخص چنین کرده، بعد از صرف حلوا چون نیک درنگریست همان کاغذ مفقود کاغذی بود که حلوا در آن پیچیده بود. عمر آن جناب هفتاد و پنج سال در سنهٔ ۷۲۵ فوت شد. مضجعش مقبرهٔ شکرگنج است. از اشعار آن جناب است:

از تو نتواند بریدن کس به آسانی مرا
گر نمی‌داند کسم آخر تو می دانی مرا
رو نگردانم ز جورت تا سرم بر تن بود
گر به سرگرد جهان چون گوی گردانی مرا
گر برنجانی نرنجم زانکه، رنجت راحت است
جانی و آرام جان هر چند رنجانی مرا

این رباعی را به جهت امیرخسرو دهلوی مرید خود فرموده:

از ملک سخنوری شهی خسرو راست
خسرو که به شاعری نظیرش کم خاست
این خسروِ ماست ناصرِ خسرو نیست
زیرا که خدای ناصرِ خسرو ماست
بخش ۱۵۴ - نجم الدین رازی قُدِّسَ سِرُّه: آن جناب به شیخ نجم الدین دایه مشهور است و مسقط الرأسش طهران و مرید شیخ نجم الدین کبری است و شیخ نجم الدین کبری تربیت وی را به جناب شیخ مجدالدین بغدادی حوالت فرمود. در فتنهٔ چنگیزخانی از خوارزم به روم رفته و در آن اوقات شداید و مکاید بسیار از روزگار دیده. چنانچه خود کیفیت آن را در اوایل کتاب مرصاد العباد که از تألیفات اوست، مشروحاً مسطور فرموده. صاحب نفحات نوشته که شیخ با مولانا صدرالدین قونیوی و مولوی معنوی در روم ملاقات فرموده و هنگام نماز مقتدا شد. در هر دو رکعت سورهٔ قُلْیا ایّها الکافِرُون خواند. چون از نماز فارغ شدند مولوی به شیخ صدرالدین بر وجه طیبت گفت که یک بار برای شما خواند و یک بار برای ما. مرصاد العباد و بحر الحقایق نیز از تصنیفات اوست. مرصاد العبادش حاضر است و نسخهٔ جامعهٔ مفیده‌ای است. وفاتش در سنهٔ اربع و خمسین و ستمائه در بغداد، و قبری که در خارج مقبرهٔ شیخ سری سقطی و جنید بغدادی است از اوست. از اشعار آن جناب است:بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه: وهُوَ نظام الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن موید القمی، اصلش از تفرش قم و موطنش گنجه بوده. لهذا به شیخ نظامی گنجوی شهرت نموده. سلسلهٔ ارادت وی به جناب شیخ اخی فرج زنجانی که از مشاهیر مشایخ است می‌رسد، و از آغاز شباب معاشرت و مجالست اعاظم و سلاطین را قبول نفرمود و در زاویهٔ خود منزوی بود و خواقین هوشیار و سلاطین روزگار به خدمتش مشرف و از صحبتش مستفیض می‌شدند و هر یک از مثنویات خود را به استدعای یکی از ایشان گفته. گویند قزل ارسلان امتحاناً لباطنه به خانقاه وی رفته، شیخ مقصد وی را دریافته تجمل باطنی وحشمت معنوی خود را به وی نمود. چنانکه سلطان خدم و حشم او را بیش از خود دیده و از جلال آن جناب ترسیده، به ادب هرچه تمام‌تر به محفل رفته به اشارت او نشسته، بعد از اندک ساعتی دید که آنچه دید. مانند عالم همگی نمودی می‌بود و بجزا او احدی در میانه نبود. شیخ بر سجاده به تلاوت مشغول و خود بر روی خاک مسکن دارد. از این کرامت از اهل ارادت شد. غرض، اگرچه به سبب معارف و حقایق شاعری، پایه‌ای دون به جهت اوست، اما در این فن مرتبهٔ اعلی دارد. وفاتش در سنهٔ ۵۹۶. این اشعار از آن جناب است:

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وهُوَ شیخ نظام الدین محمدبن احمدبن علی. آن جناب را شاه نظام اولیا نیز گویند. مرید شیخ فرید الدین شکر گنج است. شیخ نجم الدین حسن دهلوی و شیخ نصیرالدین مشهور به چراغ دهلی و امیرخسرو دهلوی از مریدان در خدمت جناب شاه نظام اخلاص و ارادت تمام داشته‌اند. در نفحات آمده که شخصی قباله]ای[مفقود نموده، به خدمت شاه نظام آمد عجز و زاری کرد. شاه وجهی به او داد. گفت این وجه را ببر و شیرینی بخر و به فقیران ده و از باطن شیخ ما همت بخواه. آن شخص چنین کرده، بعد از صرف حلوا چون نیک درنگریست همان کاغذ مفقود کاغذی بود که حلوا در آن پیچیده بود. عمر آن جناب هفتاد و پنج سال در سنهٔ ۷۲۵ فوت شد. مضجعش مقبرهٔ شکرگنج است. از اشعار آن جناب است:
هوش مصنوعی: او شیخ نظام‌الدین محمد بن احمد بن علی است که به شاه نظام اولیا معروف است. وی مرید شیخ فرید الدین شکرگنج بوده و افراد مشهور دیگری مانند شیخ نجم‌الدین حسن دهلوی، شیخ نصیرالدین چراغ دهلی و امیر خسرو دهلوی نیز از مریدان وی بوده‌اند و نهایت ارادت و اخلاص را به او نشان داده‌اند. در کتاب نفحات روایت شده که فردی قباله‌ای را گم کرده و به خدمت شاه نظام آمده و از او طلب یاری کرده است. شاه به او پولی داده و گفته که با آن شیرینی بخرد و به فقیران بدهد و از باطن او کمک بخواهد. آن شخص طبق دستور شاه عمل کرده و بعد از صرف حلوا متوجه شده که همان کاغذ مفقود، کاغذی است که حلوا در آن پیچیده شده بود. عمر او ۷۵ سال بود و در سال ۷۲۵ فوت کرده است. مقبره‌اش در شکرگنج قرار دارد. اشعاری نیز از او موجود است.
از تو نتواند بریدن کس به آسانی مرا
گر نمی‌داند کسم آخر تو می دانی مرا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند به سادگی از من جدا شود، چون تو می‌دانی که من چه کسی هستم.
رو نگردانم ز جورت تا سرم بر تن بود
گر به سرگرد جهان چون گوی گردانی مرا
هوش مصنوعی: هرگز از محبت و زیبایی تو روی بر نمی‌گردانم، تا زمانی که جانم در بدنم هست. حتی اگر سرنوشتم مرا به گردشی در دنیا بکشاند، باز هم به عشق تو وفادار می‌مانم.
گر برنجانی نرنجم زانکه، رنجت راحت است
جانی و آرام جان هر چند رنجانی مرا
هوش مصنوعی: اگر آزرده‌ام کنی، نگران نیستم چون رنج تو برای من راحتی است و آرامش جان من هرچند که تو مرا بیازاری.
این رباعی را به جهت امیرخسرو دهلوی مرید خود فرموده:
هوش مصنوعی: این شعر به خاطر امیرخسرو دهلوی، که از دوستان و مریدان شاعر است، سروده شده است.
از ملک سخنوری شهی خسرو راست
خسرو که به شاعری نظیرش کم خاست
هوش مصنوعی: خسرو، پادشاهی از سرزمین سخن و ادب است که در زمینه شاعری مانند او کمتر پیدا می‌شود.
این خسروِ ماست ناصرِ خسرو نیست
زیرا که خدای ناصرِ خسرو ماست
هوش مصنوعی: این خسرو از نوعی دیگر است و به معنای خاصی اشاره دارد. چون در حقیقت، خدای ما همان ناصر این خسرو است.