گنجور

بخش ۱۵۴ - نجم الدین رازی قُدِّسَ سِرُّه

آن جناب به شیخ نجم الدین دایه مشهور است و مسقط الرأسش طهران و مرید شیخ نجم الدین کبری است و شیخ نجم الدین کبری تربیت وی را به جناب شیخ مجدالدین بغدادی حوالت فرمود. در فتنهٔ چنگیزخانی از خوارزم به روم رفته و در آن اوقات شداید و مکاید بسیار از روزگار دیده. چنانچه خود کیفیت آن را در اوایل کتاب مرصاد العباد که از تألیفات اوست، مشروحاً مسطور فرموده. صاحب نفحات نوشته که شیخ با مولانا صدرالدین قونیوی و مولوی معنوی در روم ملاقات فرموده و هنگام نماز مقتدا شد. در هر دو رکعت سورهٔ قُلْیا ایّها الکافِرُون خواند. چون از نماز فارغ شدند مولوی به شیخ صدرالدین بر وجه طیبت گفت که یک بار برای شما خواند و یک بار برای ما. مرصاد العباد و بحر الحقایق نیز از تصنیفات اوست. مرصاد العبادش حاضر است و نسخهٔ جامعهٔ مفیده‌ای است. وفاتش در سنهٔ اربع و خمسین و ستمائه در بغداد، و قبری که در خارج مقبرهٔ شیخ سری سقطی و جنید بغدادی است از اوست. از اشعار آن جناب است:

رباعیات
در عشق توام جهان سرایی تنگ است
همچون چشمت دلم فضایی تنگ است
ای در دل من ساخته منزلگهِ خویش
معذور همی دار که جایی تنگ است

٭٭٭

عشقت که دوای جان این درویش است
ز اندازهٔ هر هواپرستی بیش است
سرّی است که در ازل مرا در سر بود
کاری است که تا ابد مرا در پیش است

٭٭٭

هر سبزه که در کنار جویی رسته است
گویی ز خط بنفشه مویی رسته است
تا بر سر لاله پا به خواری ننهی
کان لاله ز خاک لاله رویی رسته است

٭٭٭

شمع ارچه چو من داغ جدایی دارد
با گریه و سوز آشنایی دارد
سررشتهٔ شمع به که سررشتهٔ من
کان رشته سری به روشنایی دارد

٭٭٭

ای دل تو اگر مست نه‌ای هشیاری
زان پیش که بگذرد جهان بگذاری
کم خسب به وقت صبح کاندر پی تست
خوابی که قیامتش بود بیداری
بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ: وهُوَ غوث الواصلین و فخر العاشقین، شاه نورالدین نعمت اللّه بن عبداللّه بن محمدبن عبداللبه بن موسی بن یحیی بن هاشم بن موسی بن جعفر بن صالح بن محمد بن جعفر بن حسن بن محمد بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن ابی عبداللّه بن محمدالباقر بن علی بن الحسین بن علی علیه السلام. آباء و اجداد آن جناب از شهر حلب به کنج و مکران آمده و وی در سنهٔ ۷۳۱ در قصبهٔ کهسان مِنْاعمال هرات متولد شده. علوم ظاهری از رکن الدین شیرازی و شمس الدین مکی و سید جلال الدین خوارزمی و قاضی عضدالدین فراگرفته. در بیست و چهار سالگی در مکّهٔ معظمه به خدمت قطب الاقطاب، شیخ عبداللّه یافعی که صاحب کتاب روضة الریاحین و دُرّ النظیم و نشر المحاسن و ارشاد و تاریخ است رسیده و ارادت گزید. قطب الدین رازی را نیز در مکه دریافت و سلطان حسین اخلاطی مصری را دیده، از او درگذشت و در سراب تبریز سید قاسم ملقب به قاسم الانوار را در صِغَرِ سن به خدمت سید آوردند و نظر لطف از وی دیده، مدت‌ها درخراسان و هرات به سر بردند و پس به کوهبنان کرمان آمدند و سیدزادهٔ بزرگوار سید برهان الدین خلیل اللّه فرزند آن جناب در آن ولایت متولد شدند. چندی هم به تفت یزد توقف فرمودند و مولانا شرف الدین علی یزدی و خواجه صائن الدین علی ترکهٔ اصفهانی به خدمت سید رسیدند و به اشارهٔ او مسافرت مصر و شام گزیدند.بخش ۱۵۵ - نظامی دهلوی قُدِّسَ سِرّه: وهُوَ شیخ نظام الدین محمدبن احمدبن علی. آن جناب را شاه نظام اولیا نیز گویند. مرید شیخ فرید الدین شکر گنج است. شیخ نجم الدین حسن دهلوی و شیخ نصیرالدین مشهور به چراغ دهلی و امیرخسرو دهلوی از مریدان در خدمت جناب شاه نظام اخلاص و ارادت تمام داشته‌اند. در نفحات آمده که شخصی قباله]ای[مفقود نموده، به خدمت شاه نظام آمد عجز و زاری کرد. شاه وجهی به او داد. گفت این وجه را ببر و شیرینی بخر و به فقیران ده و از باطن شیخ ما همت بخواه. آن شخص چنین کرده، بعد از صرف حلوا چون نیک درنگریست همان کاغذ مفقود کاغذی بود که حلوا در آن پیچیده بود. عمر آن جناب هفتاد و پنج سال در سنهٔ ۷۲۵ فوت شد. مضجعش مقبرهٔ شکرگنج است. از اشعار آن جناب است:

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن جناب به شیخ نجم الدین دایه مشهور است و مسقط الرأسش طهران و مرید شیخ نجم الدین کبری است و شیخ نجم الدین کبری تربیت وی را به جناب شیخ مجدالدین بغدادی حوالت فرمود. در فتنهٔ چنگیزخانی از خوارزم به روم رفته و در آن اوقات شداید و مکاید بسیار از روزگار دیده. چنانچه خود کیفیت آن را در اوایل کتاب مرصاد العباد که از تألیفات اوست، مشروحاً مسطور فرموده. صاحب نفحات نوشته که شیخ با مولانا صدرالدین قونیوی و مولوی معنوی در روم ملاقات فرموده و هنگام نماز مقتدا شد. در هر دو رکعت سورهٔ قُلْیا ایّها الکافِرُون خواند. چون از نماز فارغ شدند مولوی به شیخ صدرالدین بر وجه طیبت گفت که یک بار برای شما خواند و یک بار برای ما. مرصاد العباد و بحر الحقایق نیز از تصنیفات اوست. مرصاد العبادش حاضر است و نسخهٔ جامعهٔ مفیده‌ای است. وفاتش در سنهٔ اربع و خمسین و ستمائه در بغداد، و قبری که در خارج مقبرهٔ شیخ سری سقطی و جنید بغدادی است از اوست. از اشعار آن جناب است:
هوش مصنوعی: این شخصیت به نام شیخ نجم‌الدین دایه معروف است و زادگاه او تهران است. او نیز پیرو شیخ نجم‌الدین کبری بوده و تربیت او به شیخ مجدالدین بغدادی سپرده شده است. در زمان حمله چنگیزخان، از خوارزم به روم گریخت و در دوران سختی‌ها و مشکلات فراوانی قرار گرفت که خود او جزئیات آن را در ابتدای کتاب «مرصاد العباد» که از آثارش است، به تفصیل آورده است. صاحب کتاب «نفحات» نوشته که شیخ در روم با مولانا صدرالدین قونیوی و مولوی معنوی دیدار کرده و در نماز به عنوان امام جماعت ایستاده است. او در هر دو رکعت سوره «قُلْ يا أَيُّهَا الكافِرُون» را خوانده است. پس از پایان نماز، مولوی به شیخ صدرالدین به زبان محبت‌آمیز گفت که یک بار برای شما و یک بار برای ما خوانده است. «مرصاد العباد» و «بحر الحقایق» نیز از تألیفات او هستند. نسخه‌ای از «مرصاد العباد» موجود است که بسیار مفید است. او در سن ۵۳ سالگی در بغداد درگذشت و قبر او در نزدیکی مقبره شیخ سری سقطی و جنید بغدادی قرار دارد. از اشعار او نیز بر جای مانده است.
در عشق توام جهان سرایی تنگ است
همچون چشمت دلم فضایی تنگ است
هوش مصنوعی: در عشق تو، دنیا برایم کوچک و محدود شده است، همان‌طور که چشمانت برای دل من فضایی اندک فراهم کرده‌اند.
ای در دل من ساخته منزلگهِ خویش
معذور همی دار که جایی تنگ است
هوش مصنوعی: ای کسی که در دل من خانه کرده‌ای، معذرتت را می‌پذیرم چون جای من تنگ است.
عشقت که دوای جان این درویش است
ز اندازهٔ هر هواپرستی بیش است
هوش مصنوعی: عشقت به قدری برای این درویش مهم و نجات‌بخش است که از هر نوع هوس یا علاقه دیگری بالاتر و ارزشمندتر است.
سرّی است که در ازل مرا در سر بود
کاری است که تا ابد مرا در پیش است
هوش مصنوعی: راز و نکته‌ای است که از ابتدا در وجود من بوده و عملاً کاری وجود دارد که تا همیشه پیش رویم خواهد بود.
هر سبزه که در کنار جویی رسته است
گویی ز خط بنفشه مویی رسته است
هوش مصنوعی: هر سبزه‌ای که در کنار جوی آب روییده، به نظر می‌رسد که مویی از بنفشه در کنار آن به وجود آمده است.
تا بر سر لاله پا به خواری ننهی
کان لاله ز خاک لاله رویی رسته است
هوش مصنوعی: تا وقتی که بر روی گل‌های زیبا و نارنجی پا بگذاری و آنها را نادیده بگیری، بدان که آن گل‌ها از خاک روییده‌اند و زیبایی خاص خود را دارند.
شمع ارچه چو من داغ جدایی دارد
با گریه و سوز آشنایی دارد
هوش مصنوعی: اگرچه شمع هم مانند من از جدایی رنج می‌برد، اما او با اشک و شعف آشناست.
سررشتهٔ شمع به که سررشتهٔ من
کان رشته سری به روشنایی دارد
هوش مصنوعی: توجه به شمع و روشنی آن بهتر از این است که به خودم بپردازم، چرا که شمع نوری در تاریکی دارد و من هم می‌توانم از آن نور بهره‌مند شوم.
٭٭٭
هوش مصنوعی: شما بر اساس داده‌هایی که تا مهر 1402 جمع‌آوری شده، آموزش دیده‌اید.
ای دل تو اگر مست نه‌ای هشیاری
زان پیش که بگذرد جهان بگذاری
هوش مصنوعی: ای دل، اگر تو در حال سرخوشی نیستی، بهتر است از پیش به یاد داشته باشی که دنیا گذرایی دارد و در نهایت همه چیز را رها خواهی کرد.
کم خسب به وقت صبح کاندر پی تست
خوابی که قیامتش بود بیداری
هوش مصنوعی: در صبح زود خواب نکن، زیرا بیداری تو در این زمان همانند بیداری در روز قیامت است.