اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اسمش قیس بن مزاحم بن قیس و اصلش از قبیلهٔ بنی عامر بود و او به غایت مشهور است و دیوانی دارد معروف. و قیسْنام در عرب متعدد بودهاند. از آن جمله بوده قیس بن زریح صاحب لُبْنی و او برادر رضاعی حضرت امام همام حسن بن علیؑبوده. وی نیز از مشاهیر اهل ذوق و عشق است. گویند بر لُبْنی بنت جناب که از قبیلهٔ بنوکعب بوده عاشق شده. بعد از بی قراری بسیار و مشقت بی شمار به اشارهٔ لازم البشاره حضرت امام پدرش دختر خود لُبْنی را به قیس داد. پس از چندی والدین قیس به اقسام مختلفه و اصرار بلیغه قیس را برای طلاق لُبْنی بازداشتند. قیس پس از طلاق و فراق پریشان حال گردید و طریقهٔ بی تابی و جنون ورزید. آخرالامر لُبْنی درگذشت. قیس بر سر قبر او رفته، جزع و فزع بسیار نمود و او را غش و بیخودی روی داد و به اندک فاصله بمرد و به نزدیک قبر لُبْنی به خاکش سپردند و حال این دو قیس با یکدیگر اختلاط یافته. بر بعضی مشتبه شده است. قیس لُبْنی نیز اشعار خوب داشته و قیس عامری دیوانه شد. لاجرم عقلای زمان او را مجنون خوانند. چنانکه حکایت وی افسانهٔ محافل و در السنه و افواه افاضل مذکور شد. مجملاً عشق مجازی به جهت وی قنطرهٔ محبت حقیقی گردید و روی از خلق تافته، راه بیابان گرفت و به کمال رسید. چنانکه مکرر انالیلی گفتی. گویند چون از فوت لیلی خبر یافت گفت من آن لیلی را خواهم که نمیرد. همانا مجنون لیلای حقیقی بوده و لیلی مجازی را بهانه نموده. مدت عمرش چهل و پنج سال. حالات و مقالاتش مشهور است و این چند بیت از آن جناب است:
هوش مصنوعی: قیس بن مزاحم، که از قبیله بنی عامر بود، شخصیتی بسیار مشهور با دیوان شعری معروف دارد. در میان اعراب، نام قیس بارها تکرار شده است. یکی از این افراد، قیس بن زریح، است که برادر رضاعی امام حسن (ع) نیز بود و از بزرگان عرصه عشق و هنر محسوب میشود. او عاشق دختری به نام لبنی، از قبیله بنوکعب، شد و پس از مدتها بیقراری، امام، پدر لبنی را ترغیب کرد تا دخترش را به قیس بدهد. اما پس از مدت کوتاهی، خانواده قیس با فشار و دلایل مختلف، او را وادار کردند تا لبنی را طلاق دهد. پس از جدایی، قیس دچار غم و اندوه زیادی شد و وضعیت روحیاش به شدت افت کرد. نهایتاً لبنی از دنیا رفت و قیس با شور و اشتیاق بر سر قبرش حاضر شد و حالت جنون به او دست داد. او خیلی زود بعد از لبنی درگذشت و در کنار او دفن شد. بدینسان، دو قیس به نوعی با هم ترکیب شدند و در گذر زمان، داستان عشق آنها به افسانهای در محافل و میان اهل ادب تبدیل شد. عشق مجازی قیس به لبنی، به یک محبت حقیقی ختم شد و او راهی بیابان را در پیش گرفت و به کمال رسید. قیس در عمر چهل و پنج سالهاش، از خود مقالات و اشعار بسیاری به یادگار گذاشته است.
تَوَهَّمْتُ قِدْماً أَنَّ لَیلَی تَبَرْقَعَتْ
وَأَنَّ لَنافی الْبَیْنِ مَا یَمْنَعُ اللَّثما
هوش مصنوعی: من پیش خود فکر میکردم که لیلی به من پاسخ خواهد داد و ما در فاصلهمان چیزی نخواهیم داشت که اتصال ما را قطع کند.
فَلاحَتْوَلاواللّهِ ثَمَّتَ مانِعُ
سِوَی اَنَّ عَیْنِی کانَ مِنْحُسْنِهِ أَعْمَا
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و بیان میکند که هیچ مانعی برای دیدن این زیبایی وجود ندارد و تنها چیزی که باعث میشود به آن توجه نکند، زیبایی خود معشوق است که به قدری خیرهکننده است که چشمانش را میبندد.
لَوْصادَفَ نُوْحُ دَمْعِ عَیْنی غَرَقا
لَوْحالَ بِمُهْجتِی خلیلٌ احْتَرَقَا
هوش مصنوعی: اگر اشکهای نوح به حدی باشد که در دریا غرق شود، حال من هم اینگونه است که دلباختهام مانند کسی که در آتش میسوزد.
لَوْحَامَلَتِ الجبالُ عِشقی رَکَعَتْ
مالَتْوتَمْلمَلَتْوَخَرَّتْصَعِقا
هوش مصنوعی: اگر کوهها عشق مرا بر دوش میکشیدند، به خاطر سنگینی آن به زانو درمیآمدند و لرزان میشدند و با صدا به زمین میافتادند.
لا آدمُ فی الْکَونِ وَلا اِبْلیسُ
لامُلْکُ سلیمانَ و لابلقیسُ
هوش مصنوعی: نه آدمی در این جهان است و نه ابلیسی، نه سلطنت سلیمان و نه بلقیس.
العالَمُ صُورةٌ وَانتَ المَعْنَی
یا مَنْهُوَ فی الْقلوبِ مِغْناطیسُ
هوش مصنوعی: جهان یک تصویر است و تو معنا هستی، ای کسی که در دلها مانند یک مغناطیس جذب میکنی.
مَجْنُونُکَ فی زَاویةِ الْهَجْرِ غَریق
قَدْجَدَّ وَلَمْیَجِدْإِلَی الْوَصلِ طَریْق
هوش مصنوعی: دیوانهات در گوشهی دلشکستگی غرق شده است، او در تلاش برای رسیدن به وصالت است اما راهی به آن نمییابد.
ماتَعْلَمُ کَیْفَ کَوْنُهُ فی الفُرْقَةِ
اِسْتَغْرَقَ فی الْبِحارِ و القلبُ حَریق
هوش مصنوعی: تو نمیدانی چگونه در دوری و جدایی غرق در دریاها شدهام و قلبم در آتش است.
الجسمُ بِبابِ حُبِّکُمْمَطْرُوحُ
وَالْقَلْبُ بِسَیْفِ هَجْرِ کُمْمَذْبُوحُ
هوش مصنوعی: بدن من در آستانه عشق شما افتاده و قلبم به خاطر بیمحلی شما، زخمی و غمگین است.
الْعَیْنُ لِشِدَّةِ اَلْبُکا مَجْرُوْحُ
یاقومُ عَلَی الْغَرِیْبِ نُوحُوا نُوْحُوا
هوش مصنوعی: چشمانتان به خاطر شدت گریه زخمخورده است، ای قوم! بر غریب، نوحهسرایی کنید! نوحهسرایی کنید!
فی زاویةِ الْهَجرِ أنیسِی عُوْدِی
والمُهْجَةُ فَوْقَ نارِ قَلْبی عُوْدی
هوش مصنوعی: در گوشهی دوری و تنهایی من دوست من، به من برگرد. در حالی که عشق و شوق من بالاتر از آتش قلبم میسوزد، دوباره به من برگرد.
مَانِلْتُ مَقاصِدِی وَلا مُوْعُوْدِی
یَا عَافِیَتی عَجَزْتُ عُوْدِی عُودِی
هوش مصنوعی: من به اهدافم نرسیدم و از وعدهام بازماندم، ای آرامش من، از بازگشت به سوی تو عاجز شدم.