گنجور

بخش ۱۲۶ - قیری بغدادی

از مشایخ کرام و افاضل عالی مقام و در طریقت صاحب مقامات عظام بوده و طالبان را تربیت می‌نمود. زیاده بر این از حالاتش اطلاعی حاصل نگردید. از اوست:

عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
وز برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در رگ و ریشهٔ دلم سوخت چنان
کز دیده به جای اشک خاکستر ریخت

٭٭٭

عشق آمدو آتشی به جانم افروخت
پروانه صفت سوز و گدازم آموخت
خاکستر من اگر به دوزخ ریزند
دوزخ داند چگونه می‌باید سوخت
بخش ۱۲۵ - قادری هندوستانی: اسمش محمد، لقبش داراشکوه، پسر بزرگ و ولیعهد شاه جهان پادشاه هندوستان بوده. بالاخره اورنگ زیب برادر کوچک وی برو خروج کرده، پس از استیلا او را به قتل آورده. اگرچه سلطان و سلطان زاده بوده، اما تحصیل مقامات عرفانیه می‌نمود. با سعیدای سرمد دوستی داشت و با ملاشاه بدخشانی ارادت و اخلاص می‌ورزید و چون سلسلهٔ ملاشاه و میان شاه میرلاهوری به طریقهٔ قادریه منسوب بود، قادری تخلص می‌نمود. رساله‌ای در توحید شطحیات اهل یقین مرقوم آورده، آن را حسنات العارفین نام کرده. سفینة الاولیا نیز از مؤلفات اوست. به هر صورت گاهی به نظم مبادرت می‌فرمود و این دو بیت و قطعه و رباعیات از نتایج طبع اوست:بخش ۱۲۷ - قطب جامی قُدِّسَ سِرُّهُ: و هُوَ شیخ قطب الدین محمدبن شمس الدین مطهر بن شیخ ابونصر احمد جامی. از اکابر مشایخ بوده. گاهی محمد و گاهی ابن مطهر و گاهی قطب تخلص می‌نموده. چون غالباً قطب تخلص کرده. درین حرف ثبت شد. از اشعار آن جناب نوشته شد:

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از مشایخ کرام و افاضل عالی مقام و در طریقت صاحب مقامات عظام بوده و طالبان را تربیت می‌نمود. زیاده بر این از حالاتش اطلاعی حاصل نگردید. از اوست:
هوش مصنوعی: او از بزرگان و شخصیت‌های عالی‌قدر بوده و در راه حق دارای مقام‌های بلند است و به تربیت افراد جویای علم می‌پرداخته است. اطلاعات بیشتری درباره زندگی‌اش در دسترس نیست.
عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
وز برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
هوش مصنوعی: عشق به زندگی‌ام آمد و بار دیگر مشکلات را بر سرم ریخت و از شدت درد و سختی، زندگی‌ام را به آتش کشید.
خون در رگ و ریشهٔ دلم سوخت چنان
کز دیده به جای اشک خاکستر ریخت
هوش مصنوعی: در دل و جانم مانند آتش شعله‌ور شده است، به طوری که به جای اشک از چشمانم، خاکستر می‌ریزد.
عشق آمدو آتشی به جانم افروخت
پروانه صفت سوز و گدازم آموخت
هوش مصنوعی: عشق وارد شد و آتشی در وجودم روشن کرد، مثل پروانه که در آتش می‌سوزد، به من آموخت که چگونه بسوزم و دگرگون شوم.
خاکستر من اگر به دوزخ ریزند
دوزخ داند چگونه می‌باید سوخت
هوش مصنوعی: اگر خاکستر من را به دوزخ بریزند، دوزخ خواهد دانست که چگونه باید بسوزد.