بخش ۱۲۳ - قطب اوشی کاکی عَلَیهِ الرّحمةُ
وهُوَ خواجه قطب الدین بختیار از اعاظم عرفاست و ارادت به خواجه معین الدین حسن سجزی چشتی داشته و شیخ فرید الدین شکرگنج دهلوی در خدمت وی لوای کمال افراشته. غرض، از اعاظم و افاخم سلسلهٔ علّیهٔ چشتیه است. گویند وجه تسمیهٔ کاکی این بوده که در ایام ریاضات و عبادات هر روز قرصی نان خشک از عالم غیب به جهت وی میرسید. چه، نان خشک را کاک گویند و معرب آن قاق است. غالباً در ایام مجاهده به نان خشکی قناعت میکرده. به این لقب ملقب آمده. استماع شد که از زمان حیات آن عالی درجات الی الان همه روزه از همان قسم نان در سر مزار او پخته به زایرین و مجاورین دهند. مزارش در سه فرسنگی دهلی در سمت جنوب واقع است. از اوست:
من به چندین آشنایی میخورم خونِ جگر
آشنا را حال چون این وای بر بیگانهای
قطبِ مسکین گر گناهی میکند عیبش مکن
دور نبود گر گناهی میکند دیوانهای
بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ: نام شریف آن جناب سید معین الدین علی. از شیخ خود قاسم الانوار لقب یافته و در اشعار قاسم، تخلص میفرموده. مرید جناب شیخ صدرالدین موسی خلف الصدق حضرت شیخ صفی الدین اسحقِ اردبیلی است و به صحبت جناب شاه نعمت اللّه کرمانی رسیده و اخلاص ورزیده. چهار بار پیاده سفر حجاز نموده. ریاضات شاقّه کشیده تا چهرهٔ شاهد مقصود دیده. به هرات رفته سکونت نمود. جمعی از عوام و خواص به خدمتش رسیدندو ارادتش گزیدند. صیت کمالات ظاهری و باطنی آن جناب در انجمن افاضل و اراذل پراکنده گشت. ارباب غرض در محفل سلطانی به سعایت وی سخن راندند و گرد ملال بر خاطر شاهرخ میرزا نشاندند. لهذا سید را عذر خواست. وی از هرات به سمرقند شتافت و از میرزاالغ بیک تعظیم و تکریم تمام یافت. در اواخر عمر به خراسان آمده، در خرجردِ جام توقف فرمود. هم در آن قصبه رحلت نمود. ولادته فی سنهٔ سبع و خمسین و سبع مائه. رحلته فی سنهٔ سبع و ثلاثین و ثمان مائه. مدت عمره ثمانین سنه. دیوان آن جناب مکرر دیده شده. تیمّناً و تبرّکاً این ابیات از ایشان قلمی شد:بخش ۱۲۴ - قتّالی خوارزمی عَلَیهِ الرّحمةُ: اسم شریفش پهلوان محمود مشهور به پوریای ولی. بین الخواص و العوام مشهور و معروف و به فضایل صوری و معنوی موصوف. احوال فرخنده مالش در کتب تواریخ و تذکرهٔ شعرا و عرفا مذکور. گویند کسی در قوت و قدرت با وی برابری نکرده. بعضی او را پسر بوریای ولی دانسته و برخی این لقب را بر خود آن جناب بسته. هذا اصح بایّ تقدیر عارفی کامل و کاملی واصل بوده. حقایق و معارفی بسیار از وی بروز و ظهور نموده. مثنوی کنز الحقایق از منظومات آن جناب است. بعضی از اشعار آن کتاب و گلشن به هم آمیخته، غالباً از کنز الحقایق بوده باشد. زیرا که کتاب کنزالحقایق در سنهٔ ۷۰۳ صورت اتمام یافته و شیخ شبستری هفده سال بعد از آن گلشن راز را منظوم نموده. وفاتش در سنهٔ ۷۲۲، مزارش در خیوق خوارزم است. گویند در شبی که وفات یافت این رباعی را گفت و علی الصباح بر سجادهاش یافتند:
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وهُوَ خواجه قطب الدین بختیار از اعاظم عرفاست و ارادت به خواجه معین الدین حسن سجزی چشتی داشته و شیخ فرید الدین شکرگنج دهلوی در خدمت وی لوای کمال افراشته. غرض، از اعاظم و افاخم سلسلهٔ علّیهٔ چشتیه است. گویند وجه تسمیهٔ کاکی این بوده که در ایام ریاضات و عبادات هر روز قرصی نان خشک از عالم غیب به جهت وی میرسید. چه، نان خشک را کاک گویند و معرب آن قاق است. غالباً در ایام مجاهده به نان خشکی قناعت میکرده. به این لقب ملقب آمده. استماع شد که از زمان حیات آن عالی درجات الی الان همه روزه از همان قسم نان در سر مزار او پخته به زایرین و مجاورین دهند. مزارش در سه فرسنگی دهلی در سمت جنوب واقع است. از اوست:
هوش مصنوعی: خواجه قطب الدین بختیار یکی از بزرگترین عرفا به شمار میرود و نسبت به خواجه معین الدین حسن سجزی چشتی ارادت داشته است. شیخ فرید الدین شکرگنج دهلوی هم در خدمت او بوده و او جزو برجستهترین و والا مقامترین افراد سلسله چشتیه است. علت نامگذاری او به "کاکی" این است که در زمان عبادت و ریاضت، هر روز نان خشکی از عالم غیب به او میرسیده است. نان خشک را "کاک" مینامند و معرب آن "قاق" است. او معمولاً در روزهای مجاهده به نان خشک بسنده میکرده و به همین خاطر این لقب را دریافت کرده است. گفته میشود که از زمان حیات او تا امروز، هر روز در مزارش نان خشکی تهیه و به زائران و مجاوران اهدا میشود. مزار او در حدود سه فرسنگی دهلی در سمت جنوب قرار دارد.
من به چندین آشنایی میخورم خونِ جگر
آشنا را حال چون این وای بر بیگانهای
هوش مصنوعی: من با چندین آشنا در ارتباط هستم و از درد و رنج آنها به شدت متاثر میشوم. حالا با این حال، وای به حال کسی که با بیگانگان در ارتباط باشد و از این دردها بیخبر باشد.
قطبِ مسکین گر گناهی میکند عیبش مکن
دور نبود گر گناهی میکند دیوانهای
هوش مصنوعی: اگر شخصی که در موقعیتی پایینتر قرار دارد، خطایی مرتکب شود، نباید او را سرزنش کرد؛ ممکن است این اشتباهات ناشی از ناآگاهی یا بیخبری او باشد.