گنجور

بخش ۱۲۱ - فغانی شیرازی

در مبادی حال خمار بود. به سبب تأثیر صحبت اهل اللّه توبه نمود. روی نیاز به درگاه ملایک پناه حضرت شمس الشموس امام طوس آورد. در آن آستان مجاورت اختیار کرد. گویند که چون محرم حرم حضرت امام همام گردید، قصیده‌ای در منقبت به سلک نظم کشید و کارگزاران سرکار امامت دار در فکر سجعی به جهت مهر مهر آثار که در نوشتجات و ارقام ضرور و در کار بود، بودند. شب یکی از اهل صفا و متولیّان روضهٔ رضا علیه التحیّة و الثنا در واقعه به خدمت حضرت فیض یاب شد. حضرت فرمودند که صباح به خارج شهر روید که پیادهٔ ژولیده‌ای با سر و پای برهنه می‌آید و قصیده‌ای در مدح ما گفته که مطلع آن به جهت سجع مبارک مناسب است. علی الصباح حسب الامر به استقبال رفته، بابا را دیدند و شناختند و به عنایت بی غایت حضرت نواختند. داخل شهر شده، مطلع قصیدهٔ او را سجع مهر مبارک کردند وآن این است:

گلی که یک ورقش آبروی نُه چمن است
نشان خاتمِ سلطان دین ابوالحسن است

بابا به مضمون: التّائِبُ مَنِ الذَّنْبِ کَمَنْلاذَنْبَ لَهُ و از برکت آن مجاورت از اهل ایمان و ایقان شد. غَفِرَ اللّهُ لَهُ:

از فریب نفس نتوان خامهٔ نقاش دید
ورنه در این سقف رنگین جز یکی در کار نیست

٭٭٭

آنکه این نامهٔ سربسته نوشته است نخست
گرهی سخت به سررشتهٔ مضمون زده است

٭٭٭

یک چراغ است در این خانه و از پرتوِ آن
هرکجا می‌نگرم انجمنی ساخته‌اند

٭٭٭

اصل این ذرّهٔ سرگشته هم از خورشید است
هم بدان اصل محال است که راجع نشود

٭٭٭

مشکل حکایتی است که هر ذرّه عین اوست
اما نمی‌توان که اشارت بدو کنند
قسمت نگر که کشتهٔ شمشیر عشق یافت
عمری که زندگان به دعا آرزو کنند

٭٭٭

آن آتشی که از شجرِ طور شد بلند
منکر مشو که از در و دیوار دیده‌اند

٭٭٭

آن رهروان که رو به درِ دل نهاده‌اند
بی رنجِ راه رخت به منزل نهاده‌اند
درماندهٔ صلاح و فسادیم الحذر
زین رسم‌ها که مردمِ عاقل نهاده‌اند

٭٭٭

آبی بر آتشِ دل ما هیچ کس نزد
چندان که پیش محرم و بیگانه سوختیم

٭٭٭

شمعی که آورد به زبان فیضِ نورِ خود
گر آتشِ خلیل فروزد فسرده به
بخش ۱۲۰ - فیضی دکنی عَلَیهِ الرّحمةِ: از مشاهیر مشایخ و پدرش شیخ مبارک و برادر کهترش شیخ ابوالفضل از فضلاء وحکمای معتبر زمان خود بوده. ایشان از احفاد شیخ حمید الدین ناگوری بوده‌اند. مولد و موطن جناب شیخ فیضی ناگور مِنْمضافات اجمیر است. کمالات صوری و معنوی را جامع و بوارق معارف از مشارق کلامش لامع. برادرش شیخ ابوالفضل در زمان اکبر شاه صدرالصدور و خود نیز کمال تقرب داشته و بر تربیت سلطان همت می‌گماشته. چون اکبر شاه را انحرافی از طریقهٔ شریعت به هم رسید، مردم ظهور این معانی را از جانب شیخ دانسته وی را به الحاد و زندقه نسبت کردند. غرض، شیخ را در علوم، تصانیف محققانه است. نصف قرآن مجید را بی نقطه تفسیر کرده. وفاتش در سنهٔ ۱۰۰۴ در لاهور اتفاق افتاد. صاحب اشعار پسندیده است. بعضی از اشعار و مثنویاتش در این سفینه قلمی می‌شود:بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ: نام شریف آن جناب سید معین الدین علی. از شیخ خود قاسم الانوار لقب یافته و در اشعار قاسم، تخلص می‌فرموده. مرید جناب شیخ صدرالدین موسی خلف الصدق حضرت شیخ صفی الدین اسحقِ اردبیلی است و به صحبت جناب شاه نعمت اللّه کرمانی رسیده و اخلاص ورزیده. چهار بار پیاده سفر حجاز نموده. ریاضات شاقّه کشیده تا چهرهٔ شاهد مقصود دیده. به هرات رفته سکونت نمود. جمعی از عوام و خواص به خدمتش رسیدندو ارادتش گزیدند. صیت کمالات ظاهری و باطنی آن جناب در انجمن افاضل و اراذل پراکنده گشت. ارباب غرض در محفل سلطانی به سعایت وی سخن راندند و گرد ملال بر خاطر شاهرخ میرزا نشاندند. لهذا سید را عذر خواست. وی از هرات به سمرقند شتافت و از میرزاالغ بیک تعظیم و تکریم تمام یافت. در اواخر عمر به خراسان آمده، در خرجردِ جام توقف فرمود. هم در آن قصبه رحلت نمود. ولادته فی سنهٔ سبع و خمسین و سبع مائه. رحلته فی سنهٔ سبع و ثلاثین و ثمان مائه. مدت عمره ثمانین سنه. دیوان آن جناب مکرر دیده شده. تیمّناً و تبرّکاً این ابیات از ایشان قلمی شد:

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در مبادی حال خمار بود. به سبب تأثیر صحبت اهل اللّه توبه نمود. روی نیاز به درگاه ملایک پناه حضرت شمس الشموس امام طوس آورد. در آن آستان مجاورت اختیار کرد. گویند که چون محرم حرم حضرت امام همام گردید، قصیده‌ای در منقبت به سلک نظم کشید و کارگزاران سرکار امامت دار در فکر سجعی به جهت مهر مهر آثار که در نوشتجات و ارقام ضرور و در کار بود، بودند. شب یکی از اهل صفا و متولیّان روضهٔ رضا علیه التحیّة و الثنا در واقعه به خدمت حضرت فیض یاب شد. حضرت فرمودند که صباح به خارج شهر روید که پیادهٔ ژولیده‌ای با سر و پای برهنه می‌آید و قصیده‌ای در مدح ما گفته که مطلع آن به جهت سجع مبارک مناسب است. علی الصباح حسب الامر به استقبال رفته، بابا را دیدند و شناختند و به عنایت بی غایت حضرت نواختند. داخل شهر شده، مطلع قصیدهٔ او را سجع مهر مبارک کردند وآن این است:
هوش مصنوعی: در دوران غم و اندوه، تحت تأثیر سخنان اهل خدا، توبه کرد و با نیاز به درگاه فرشتگان پناه برد. در آن محل به نزدیکی حضرت شمس الشموس امام رضا رفت. گفته می‌شود که وقتی به حرم امام عزیز رسید، شعری در ستایش او سرود. در این هنگام، مسئولان امور به دنبال ترتیب دادن یک نامه با کلماتی زیبا بودند. در شب یکی از عاشقان و متولیان حرم امام، به حضور ایشان رسید. حضرت به او فرمودند که صبح زود به خارج از شهر بروید زیرا فردی رنجیده با ظاهری آشفته و پا برهنه می‌آید و شعری در مدح ما سروده است که آغاز آن با کلمات زیبا و دلنشین است. صبح روز بعد طبق دستور به استقبال او رفتند و او را شناختند و از سر لطف مورد احترام قرار دادند. پس از ورود به شهر، شروع شعر او را با کلمات زیبا تزیین کردند.
گلی که یک ورقش آبروی نُه چمن است
نشان خاتمِ سلطان دین ابوالحسن است
هوش مصنوعی: گلی که یک برگش به تنهایی ارزش نُه چمن را دارد، نشانه‌ی جایگاه ولی و پیشوای دین، ابوالحسن می‌باشد.
بابا به مضمون: التّائِبُ مَنِ الذَّنْبِ کَمَنْلاذَنْبَ لَهُ و از برکت آن مجاورت از اهل ایمان و ایقان شد. غَفِرَ اللّهُ لَهُ:
هوش مصنوعی: پدر به مضمون این جمله اشاره کرد که فرد توبه‌کننده از گناه مانند کسی است که اصلاً گناهی نداشته است و به خاطر نزدیکی به اهل ایمان و ایمان به خداوند بخشیده می‌شود. خداوند او را مورد بخشش قرار دهد.
از فریب نفس نتوان خامهٔ نقاش دید
ورنه در این سقف رنگین جز یکی در کار نیست
هوش مصنوعی: انسان نمی‌تواند از نیرنگ نفس خود خلاصی یابد؛ اگر نه، در این آسمان رنگارنگ، تنها یک حقیقت وجود دارد.
آنکه این نامهٔ سربسته نوشته است نخست
گرهی سخت به سررشتهٔ مضمون زده است
هوش مصنوعی: نویسندهٔ این نامهٔ پنهانی ابتدا به‌طور جدی و با دقت موضوع را بررسی کرده و نقطهٔ اصلی بحث را مشخص کرده است.
٭٭٭
هوش مصنوعی: شما بر اساس داده‌هایی که تا octobre 2023 جمع‌آوری شده‌اند، آموزش دیده‌اید.
یک چراغ است در این خانه و از پرتوِ آن
هرکجا می‌نگرم انجمنی ساخته‌اند
هوش مصنوعی: یک چراغ در این خانه وجود دارد و با نور آن، هر جا که نگاه می‌کنم، جمعی را می‌بینم که دور هم جمع شده‌اند.
اصل این ذرّهٔ سرگشته هم از خورشید است
هم بدان اصل محال است که راجع نشود
هوش مصنوعی: این ذرهٔ گمشده، هم ریشه در نور خورشید دارد و هم نمی‌تواند از این اصل دور بماند.
مشکل حکایتی است که هر ذرّه عین اوست
اما نمی‌توان که اشارت بدو کنند
هوش مصنوعی: مسئله‌ای وجود دارد که هر جزئی از آن به طور کامل نمایانگر خود موضوع است، اما نمی‌توان به راحتی به آن اشاره کرد.
قسمت نگر که کشتهٔ شمشیر عشق یافت
عمری که زندگان به دعا آرزو کنند
هوش مصنوعی: به نگاه کن که کسی که به خاطر عشق به قربانی شمشیر شده، عمری به دست آورده که دیگران تنها با دعا آرزو می‌کنند.
آن آتشی که از شجرِ طور شد بلند
منکر مشو که از در و دیوار دیده‌اند
هوش مصنوعی: آن آتش که از درخت طور روشن شد، را انکار نکن؛ چون بسیاری از مردم آن را از در و دیوار دیده‌اند.
آن رهروان که رو به درِ دل نهاده‌اند
بی رنجِ راه رخت به منزل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: کسانی که در جستجوی آرامش و محبت واقعی هستند، با تلاش و مجاهدت، بدون اینکه در مسیرشان دچار سختی شوند، به مقصد و آرامش خاطر رسیده‌اند.
درماندهٔ صلاح و فسادیم الحذر
زین رسم‌ها که مردمِ عاقل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: ما در برابر خوبی و بدی درمانده‌ایم، پس باید مراقب این عادات و رفتارها باشیم که انسان‌های عقل‌دار برای ما تعیین کرده‌اند.
آبی بر آتشِ دل ما هیچ کس نزد
چندان که پیش محرم و بیگانه سوختیم
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که هیچ کس نمی‌تواند به ما کمک کند و درد و ناراحتی ما را درک کند، همانطور که ما خود را در برابر محرم و بیگانه مستاصل و سوخته‌ایم. ما دلسوخته و غمگین هستیم، و دیگران هرگز نمی‌توانند به عمق احساسی که داریم، پی ببرند.
شمعی که آورد به زبان فیضِ نورِ خود
گر آتشِ خلیل فروزد فسرده به
هوش مصنوعی: شمعی که نورش را به زبان می‌آورد، اگرچه آتش خلیل (حضرت ابراهیم) را روشن کند، همچنان سرد و بی‌روح خواهد ماند.