گنجور

بخش ۱۰ - ابوالحسن خرقانی قُدِّسَ سِرُّه

اسم شریفش علی بن جعفر و دویست سال بعد از زمان سلطان العارفین ابایزید ظهور نموده و گویند سلطان از ظهور وی خبر داده و آن خبر مطابق واقع افتاده. هم گفته‌اند که روحانیت سلطان او را تربیت کرده و در گلشن معنی، نهال وجود او را پرورده، اما به حسب ظاهر اجازه و تربیت از شیخ ابوالعباس قصاب آملی یافته. بأَیّ حال، بزرگوار شیخی بوده، کرامات بسیار از او بروز نموده که در نفحات و سایر کتب مسطور است و در سنهٔ خمس و عشرون و اربع مائة وفات یافت. مزارش در خرقان بسطام است. این چند رباعی از افکار آن جناب تیمّناً در این کتاب ثبت شد. رباعیات:

آندوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از گریه نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم
گر دوست نبیند به چه کار آید چشم

٭٭٭

اسرار از ل را نه تو دانی و نه من
این حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بیفتد نه تو مانی و نه من

گویند که جناب شیخ را پسری نورسیده بود و در روز عید اضحی کشته شد. جناب شیخ پس از استحضار، این رباعی را درمناجات گفته رحمة اللّه علیه:

حاشا که من از حکم تو افغان کنمی
با خود نفسی خلاف فرمان کنمی
صد قرّة عین دیگرم بایستی
تا روز چنین بهر تو قربان کنمی
بخش ۹ - ابایزید بسطامی قُدِّسَ سِرُّه: آن جناب، از معارف عارفین و نام شریفش طیفور بن عیسی است. مرید و سقای سرای حضرت امام الصامت و الناطق امام جعفر بن محمد الصادق بوده و صد و دوازده پیر را نیز خدمت نموده. مشایخ طریقت وی را به بزرگواری ستوده‌اند و در حق او سخنان بسیار فرموده‌اند. قال شیخ جنید البغدادی رحمة اللّه علیه: کان ابویزیدَ فِیْنا کالبَدْرِ بَیْنَ النُّجومِ وکالجِبْرئیلِ بَیْنَ المَلائکةِ. اَیْضاً قالَ اِنْتِهائُنا ابتِداءٌ هذا الخُراسانی. شیخ ابوسعید ابوالخیر گوید: هیجده هزار عالم پر از بایزید می‌بینیم و بایزید در میان نه. مادر آن جناب گفته است که در وقت حمل او چون لقمه در دهان نهادمی که در آن شبهه داشتمی طیفور در شکم من طپیدی تا آن لقمه دفع شدی.بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه: اسم آن جناب فضل اللّه ابن ابوالخیر است. از صغر سن ریاضات شاقه می‌کشید و شراب ذوق و حال می‌چشید. لقمان سرخسی که ازمجانین عاقل و مجاذیب کامل بود، او را به شیخ ابوالفضل سرخسی سپرده، تا تربیت نمود. به صحبت جمعی از بزرگان رسیده و زحمت بسیار از ابنای زمان دیده. چهارده سال در ابتدای حال مجذوب بود و به وادی دشت خاوران راه می‌پیمود. در سختی و رنج قدم می‌افشرد و خار صحرا می‌خورد. بالاخره کارش به جایی رسید که از هدایا که سلاطین به وی فرستاده بودند چهارصد اسب با زین و ستام در پیشاپیشش جنیبت می‌کشیدند. در معرفت، سخنان نیکو دارد. از جمله می‌فرماید: که حجاب، در میان خلق و خالق زمین و آسمان و غیره نیست. پندار و معنی ما حجاب است. اگر از میان برگیریم به او رسیم. هم او گفته است: تصوف آن است که آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی. و از آنچه بر تو آید بجهی. هم گفته است که مرد کامل آن است که در میان خلق نشیند و زن گیرد و داد و ستد کند و با همه آمیزد و یک دم از خدا غافل نباشد. مدت عمر آن جناب هزار ماه بوده ودر سنهٔ ۴۴۰ رحلت نموده. این بیت و رباعیات از آثار آن جناب ثبت شده:

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسم شریفش علی بن جعفر و دویست سال بعد از زمان سلطان العارفین ابایزید ظهور نموده و گویند سلطان از ظهور وی خبر داده و آن خبر مطابق واقع افتاده. هم گفته‌اند که روحانیت سلطان او را تربیت کرده و در گلشن معنی، نهال وجود او را پرورده، اما به حسب ظاهر اجازه و تربیت از شیخ ابوالعباس قصاب آملی یافته. بأَیّ حال، بزرگوار شیخی بوده، کرامات بسیار از او بروز نموده که در نفحات و سایر کتب مسطور است و در سنهٔ خمس و عشرون و اربع مائة وفات یافت. مزارش در خرقان بسطام است. این چند رباعی از افکار آن جناب تیمّناً در این کتاب ثبت شد. رباعیات:
هوش مصنوعی: علی بن جعفر شخصی است که دویست سال پس از سلطان العارفین ابایزید به دنیا آمده و گفته می‌شود که سلطان از وجود او پیشگویی کرده بوده و این پیشگویی به حقیقت پیوسته است. بر اساس روایت‌ها، روحانیت سلطان او را پرورش داده و در باغ معانی، وجود او را شکوفا کرده‌اند، در حالی که به ظاهر آموزش و تربیت او را از شیخ ابوالعباس قصاب آملی دریافت کرده است. او از شخصیت‌های بزرگ و باکرامت بوده و از او معجزات زیادی در کتاب‌های مختلف ثبت شده است. وی در سال 425 هجری قمری درگذشته و آرامگاهش در خرقان بسطام قرار دارد. همچنین چند رباعی از اندیشه‌های او در این کتاب ذکر شده است.
آندوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از گریه نیاساید چشم
هوش مصنوعی: آن دوستی که دیدنش باعث خوشحالی و زیبایی چشم است، بی‌دیدنش چشمانم از غم و گریه آرام نمی‌گیرد.
ما را ز برای دیدنش باید چشم
گر دوست نبیند به چه کار آید چشم
هوش مصنوعی: اگر دوست ما را نبیند، چه فایده‌ای دارد که چشمان ما او را ببینند؟
اسرار از ل را نه تو دانی و نه من
این حرف معما نه تو خوانی و نه من
هوش مصنوعی: رازها و اسراری وجود دارد که نه تو از آن‌ها باخبر هستی و نه من. این موضوع آن‌قدر پیچیده است که نه تو توانسته‌ای آن را درک کنی و نه من.
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بیفتد نه تو مانی و نه من
هوش مصنوعی: در پس پرده، گفت و گوی من و تو برقرار است، اما وقتی پرده کنار برود، نه تو باقی می‌مانی و نه من.
گویند که جناب شیخ را پسری نورسیده بود و در روز عید اضحی کشته شد. جناب شیخ پس از استحضار، این رباعی را درمناجات گفته رحمة اللّه علیه:
هوش مصنوعی: گفته می‌شود که شیخ دارای پسری جوان بود که در روز عید قربانی جان خود را از دست داد. پس از اطلاع از این خبر، شیخ در حال راز و نیاز، رباعی را سرود که یاد او را گرامی می‌دارد.
حاشا که من از حکم تو افغان کنمی
با خود نفسی خلاف فرمان کنمی
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توانم برخلاف خواسته تو حتی یک نفس بکشیم یا نجوایی کنم.
صد قرّة عین دیگرم بایستی
تا روز چنین بهر تو قربان کنمی
هوش مصنوعی: باید صد سال دیگر زندگی کنم تا بتوانم به خاطر تو چنین فداکاری کنم.