برگردان به زبان ساده
و هُوَ قدوة المحققین و زبدة العارفین الحاج محمدرضا بن حاج محمد امین. از فحول علمای زمان و به فضایل صوری و معنوی نادرهٔ دوران. سالها است که به نشر کمالات میپردازد و خلق را از صحبت خود مستفیض میسازد. از بدو طفولیت با حضرت زین العارفین و فخر الواصلین حاج محمد جعفر همدانی هم درس و هم روش بوده و به مرافقت آن جناب تحصیل نموده. هم به اتفاق به زیارت مکّهٔ معظمه فایز شدند و در طریقت اهل درآمدند. غرض، مولانا سفر عراقین و خراسان کرده با جمعی از اکابر دین و اهل یقین معاشرت و مصاحبت به جا آورده. تکمیل باطن در خدمت جناب حاج محمد حسین اصفهانی نموده و مدتها در دارالسلطنهٔ تبریز سکونت فرموده. در فن مناظره به غایت قادر و به انواع سخن ماهر. عالمی گرانمایه و عارفی بلندپایه است. در فن فقه و اصول مجتهد زمان ودر مراتب حکمت سرآمد اهل دوران است. عظما و کبرای دولت در تعظیم و توقیرش کوشند و عرفا و علمای ملت در تکریم و تحریمش سعی نمایند و طالبان و راغبان علوم عقلی و نقلی در دریافت حضورش قصب السبق از یکدیگر ربایند. آن جناب را تصانیف مفیده و منظومات پسندیده است. تفسیر موسوم به درّالنّظیم او آویزهٔ گوش جان اهل هوش است. رسالهای هم در ردّ مسترمارفین مسیحی نوشته، قریب به ده هزار بیت است و مثنوی به قرب هشت هزار بیت در سلک نظم کشیده است و غیر اینها نیز تألیف و تصنیف فرموده. بالجمله از اعاظم عارفین و اماجد محققین معاصرین است. چون مثنوی آن جناب حاضر نیست بعضی از غزلیاتش نوشته میشود و آن این است. درخارج شهر کرمان مرقدش مزار خلایق است:
هوش مصنوعی: حاج محمدرضا بن حاج محمد امین، نمونهای از محققان و عارفان بزرگ است. او یکی از علمای برجسته زمان خود به شمار میرود و از فضایل ظاهری و باطنی نادر برخوردار است. سالهاست که به نشر کمالات مشغول است و دیگران را از سخنان خود بهرهمند میسازد. از دوران کودکی با حاج محمد جعفر همدانی همراه بوده و نزد او آموخته است. هر دو به زیارت مکه رفته و در راه و روش عرفان قدم گذاشتهاند. حاج محمدرضا به عراق و خراسان سفر کرده و با افراد بزرگ دین و اهل یقین معاشرت داشته است. او در زمینه یادگیری باطن، در خدمت حاج محمد حسین اصفهانی بوده و مدت زیادی در تبریز زندگی کرده است. در مناظرات بسیار ماهر است و تخصصهای زیادی دارد. او عالمی وزین و عارفی عالیرتبه است. در فقه و اصول، مجتهد معاصر محسوب میشود و در حکمت نیز در بین اهل زمان خود سرآمد است. او از احترام و تعظیم دولت و علمای ملت برخوردار است و علاقهمندان به علوم دینی در جستجوی علم و دانش به حضور او شتافته و از او بهره میبرند. آثار مفیدی از او به جای مانده، از جمله تفسیر معروفش با عنوان «درّالنظیم» که مورد توجه اهل علم و دانش قرار گرفته است. او همچنین رسالهای در رد مسترمارفین مسیحی نوشته و مثنویهای زیادی در نظم و نثر کرده است. در نهایت، او از بزرگترین عارفان و محققان معاصر به حساب میآید و مقبرهاش در خارج از شهر کرمان محل زیارت مردم است.
نمیدانم که از دستت چه آمد بر سر دلها
که بوی خون همیآید ازین ویرانه منزلها
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بر سر دلها آوردی که اکنون بوی خون از این خانههای ویران به مشام میرسد.
به جز مجنون که مییابد نشان از محمل لیلی
چو آراید به یک رنگی هزاران گونه محملها
هوش مصنوعی: غیر از مجنون که اشتیاق لیلی را احساس میکند، کسی نمیتواند به تنوع و زیبایی وجود دارد در محملهای مختلف پی ببرد، همانطور که لیلی به یک رنگ میآید اما اشکال و صورتهای گوناگون دارد.
گهر پنهان درین دریا و جمعی بیسر و سامان
چنین بیهوده میگردند بر اطراف ساحلها
هوش مصنوعی: در این دریا، جواهرهایی پنهان وجود دارد، اما عدهای بیهدف و بینظم در اطراف سواحل پرسه میزنند.
درین میخانه ای زاهد بت و بتخانه شد ساجد
هم او مقصد هم او قاصد فَما فی الدار دَیّارا
هوش مصنوعی: در این میخانه، زاهد به پرستش بت پرداخته است و به عبادت فرو آمده است. هم او هدف است و هم فرستاده. در این مکان، کسی را جز خدای یکتا نمیتوان یافت.
بود گردون سرگردان به وفق رای ما گردان
غلام همت مردان که دادند این همه ما را
هوش مصنوعی: آسمان همواره به نفع ما در حال چرخش است. بندگان و خدمتگزاران اراده و تلاش مردان بزرگ هستند که این همه نعمت و امکانات را به ما عطا کردهاند.
در جهان هیچکس از خویش خبردار نشد
غیر آن مست خرابی که به میخانه گذشت
هوش مصنوعی: در دنیا هیچکس به درستی از حال خود آگاه نشد، جز آن مینوشی که در میخانه به سر میبرد و در پی خرابی و نابودی خود بود.
عشق چیزی نبود تازه که نشناسد کس
این متاعی است که برهر سربازاری هست
هوش مصنوعی: عشق چیزی نیست که کسی آن را تازه و ناآشنا بداند، بلکه این احساس همچون کالایی است که در هر بازار و در دست هر فردی وجود دارد.
عیب ظاهر پوشد از ما شیخ لیک
شرک پنهانیش بر ما ظاهر است
هوش مصنوعی: شیخ ممکن است عیوب خارجی خود را از ما بپوشاند، اما نفاق و شرک درونیاش برای ما واضح و نمایان است.
در دکان عشقبازی چون متاع فرق نیست
کفر و ایمان هردو هم عهدند با پیمان دوست
هوش مصنوعی: در محل عشق، هیچ تفاوتی میان کافر و مؤمن وجود ندارد؛ زیرا هر دوی آنها در زیر سایه دوستی، با هم در پیمان هستند.
آدم از روز ازل جلوهٔ جانانه نمود
می به خُم رفت و سبو روی به میخانه نمود
هوش مصنوعی: انسان از آغاز خلقت، زیبایی و شگفتی خود را نشان داد و به سمت میخانه و شراب روی آورد.
مدعی منکر معشوق نظرباز نبود
آشنا در نظرش صورت بیگانه نمود
هوش مصنوعی: مدعی نمیدانست که معشوق مورد علاقهاش به او نیز توجه دارد. او برای او غریبه و ناآشنا به نظر میرسید.
ره عقل ار به صورت عین حق است
ولی کفر است و ایمان مینماید
هوش مصنوعی: راه عقل اگرچه به حقیقت نزدیک است، اما در ظاهر میتواند به کفر و نیرنگی شبیه باشد که به ایمان میرسد.
قرعهٔ هجر و وصل هر دو زدند
تا کدامین به نام ما افتد
هوش مصنوعی: قرعهٔ جدایی و وصال هر دو کشیده شد تا ببینیم کدام یک به نام ما میافتد.
تا بر سر مراد نهادیم پای خویش
در بارگاه قدس بدیدیم جای خویش
هوش مصنوعی: به محض اینکه به خواستهام رسیدم و در مکان مقدس قدم گذاشتم، جایگاه واقعی خود را مشاهده کردم.
ما آنچه میکنیم بود از برای یار
خلق آنچه میکنند بود از برای خویش
هوش مصنوعی: ما به خاطر محبوب خودمان کارهایی انجام میدهیم، اما مردم بیشتر کارهایی که انجام میدهند را به خاطر خودشان انجام میدهند.
صد گونه بلا راضیم آید به سر دل
یک مرتبه دلدار درآید ز در دل
هوش مصنوعی: من هر نوع مصیبتی را میپذیرم، اما وقتی محبوبم یک بار به دلم بیاید، همه آن سختیها فراموش میشود.
کوثر به بصیرت بنگر نور خدا را
دانی چه بود چشم بصیرت بصر دل
هوش مصنوعی: بنگر به کوثر با بینایی، تا نور خدا را بشناسی. آنچه که با بصیرت دیده میشود، در واقع بینایی دل است.
به چشم حق نظر کردم جهان یکسر عدم دیدم
حوادث را سراسر غرقهٔ نور قدم دیدم
هوش مصنوعی: وقتی با چشم حقیقت به جهان نگاه کردم، دیدم که همه چیز در واقع هیچ است. در میان حوادث، فقط نور و روشنی را مشاهده کردم که همه جا را فرا گرفته است.
مقیمان حرم را باده در جام
من بیچاره در میخانه بدنام
هوش مصنوعی: ساکنان حرم به شراب مشغولند و من که در میخانهای پرآشوب و بینام هستم، در عذاب و رنج هستم.
من نه به خود گرفتهام ملک مراد را کمر
از دم دل شکستهای وز سر جان گذشتهای
هوش مصنوعی: من هیچگاه به خودم تفاخر نکردهام و همیشه در تلاش هستم؛ همین که قلبم شکسته و از جانم گذشتهام، برای من کافی است.
از ضعف زدم تکیه به دیوار و نگفتی
کاین صورت بی جان که به دیوار کشیده
هوش مصنوعی: از شدت ضعف و ناتوانی به دیوار تکیه دادهام و هیچکس نمیگوید که این چهرهی بیروح و بیحرکت، در واقع من هستم که به دیوار تکیه کردهام.
ممکن نبود ز قید هستی رستن
وز خلق بریدن و به حق پیوستن
هوش مصنوعی: رهایی از محدودیتهای دنیا و جدایی از مردم، و در عین حال پیوستن به حقیقت، ممکن نیست.
الا به ارادت حقیقی با دوست
دل بستن و از بند علایق جستن
هوش مصنوعی: تنها با اراده واقعی و خالص به دوستی و محبت دل سپردن، و از وابستگیها و تعلقات دنیوی رهایی یافتن.