شمارهٔ ۱
بسوختیم به برق طلب سراپا را
کسی نداند از آن بینشان نشان ما را
مگر صبا ز سر زلف او گره بگشود
که بوی مشک گرفت است کوه و صحرا را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسوختیم به برق طلب سراپا را
کسی نداند از آن بینشان نشان ما را
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق و جستجوی آن، تمام وجودمان را از دست دادهایم، اما هیچکس از درد و درون ما خبر ندارد و نشانهای از حال ما در دست نیست.
مگر صبا ز سر زلف او گره بگشود
که بوی مشک گرفت است کوه و صحرا را
هوش مصنوعی: آیا ممکن است نسیم صبحگاه از موهای او رها شود و بویی خوش مانند مشک در کوه و دشت منتشر شود؟