گنجور

شمارهٔ ۶ - قصیده

شد از فروغ شاه صفی گلستان جهان
خورشید گو متاب دگر بر جهانیان
کف کار ابر کرده و رخسار کار مهر
دیگر چه منت است زمین را به آسمان
زین کو چرا روند حریفان به سیر خلد
زین رو چرا روند به گلگشت گلستان
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
یک یک در او نمایان احوال انس و جان
شرح غم فقیران از رنگ چهره خواه
درد دل اسیران از نور چهره خوان
ای زیر دست کرده زبر دست هر که هست
وی پایمٰال کرده سر جمله سروران
جد بر جد و پدر به پدر پیر و پادشاه
هم پادشاه افکن و هم پادشه نشان
لله هر که هر چه تمنا کند دهی
داد تو را چه حاجت امداد این و ‌آن
بخشیده هر چه باید و شاید تو را خدا
تونیز بخشی هر چه بهر کس که میتوان
خواهی که دمبدم ز خدایت مدد رسد
امداد ناتوانای فرمان تا توان
کار شکستگان جهان را درست کن
کارت درست ساخت خداوند مهربان
ممنون لطف و مهر تو هر کس بهر طریق
مشغول شکر و حمد تو هر کس بهر زبان
شاه و گدا دعای تو گویند دمبدم
ملک و ملک ثنای تو خوانند هر زمان
ای عهد پادشاهی تو عهد هر فقیر
دوران کامرانی تو کام ناتوان
دوران چو رام توست بران بر مراد خویش
میدان بگام توست ببر گوی از میان
بی زخم تازیانه و بی‌زحمت کمند
گردیده رام توسن گردونت را از آن
میدان توست مشرق و مغرب خوش آنگهی
هر ناخوشی که هست تو برداری از میان
هر گه که عزم بازی چوگان کنی ز شوق
دلها جهد چو گوی بمیدان جهان جهان
ای نیک و بد اسیر کمند و کمان تو
حیران این کمندم و قربان آن کمان
هر سو که رو نهی پی تسخیر مملکت
فتح و ظفر به پیش دوان همچو ساحران
بی‌زحمت کشاکش تیر و کمٰان و تیغ
تسخیر کرده‌ای همه عالم بگو چسان
آنجا که حسن خلق و کرم دلبری کنند
عاقل چرا کند سر خود بر سر سنان
تیغت هنوز نامده بیرون از نیام
برداشته خدای عدوی تو از میان
از خشم جانستانی و در لطف جانفرا
تو زهر دشمنانی و پا زهر دوستان
مردی ز دوستان تو در خصم لشگری
یک از سپاه تو جمعی ز دشمنان
تعمیر کرده‌ای چو سکندر تو بر و بحر
تسخیر کرده‌ای چو سلیمان تو انس و جان
ای آستان دولت تو قبلهٔ ملوک
وی طاق آستان تو محراب ابروان
پیش تو خسروان جهان را چه اعتبار
کی پیش آفتاب جلوه نمایند اختران
در آستان حشمت و جاه وجلال تو
جمشید یا قباد کیند و کیان کیان
گلشن به سم مرکب تو عرصه زمین
روشن ز خاک مردم تو دیدهٔ جهان
ای آسمٰان مناز به بخت بلند خویش
گردی همیشه گرد سر او چو عاشقان
خلق جهٰان ز دولت او در فراقتند
یا رب امان ده او را تا آخر زمان
از دولت حمایت عدل تو بعد ازین
بر گله غیر گرگ نگیرد کسی شبان
نگشوده در زمان توکس لب به الحذر
نشینده در اوان تو کس نام الامان
گاه سؤال عاجز مسکین بینوا
حرف نه هرگز نگذشتست بر زبان
چشم کج حسود بود کور از آنکه هست
قائم بر آستان تو پاکان و راستان
خواهی که دست شاه نجف ار کرم کند
پامال لشگرت سر سردار رومیان
واجب ثنای حمد تو بر کوچک و بزرگ
لازم ادای شکر تو بر پیر و بر جوان
یا رب که دین و دولت و عمرش دراز باد
هر سال و ماه و هفته و هر روز و هر زمان

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد از فروغ شاه صفی گلستان جهان
خورشید گو متاب دگر بر جهانیان
هوش مصنوعی: از نور شاه صفی، جهان شاداب و روشن شده است. ای خورشید، دیگر بر جهانیان نتاب!
کف کار ابر کرده و رخسار کار مهر
دیگر چه منت است زمین را به آسمان
هوش مصنوعی: رنگ و جلا و زیبایی دنیا از آسمان و خورشید ناشی شده است و زمین به حق زیبایی خود را از آنها گرفته است. در این میان، چه چیزی می‌تواند برتری زمین بر آسمان باشد؟
زین کو چرا روند حریفان به سیر خلد
زین رو چرا روند به گلگشت گلستان
هوش مصنوعی: چرا رقبای ما به سمت باغ بهشت می‌روند و چرا به گلستان و گل‌ها قدم می‌زنند؟
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
یک یک در او نمایان احوال انس و جان
هوش مصنوعی: دل من مانند جامی است که در آن نور دوست به روشنی خود را نشان می‌دهد و در این دل، حال و هوای هر انسان و جان آشکار است.
شرح غم فقیران از رنگ چهره خواه
درد دل اسیران از نور چهره خوان
هوش مصنوعی: غم و اندوه فقیران را می‌توان از رنگ چهره‌شان فهمید و دل‌تنگی و درد دل اسیران هم از نور چهره‌شان قابل تشخیص است.
ای زیر دست کرده زبر دست هر که هست
وی پایمٰال کرده سر جمله سروران
هوش مصنوعی: آن کس که زیر دست دیگران است، برتر از همه سروران را زیر پا گذاشته است.
جد بر جد و پدر به پدر پیر و پادشاه
هم پادشاه افکن و هم پادشه نشان
هوش مصنوعی: نسبت‌های خانوادگی مانند جدانشین و پدران در راس اهمیت قرار دارند و حتی قدرت و مقام نیز باید از نسل‌های گذشته حفظ شود. در واقع، جایگاه و نشانه‌های سلطنت از نسل‌های پیشین به ارث می‌رسد.
لله هر که هر چه تمنا کند دهی
داد تو را چه حاجت امداد این و ‌آن
هوش مصنوعی: هر کسی که چیزی از خدا بخواهد، به او داده می‌شود. پس تو به چه چیزی نیاز داری که از دیگران کمک بخواهی؟
بخشیده هر چه باید و شاید تو را خدا
تونیز بخشی هر چه بهر کس که میتوان
هوش مصنوعی: خداوند به تو هر چیزی که نیاز داشته‌ای عطا کرده است، و تو نیز باید به دیگران آنچه می‌توانی ببخشی.
خواهی که دمبدم ز خدایت مدد رسد
امداد ناتوانای فرمان تا توان
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که همیشه از خدا کمک و یاری بگیری، باید خواسته‌ات را درست و با اراده‌ای قوی مطرح کنی، تا نیازی که داری برآورده شود.
کار شکستگان جهان را درست کن
کارت درست ساخت خداوند مهربان
هوش مصنوعی: کار افرادی که در زندگی دچار مشکل شده‌اند را سامان بده، چون خداوند مهربان، کار تو را به درستی انجام داده است.
ممنون لطف و مهر تو هر کس بهر طریق
مشغول شکر و حمد تو هر کس بهر زبان
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی و با هر زبانی قدردان لطف و محبت توست و در حال سپاسگزاری از توست.
شاه و گدا دعای تو گویند دمبدم
ملک و ملک ثنای تو خوانند هر زمان
هوش مصنوعی: سلطان و فقیر هر لحظه از تو درخواست کمک می‌کنند و در هر زمان درباره‌ی تو ذکر خیر می‌گویند.
ای عهد پادشاهی تو عهد هر فقیر
دوران کامرانی تو کام ناتوان
هوش مصنوعی: ای وعده‌ها و پیمان‌های تو، به‌ویژه عهدی که با افراد ضعیف و نیازمند بسته شده، همچون امید و آرزویی برای کامیابی و خوشبختی آن‌هاست.
دوران چو رام توست بران بر مراد خویش
میدان بگام توست ببر گوی از میان
هوش مصنوعی: زمان مانند اسبی رام است که باید به سوی آرزوهایت برانیش. به قدم‌های خود اعتماد کن و بر گوی زندگی تسلط پیدا کن.
بی زخم تازیانه و بی‌زحمت کمند
گردیده رام توسن گردونت را از آن
هوش مصنوعی: بدون جراحت و آسیب و بدون دردسر، اسب چرخش زمان، به خاطر تو رام شده است.
میدان توست مشرق و مغرب خوش آنگهی
هر ناخوشی که هست تو برداری از میان
هوش مصنوعی: جهان و همه چیز در دست توست، پس هر ناگواری که وجود دارد، می‌توانی آن را از زندگی‌ات دور کنی و خوشی بیافری.
هر گه که عزم بازی چوگان کنی ز شوق
دلها جهد چو گوی بمیدان جهان جهان
هوش مصنوعی: هر بار که تصمیم می‌گیری به بازی چوگان بپردازی، به شوق و شور دل‌ها تلاش کن تا مانند گوی در میدان زندگی حرکت کنی.
ای نیک و بد اسیر کمند و کمان تو
حیران این کمندم و قربان آن کمان
هوش مصنوعی: ای کسی که خوب و بد در چنگال تو است، من در حیرتم از فریبندگی و اسارت این کمند و قربانی زیبایی آن کمان تو هستم.
هر سو که رو نهی پی تسخیر مملکت
فتح و ظفر به پیش دوان همچو ساحران
هوش مصنوعی: هر کجا که نگاه کنی، به راستی به سمت تسخیر مملکت و پیروزی در حال حرکت هستی، همانند جادوگران که با توانایی‌های خود به جلو پیش می‌روند.
بی‌زحمت کشاکش تیر و کمٰان و تیغ
تسخیر کرده‌ای همه عالم بگو چسان
هوش مصنوعی: بدون هیچ زحمتی، با ابزارهایی چون تیر و کمان و تیغ، بر تمام جهان تسلط یافته‌ای. پس بگو چگونه این کار را انجام داده‌ای؟
آنجا که حسن خلق و کرم دلبری کنند
عاقل چرا کند سر خود بر سر سنان
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و مهربانی وجود دارد، عاقل هیچ‌گاه خود را به زحمت نمی‌اندازد یا به خطر نمی‌اندازد.
تیغت هنوز نامده بیرون از نیام
برداشته خدای عدوی تو از میان
هوش مصنوعی: تیغ تو هنوز از نیام بیرون نیامده، ولی خداوند حریف تو را از میان برداشته است.
از خشم جانستانی و در لطف جانفرا
تو زهر دشمنانی و پا زهر دوستان
هوش مصنوعی: تو از خشم دشمنان جان می‌گیزی و در عوض از لطف دوستان جانت تازه می‌شود. به عبارت دیگر، وجود تو برای دشمنان زهرآگین و برای دوستانت همچون نیکویی و رحمت است.
مردی ز دوستان تو در خصم لشگری
یک از سپاه تو جمعی ز دشمنان
هوش مصنوعی: یک مرد از دوستان تو در دل دشمنان جمعی را از سپاه تو به خود مشغول کرده است.
تعمیر کرده‌ای چو سکندر تو بر و بحر
تسخیر کرده‌ای چو سلیمان تو انس و جان
هوش مصنوعی: تو همانند سکندر، زمین و دریا را تحت کنترل خود درآورده‌ای و مانند سلیمان، انسان و روح را فرامی‌خوانی.
ای آستان دولت تو قبلهٔ ملوک
وی طاق آستان تو محراب ابروان
هوش مصنوعی: ای درگاه و آستان تو، محل توجه و احترام پادشاهان است و قوس و قزح آستان تو مانند محراب ابروان زیباست.
پیش تو خسروان جهان را چه اعتبار
کی پیش آفتاب جلوه نمایند اختران
هوش مصنوعی: در برابر تو، بزرگان و پادشاهان جهان هیچ ارزشی ندارند؛ زیرا مانند ستاره‌ها در مقابل آفتاب، نمی‌توانند خود را به نمایش بگذارند.
در آستان حشمت و جاه وجلال تو
جمشید یا قباد کیند و کیان کیان
هوش مصنوعی: در آستانهٔ بزرگی و عظمت تو، جمشید و قباد و پادشاهان کیانی نیز چه ارزش و مقامی دارند؟
گلشن به سم مرکب تو عرصه زمین
روشن ز خاک مردم تو دیدهٔ جهان
هوش مصنوعی: باغ به وسیلهٔ هنر و خلاقیت تو، زمین را روشن و زیبا کرده است و چشمان همه به جمال و وجود تو معطوف است.
ای آسمٰان مناز به بخت بلند خویش
گردی همیشه گرد سر او چو عاشقان
هوش مصنوعی: ای آسمان، به شانس خوب خود ننازی و همیشه مثل عاشقان دور او بچرخ.
خلق جهٰان ز دولت او در فراقتند
یا رب امان ده او را تا آخر زمان
هوش مصنوعی: خلق جهان به برکت وجود او در انتظارند. ای پروردگار، تا پایان زمان، او را دور از آسیب نگه‌دار.
از دولت حمایت عدل تو بعد ازین
بر گله غیر گرگ نگیرد کسی شبان
هوش مصنوعی: از برکت و لطف عدالت تو، دیگر هیچ شبانی حاضر نیست از گله‌های خود در مقابل گرگ‌ها دفاع کند.
نگشوده در زمان توکس لب به الحذر
نشینده در اوان تو کس نام الامان
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این نکته اشاره می‌کند که در زمانه‌ای که تو (معشوق یا کسی مهم) زندگی می‌کنی، کسی به تو توجهی ندارد و در حالتی که تو در اوج هستی، دیگران به یاد تو نیستند و از تو حمایت نمی‌کنند. به عبارت دیگر، اوضاع اجتماعی و انسانی این‌چنین است که در شرایطی که باید از یکدیگر حمایت کنیم، غافل و بی‌توجه هستیم.
گاه سؤال عاجز مسکین بینوا
حرف نه هرگز نگذشتست بر زبان
هوش مصنوعی: گاهی اوقات سوال یک فرد بیچاره و درمانده به قدری سخت و پیچیده است که هرگز نمی‌تواند به زبان بیاید.
چشم کج حسود بود کور از آنکه هست
قائم بر آستان تو پاکان و راستان
هوش مصنوعی: چشم حسود که به طور کج نگاه می‌کند، از این‌که پاکان و راست‌گویان بر درگاه تو حضور دارند، کور شده است.
خواهی که دست شاه نجف ار کرم کند
پامال لشگرت سر سردار رومیان
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که دست شاه نجف به تو لطف کند و لشکر تو بر سر سردار رومیان پیروز شود، باید تلاش کنی و خودت را آماده کنی.
واجب ثنای حمد تو بر کوچک و بزرگ
لازم ادای شکر تو بر پیر و بر جوان
هوش مصنوعی: ستایش و حمد تو بر همه انسان‌ها، چه کوچک و چه بزرگ، ضروری است و همچنین بیان شکرگزاری تو بر همگان، چه پیر و چه جوان، لازم و واجب است.
یا رب که دین و دولت و عمرش دراز باد
هر سال و ماه و هفته و هر روز و هر زمان
هوش مصنوعی: خدایا، prayed که دین و قدرت و عمر او هر سال و ماه و هفته و روز و لحظه تداوم داشته باشد.