گنجور

قطعهٔ ۲۷ - آتش

بی‌تو ای گل، در این شام تاری
دامنم پرگل از اشک و خون است
دیدگانم به شب‌زنده‌داری
خیره بر مجمری لاله‌گون است
من خموشم ز افسرده‌جانی
شعله سرگرم آتش‌زبانی
با من این آتش تند و سرکش
داستان‌ها سراید ز خویت
شعله زرد و لرزان آتش
ماند ای گل به زرینه‌مویت
زلف زرین تو شعله‌رنگ است
با دلم شعله‌آسا به جنگ است
رفتی از کلبه من به صحرا
لب فروبسته از گفت‌وگویی
بوی گل بودی و بوی گل را
باد هردم کشاند به سویی
امشب ای گل به کوی که رفتی؟
دامن‌افشان به سوی که رفتی؟
رفتی و از پس پرده اشک
محو رخساره آتشم من
گرچه سوزد دل از آتش رشک
با همه ناخوشی‌ها، خوشم من!
عشق بی‌گریه شوری ندارد
شمع افسرده نوری ندارد
در دل تنگ من آتش افروخت
عشق آتش‌فروزی که دارم
ناگهان همچو گل خواهدم سوخت
آتش سینه‌سوزی که دارم
سوزد از تاب غم پیکر من
تا چه سازد به خاکستر من
شمع غم با همه خانه‌سوزی
نور و گرمی دهد جان و تن را
هرکجا آتشی برفروزی
روشنایی دهد انجمن را
عشق هم آتشی جان‌گداز است
روشنی‌بخش اهل نیاز است
پیش آتش از آن ماه سرکش
شکوه راند زبان خموشم
وز دل گرم و سوزان آتش
حرف جان‌سوزی آید به گوشم
کای گرفتار آن آتشین‌روی
آتشین‌رو بود آتشین‌خوی
شکوه از سردی او چه رانی؟
کاین بود آخر کار آتش
قصه سوزش دل چه خوانی؟
سوزد آن کو شود یار آتش
گاه سرد است و گه آتشین است
خوی هر آتشین‌چهره این است
می‌گرایی چو آن گل به سردی
کم‌کم ای آتش نیم‌مرده
چون به یک‌باره خاموش گردی
وز تو ماند زغالی فسرده
گیرم آن را و طفلانه صدبار
نام آن گل، نویسم به دیوار

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی‌تو ای گل، در این شام تاری
دامنم پرگل از اشک و خون است
هوش مصنوعی: بدون تو، ای گل، در این شب سیاه و تاریک، دامنم پر از اشک و خون است.
دیدگانم به شب‌زنده‌داری
خیره بر مجمری لاله‌گون است
هوش مصنوعی: چشمانم در حال بیداری شبانه، به زیبایی و درخشش شمعی سرخ متمرکز شده است.
من خموشم ز افسرده‌جانی
شعله سرگرم آتش‌زبانی
هوش مصنوعی: من ساکت و خاموش هستم، اما در درونم آتش دِل‌تنگی می‌سوزد و در حال گفتگوست.
با من این آتش تند و سرکش
داستان‌ها سراید ز خویت
هوش مصنوعی: با من این داستان‌های زنده و پرهیجان را روایت کن، از شخصیت و وجود خودت.
شعله زرد و لرزان آتش
ماند ای گل به زرینه‌مویت
هوش مصنوعی: شعله‌ای زرد و ناپایدار مثل آتش است، ای گل با موی طلایی‌ات.
زلف زرین تو شعله‌رنگ است
با دلم شعله‌آسا به جنگ است
هوش مصنوعی: موهای طلایی تو مانند شعله آتش است و با دل من همچون آتش به نبرد می‌پردازد.
رفتی از کلبه من به صحرا
لب فروبسته از گفت‌وگویی
هوش مصنوعی: تو از کلبه من بیرون رفتی و به صحرا رفتی، بدون اینکه لب به گفت‌وگو بگشایی.
بوی گل بودی و بوی گل را
باد هردم کشاند به سویی
هوش مصنوعی: تو بوی خوش گلی بودی و هر لحظه نسیم این عطر را به سمت‌های مختلف می‌برد.
امشب ای گل به کوی که رفتی؟
دامن‌افشان به سوی که رفتی؟
هوش مصنوعی: امشب ای گل، به کجا رفته‌ای؟ دامن زیبایت را به سوی چه کسی گشوده‌ای؟
رفتی و از پس پرده اشک
محو رخساره آتشم من
هوش مصنوعی: وقتی رفتی، اشک‌های من پشت پرده پنهان شد و چهره‌ام تبدیل به آتش شد.
گرچه سوزد دل از آتش رشک
با همه ناخوشی‌ها، خوشم من!
هوش مصنوعی: هرچند که دل من به خاطر حسادت می‌سوزد و در درونم ناراحتی‌هایی وجود دارد، اما با وجود همه این‌ها، من خوشحالم!
عشق بی‌گریه شوری ندارد
شمع افسرده نوری ندارد
هوش مصنوعی: عشق بدون احساسات و اشک، حالت و شور خاصی ندارد و مانند شمعی که خاموش است، نور و روشنی ندارد.
در دل تنگ من آتش افروخت
عشق آتش‌فروزی که دارم
هوش مصنوعی: عشق، در قلب کوچک و بسته من، شعله‌ور شده است و این آتش، ناشی از همان محبت و علاقه‌ای است که در خود دارم.
ناگهان همچو گل خواهدم سوخت
آتش سینه‌سوزی که دارم
هوش مصنوعی: ناگهان مانند یک گل می‌سوزم به خاطر آتش درونی‌ام که بسیار سوزان است.
سوزد از تاب غم پیکر من
تا چه سازد به خاکستر من
هوش مصنوعی: از شدت غم، بدنم به شدت می‌سوزد و نمی‌دانم سرنوشت من با این خاکستر چه خواهد شد.
شمع غم با همه خانه‌سوزی
نور و گرمی دهد جان و تن را
هوش مصنوعی: شمعی که از غم روشن شده، با وجود اینکه می‌تواند همه جا را بسوزاند، اما به روح و جسم انسان زندگی و گرما می‌بخشد.
هرکجا آتشی برفروزی
روشنایی دهد انجمن را
هوش مصنوعی: هر جا که شعله‌ای روشن شود، جمعیت را نورانی و شاداب می‌کند.
عشق هم آتشی جان‌گداز است
روشنی‌بخش اهل نیاز است
هوش مصنوعی: عشق، آتشی سوزان و دردآور است که چراغ راه کسانی است که به آن نیاز دارند.
پیش آتش از آن ماه سرکش
شکوه راند زبان خموشم
هوش مصنوعی: در برابر آتش، نتوانستم از زیبایی و سرکشی آن ماه شکایت کنم و زبانم را به سکوت واداریدم.
وز دل گرم و سوزان آتش
حرف جان‌سوزی آید به گوشم
هوش مصنوعی: از دل پرحرارت و سوزانم، صدای کلامی دردآور به گوشم می‌رسد.
کای گرفتار آن آتشین‌روی
آتشین‌رو بود آتشین‌خوی
هوش مصنوعی: ای کسی که در عشق آن چهره آتشین گرفتار شده‌ای، بدان که سرشت تو نیز چون او آتشین است.
شکوه از سردی او چه رانی؟
کاین بود آخر کار آتش
هوش مصنوعی: از سردی او چه شکایتی می‌توان کرد؟ چون این سرنوشت در نهایت آتش است.
قصه سوزش دل چه خوانی؟
سوزد آن کو شود یار آتش
هوش مصنوعی: داستان دل‌تنگی و درد و سوز دل را چه بگویی؟ تنها کسی که به عشقش می‌رسد، واقعا می‌سوزد و احساس آتشین را تجربه می‌کند.
گاه سرد است و گه آتشین است
خوی هر آتشین‌چهره این است
هوش مصنوعی: برخی وقت‌ها احساسات و رفتارهای افراد سرد و آرام است و در مواقعی دیگر، به شدت پرشور و آتشین. این موضوع به ویژگی‌های ذاتی افرادی که چهره‌ای جذاب و آتشین دارند، مربوط می‌شود.
می‌گرایی چو آن گل به سردی
کم‌کم ای آتش نیم‌مرده
هوش مصنوعی: اگر مانند گلی به آرامی و آهسته بی‌تابی کنی، ای شعله‌ی نیمه‌جان، زودتر به زندگی و نشاط برگرد.
چون به یک‌باره خاموش گردی
وز تو ماند زغالی فسرده
هوش مصنوعی: زمانی که ناگهان سکوت کنی و اثر تو تنها زغالی خاموش و بی‌جان باقی بماند.
گیرم آن را و طفلانه صدبار
نام آن گل، نویسم به دیوار
هوش مصنوعی: بگذار تصور کنم که آن را دارم و به سادگی و بازیگوشی صد بار اسم آن گل را روی دیوار بنویسم.

خوانش ها

قطعهٔ ۲۷ - آتش به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیف آتش"
با صدای سیامک شجریان (آلبوم طبیب دل)