گنجور

قطعهٔ ۱ - نیروی اشک

عزم وداع کرد جوانی به روستای
در تیره شامی از بر خورشید طلعتی
طبع هوا دژم بد و چرخ از فراز ابر
همچون حباب در دل دریای ظلمتی
زن گفت با جوان که از این ابر فتنه زای
ترسم رسد به گلبن حسن تو آفتی
در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه
ای مه چراغ کلبه من باش ساعتی
لیکن جوان ز جنبش طوفان نداشت باک
دریادلان ز موج ندارند دهشتی
برخاست تا برون بنهد پای زآن سرای
کاو را دگر نبود مجال اقامتی
سرو روان چو عزم جوان استوار دید
افراخت قامتی که عیان شد قیامتی
بر چهر یار دوخت به حسرت دو چشم خویش
چون مفلس گرسنه به خوان ضیافتی
با یک نگاه کرد بیان شرح اشتیاق
بی آنکه از زبان بکشد بار منتی
چون گوهری که غلتد بر صفحه‌ای ز سیم
غلتان به سیمگون رخ وی اشک حسرتی
زآن قطره سرشک فروماند پای مرد
یکسر ز دست رفت گرش بود طاقتی
آتش فتاد در دلش از آب چشم دوست
گفتی میان آتش و آب است الفتی
این طرفه بین که سیل خروشان در او نداشت
چندان اثر که قطرهٔ اشک محبتی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عزم وداع کرد جوانی به روستای
در تیره شامی از بر خورشید طلعتی
هوش مصنوعی: جوانی تصمیم به جدایی گرفت و به روستایی در سرزمین شام رفت، آنجا که جلوه‌ای نورانی و زیبا مانند طلوع خورشید دارد.
طبع هوا دژم بد و چرخ از فراز ابر
همچون حباب در دل دریای ظلمتی
هوش مصنوعی: هوا به شدت تیره و تار است و آسمان از بالای ابرها مانند حبابی در دل دریای تاریکی به نظر می‌رسد.
زن گفت با جوان که از این ابر فتنه زای
ترسم رسد به گلبن حسن تو آفتی
هوش مصنوعی: زن به جوان گفت که نگرانم از این ابر سیاه که ممکن است به باغ زیبایی تو آسیب برساند.
در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه
ای مه چراغ کلبه من باش ساعتی
هوش مصنوعی: در این شب تیره و تار که روشنایی شمع و ماه خاموش شده‌اند، ای ماه، لطفاً به مدت کوتاهی نور کلبه من باش.
لیکن جوان ز جنبش طوفان نداشت باک
دریادلان ز موج ندارند دهشتی
هوش مصنوعی: اما جوان از حرکت طوفان نگران نیست و دلاوران دریا از موج‌ها واهمه‌ای ندارند.
برخاست تا برون بنهد پای زآن سرای
کاو را دگر نبود مجال اقامتی
هوش مصنوعی: برخاست تا از آن خانه خارج شود، زیرا دیگر جایی برای ماندن نداشت.
سرو روان چو عزم جوان استوار دید
افراخت قامتی که عیان شد قیامتی
هوش مصنوعی: سرو زیبا و جوانی را دید که با اراده‌ای قوی ایستاده و قامتش آن‌قدر بلند و باشکوه است که به نظر می‌رسد یک قیامت بزرگ را به نمایش گذاشته است.
بر چهر یار دوخت به حسرت دو چشم خویش
چون مفلس گرسنه به خوان ضیافتی
هوش مصنوعی: چشمانم به چهره محبوب دوخته شده، در حالی که حسرت دارم و مانند فردی بی‌پول و گرسنه‌ای هستم که به مهمانی می‌نگرد.
با یک نگاه کرد بیان شرح اشتیاق
بی آنکه از زبان بکشد بار منتی
هوش مصنوعی: با یک نگاه، همه‌ی احساسات و خواسته‌ها را بیان می‌کند، بدون نیاز به گفتن یا این که از کسی توقعی داشته باشد.
چون گوهری که غلتد بر صفحه‌ای ز سیم
غلتان به سیمگون رخ وی اشک حسرتی
هوش مصنوعی: همچون گوهری که بر روی صفحه‌ای نقره‌ای می‌چرخد، زیبایی چهره‌اش باعث حسرت و اندوه من شده است.
زآن قطره سرشک فروماند پای مرد
یکسر ز دست رفت گرش بود طاقتی
هوش مصنوعی: از آن قطره‌ی اشکی که مرد در دلش دارد، تمام قدرتش از بین می‌رود و اگر هم توانایی داشته باشد، باز نمی‌تواند خود را کنترل کند.
آتش فتاد در دلش از آب چشم دوست
گفتی میان آتش و آب است الفتی
هوش مصنوعی: دلش چنان مشتاق و دلتنگ دوست است که مانند شعله‌ای در آتش می‌سوزد، در حالی که اشک‌هایش مانند آب جریان دارند. این وضعیت نشان می‌دهد که بین آتش عشق و آب اشک، نوعی پیوند و ارتباط عمیق وجود دارد.
این طرفه بین که سیل خروشان در او نداشت
چندان اثر که قطرهٔ اشک محبتی
هوش مصنوعی: عجیب اینجاست که سیل خروشان در آنجا تأثیر چندانی نداشت، در حالی که یک قطره اشک عشق تأثیرگذارتر بود.

خوانش ها

قطعهٔ ۱ - نیروی اشک به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/06/25 18:08
نگین شکروی

بادرود وسپاس فراوان
لطفا" این موارد اصلاح شوند:
بیت پنجم: موج
بیت ششم:
برخاست تا برون بنهد پای زآن سرای
کو را دگر نبود مجال اقامتی
بیت هفتم:
سرو روان چو عزم جوان استوار دید
افراخت قامتی که عیان شد قیامتی
بیت نهم: زبان
دربیت دوازدهم نیز بر طبق نسخه ای که هم اکنون در دسترس من است(دیوان رهی معیری،انتشارات نگاه،سال 1385)، بجای "نسبتی"، "الفتی" نوشته شده که کلام را بسیار دلنشین تر می کند.
---
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد. نسخهٔ در اختیار من هم (کلیات رهی/انتشارات زوار) «الفتی» آورده بود.

1389/08/20 09:11
سید جواد رضوانی

این مصرع را جهت درک بیشتر زیبایی آن اینگونه بنویسید : ای مه چراغ کلبه ی من ! باش ساعتی

1395/06/28 19:08
عرش

سرو روان چو عزم جوان دید استوار
افراخت قامتی که عیان شد قیامتی
اگر یه این صورت نوشته بشه بهتر خوانده میشه گرچه نسخه‌ای از دیوان رهی معیری در دسترسم نیست و در پایان آواز بوسلیک استاد بنان، معروفی(سعدی:جان ندارد هر که جانانی ش نیست ...) شنیدم که اینگونه بهتر خوانده میشه.

1398/04/29 01:06
امیرمسعود

عرض درود و ادب
لطفا اشتباه تایپی «غلطیدن» را به «غلتیدن» اصلاح بفرمایید.
حتی اگر در نسخه‌های چاپی و اصلی منبع با «ط» نگاشته شده باشد، باز هم اشتباه بوده و صحیح آن با «ت» می‌باشد. این کلمه چند بار در شعر به گونه‌های مختلف تکرار شده است.
سپاس از توجّه‌تان.

1399/10/14 13:01
حمید

سرو روان چو عزم جوان «دید استوار»

1399/10/14 13:01
حمید

..
یکسر ز دست رفت «اگرش» بود طاقتی

1403/09/14 20:12
پوریا سجادی

ای وای...