گنجور

شمارهٔ ۱۹ - اشک و آه

دارم غم جانکاهی، شب های سیاهی، دور از رخ ماهی
نه یار و نه همراهی، جز قطره اشکی، جز شعله آهی
با سوز محبت چه کند دل چه کند دل
با آتش حسرت چه کند دل چه کند دل
می سوزم و می نالم با حال تباهی
نابرده نصیبی، ناکرده گناهی
ای راحت جان چاره من کن به پیامی به نگاهی
ز غم جان آمد بر لب بر دل زارم ای شب تو گواهی
نه یار و نه همراهی جز قطره اشکی جز شعله آهی

اطلاعات

منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دارم غم جانکاهی، شب های سیاهی، دور از رخ ماهی
نه یار و نه همراهی، جز قطره اشکی، جز شعله آهی
هوش مصنوعی: در دل من غمی عمیق وجود دارد و شب‌های تاریک و افسرده‌ای را می‌گذرانم. دور از چهره‌ی محبوبم هستم و نه یاری در کنارم است و نه همدمی. تنها چیزی که دارم، چند قطره اشک و شعله‌ای از آه و حسرت است.
با سوز محبت چه کند دل چه کند دل
با آتش حسرت چه کند دل چه کند دل
هوش مصنوعی: دل در آتش محبت می‌سوزد و نمی‌داند چه کار باید بکند، و همچنین با حسرتی که در دل دارد، هیچ راهی برای آرامش نمی‌یابد.
می سوزم و می نالم با حال تباهی
نابرده نصیبی، ناکرده گناهی
هوش مصنوعی: من در عذاب و ناراحتی می‌سوزم و با دل شکسته ناله می‌کنم، در حالی که نه بهره‌ای برده‌ام و نه گناهی کرده‌ام.
ای راحت جان چاره من کن به پیامی به نگاهی
ز غم جان آمد بر لب بر دل زارم ای شب تو گواهی
هوش مصنوعی: ای عشق من، تو که مایه آرامش روحم هستی، مرا نجات بده با یک پیام یا یک نگاه. غم و اندوهی که در دل دارم، به نهایت رسیده و به لب‌های من نزدیک شده است. ای شب، تو شاهد این درد و رنج من هستی.
نه یار و نه همراهی جز قطره اشکی جز شعله آهی
هوش مصنوعی: نه یار و نه دوستی دارم، جز یک قطره اشک و یک ناراحتی سوزان.