گنجور

محنت‌سرای خاک

من کیستم ز مردم دنیا رمیده‌ای
چون کوهسار پای به دامن کشیده‌ای
از سوز دل چو خرمن آتش گرفته‌ای
وز اشک غم چو کشتی طوفان رسیده‌ای
چون شام بی رخ تو به ماتم نشسته‌ای
چون صبح از غم تو گریبان دریده‌ای
سر کن نوای عشق که از های و هوی عقل
آزرده ام چو گوش نصیحت شنیده‌ای
رفت از قفای او دل از خود رمیده ام
بی تاب تر ز اشک به دامن دویده‌ای
ما را چو گردباد ز راحت نصیب نیست
راحت کجا و خاطر ناآرمیده‌ای
بیچاره‌ای که چاره طلب می کند ز خلق
دارد امید میوه ز شاخ بریده‌ای
از بس که خون فرو چکد از تیغ آسمان
ماند شفق به دامن در خون کشیده‌ای
با جان تابناک ز محنت سرای خاک
رفتیم همچو قطرهٔ اشکی ز دیده‌ای
دردی که بهر جان رهی آفریده‌اند
یا رب مباد قسمت هیچ آفریده‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من کیستم ز مردم دنیا رمیده‌ای
چون کوهسار پای به دامن کشیده‌ای
هوش مصنوعی: من کیستم؟ من کسی هستم که از شلوغی و دنیای مردم دوری کرده‌ام، شبیه کوهی که پاهایش در طبیعت عمیق و ریشه‌دار شده است.
از سوز دل چو خرمن آتش گرفته‌ای
وز اشک غم چو کشتی طوفان رسیده‌ای
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و درد دل، مانند توده‌ای از آتش شده‌ای و از اشک‌های غمت، مثل کشتی‌ای که در طوفان قرار دارد، دچار گرفتاری شده‌ای.
چون شام بی رخ تو به ماتم نشسته‌ای
چون صبح از غم تو گریبان دریده‌ای
هوش مصنوعی: در غیاب تو، شب به حالت عزاداری درآمده و از غم نبودنت، صبح به شدت ناآرام و پریشان است.
سر کن نوای عشق که از های و هوی عقل
آزرده ام چو گوش نصیحت شنیده‌ای
هوش مصنوعی: آوای عشق را برپا کن، چرا که من از هیاهوی عقل دلزده‌ام، مانند کسی که سخنان پندآموز را شنیده است.
رفت از قفای او دل از خود رمیده ام
بی تاب تر ز اشک به دامن دویده‌ای
هوش مصنوعی: از او دور شدم و دلم گریزانی پیدا کرده و به شدت بی‌تاب شده‌ام، طوری که اشک‌هایم به دامنم ریخته است.
ما را چو گردباد ز راحت نصیب نیست
راحت کجا و خاطر ناآرمیده‌ای
هوش مصنوعی: در زندگی ما، آرامش و راحتی نصیب نمی‌شود، زیرا ما مثل گردبادی هستیم که هر لحظه در حال حرکت و تغییر است، و بنابراین از آسودگی و آرامش بی‌بهره‌ایم.
بیچاره‌ای که چاره طلب می کند ز خلق
دارد امید میوه ز شاخ بریده‌ای
هوش مصنوعی: انسانی که به دنبال راه حل و کمک از دیگران است، در واقع در اشتباه است؛ چرا که نمی‌تواند از سرشاخه‌ای که بریده شده، میوه‌ای برداشت کند.
از بس که خون فرو چکد از تیغ آسمان
ماند شفق به دامن در خون کشیده‌ای
هوش مصنوعی: به قدری خون از تیغ آسمان ریخته شده است که شفق به مانند دامن خونین در آمده است.
با جان تابناک ز محنت سرای خاک
رفتیم همچو قطرهٔ اشکی ز دیده‌ای
هوش مصنوعی: ما با وجودی درخشان و پر از زندگی، از دنیای پر از رنج و درد این خاک گذر کردیم، مانند قطرهٔ اشکی که از چشم می‌افتد.
دردی که بهر جان رهی آفریده‌اند
یا رب مباد قسمت هیچ آفریده‌ای
هوش مصنوعی: خدایا، کاش که این درد و رنجی که برای جان‌ها ایجاد کرده‌اند، نصیب هیچ موجودی نشود.

خوانش ها

محنت‌سرای خاک به خوانش عندلیب
محنت‌سرای خاک به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1389/03/31 12:05
صفایی

بیت دو:
...کشتی توفان رسیده ای
بیت سه:
چون شام بی رخ تو به ماتم نشسته ای
چون صبح از غم تو...
بیت شش:
...
راحت کجا و خاطر...
بیت هشت:
... تیغ آسمان
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.