گنجور

شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص

دوست گرامی آقای رضا سیمی این شعر را برای گنجور ارسال کرده‌اند که به گفتهٔ ایشان در کتابهای فارسی بچه‌ها چاپ شده بوده و بزرگترها از آن خاطره دارند و طبق نقل ایشان شاعر آن خانم اعتصامی است. منتهی برای این انتساب هنوز مدرک معتبری پیدا نکرده‌ایم.
گفت با جوجه مرغکی هشیار
که ز پهلوی من مرو به کنار
گربه را بین که دم علم کرده
گوشها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردت
تا کله چرخ داده‌ای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوست
به خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خوش خط و خالیست
فکر آزار جوجه هرگز نیست
سه قدم دورتر شد از مادر
آمدش آنچه گفته بود به سر
گربه ناگاه از کمین برجست
گلوی جوجه را به دندان خست
برگرفتش به چنگ و رفت چو باد
مرغ بیچاره از پی‌اش افتاد
گربه از پیش و مرغ از دنبال
ناله‌ها کرد زد بسی پر و بال
لیک چون گربه جوجه را بربود
نالهٔ مادرش ندارد سود
گر تضرع کند و گر فریاد
جوجه را گربه پس نخواهد داد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت با جوجه مرغکی هشیار
که ز پهلوی من مرو به کنار
هوش مصنوعی: یک جوجه‌مرغ باهوش به کسی می‌گوید که در کنار او نرود و از او دور نشود، چون نمی‌خواهد از کنارش جدا شود.
گربه را بین که دم علم کرده
گوشها تیز و پشت خم کرده
هوش مصنوعی: به گربه نگاه کن که چطور خود را آماده کرده، گوش‌هایش را تیز کرده و بدنش را خم کرده است.
چشم خود تا به هم زنی بردت
تا کله چرخ داده‌ای خوردت
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانت را بسته‌ای، چه زود هم احساس می‌کنی که کارها به هم ریخته و به هم می‌خورند.
جوجه گفتا که مادرم ترسوست
به خیالش که گربه هم لولوست
هوش مصنوعی: جوجه گفت که مادرش خیلی ترسو است و فکر می‌کند گربه هم مثل یک موجود ترسناک است.
گربه حیوان خوش خط و خالیست
فکر آزار جوجه هرگز نیست
هوش مصنوعی: گربه موجودی زیبا و شیک است و هرگز به فکر آزار دادن جوجه‌ها نمی‌افتد.
سه قدم دورتر شد از مادر
آمدش آنچه گفته بود به سر
هوش مصنوعی: سه قدم دورتر از مادرش رفت و آنچه را که گفته بود، به واقعیت پیوست.
گربه ناگاه از کمین برجست
گلوی جوجه را به دندان خست
هوش مصنوعی: گربه ناگهان از جایی که مخفی شده بود بیرون آمد و گلوی جوجه را گاز گرفت.
برگرفتش به چنگ و رفت چو باد
مرغ بیچاره از پی‌اش افتاد
هوش مصنوعی: او به سرعت چیزی را در دستش گرفت و به سوی دیگر رفت، مانند بادی که می‌وزد و مرغی بیچاره در پی او به دنبال می‌افتد.
گربه از پیش و مرغ از دنبال
ناله‌ها کرد زد بسی پر و بال
هوش مصنوعی: گربه از جلو می‌آمد و مرغ از پشت، هر دو به شدت صدا کردند و تلاش کردند تا به پرواز درآیند.
لیک چون گربه جوجه را بربود
نالهٔ مادرش ندارد سود
هوش مصنوعی: اما وقتی که گربه جوجۀ پرنده را می‌دزدد، دیگر ناله و زاری مادرش هیچ فایده‌ای ندارد.
گر تضرع کند و گر فریاد
جوجه را گربه پس نخواهد داد
هوش مصنوعی: اگر جوجه درخواستی کند یا با صدای بلند فریاد بزند، باز هم گربه آن را نمی‌خواهد و نمی‌تواند از چنگش رهایی یابد.

حاشیه ها

1390/08/06 08:11

از زمان طفولیت این شعر را دوست داشته ام . الان فرزندی دارم به مثابه این جوجه . و گربه های زیادی زاده و رشد کرده اند. من مشابه مادر جوجه هستم و این جوجه این درک را ندارد

1391/05/17 19:08
حسن آقا

با سلام
این شعر در کتاب های فارسی زمان قدیم چاپ شده بود اما شاعر آن مرحوم ایرج میرزا قید شده بود . همان که در مجموعه معظم شما جایش بسیار خالی است.

1391/09/08 14:12
ناشناس

همین قدر بگویم که این شعر از کودکی آنقدر در من تاثیر داشت که اکنون نیز برای دانش آموزانم می خوانم تا لذت ببرند و پند بگیرند.
معلمی 55 ساله از کرج

1391/11/08 06:02
نا

حکایتی قدیمی است عزیز فرزند، چرا از تجربه بزرگتر پند نمیگیری ؟ حتما" باید سرت بیاد" بیا و از اونه که سرشون اومده بشنو و بپذیر، بد نمی بینی

1400/05/10 10:08
ملیکا رضایی

هعی 

واقعا ...

:(

1391/12/27 09:02

واقعا که پروین اعتصامی شاعر فرهیخته و خوش ذوقی بوده است وباید از نتیجه داستان عبرت گرفت

1392/03/06 17:06
کلمرتضی

روانش شاد پروین اعتصامی
دبیر بازنشسته ای هستم واز این شعر لذت میبرم وهر از چند گاهی آنرا زم زمه میکنم و خاطرات گودکی برایم متصور میشود . از ترس گربه با خانواده به خارج پناه آورده ام چون یکی از جوجه هایم را در ایران گربه ربود وناچار بقیه را نجات دادم وهمیشه با خود می گویم
هر وقت از آشیانۀ خود یاد میکنم
نفرین به خانواده صیادمیکنم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !

1402/05/09 13:08
سید حسین اخوان بهابادی

 گاهی، یاد جنگ  می کنیم و خاطرات حمله ی شیمیایی حلبچه برایمان زنده می شود و می بینیم هزاران جوجه ی ایرانی توسط گربه ها نه ،توسط گرگ های خارجی دریده شدند لذا ناچارا آنها را لعنت می کنیم و همیشه با خود می گوییم
هر وقت یاد از خارج می کنیم
باید نفرین به انگلیس و آمریکا کنیم
تو خود حدیث غصه‌ی ما بخوان از این خارج !

1392/03/06 19:06
شروین پاداش‌پور

با سلام
همه ی نظر ها رو خوندم .برای جوجه ی "کلمرتضی" متأسفم .
اما تا تعریفمون از گربه چی و "کی" باشه !!
فقط نمی دونم اگر منظور ایشون در لفافه بود (امیدوارم اینطور نبوده باشه) چرا گربه رو مثال زدن؟ تا جایی که می دونم ،گربه ی واقعی و اصولا" حیوانات شکارچی، تا گرسنه نباشن شکار نمی کن. ولی ددهای انسان نما ..........!!
و ما جوجه های زیادی داشتیم که اسیر و شکار این موجودات خبیث(از هر نوعی) شدن.
با احترام به همه ی نظرها .

1392/09/03 12:12
یک دوست

با احترام به همه عقاید دوستان و تاسف از ناکامی ها
به نظر این حقیر گربه پروین همان زمانه است که ما جوجه ها به زیبایی آن دلبسته ایم و تا چشم به هم بزنیم زمانه عمر ما را در ربوده و دیگر باز نخواهیم گشت

1392/12/23 09:02
احمدی

کلاس فارسی سال دوم ابتدائی سال تحصیلی 44-45 دبستان دولتی حکمت در تبریز .واقعا برای ما بچه ها این شعر ملموس بود چون آن زمان در بیشتر خانه ها مرغ نگهداری میکردند و بعداز چاق وچله شدن آنرا می بریدند.مثل امروز نبود که توی هر محلی مغازه مرغ فروشی باشد. بعضی خانه ها (البته خیلی کم) جوجه هم می گرفتند. افسوس که حالا بجای این شعر ها چی توی کتابهای درسی بچه ها می گنجانند.

1393/05/17 07:08
میمند

اینقدر شعر را دوست دارم که برای هم کارانم همیشه تکرار میکنم ویاد مدرسه صخره ای روستای میمند شهربابک میافتم

1393/11/13 18:02
محمدامین عبدالهی

من همان جوجه ی هشت ساله هستم و تصمیم گرفتم به حرف پدر و مادرم گوش بدهم.

1393/12/24 23:02
خ.خ

با تشکر از زحمات شما. من خاطرۀ خیلی خوبی از این شعر دارم و از کودکی برای بچه هایم این شعر را می خواندم . شکر خدا بچه هایم الان فوق لیسانس گرفته اند و فرزند گوچک من هم الان دانشجو هست. و این خاطرات نه تنها برای من، که برای آنها نیز خاطره انگیزست.

1394/01/11 11:04
ناشناس

پروین اعتصامی یا ایرج میرزا؟

1394/02/24 10:04
سید غبدالرضا بلادی

چقدر شعر حکیمانه ودلسوزانه ودل نشینیست. ایکاش هنوز هم درکتابها اینگونه قصه های خوب وروحبخش را میدیدیم تا مردم از کتاب و کتابخواندن واز حکمت و انسانیت واز دین ومعنویت زده نمیشدند و راه خشونت را، بجای مهر و عطوفت پیش نمیگرفتن
آخر انصاف بدهید آیا این خزعبلاتی که امروزه در کتابها نوشته میشود مفیدتر هست یا امثال این شعر دلنواز؟؟ خب چرا ؟ چرا؟ چرا؟

1394/03/20 14:06
سید علی شاه زاده احمدی

جدا جالب بود توانستم این شعر که در زمان‌تحصیل در کتاب فارسی خوانده بودم توانستم پیدا کنم اما بنطرم اخرش بیتیست که برای انکه بچهابحرف مادر گوش دهند نیم بیت اول یادم نیست اما دوم . بچه جان حرف مادرت بشنو بوده که در اینجا ندیدم با تشکر فراوان از زحمات بسیار ارزنده شما

1394/03/20 14:06
سید علی شاه زاده احمدی

اخر شعر بچه جان حرف مادرت بشنو را ندیدم با سپاس

1394/03/20 14:06
سید علی شاه زاده احمدی

چرا شعر کامل نیست اخر شعر. بچه جان حرف مادرت بشنو نیست

1394/03/20 15:06
ناآشنا

احمدی جان
اینقدر اصرار نفرما
آنچه میگویی از ایرج میرزاست
به علی گفت مادرش روزی که بترس و کنار حوض مرو
رفت و افتاد ناگهان در حوض بچه جان حرف مادر‌ت بشنو
نا آشنا

1394/04/07 19:07
ناشناس

این شعر برا عباس یمینی شریف

1394/05/26 13:07
پروین اعت......

گفت با جوجه مرعکی هوشیار که زه پهلوی من مرو به کنار
چون که بار دگر دراین تهران قهتی مرغ و جوجه هست عیان
چشم خود تا بهم زنی رفته ای توی دیگ زود پز پخته ای
تا بود برقرار این کمپود هست از به ما خطر موجود
.
.
.
جوجه گفتا که مادرم ترسوست بخیالش که ادمی لولوست
دو قدم دورتر شد از مادر جوجه دزدی درآمد از سنگر
..
.
مادرش ناله اش شنید از دور گفت ورپرده چشمت کور
تا بدانی که گفته مادر هست از هر سخن بهتر
درود بر جمیع شاعرها . و پدر و مادران داغ دار . اهواز

1394/05/31 00:07
سعید

دوستانی که این حاشیه را می خوانید لطف کرده به احترام خانم پروین اعتصامی این شعر را به نسل بعد ما ن سینه به سینه انتقال دهیم . دورود بر همگان

1394/05/11 11:08
مصطفی عبدالهی

عالی بود.

1394/07/05 22:10
میاحیان

با سلام و درود به تمام عزیزان . با تمام عزت و احترامی که به خانم پروین اعتصامی دارم این سروده با خط نستعلیق در کتاب فارسی کلاس سوم در سال 1348 از آقای عباس یمنی شریف چاپ شده و در حال حاضر بعد 44سال آن را حفظم به این دلیل که مجبور به حفظ شعر بودیم .و چه زیبا بودند حفظیاتمان. اه از زمان از دست رفته

1394/09/20 19:12
بهرام سجادیان

چند روزی میشه این شعر فکر مرا مشغول کرده. درست موضوع نفوذ و خوش خط خالی ارباب آل سعود و تمام دولتهای دست نشانده منطقه افتادم . پیر حکیم و فرزانه مردم ایران حضرت آقا و مولای در دسترس شیعیان جهان سید علی چقدر هشیار و بیداره که قبل از شکل گیری هر توطعه ای مارا هوشیار میسازد حفظهم الله.

1394/11/28 11:01
فروغ

سلام.
روانی کلام و فصاحت سعدی‌وار شعر، نشان ا ن است که بایست از ایرج میرزا باشد. مطمئناً از پروین نیست.

1395/05/27 06:07
ناشناس

این بیت را یباد دارم که مادر بزرگ مرحومم برای من می خواند
پنجه اش رفت تا گلوگاهم
من چنین دوست را نمی خواهم

1397/06/24 15:08
بهرام

این روایت صحیح است و شعر از پروین اعتصامی است. این شعر در کتاب فارسی دبستان کلاس 4؟؟ قبل از انقلاب جزء متون درسی بود.
ولی من در دیوان وی چاپ ششم سال 1354 انرا پیدا نکردم.

1397/11/22 13:01

از خوش خط و خال ها واقعا باید ترسید
دمش گرم

1398/06/01 20:09
منوچهر احتشامی

با عرض سلام : من در سال 1316 دانش اموز کلاس دوم در نهاوند بودم .این شعر در کتاب درسی ما بود و یاد دارم » دو قدم دور تر شد از مادر . بجای سه قدم امده در شعر بالا. دیگر اینکه این شعر مسلما از زنده یاد عباس یمینی شریف نیست چوندران زمان ان مرحوم خود دانش اموزبوده اند . از زنده یاد خانم پروین اعتصامی هم نیست چون اولین بار دیوان ایشان در 1320 توسط اقای ابوالفتح اعتصامی چاپ شد . اما در کتاب فارسی ما اشعار دیگری از زنده یاد ایرج میزا بد از جمله سرود ما که اطفال این دبستانیم وغیره امید است مفید فایده قرار گرفته باشد . با احترام .

1399/02/28 07:04

"العلم فی الصغر کاالنقش فی الخحر" .سال 1335 که دانش آموز کلاس دوم ابتداِی بودم این شعر را حفظ کردم ، یکی دو بیت آن فراموشم شده بود که به اینترنت مراجعه کردم . اکنون در سن 72 سالگی شعررا برای نوادگانم میخوانم و تاکید میکنم تا به پند و اندرز مادرشان گوش فرا دهند. روان بانوی ادب و فرهنگ ایران ، پروین اعتصامی شاد باد.

1399/02/18 11:05
زهرا جون

من وقتی ک بچه بودم ...هر وقت حرف مامانمو گوش نمیکردم و ازین جور حرف ها
مامانم میگف؛ جوجه گفتا ک مادرم ترسوست
بخیالش ک گربه هم لولوست...
حالا من هر وقت نگران شوهرمم و اون میگه ن بابا هیچ اتفاقی نمیفته و غیره اینو میخونم براش....
فعلا ایشون جوجه منن

1399/11/04 18:02
محمود

این شعر و اشعار نظیر آن مانند:
به علی گفت مادرش روزی
که بترس و کنار حوض مرو
رفت و افتاد ناگهان در حوض
بچه جان حرف مادرت بشنو
که بچه ها را از خطرات اطراف خود میترساند، از هرکدام از شعرای توانا و شیرین سخن ما باشد، بنظر من سکه ای دو رو است. یک رویش بچه هایمان را متوجه خطرات اطراف میکند تا مراقب جان خود باشند. روی دیگرش اینست که آنها را ترسو و ریسک ناپذیر بار میآورد که از هر خطر کردنی ابا میکنند و این صفت باعث درجا زدن جامعه و عدم پیشرفت آن میشود.
جوامع پیشرفته، عامل پیشرفتشان خطر پذیری و تن دادن به وقایع ناشناخته و کشف ناشناخته ها است. بزرگان ما باید فرزندان را به پیشروی در مسائل ناشناخته، البته همراه با احتیاط و مراقبت رهنمون شوند، که خُب، در چنین راههائی البته احتمال آسیب هم هست، ولی جامعه را به پیش میبرد. مثلاً مادر علی بهتر است در این شعر فرزندش را به فراگیری شنا رهنمون شود، نه دوری از حوض، و مرغ هشیار جوجه را آموزش دهد که چگونه بدور از خطر گربه، خواسته هایش را تأمین کند، نه اینکه او را زیر بال و پر خود پنهان کند.

1402/05/09 13:08
سید حسین اخوان بهابادی

ترس بی جا غلط و ترس عاقلانه صحیح است.

1400/05/10 10:08
ملیکا رضایی

چقدر دلم برای جوجه سوخت ... !

ای کاش اینطور نمیشد ...    ¦

 

ولی دیگر شد ...

گربه ای که در کمین بود تا جوجه را به شکار گیرد و مرغی که به جوجه هشدار را داد ولی جوجه کوچک بود دیگر رشته خیال و رویا او را منحرف کرد و ...

در نهایت به کام مرگ رفت ...     .

گربه های زیادی هستند درکمین ،هر کس به گونه ای ...

یکی پشت سایه ها 

یکی در چهره دوست نارفیق

یکی ...

...

.

 

ولی خب اگر ما جوجه را کودک حساب کنیم (بالاخره جوجه هم کودکی ست دیگر !   :)  ) خب هر کودکی به اصطلاح سر به هوا هست ؛کوتاهی از مرغ که مادر باشد نیست ؟

یا کوتاهی از جوجه هست ؟

خب در این که جوجه حرف گوش کن نبوده شکی نیست :)      

ولی شاید آن مرغ -مادر جوجه -احتیاط و دقت عمل بیشتری به خرج میداد ...شاید با قصه - شعر - ما جور دیگری تمام میشد که پایان ش خورده شدن جوجه نبود و ناله مرغ !   

البته همین خورده شدن جوجه نشان میدهد که سر به هوا بودن هم باید حدی داشته باشد بچه! :|

 

ولی به هر حال 

 

گربه های زیادی هستند ... ؛

جوجه های بسیاری هم ... ؛

تفاوت هر جوجه با دیگری دقت واحتیاط اوست ... 

حرف بزرگترناشنیده گرفتن عاقبت خوبی ندارد بچه !   :/

 

 

بالاخره ای کاش که هیچ جوجه اینگونه پایانش نباشد ...

لحظه های زندگی تکرار پیوسته کمین ها و دام ها و شکارچیان هست و نصیب هر جوجه ای میشود ؛

امید که آن جوجه حواسش جمع جمع باشد ...     :)

1400/07/07 15:10
سعید نخستین

باسلام خدمت همه عزیزان،

این شعر در دیوان پروین اعتصامی وجود ندارد. به احتمال زیاد مربوط به عباس یمینی شریف هست.

البته در آخرین دروس کتاب فارسی پایه دوم دبستان سال ۱۳۴۲ این شعر بود و  در زیر شعر

نام عباس یمینی شریف بود. 

1401/06/05 21:09
محمد علی چمنیان

این شعر از پروین اعتصامی است.دوستی  از نوه ملک‌الشعرای بهار  نقل قول کرد که وی از پدر بزرگش شنیده که در پاسخ به فراخوانی برای نگارش شعر کودکان برای تدوین کتب فارسی دبستان، پروین اعتصامی این شعر را سروده و فرستاده و به همین خاطر در دیوان اشعار وی نیامده است .

1401/10/18 20:01
مهدی فصیحی

سلام  به همه ی  علاقه مندان به شعر 

 

این شعر  به هیچ عنوان  از پروین نیست  کلا  زبان شعر  بانوپروین  این مدلی  نیست 

زبان شعر  بیشتر  به ایرج میرزا  میخوره         ولی قطعا و بی شک  از پروین نیست

 

1401/11/15 19:02
مهدی اعتصام السلطنه

سلام این شعر از بانوی بزرگ ادبیات شعر پروین اعتصامی است که به علت درخواست چاپ یکی از اشعار ایشان در کتاب مدارس چاپ شده است.البته پیش از این شعرهای ایشان در مجله دانشکده تألیف ملک الشعرای بهار چاپ می‌شد اما بدون درج عنوان شاعر به خصوص مخالفت های یوسف اعتصام الملک به علت کمتر دیده شدن زنان در جامعه که بعدها حتی خود پروین اعتصامی هم از این موارد امتناع می‌کردند به عنوان مثال در کتاب طلایه مجتبی فاطمی که پس از کشف حجاب رضاخانی از همه شاعران درخواست شعر و مطالب برای چاپ موضوعات در این کتاب بهره برد.و یا نهضت بانوان،خود بانو پروین اعتصامی اشعار را خودشان قرائت نمیکردند و یا کانون بانوان ایران.

1401/11/16 11:02
مهدی اعتصام السلطنه

برگ برنده ای ز اوراق سپید گر سیاه

بازنگشت و بازبین کرد هزارگونه بار

1402/05/02 16:08
داود محمدپور

باسلام وخسته نباشیدمن الان 73سال دارم واین شعر درکتاب فارسی کلاس سوم جزو درس مابود وباید انراحفظ میکردیم وبعد ازگذشت این همه سال هنوز فراموشم نشده وانرادوست داشتم ودارم 

1402/05/08 14:08
سید حسین اخوان بهابادی

خلاصه داستان:

گربه را ببین که دم علم کرده

جوجه خورده شکمش ورم کرده

1403/01/13 08:04
وحید ویام

سلام . پدر بنده دبیر ادبیاته و از بچگی ، در مواقع لزوم این شعر رو برام میخوند .ش

شعر بسیار عالی و پرمفهومه . با معنای هشدار به فرزند برای مراقبت از خود در جامعه و پرهیز از ساده لوحی در ارتباط با افراد دیگر .