قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵
گرت ایدوست بود دیدهٔ روشن بین
بجهان گذران تکیه مکن چندین
نه بقائیست به اسفند مه و بهمن
نه ثباتی است به شهریور و فروردین
پی اعدام تو زین آینه گون ایوان
صبح کافور فشان آید و شب مشکین
فلک ایدوست به شطرنج همی ماند
که زمانیت کند مات و گهی فرزین
دل به سوگند دروغش نتوان بستن
که به هر لحظه دگرگونه کند آئین
به گذرگاه تو ایام بود رهزن
چه همی بار خود از جهل کنی سنگین
بربود است ز دارا و ز اسکندر
مهر سیمین کمر و مه کله زرین
ندهد هیچ کسی نسبت طاوسی
به شغالی که دم زشت کند رنگین
چو کبوتر بچه پرواز مکن فارغ
که به پروازگه تست قضا شاهین
ز کمان قدر آن تیر که بگریزد
کُشدت گرچه سراپای شوی روئین
همه خون دل خلق است در این ساغر
که دهد ساقی دهرت چو می نوشین
خاک خوردست بسی گلرخ و نسرین تن
که همیروید از آن سرو و گل و نسرین
مرو ای پیشرو قافله زین صحرا
که نیامد خبر از قافلهٔ پیشین
دل خود بینت بیازرد چنان کژدم
تن خاکیت ببلعید چنان تنّین
روز بگذشت، ز خواب سحری بگذر
کاروان رفت، رهی گیر و برو، منشین
به چمنزار دو، ای خوش خط و خال آهو
به سماوات شو، ای طایر علیین
به چه امید در این کوه کنی خارا
چو تو کشتست بسی کوهکن این شیرین
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرت ایدوست بود دیدهٔ روشن بین
بجهان گذران تکیه مکن چندین
هوش مصنوعی: اگر دوست تو باشد، به دنیای گذرا تکیه نکن و با دیدهای روشن و آگاه زندگی را بررسی کن.
نه بقائیست به اسفند مه و بهمن
نه ثباتی است به شهریور و فروردین
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در زندگی پایدار نیست و نمیتوان به روزهای خاصی از سال اعتماد کرد که همیشه همانند قبل باشند. زمان و تغییرات آن اجتنابناپذیرند و هیچ دورهای از سال تضمینکننده ثبات و بقای دائم نیست.
پی اعدام تو زین آینه گون ایوان
صبح کافور فشان آید و شب مشکین
هوش مصنوعی: فردا صبح، هنگامی که خورشید طلوع کند و از آینهای که به زیبایی میدرخشد، عطر خوش کافور به فضا میافشاند، نشانههای اعدام تو نمایان خواهد شد و شب سیاه نیز به یاد تو خواهد آمد.
فلک ایدوست به شطرنج همی ماند
که زمانیت کند مات و گهی فرزین
هوش مصنوعی: آسمان مانند بازی شطرنج است که گاهی تو را به دام میاندازد و گاهی خود بر تو پیروز میشود.
دل به سوگند دروغش نتوان بستن
که به هر لحظه دگرگونه کند آئین
هوش مصنوعی: نمیتوان به سوگند دروغین او دل بست، زیرا او در هر لحظه به گونهای دیگر رفتار میکند و تغییر میکند.
به گذرگاه تو ایام بود رهزن
چه همی بار خود از جهل کنی سنگین
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو همانند یک دزد در راه من هستی، چرا که بار سنگین جهل را بر دوش میکشی.
بربود است ز دارا و ز اسکندر
مهر سیمین کمر و مه کله زرین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ثروت و قدرت، حتی از افراد بزرگ و معروفی مثل دارا و اسکندر نیز گرفته شده است. به عبارتی، زیبایی و ارزشهای مادی مانند کمربند نقرهای و تاج طلایی، در نهایت فانی هستند و در دسترس همه نیستند.
ندهد هیچ کسی نسبت طاوسی
به شغالی که دم زشت کند رنگین
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به شغالی که دم زشت و نازیبایی دارد، نسبت طاووس زیبا و رنگارنگی بدهد.
چو کبوتر بچه پرواز مکن فارغ
که به پروازگه تست قضا شاهین
هوش مصنوعی: به گونهای پرواز کن که همچون کبوتر جوان نباشی، چراکه در آسمان منتظر تو تقدیر اژدهایی قویتر از تو است.
ز کمان قدر آن تیر که بگریزد
کُشدت گرچه سراپای شوی روئین
هوش مصنوعی: اگر تیر قدرتمند از کمان بگریزد، حتی اگر تمام وجودت را مثل فلز سخت کنی، باز هم تو را خواهد کشت.
همه خون دل خلق است در این ساغر
که دهد ساقی دهرت چو می نوشین
هوش مصنوعی: همه افرادی که در این دنیای پر از مشکل و درد زندگی میکنند، غم و اندوه خود را در این لیوان میریزند، و زمانی که ساقی مینوشاند، انگار که آن می، نمادِ شادی و لذت است.
خاک خوردست بسی گلرخ و نسرین تن
که همیروید از آن سرو و گل و نسرین
هوش مصنوعی: خاک سرچشمهی زیباییها و گلهای زیبا مانند گلرخ و نسرین است، زیرا از آن خاک درختان و گلها میروید.
مرو ای پیشرو قافله زین صحرا
که نیامد خبر از قافلهٔ پیشین
هوش مصنوعی: ای کسی که پیشتاز این سفر هستی، دور شو از این بیابان، زیرا هنوز هیچ خبری از کاروان قبلی نیامده است.
دل خود بینت بیازرد چنان کژدم
تن خاکیت ببلعید چنان تنّین
هوش مصنوعی: دل خود را بررسی کن، چون ممکن است به شدت آزرده شده باشد، همچنان که کژدم وجود خاکی تو را بلعیده باشد، مانند یک اژدها.
روز بگذشت، ز خواب سحری بگذر
کاروان رفت، رهی گیر و برو، منشین
هوش مصنوعی: روز به پایان رسید و وقت بیدار شدن از خواب سحری است. کاروان حرکت کرده و رفته است، پس باید راه خود را پیدا کنی و به سفر ادامه دهی، نمیتوانی درنگ کنی.
به چمنزار دو، ای خوش خط و خال آهو
به سماوات شو، ای طایر علیین
هوش مصنوعی: به سرزمین سبز و خوشبو برو، ای آهوی خوش نقش و نگار، به آسمانها پرواز کن، ای پرندهی بلندمرتبه.
به چه امید در این کوه کنی خارا
چو تو کشتست بسی کوهکن این شیرین
هوش مصنوعی: به چه دلیل در این کوه سنگ میزنی، در حالی که بسیاری دیگر از کوهنوردان قبلاً این کار را کردهاند و تو تنها یکی از آنها هستی؟
حاشیه ها
1396/12/27 23:02
خدیجه گنجی
سلام، لطفا برای نویشتن اشعار، از رسم الخط عصر حاضر و معیار که در مدارس تدریس می شود، استفاده کنید.
یعنی" ای دوست" بنویسید؛ نه، "ایدوست""
"به چه امّید" بنویسید؛ نه، "بچه امّید".
"توست" بنویسید؛ نه، "تست".
"بربوده است" بنویسید؛ نه، "بربودست"
...