بخش ۳۵ - نامهٔ پنجم از زبان عاشق به معشوق
همانا، دیگری داری، نگارا
که دور از خویش میداری تو ما را
تو، خود گیرم، که همچون آفتابی
چرا باید که روی از من بتابی؟
خیالم فاسد و حالم تباهست
بدین گونه سرشک من گواهست
مرا حالی چو زلفت پیچ در پیچ
خیالی چون دهانت هیچ بر هیچ
ترا همچون کمی پرسیم و زر دل
مرا چون کوه دایم سنگ بر دل
تنی دارم، که نفروشم به جانش
دلی چون سنگ خارا در میانش
مرا جورت بسی دل میخراشد
مبادا دشمنی بد گفته باشد
تو مهر دیگری در سینه داری
که با من بیگناه این کینه داری
از آنت نیست با من مهربانی
که با یار دگر همداستانی
روی با دشمن من باده نوشی
مرا بینی و بد مستی فروش
چو گویم: عاشقم، خود را به مستی
نهی، یعنی: نمیدانم که هستی
مرا بینی و خود گویی: ندیدم
بسی خواری که از جورت کشیدم
چو هستت دیگری، ما نیز باشیم
بهل، کز دور چوبی میتراشیم
چو در عشق تو نیکو خواه باشند
روا باشد، اگر پنجاه باشند
اگر صد کس بمیرد در بلا چیست؟
بدیشان میرسد، محنت ترا چیست؟
برانم من کزان عاشق نباشم
که کشتن نیز را لایق نباشم
نمیباید دل از ما بر گرفتن
هوای دیگری بر سر گرفتن
به کار آیم ترا، بوسی زیان کن
اگر باور نداری، امتحان کن
ببوس، ار دست یابم بر جمالت
سیاهی را فرو شویم ز خالت
نبودت پیش ازین دلدار دیگر
چو دیدی بهتر از من یار دیگر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همانا، دیگری داری، نگارا
که دور از خویش میداری تو ما را
هوش مصنوعی: ای محبوب، میدانم که کسی دیگر در قلبت جای دارد و ما را از خود دور کردهای.
تو، خود گیرم، که همچون آفتابی
چرا باید که روی از من بتابی؟
هوش مصنوعی: من میفهمم که تو مانند آفتاب درخشان هستی، اما چرا باید از من فاصله بگیری و روی برگردانی؟
خیالم فاسد و حالم تباهست
بدین گونه سرشک من گواهست
هوش مصنوعی: ذهن من آشفته و وضعیت من خراب است، و اشک من نشاندهندهی این حال و روز من است.
مرا حالی چو زلفت پیچ در پیچ
خیالی چون دهانت هیچ بر هیچ
هوش مصنوعی: حالم مانند زلفهای تو پیچیده و فریبنده است، و خیال من به اندازه دهانت، یعنی در واقع خالی و بیمعناست.
ترا همچون کمی پرسیم و زر دل
مرا چون کوه دایم سنگ بر دل
هوش مصنوعی: تو را به اندازهی کمی از محبت میطلبم و دل من مانند کوهی است که همیشه سنگینی میکند.
تنی دارم، که نفروشم به جانش
دلی چون سنگ خارا در میانش
هوش مصنوعی: بدنی دارم که حاضر نیستم آن را به خاطر داشتن دلی بسیار محکم و مقاوم بفروشم.
مرا جورت بسی دل میخراشد
مبادا دشمنی بد گفته باشد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو به شدت ناراحت است، نکند دشمنی چیزی بد دربارهات گفته باشد.
تو مهر دیگری در سینه داری
که با من بیگناه این کینه داری
هوش مصنوعی: تو در دل خود عشق دیگری را حمل میکنی و به خاطر آن، نسبت به من که هیچ گناهی ندارم، کینه و دشمنی احساس میکنی.
از آنت نیست با من مهربانی
که با یار دگر همداستانی
هوش مصنوعی: تو با من مهربان نیستی چون با کسی دیگر همنوا هستی.
روی با دشمن من باده نوشی
مرا بینی و بد مستی فروش
هوش مصنوعی: اگر ببینی که با دشمن خود در حال نوشیدن باده هستم، این را بدان که من حالتی غرق در مستی دارم و از این وضعیت راضی نیستم.
چو گویم: عاشقم، خود را به مستی
نهی، یعنی: نمیدانم که هستی
هوش مصنوعی: وقتی میگویم عاشق هستم، تو خود را در حالتی از مستی و سرخوشی قرار میدهی، یعنی نمیدانم تو چه کسی هستی.
مرا بینی و خود گویی: ندیدم
بسی خواری که از جورت کشیدم
هوش مصنوعی: اگر مرا ببینی، شاید بگویی که من بارها در زندگیام تحقیر و مشکلات بزرگی را از تو تحمل کردهام.
چو هستت دیگری، ما نیز باشیم
بهل، کز دور چوبی میتراشیم
هوش مصنوعی: وقتی که تو با کسی دیگر هستی، ما هم باید در دور بمانیم، چون به دور از تو در غم و ناراحتی میگذرانیم.
چو در عشق تو نیکو خواه باشند
روا باشد، اگر پنجاه باشند
هوش مصنوعی: اگر در عشق تو نیت های خوب داشته باشند، جایز است که حتی اگر پنجاه نفر باشند، مجاز باشد.
اگر صد کس بمیرد در بلا چیست؟
بدیشان میرسد، محنت ترا چیست؟
هوش مصنوعی: اگر صد نفر در مصیبت بمیرند، این برای آنها چه مشکلی دارد؟ محنت و غصه تو برای چیست؟
برانم من کزان عاشق نباشم
که کشتن نیز را لایق نباشم
هوش مصنوعی: من کسی را از خود برانم که عاشق نباشد، زیرا حتی لایق کشته شدن هم نیستم.
نمیباید دل از ما بر گرفتن
هوای دیگری بر سر گرفتن
هوش مصنوعی: نباید دل از ما بگیری و به سمت کسی دیگر گرایش پیدا کنی.
به کار آیم ترا، بوسی زیان کن
اگر باور نداری، امتحان کن
هوش مصنوعی: اگر به من نیاز داری، برای تو کار میکنم. اگر به تواناییهای من شک داری، خودت امتحان کن.
ببوس، ار دست یابم بر جمالت
سیاهی را فرو شویم ز خالت
هوش مصنوعی: اگر فرصتی بیابم، دستم را بر زیبایی تو بگذارم، سیاهی را از چهرهات پاک میکنم.
نبودت پیش ازین دلدار دیگر
چو دیدی بهتر از من یار دیگر
هوش مصنوعی: قبل از این که تو را ملاقات کنم، هیچ دلبر دیگری نداشتم، حالا که تو را دیدهام، هیچ یار دیگری به اندازه تو برایم ارزشمند نیست.
حاشیه ها
1389/12/03 11:03
مصراع دوم بیت 10 بدین صورت تصحیح گردد:
مرا بینیّ و بد مستی فروشی
با تشکر
1389/12/03 11:03
بیت ماقبل آخر، بدین صورت صحیح مینماید:
به بوس، ار دست یابم بر جمالت
سیاهی را فرو شویم زِ خالَت
چه، ببوس در این بیت به معنی به بوسهیی است و متممِ جمله، نه فعل امر.