گنجور

بخش ۳۰ - در خواص نفس قدسی و دلایل حرکات و علامات اجزای بدن

نفس نطقیست، بی‌زبان گویاست
این بداند کسی که او جویاست
در بصر نور و در زبان گفتار
در دهن زوق و در قدم رفتار
قوت سمع و لمس و بوییدن
به ره فکر و فهم پوییدن
همه از فیض نفس زاینده‌است
جمله را نفس ره نماینده است
دیدن او به امتیاز بود
گفتن او به رمز و راز بود
بر تو از بسکه مشفقست و رحیم
به هزارت زبان کند تعلیم
مینماید ز صد طریقت راه
تا ز نیک و ز بد شوی آگاه
او چه شایستهٔ خودت سازد
نور او عکس بر تو اندازد
نور او در تنت فرشته شود
منهی غیب و سرنوشته شود
جستن هر رگی زبانی ازوست
زدن هر نفس نشانی ازوست
جستن سر نشان جاه بود
و آن پایت دلیل راه بود
جستن چشم راست از شادی
خبرت گوید و ز آزادی
جستن چشم چپ نشان جفا
یا سخنهای دشمنان ز قفا
جنبش هر یکی به منوالیست
هر یکی زان دلیل بر حالیست
هم چنین حکم نبض شریانات
اندر اوقات رنج و بحرانات
نبض نملی دلیل ضعف قوا
متفاوت بر اختلاف هوا
مرتعش بر حرارت طاری
ملتوی بر کمال بیماری
و آن دگرها بدین صفت باشد
نزد آن کاهل معرفت باشد
سر بسر واقفان این رازند
گوش کن تا چه پرده میسازند؟
مینیوشند و باز میگویند
بی‌زبان با تو راز میگویند
زین ورق در سخن نقط به نقط
که: غلط کم کن و تو کرده غلط
چر یک اندام نیز در حالیست
در فراست دلیل بر فالیست
خال در چشم و میل در بینی
صورت حیلتست و کج بینی
طرح بینی اگر بلند بود
مرد مغرور و ارجمند بود
گردن و ریش و پای و قد دراز
از حمایت حدیث گوید باز
اینچنین کارخانه‌ای برکار
شب و روز و تو خفته غافل‌وار
چون که در تحت این بلا باشی
چه کنی گر نه مبتلا باشی؟
کیست کین را شمار داند کرد؟
همه را اعتبار داند کرد؟
شاد منشین، که در سرای سپنج
نتوان بود بی‌کشیدن رنج
زان بدین عالمت فرستادند
وین چنین ساز و آلتت دادند
تا به اینها نظر دراندازی
چارهٔ کار خویشتن سازی
زیرکانی، که راز دانستند
سر اینها چو باز دانستند
زین میان زود بر کنار شدند
گنج‌وش سوی کنج غار شدند
گر تو کیخسروی به دین و به داد
ور چو ناصر شوی به حجت و داد
تا نشویی ز ملک ایران دست
نتوانی به کنج غار نشست
پند درویش اگر نیندوزی
زین دو خسرو چرا نیاموزی؟
تو به آموختن بلند شوی
تا بدانی و ارجمند شوی
چون نهاد تو آسمانی شد
صورتت سر بسر معانی شد
نه زمین بر تو راه داند بست
نه فلک نیز بر تو یابد دست
گر چه دیریست کندرین بندی
نتوانی، که سخت پیوندی
نه چنان بر زمانه بستی دل
که توانی شدن برون زین گل
من بدین غار سرفراخته‌ام
که درین غار جای ساخته‌ام
آنکه در غار سور دارد و سیر
غیرتش چون رها کند بر غیر؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نفس نطقیست، بی‌زبان گویاست
این بداند کسی که او جویاست
هوش مصنوعی: نفس انسان مانند سخنانی است که بدون زبان بیان می‌شوند و تنها کسی می‌تواند این را درک کند که حقیقت را جستجو می‌کند.
در بصر نور و در زبان گفتار
در دهن زوق و در قدم رفتار
هوش مصنوعی: چشم‌ها نور را دریافت می‌کنند و زبان برای بیان احساسات به کار می‌رود، دهان لذت و طعم را حس می‌کند و پاها شیوه حرکت و رفتار ما را نشان می‌دهند.
قوت سمع و لمس و بوییدن
به ره فکر و فهم پوییدن
هوش مصنوعی: توانایی شنیدن، لمس کردن و بوییدن از راه تفکر و درک کردن به دست می‌آید.
همه از فیض نفس زاینده‌است
جمله را نفس ره نماینده است
هوش مصنوعی: همه موجودات از دارایی و نعمت نفس زاینده بهره‌مند هستند و نفس به‌عنوان راهنما برای تمام آنها عمل می‌کند.
دیدن او به امتیاز بود
گفتن او به رمز و راز بود
هوش مصنوعی: دیدن او قابل افتخار است، اما صحبت کردن درباره‌اش نیاز به رمز و راز دارد.
بر تو از بسکه مشفقست و رحیم
به هزارت زبان کند تعلیم
هوش مصنوعی: به خاطر مهربانی و رحمت زیادت، به هزار زبان به تو آموزش می‌دهد.
مینماید ز صد طریقت راه
تا ز نیک و ز بد شوی آگاه
هوش مصنوعی: از بسیاری از روش‌ها و مسیرها نشان می‌دهد تا به شناخت خوبی‌ها و بدی‌ها دست یابی.
او چه شایستهٔ خودت سازد
نور او عکس بر تو اندازد
هوش مصنوعی: شخصی که شایسته توست، می‌تواند تو را در نور و زیبایی انعکاس دهد.
نور او در تنت فرشته شود
منهی غیب و سرنوشته شود
هوش مصنوعی: نور او در وجود تو همچون فرشته‌ای است که در غیب به راهنمایی و تعیین سرنوشتت می‌پردازد.
جستن هر رگی زبانی ازوست
زدن هر نفس نشانی ازوست
هوش مصنوعی: هر حرکتی که از او ناشی می‌شود، نشانه‌ای از وجود اوست. هر بار که نفس می‌کشیم، نشان‌دهنده اوست.
جستن سر نشان جاه بود
و آن پایت دلیل راه بود
هوش مصنوعی: دنبال کردن نشانه‌ای از مکانی که به دنبال آن هستیم، نشان از موقعیت ما در آن فضا است و پاهای ما نیز نشانه‌ای از مسیر این حرکت محسوب می‌شوند.
جستن چشم راست از شادی
خبرت گوید و ز آزادی
هوش مصنوعی: نگاهی به چشمان راستت نشان‌دهنده شادی و آزادی در درون توست.
جستن چشم چپ نشان جفا
یا سخنهای دشمنان ز قفا
هوش مصنوعی: در جستجوی چشم چپ، نشانه‌ای از بی‌وفایی یا سخنانی است که دشمنان به طور مخفیانه و از پشت، به زبان می‌آورند.
جنبش هر یکی به منوالیست
هر یکی زان دلیل بر حالیست
هوش مصنوعی: هر یک از حرکات و رفتارهای افراد، نشان‌دهنده‌ی حال و روز آن‌هاست و از آن می‌توان به وضعیت درونی و احساساتشان پی برد.
هم چنین حکم نبض شریانات
اندر اوقات رنج و بحرانات
هوش مصنوعی: به همین ترتیب، ضربان نبض جریان‌های زندگی در زمان‌های دشواری و بحران‌ها نیز همین‌گونه است.
نبض نملی دلیل ضعف قوا
متفاوت بر اختلاف هوا
هوش مصنوعی: نبض یک مورچه نشانه‌ای از ضعف نیروهای آن است و این نشان‌دهنده تأثیرات متفاوتی است که بر اساس تغییرات هوا به وجود می‌آید.
مرتعش بر حرارت طاری
ملتوی بر کمال بیماری
هوش مصنوعی: در حالتی که حرارت ناگهانی به وجود می‌آید، محیط به شدت در حال تغییر است و این وضعیت باعث تشدید و عمق مشکلات می‌شود.
و آن دگرها بدین صفت باشد
نزد آن کاهل معرفت باشد
هوش مصنوعی: و دیگران نیز به همین شکل هستند که در نزد آن کسی که از شناخت عاجز است، قرار می‌گیرند.
سر بسر واقفان این رازند
گوش کن تا چه پرده میسازند؟
هوش مصنوعی: کسانی که به خوبی از امور آگاهند، در درون خود چیزی دارند که باید به آن گوش بسپاری و ببینی چه رازهایی را در پس پرده دارند.
مینیوشند و باز میگویند
بی‌زبان با تو راز میگویند
هوش مصنوعی: شراب می‌نوشند و دوباره بدون کلام با تو سخن می‌گویند و رازها را برایت فاش می‌کنند.
زین ورق در سخن نقط به نقط
که: غلط کم کن و تو کرده غلط
هوش مصنوعی: در این خط به این نکته اشاره می‌شود که در گفتار و نوشتار، باید با دقت عمل کرد و از اشتباهات کاسته شود، چراکه برخی افراد در حرف‌هایشان به خطاهایی برخورد می‌کنند که باید به آنها توجه داشته باشند.
چر یک اندام نیز در حالیست
در فراست دلیل بر فالیست
هوش مصنوعی: یک عضو یا قسمت از بدن نیز در وضعیت خاصی قرار دارد، که نشان دهنده وجود نشانه‌هایی برای پیشگویی یا فال است.
خال در چشم و میل در بینی
صورت حیلتست و کج بینی
هوش مصنوعی: در چشم‌هایت نقطه‌ای مانند خال وجود دارد و در بینی‌ات انحنا و زیبایی خاصی دیده می‌شود. این ویژگی‌ها علامت‌های فریبندگی و زیرکی تو هستند و تو را به طور خاص و منحصر به فرد جلوه می‌دهند.
طرح بینی اگر بلند بود
مرد مغرور و ارجمند بود
هوش مصنوعی: اگر بینی کسی بزرگ و بلند باشد، نشان‌دهنده این است که او فردی مغرور و با افتخار است.
گردن و ریش و پای و قد دراز
از حمایت حدیث گوید باز
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف ویژگی‌های ظاهری شخصی می‌پردازد و می‌گوید که او با وجود گردن و ریش و قد بلندی که دارد، به خوبی می‌تواند از خود دفاع کند و در گفتگوها به بیان سخنانش بپردازد.
اینچنین کارخانه‌ای برکار
شب و روز و تو خفته غافل‌وار
هوش مصنوعی: این‌گونه کارگاه حیات، در حال فعالیت‌های شبانه‌روزی است و تو بی‌خبر و در خواب غافل مانده‌ای.
چون که در تحت این بلا باشی
چه کنی گر نه مبتلا باشی؟
هوش مصنوعی: وقتی که زیر بار این مشکلات باشی، چه کار می‌توانی بکنی؟ مگر اینکه خودت دچار مشکل نباشی؟
کیست کین را شمار داند کرد؟
همه را اعتبار داند کرد؟
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند به شمارش این کین‌ها بپردازد؟ همه چیز را به ارزش و اعتبار خود می‌بیند.
شاد منشین، که در سرای سپنج
نتوان بود بی‌کشیدن رنج
هوش مصنوعی: شاد نباش؛ زیرا در زندگی دنیا نمی‌توان بدون تحمل زحمت و مشقت به خوشی دست یافت.
زان بدین عالمت فرستادند
وین چنین ساز و آلتت دادند
هوش مصنوعی: تو را به این دنیا فرستاده‌اند و این‌گونه وسایل و ابزار را به تو عطا کرده‌اند.
تا به اینها نظر دراندازی
چارهٔ کار خویشتن سازی
هوش مصنوعی: به محض اینکه به این مسائل توجه کنی، می‌توانی راه حل مشکلات خود را پیدا کنی.
زیرکانی، که راز دانستند
سر اینها چو باز دانستند
هوش مصنوعی: زیرکان به خوبی رازهایی را که در پس این مسائل نهفته است، فهمیدند و وقتی حقیقت را کشف کردند، مانند پرندگان به پرواز در آمدند و آزادانه به جستجوی آگاهی بیشتری پرداختند.
زین میان زود بر کنار شدند
گنج‌وش سوی کنج غار شدند
هوش مصنوعی: از این میان، به سرعت از یکدیگر فاصله گرفتند و گنج‌وش به سمت گوشه‌ای از غار رفت.
گر تو کیخسروی به دین و به داد
ور چو ناصر شوی به حجت و داد
هوش مصنوعی: اگر تو مانند کیخسرو به دین و عدالت باشی، همانطور که ناصر به حق و انصاف رفتار می‌کند، پس تو نیز به دلایل و دلایل منطقی موفق خواهی بود.
تا نشویی ز ملک ایران دست
نتوانی به کنج غار نشست
هوش مصنوعی: برای اینکه به آرامش و سکوت در یک مکان دور از آشفتگی‌ها برسیم، ابتدا باید از جنبه‌های مختلف زندگی‌امان آگاه شده و از مشکلات خارج شویم.
پند درویش اگر نیندوزی
زین دو خسرو چرا نیاموزی؟
هوش مصنوعی: اگر از نصایح درویش بهره‌ای نگیری، پس چرا از این دو پادشاه هم چیزی نمی‌آموزی؟
تو به آموختن بلند شوی
تا بدانی و ارجمند شوی
هوش مصنوعی: برای اینکه دانش بیشتری پیدا کنی و ارزشمندتر شوی، باید به یادگیری ادامه دهی.
چون نهاد تو آسمانی شد
صورتت سر بسر معانی شد
هوش مصنوعی: وقتی تو به مقام آسمانی رسیدی، تمام وجودت پر از معانی و معارف گشت.
نه زمین بر تو راه داند بست
نه فلک نیز بر تو یابد دست
هوش مصنوعی: نه زمین قدرتی دارد تا تو را در بر گیرد، نه آسمان هم می‌تواند به تو دست یابد.
گر چه دیریست کندرین بندی
نتوانی، که سخت پیوندی
هوش مصنوعی: اگرچه مدت زیادی است که نتوانسته‌ای به چنین رهایی دست پیدا کنی، اما تو همچنان به شدت به آن وابسته‌ای.
نه چنان بر زمانه بستی دل
که توانی شدن برون زین گل
هوش مصنوعی: دل‌تان را به دنیا وابسته نکنید که نمی‌توانید از این شرایط به راحتی خارج شوید.
من بدین غار سرفراخته‌ام
که درین غار جای ساخته‌ام
هوش مصنوعی: من به این غار افتخار می‌کنم، زیرا در این مکان احساس آرامش و استقرار کرده‌ام.
آنکه در غار سور دارد و سیر
غیرتش چون رها کند بر غیر؟
هوش مصنوعی: کسی که در دل خود احساس شور و شوق دارد و وقتی عشق و غیرت خود را به دیگری می‌سپارد، آیا می‌تواند بر احساسات خود مسلط باشد؟

حاشیه ها

1397/06/01 08:09
محمد!

سلام
در مصرع دوم از بیت دوم عبارت "ذوق" به اشتباه به صورت "زوق" تایپ شده است.