غزل شمارهٔ ۷۴۸
همچو گل صد گونه رنگ آوردهای
غنچهوارم دل به تنگ آوردهای
سوی من هر دم ز زلف و خال و خط
لشکری دیگر به جنگ آوردهای
در مخالف میزنی چون دف مرا
راستی نیکم به چنگ آوردهای
چون تو آهو زادهای حیفست حیف!
کآنچنان خوی پلنگ آوردهای
بیگناهم کشتهای صدبار و باز
رفتهای، صد عذر لنگ آوردهای
بس جهودی میکشم، گویی، مرا
با اسیران از فرنگ آوردهای
اوحدی را خاک پای خویش خوان
چونکه دستش زیرسنگ آوردهای
غزل شمارهٔ ۷۴۷: دلبرا، روز جدایی یاد ما میکردهایغزل شمارهٔ ۷۴۹: در هر چه دیدهام تو پدیدار بودهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همچو گل صد گونه رنگ آوردهای
غنچهوارم دل به تنگ آوردهای
هوش مصنوعی: تو مانند گلی با رنگهای مختلف جلوهگری میکنی و من به حالت غنچه در آمدهام، دلتنگ و ناراحت شدهام.
سوی من هر دم ز زلف و خال و خط
لشکری دیگر به جنگ آوردهای
هوش مصنوعی: هر لحظه تعدادی از زیباییهایت، مانند موها و نقش و نگارت، به دلایل مختلف به من حمله میکنند.
در مخالف میزنی چون دف مرا
راستی نیکم به چنگ آوردهای
هوش مصنوعی: تو به خوبی نواختن دف را یاد گرفتهای و صداهای مخالف را هم به کار میگیری. این نشان میدهد که به هنر خود تسلط پیدا کردهای.
چون تو آهو زادهای حیفست حیف!
کآنچنان خوی پلنگ آوردهای
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و لطافت آهو هستی، اما افسوس که خوی پلنگ را در خود پرورش دادهای.
بیگناهم کشتهای صدبار و باز
رفتهای، صد عذر لنگ آوردهای
هوش مصنوعی: من بیگناه مورد تیر قرار گرفتهام و هر بار که موردی پیش آمده، تو بهانههای زیادی آوردهای و دوباره رفتهای.
بس جهودی میکشم، گویی، مرا
با اسیران از فرنگ آوردهای
هوش مصنوعی: بسیار تلاش میکنم، انگار که مرا همچون زندانیانی از سرزمینهای دور آوردهای.
اوحدی را خاک پای خویش خوان
چونکه دستش زیرسنگ آوردهای
هوش مصنوعی: اوحدی را مانند خاک پای خودت بدان، چون تو او را زیر پای خود قرار دادهای.
حاشیه ها
1396/10/06 06:01
محسن حیدرزاده جزی
مدر صرع دوم بیت چهارم ، کن چنان به کآن چنان اصلاح شود .
1396/10/06 06:01
محسن حیدرزاده جزی
با عرض پوزش ، نوشته خود را اصلاح می کنم .
در مصرع دوم از بیت چهارم ،کن چنان به صورت کآن چنان اصلاح شود
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.