گنجور

غزل شمارهٔ ۷۰۴

کام دل تنگ از آن تنگ دهانم بده
بوسه‌ای، ار آشکار نیست، نهانم بده
خانه جدا میکنی،طاقت اینم ببخش
بوسه بها میکنی، مکنت آنم بده
چون نتواند کسی چارهٔ بهبود من
من به جز از خویشتن هیچ ندانم، بده
دل به تمنای تو بر در امید زد
یا چو سگم جای ساز،یا بسگانم بده
دانش و دین مرا میکنی ارزان بها
این همه ارزان ترا،وصل گرانم بده
باغ ترا باغبان بودم و آفت رسید
دخل زیان کرده‌ام، خرج زیانم بده
در پی جان منی، اینهمه تعجیل چیست؟
بندهٔ بد نیستم، خواجه، امانم بده
چون ز در قرب تو گشت شبانی عزیز
یوسف گرگم مساز، قرب شبانم بده
از سر گردن کشی دوش زدم بر فلک
دوش چه می‌داده‌ای؟ باز همانم بده
آن دل و جانی که بود، هر دو چو دادم به تو
ای دو جهان زان تو، هر دو جهانم بده
گر چه برفتم بسی، از تو نشان کس نداد
من به تو ره چون برم؟ هم تو نشانم بده
اوحدی ار شد زبون وقت ثنای تو، من
مرد زبون نیستم، مزد زبانم بده

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کام دل تنگ از آن تنگ دهانم بده
بوسه‌ای، ار آشکار نیست، نهانم بده
هوش مصنوعی: دل من به شدت دلتنگ است، خواهش می‌کنم حتی اگر نمی‌توانی به طور علنی ابراز کنی، یک بوسه پنهانی به من بده.
خانه جدا میکنی،طاقت اینم ببخش
بوسه بها میکنی، مکنت آنم بده
هوش مصنوعی: در زندگی به دنبال منزلت و موقعیت بهتری هستی، اما از من نیز جدا نمی‌شوی. به من عشق و محبت بده، چون ارزش آن را دارم.
چون نتواند کسی چارهٔ بهبود من
من به جز از خویشتن هیچ ندانم، بده
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند مشکلم را حل کند، من جز از خودم راهی نمی‌شناسم. پس از خودم کمک می‌طلبم.
دل به تمنای تو بر در امید زد
یا چو سگم جای ساز،یا بسگانم بده
هوش مصنوعی: دل من با آرزوی دیدارت به در کناری نشسته است. یا مرا مانند یک سگ بپذیر، یا به من همچون سگ‌ها مهربانی کن.
دانش و دین مرا میکنی ارزان بها
این همه ارزان ترا،وصل گرانم بده
هوش مصنوعی: اگر به من علم و دین می‌دهی، چرا آنقدر بی‌ارزش است؟ این همه بی‌ارزشی تو، مرا به وصالی که بسیار باارزش است، برسان.
باغ ترا باغبان بودم و آفت رسید
دخل زیان کرده‌ام، خرج زیانم بده
هوش مصنوعی: من در باغ تو باغبان بودم و حالا آفتی به آن رسیده است، بنابراین من زیان کرده‌ام، لطفاً خسارت من را جبران کن.
در پی جان منی، اینهمه تعجیل چیست؟
بندهٔ بد نیستم، خواجه، امانم بده
هوش مصنوعی: تو به دنبال جان من هستی، پس این همه عجله برای چیست؟ من بندۀ بدی نیستم، ای آقا، لطفاً به من مهلت بده.
چون ز در قرب تو گشت شبانی عزیز
یوسف گرگم مساز، قرب شبانم بده
هوش مصنوعی: وقتی که شبهان تو به من نزدیک می‌شود، یوسف عزیزم را طعمه گرگ نکن، من را به نزدیکی خودت برسان.
از سر گردن کشی دوش زدم بر فلک
دوش چه می‌داده‌ای؟ باز همانم بده
هوش مصنوعی: من دیشب بر فراز آسمان گفتم چه چیزی را به من می‌دهی؟ همانی را که همیشه می‌دادی، به من بازگردان.
آن دل و جانی که بود، هر دو چو دادم به تو
ای دو جهان زان تو، هر دو جهانم بده
هوش مصنوعی: هر دو قلب و جانم را به تو تقدیم کردم، ای موجود دو جهان، حالا از تو می‌خواهم که دو جهان را به من بدهی.
گر چه برفتم بسی، از تو نشان کس نداد
من به تو ره چون برم؟ هم تو نشانم بده
هوش مصنوعی: هرچند که بارها از تو دور شده‌ام و نشانه‌ای از تو ندیدم، حالا چگونه می‌توانم به تو برسم؟ تو هم نشانه‌ای به من نشان بده.
اوحدی ار شد زبون وقت ثنای تو، من
مرد زبون نیستم، مزد زبانم بده
هوش مصنوعی: اگر در وقتی که تو را ستایش می‌کنم، من به ضعف و ناتوانی برسم، بدان که من مردی نیستم که به زبان وابسته باشم، پس پاداش من را بده.