غزل شمارهٔ ۶۴۲
عشق را فرسودهای باید چو من
در مشقت بودهای باید چو من
لایق سودای آن جان و جهان
از جهان آسودهای باید چو من
تا غم او را به کار آید مگر
کار غم فرسودهای باید چو من
از برای خوردن حلوای غم
خون دل پالودهای باید چو من
انتظار دیدن آن ماه را
سالها نغنودهای باید چو من
تا ز وصل او به درمانی رسد
درد دل پیمودهای باید چو من
اوحدی، راه غم آن دوست را
خاک و خون آلودهای باید چو من
غزل شمارهٔ ۶۴۱: نگارا، چرا شدی نهان از نهان من؟غزل شمارهٔ ۶۴۳: چشم دولت را اگر زین به نظر هستی به من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق را فرسودهای باید چو من
در مشقت بودهای باید چو من
هوش مصنوعی: کسی که عشق را تجربه کرده، باید مانند من چشیده و رنج کشیده باشد.
لایق سودای آن جان و جهان
از جهان آسودهای باید چو من
هوش مصنوعی: برای داشتن خواستهای که در دل دارم، باید مانند من از دنیای مادی آزاد و رها باشی.
تا غم او را به کار آید مگر
کار غم فرسودهای باید چو من
هوش مصنوعی: تنها چیزی که میتواند به درد او بخورد، غم من است؛ چرا که غم من به قدری خستهکننده است که نیاز به کار دیگری ندارد.
از برای خوردن حلوای غم
خون دل پالودهای باید چو من
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی از طعم تلخ غم لذت ببری، باید همچون من درد و رنج را چشیده باشی.
انتظار دیدن آن ماه را
سالها نغنودهای باید چو من
هوش مصنوعی: برای دیدن آن ماه، باید سالها همچون من در انتظار بمانی و غمگین شوی.
تا ز وصل او به درمانی رسد
درد دل پیمودهای باید چو من
هوش مصنوعی: برای آنکه از محبت او به آرامش و درمانی دست یابی، باید همچون من، راهی پر از درد و دل را پشت سر بگذاری.
اوحدی، راه غم آن دوست را
خاک و خون آلودهای باید چو من
هوش مصنوعی: برای رسیدن به غم آن دوست، باید راهی پر از درد و رنج را طی کرد، مانند من که در مسیر این عشق غرق در غم و مصیبت هستم.