غزل شمارهٔ ۵۷۶
تا کی به در تو سوکوار آیم؟
در کوی تو مستمند و زار آیم؟
گر کار مرا تو غم رسی روزی
غم نیست، که عاقبت به کار آیم
وقتی که ز کشتگان خود پرسی
اول منم آنکه در شمار آیم
چون دست برآوری به خون ریزی
هم من باشم که: پایدار آیم
روزی اگرم تو یار خود خوانی
دانم به یقین که: بختیار آیم
هم پیش تو بگذرم به دزدیده
گر نتوانم که آشکار آیم
مگذار مرا چو اوحدی تنها
زنهار! که من به زینهار آیم
غزل شمارهٔ ۵۷۵: گر ز من جان طلبد دوست، روانی بدهمغزل شمارهٔ ۵۷۷: گر یار شوی با من، در عهد تو یار آیم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی به در تو سوکوار آیم؟
در کوی تو مستمند و زار آیم؟
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید برای دیدن تو به در خانهات بیایم؟ مدام در کوی تو بهدنبال کمک و در وضعیت ناگواری باشم؟
گر کار مرا تو غم رسی روزی
غم نیست، که عاقبت به کار آیم
هوش مصنوعی: اگر تو در کارهایم کمک کنی و غم را از من دور کنی، دیگر روزی برای من غم نخواهد بود، چون در نهایت به نتیجهی خوبی خواهم رسید.
وقتی که ز کشتگان خود پرسی
اول منم آنکه در شمار آیم
هوش مصنوعی: وقتی از کسانی که کشته شدهاند میپرسی، اولین کسی که به یاد میآید من هستم.
چون دست برآوری به خون ریزی
هم من باشم که: پایدار آیم
هوش مصنوعی: وقتی تو دستی به خون میزنی، من هم در کنارت هستم و ثابت و پابرجا میمانم.
روزی اگرم تو یار خود خوانی
دانم به یقین که: بختیار آیم
هوش مصنوعی: بگذار هر زمانی که تو مرا دوست بخوانی، مطمئنم که خوشبختی نصیب من خواهد شد.
هم پیش تو بگذرم به دزدیده
گر نتوانم که آشکار آیم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به طور مستقیم حضور پیدا کنم، با ناپیدایی از کنار تو عبور میکنم.
مگذار مرا چو اوحدی تنها
زنهار! که من به زینهار آیم
هوش مصنوعی: مرا به حال خود رها نکن، ای کاش که بگذاری در کنارم بمانی! چون من به کمک تو نیاز دارم و به تنهایی نمیتوانم کنار بیایم.