غزل شمارهٔ ۵۷۲
زلف تو اگر به تاب میبینم
دل ز آتش غم کباب میبینم
این جور، که بر دلم پسندیدی
ظلمیست که بر خراب میبینم
در دیدهٔخود خیال رخسارت
چون عکس قمر در آب میبینم
این شیوهٔ چشمهای بیخوابت
گویی که: مگر به خواب میبینم
روی تو کشد مرا و این معنی
از دور چو آفتاب میبینم
هجر تو و مرگ اوحدی را من
«من ذلک» یک حساب میبینم
هر چیز که آن خطاست در عالم
چون از تو بود، صواب میبینم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زلف تو اگر به تاب میبینم
دل ز آتش غم کباب میبینم
هوش مصنوعی: اگرچه زلف تو زیبا و دلربا است، اما در درونم از ناراحتی و غم رنج میبرم و قلبم به شدت داغ و سوخته است.
این جور، که بر دلم پسندیدی
ظلمیست که بر خراب میبینم
هوش مصنوعی: آنچه که بر دلم پسند کردی، نوعی ظلم است که در حال خراب شدن میبینم.
در دیدهٔخود خیال رخسارت
چون عکس قمر در آب میبینم
هوش مصنوعی: در چشمانم تصویر زیبایی تو را مانند انعکاس ماه در آب میبینم.
این شیوهٔ چشمهای بیخوابت
گویی که: مگر به خواب میبینم
هوش مصنوعی: چشمهای بیخوابت به من جار میزنند که آیا واقعاً در خواب هستم؟
روی تو کشد مرا و این معنی
از دور چو آفتاب میبینم
هوش مصنوعی: حضور تو مرا به خود جذب میکند و این احساس را مانند تابش آفتاب از دور حس میکنم.
هجر تو و مرگ اوحدی را من
«من ذلک» یک حساب میبینم
هوش مصنوعی: فراق و جدایی تو را با مرگ اوحدی مساوی میدانم و برای هر دو موضوع تنها یک حساب و اندازهگیری دارم.
هر چیز که آن خطاست در عالم
چون از تو بود، صواب میبینم
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان اشتباه به نظر میآید، وقتی از جانب تو باشد، برایم درست و صحیح جلوه میکند.