غزل شمارهٔ ۵۷۰
ز چشم خلق هوس میکند که گوشه گزینم
ولی تعلق خاطر نمیهلد که نشینم
سوار گشتم و گفتم: ز دست او ببرم جان
کمند عشق بیفگند و درکشید ز زینم
گناه من همه در دوستی همین که: بر آتش
گرم چو عود بسوزد، گناه دوست نبینم
ز من حکایت مهر و حدیث عشق چه پرسی؟
که رفت عمر درین محنت و هنوز برینم
کمین ز چشم کماندار او، رواست که سازد
مرا که نیست کمان چنان، چه مرد کمینم؟
کدام خواب گرانت ربوده بود؟ نگارا
که هیچ گوش نکردی به نالههای حزینم
قدم به پرسش من، دیر شد، که رنجه نکردی
کنون که رنج بتر شد، بپرس بهتر ازینم
مرا به شربت و دارو نیاز و میل نباشد
دوای درد من این مایه بس که: درد تو چینم
به بوستان مبر، ای اوحدی، مرا ز بر او
که با شمایل او فارغ از بهشت برینم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز چشم خلق هوس میکند که گوشه گزینم
ولی تعلق خاطر نمیهلد که نشینم
هوش مصنوعی: افراد به من میگویند که میتوانم در گوشهای از زندگیام آرام بگیرم و دور از دیگران زندگی کنم، اما من به این راحتی نمیتوانم از آنچه که در دل دارم دل بکنم و از آنچه که برایم مهم است دور شوم.
سوار گشتم و گفتم: ز دست او ببرم جان
کمند عشق بیفگند و درکشید ز زینم
هوش مصنوعی: سوار شدم و گفتم: از چنگ او جانم را بگیرم، کمند عشق را بیفکن و مرا از زینم پایین بکش.
گناه من همه در دوستی همین که: بر آتش
گرم چو عود بسوزد، گناه دوست نبینم
هوش مصنوعی: اشکال کار من فقط این است که به خاطر دوستیام، مانند عود که در آتش میسوزد، دلم میسوزد و هرگز نمیتوانم تقصیر دوست را ببینم.
ز من حکایت مهر و حدیث عشق چه پرسی؟
که رفت عمر درین محنت و هنوز برینم
هوش مصنوعی: نپرس از من دربارهی داستان محبت و عشق، چرا که عمرم در این درد و رنج گذشت و هنوز هم در آن به سر میبرم.
کمین ز چشم کماندار او، رواست که سازد
مرا که نیست کمان چنان، چه مرد کمینم؟
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که کمین و نیرنگی که از چشمان کمانداری به من میرسد، قابل قبول است، چرا که هیچ کمانی به اندازهی او توانایی ندارد. در واقع، من تنها یک قربانی در دامی هستم که او میچسباند.
کدام خواب گرانت ربوده بود؟ نگارا
که هیچ گوش نکردی به نالههای حزینم
هوش مصنوعی: کدام خواب سنگین تو را غافل کرده بود؟ ای محبوب، که به صداهای اندوهآور من اصلاً توجه نکردی.
قدم به پرسش من، دیر شد، که رنجه نکردی
کنون که رنج بتر شد، بپرس بهتر ازینم
هوش مصنوعی: به خاطر دیر پرسیدن سوال من، دیگه خیلی دیر شده است. تو زحمت نکشیدی، حالا که درد و رنج من بیشتر شده، بهتر است بپرسی که حال من چگونه است.
مرا به شربت و دارو نیاز و میل نباشد
دوای درد من این مایه بس که: درد تو چینم
هوش مصنوعی: من نه به نوشیدنی و دارو نیاز دارم و نه تمایلی به آنها دارم، چرا که تنها درمان درد من همین است که درد تو را تحمل کنم.
به بوستان مبر، ای اوحدی، مرا ز بر او
که با شمایل او فارغ از بهشت برینم
هوش مصنوعی: به باغ نرو، ای اوحدی، دل من را از آن کس که با زیباییاش مرا از بهشت عالی بینیاز کرده، خالی کن.