غزل شمارهٔ ۳۲
با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟
راز سر گردان عاشق پیشهٔ غم کشته را؟
آب چشم من ز سر بگذشت و میگویی: بپوش
چون توان پوشیدن این آب ز سر بگذشته را؟
جان شیرین منست آن لب، بهل تا میکشد
در غم روی خود این فرهاد مجنون گشته را
آنکه روزی گر چمان اندر چمن رفتی برش
باغبان از سرزنش میکشت سرو کشته را
خال او حال مرا برهم زد و خونم بریخت
با که گویم حال این خال به خون آغشته را؟
آسمان برنامهٔ عمرم نبشتست این قضا
در نمیشاید نوشتن نامهٔ بنوشته را
خاک کوی او بهشتم بود هشتم، لاجرم
این زمان در خاک میجویم بهشت هشته را
کمتر از شمعی نشاید بود و گر سر میرود
هم به پایان برد میباید سر این رشته را
اوحدی خواهی که چون عیسی به خورشیدی رسی
آتشی درزن، بسوز این دلق مریم رشته را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟
راز سر گردان عاشق پیشهٔ غم کشته را؟
هوش مصنوعی: با که صحبت کنم دربارهی داستان این دل گمشده؟ چه رازی در دل عاشق غمزدهای نهفته است که در پیچ و خمهای عشق سرگردان است؟
آب چشم من ز سر بگذشت و میگویی: بپوش
چون توان پوشیدن این آب ز سر بگذشته را؟
هوش مصنوعی: چشمهای من از اشک پر شده و تو میگویی که آن را پنهان کن. اما چگونه میتوانم اشکی را که از چشمانم ریخته است، مخفی کنم؟
جان شیرین منست آن لب، بهل تا میکشد
در غم روی خود این فرهاد مجنون گشته را
هوش مصنوعی: جان شیرین من آن لب است، بگذار تا غمگینی من را که فرهاد دیوانهوار عاشق شده است، برطرف کند.
آنکه روزی گر چمان اندر چمن رفتی برش
باغبان از سرزنش میکشت سرو کشته را
هوش مصنوعی: کسی که روزگاری در باغ قدم زده و از زیباییهای آن لذت برده است، اکنون وقتی باغبان به او خرده میگیرد و گلها را میکارد، دیگر به یاد نمیآورد که چه زمانی در این باغ بوده و چقدر برایش مهم بوده است.
خال او حال مرا برهم زد و خونم بریخت
با که گویم حال این خال به خون آغشته را؟
هوش مصنوعی: خال او وضعیت مرا به هم ریخت و خونم را بر زمین ریخت. حالا با که بگویم درباره این خال که در خون غوطهور شده است؟
آسمان برنامهٔ عمرم نبشتست این قضا
در نمیشاید نوشتن نامهٔ بنوشته را
هوش مصنوعی: زندگی من تحت سرنوشت و تقدیر نوشته شده است و هیچ چیز نمیتواند آن را تغییر دهد، مانند این که نمیتوان نامهای را که قبلاً نوشته شده دوباره نوشت.
خاک کوی او بهشتم بود هشتم، لاجرم
این زمان در خاک میجویم بهشت هشته را
هوش مصنوعی: خاک کوی او برای من بهشت بود، بنابراین اکنون در خاک به دنبال بهشت میگردم.
کمتر از شمعی نشاید بود و گر سر میرود
هم به پایان برد میباید سر این رشته را
هوش مصنوعی: انسان نباید از حدی کمتر باشد، حتی اگر دچار مشکلات و سختیهایی شود، باید به پایان کار خود ادامه دهد و رشته زندگیاش را بچرخاند.
اوحدی خواهی که چون عیسی به خورشیدی رسی
آتشی درزن، بسوز این دلق مریم رشته را
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به مثل عیسی به روشنایی و حقیقتی بزرگ دست یابی، باید از سختیها و چالشها بگذری و دردها و رنجها را تجربه کنی تا بتوانی از قید و بندها رهایی یابی.
حاشیه ها
1396/03/08 15:06
حسین چمنسرا
در بیت دوم : " چون توان پوشیدن این آب سر بگذشته را " ، " ز " اضافی است