گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰

نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را
چراغی کش تو باشی نور با مردن چه کار او را؟
اگر نه دامن از گوهر بریزد چون فلک شاید
که هر صبحی تو برخیزی چو خورشید از کنار او را
دلم لعل لبت بر دست، اگر پوشیده می‌داری
من اینک فاش می‌گویم! به نزدیک من آر او را
مجو آزار آن بیدل، که از سودای وصل تو
دلش پیوسته در بندست و جان در زیر بار او را
سر زلفت پریشانی بسی کرد، از به چنک آید
بده تا بی و بر بند و به دست من سپار او را
بحال اوحدی هرگز نکری التفات اکنون
چو می‌گویی، غلام ماست، یاری نیک دار او را
نگاهی کن درو یک بار و او را بنده خود خوان
گذاری کن برو یک روز و خاک خود شمار او را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را
چراغی کش تو باشی نور با مردن چه کار او را؟
هوش مصنوعی: هرکسی که تو را در این دنیا به یاد داشته باشد نمی‌میرد؛ چون تو روشنایی وجود او هستی. پس با مرگ چه اهمیت دارد او؟
اگر نه دامن از گوهر بریزد چون فلک شاید
که هر صبحی تو برخیزی چو خورشید از کنار او را
هوش مصنوعی: اگر دامنش (دامن زن) از گوهر (زیوری) نریزد، ممکن است که هر صبح مثل خورشید از کنار او بیدار شوی.
دلم لعل لبت بر دست، اگر پوشیده می‌داری
من اینک فاش می‌گویم! به نزدیک من آر او را
هوش مصنوعی: دل من آرزوی لعل و لب‌های تو را دارد؛ اگر آن را پنهان می‌کنی، من به‌وضوح بیان می‌کنم که اکنون او را به نزد من بیاور.
مجو آزار آن بیدل، که از سودای وصل تو
دلش پیوسته در بندست و جان در زیر بار او را
هوش مصنوعی: مراقب باش که دل شیدای او را نازک نرنجانی، زیرا او همیشه در آرزوی پیوستگی با توست و روحش زیر بار آرزوهایش در فشار است.
سر زلفت پریشانی بسی کرد، از به چنک آید
بده تا بی و بر بند و به دست من سپار او را
هوش مصنوعی: موهای تو خیلی پریشان شده است، اگر اجازه بدهی، من او را به دست می‌گیرم و به تو می‌سپارم تا دوباره مرتب شود.
بحال اوحدی هرگز نکری التفات اکنون
چو می‌گویی، غلام ماست، یاری نیک دار او را
هوش مصنوعی: اوحدی در حالتی است که هیچ توجهی به او نیست؛ اما اکنون که می‌گویی، او را غلام خود می‌دانم و از تو می‌خواهم که به او کمک خوبی بکنی.
نگاهی کن درو یک بار و او را بنده خود خوان
گذاری کن برو یک روز و خاک خود شمار او را
هوش مصنوعی: یک بار به او نگاه کن و او را بنده‌ی خودت بدان. یک روز به دور از او باش و او را مانند خاک و زمین خودت محسوب کن.

حاشیه ها

1395/03/17 02:06
محسن حیدرزاده جزی

در بیت 5 از به جای ار ثبت شده است .

1397/09/23 21:11
فرهاد

با سلام در بیت ششم. بحال اوحدی هرگز نکردی التفات اکنون. در پناه خدا

1403/04/18 03:07
ثریا کهریزی

سر زلفت پریشانی بسی کرد، (( ار )) به چنک آید.

 

بده تا بی و بر بند و به دست من سپار او را

 

بحال اوحدی هرگز (( نکردی)) التفات اکنون

 

چو می‌گویی، غلام ماست، (( باری )) نیک دار او را