گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۰

کیست کز آن بت بمن خبر برساند؟
گر نبود نامه‌ای، زبر برساند
گرم روی کو؟ که پیش این نفس سرد
خشک سلامی به چشم تر برساند
بوسه دهم آستین آنکه سر من
باز بر آن آستان در برساند
باد تواند درو رسید، سلامش
من برسانم به باد، اگر برساند
زان سر زلف، ار چه نشنود سخن من
هر چه شنیدست سر به سر برساند
حال بنا گوش او به شرح بگوید
چونکه به گوشم رسد، دگر برساند
بر در شیرین، چو دید حالت فرهاد
قصهٔ افتادن از کمر برساند
کیست که مشتاق را دو دست بگیرد؟
وز پی هجران به یک دگر برساند
دل به صبا دادم و نبرد سلامی
جان بدهم، تا که بی‌جگر برساند
از لبش آن بوی دل شکر چو رسانید
از دهنش نیز گل شکر برساند
باد صبا را هزار بار چو گفتم:
یک سخن اوحدی مگر برساند

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست کز آن بت بمن خبر برساند؟
گر نبود نامه‌ای، زبر برساند
هوش مصنوعی: کیست که بتواند به من خبری از آن معشوق برساند؟ اگر نامه‌ای نیست، آیا پیام را به دوش برساند؟
گرم روی کو؟ که پیش این نفس سرد
خشک سلامی به چشم تر برساند
هوش مصنوعی: کیست که بتواند در مقابل این نفس سرد و خشک، با چشمی اشک‌بار سلامی گرم و صمیمی ارائه دهد؟
بوسه دهم آستین آنکه سر من
باز بر آن آستان در برساند
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر می‌گوید که حاضر است بوسه‌ای بر آستین کسی بزند که سرش را به آستان آن شخص برساند. این جمله نشان‌دهنده‌ی احترام و ارادت به آن فرد است، به گونه‌ای که نشان می‌دهد او به راستی ارزش و مقام آن شخص را درک کرده و برایش اهمیت قائل است.
باد تواند درو رسید، سلامش
من برسانم به باد، اگر برساند
هوش مصنوعی: اگر باد بتواند پیامم را به او برساند، از او سلامش را می‌فرستم.
زان سر زلف، ار چه نشنود سخن من
هر چه شنیدست سر به سر برساند
هوش مصنوعی: به خاطر موهای زیبا و مجذوب‌کننده‌اش، هرچند او به حرف‌های من گوش نمی‌دهد، اما هر چیزی را که شنیده باشد، با تمام وجودش به من منتقل خواهد کرد.
حال بنا گوش او به شرح بگوید
چونکه به گوشم رسد، دگر برساند
هوش مصنوعی: گوش او در حال بیان حالش است و وقتی کلامش به من می‌رسد، این احساس را به دیگری منتقل می‌کند.
بر در شیرین، چو دید حالت فرهاد
قصهٔ افتادن از کمر برساند
هوش مصنوعی: وقتی شیرین، حال و روز فرهاد را دید، داستان سقوط او از بلندی را برای دیگران تعریف کرد.
کیست که مشتاق را دو دست بگیرد؟
وز پی هجران به یک دگر برساند
هوش مصنوعی: کیست که بتواند در این دنیا به دل تنگ عاشق کمک کند و او را از درد جدایی برهاند و دوباره به معشوقش برگرداند؟
دل به صبا دادم و نبرد سلامی
جان بدهم، تا که بی‌جگر برساند
هوش مصنوعی: دل را به نسیم سپردم و اگر از من سلامی نرساند، جانم را فدای او می‌کنم تا اینکه بدون جگر، به او برساند.
از لبش آن بوی دل شکر چو رسانید
از دهنش نیز گل شکر برساند
هوش مصنوعی: وقتی که لبانش بویی دل‌انگیز و شیرین از شکر را به مشام می‌رساند، این عطر از کلامش هم متشر می‌شود و احساس خوشایندی را انتقال می‌دهد.
باد صبا را هزار بار چو گفتم:
یک سخن اوحدی مگر برساند
هوش مصنوعی: من هزار بار به باد صبا گفتم تا یک پیغام از اوحدی به کسی برساند.