غزل شمارهٔ ۲۶۹
هزار قطرهٔ خونم ز چشم تر بچکد
ز شرم چون عرق از روی آن پسر بچکد
سرشک چیست؟ که در پای او شدن حیفست
سواد مردمک دیده کز بصر بچکد
خیال اوست درین آب چشم و میترسم
که وقت گریه مبادا به یک دگر بچکد!
مرا که سینه کبابست و دل بر آتش او
عجب نباشد اگر خونم از جگر بچکد
یقین که خانهٔ چشمم شود خراب شبی
اگر بدین صفت از شام تا سحر بچکد
حلال میکنم، ار خون می بریزد خصم
به شرط آنکه بر آن آستان و در بچکد
به صورت آب حیاتی، که مرده زنده کند
ز گوشهٔ لب شیرین او مگر بچکد
گر از لبش بچشی شربتی، نگه نکنی
به شربت عرق بید کز شکر بچکد
به بوی آنکه گلی چون رخش به دست آرد
چه خون که از دل گرم گلاب گر بچکد؟
برابر رخش ار شمع را برافروزد
ز شرم عارضش از پای تا به سر بچکد
قباش بر تن نازک چو بید میلرزد
ز بیم لعل لب آن پری گهر بچکد
حدیث خوبی این دلبران آتشروی
مرا رواست، که آتش ز شعر تر بچکد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هزار قطرهٔ خونم ز چشم تر بچکد
ز شرم چون عرق از روی آن پسر بچکد
هوش مصنوعی: اگر هزار قطره خونم از چشمم به خاطر شرم بریزد، مانند عرقی که از روی آن پسر میچکد، احساس خجالت و شرمساری عمیق و شدیدی را تجربه میکنم.
سرشک چیست؟ که در پای او شدن حیفست
سواد مردمک دیده کز بصر بچکد
هوش مصنوعی: اشک چیست؟ که از آن در پای او بیفتد، حیف است که رنگ مردمک چشم، از دیدگان سرازیر شود.
خیال اوست درین آب چشم و میترسم
که وقت گریه مبادا به یک دگر بچکد!
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر به حالت عاطفی خود اشاره میکند و میگوید که فکر و یاد معشوقش در اشکهایش جاری است. او نگران است که در زمان گریه، اشکهایش به یاد معشوق، به هم بیفتند و عاطفهاش را بیشتر شعلهور کنند.
مرا که سینه کبابست و دل بر آتش او
عجب نباشد اگر خونم از جگر بچکد
هوش مصنوعی: من که دل و جانم در آتش است و سینهام به درد میسوزد، جای شگفتی نیست اگر خونم از جگرم بریزد.
یقین که خانهٔ چشمم شود خراب شبی
اگر بدین صفت از شام تا سحر بچکد
هوش مصنوعی: بیتردید، اگر چراغ عشق و اشک من فروزان شود، شب را به صبح میرساند و آتش این احساس در خانهٔ چشمم شعلهور میشود.
حلال میکنم، ار خون می بریزد خصم
به شرط آنکه بر آن آستان و در بچکد
هوش مصنوعی: من راضی هستم که اگر دشمن خونی بریزد، این خون روی درگاه محبوب بریزد.
به صورت آب حیاتی، که مرده زنده کند
ز گوشهٔ لب شیرین او مگر بچکد
هوش مصنوعی: آب حیات به گونهای است که میتواند جان مردهای را زنده کند. آیا میتوان از لبهای شیرین او به قدری جرعه نوشید که این زندگی دوباره به دست آید؟
گر از لبش بچشی شربتی، نگه نکنی
به شربت عرق بید کز شکر بچکد
هوش مصنوعی: اگر از لب او جرعهای بنوشی، نباید به شربت عرق بید نگاه کنی که از شکر بچکد.
به بوی آنکه گلی چون رخش به دست آرد
چه خون که از دل گرم گلاب گر بچکد؟
هوش مصنوعی: به خاطر بوی گل و زیبایی چهرهاش، چه مقدار اشک و خون که از دل عاشق بریزد اگر این گل به دستش بیفتد!
برابر رخش ار شمع را برافروزد
ز شرم عارضش از پای تا به سر بچکد
هوش مصنوعی: اگر صورت زیبایش همچون شمع روشن شود، از شرم زیباییاش، قطرات عرق از سر تا پا بر خواهد چکید.
قباش بر تن نازک چو بید میلرزد
ز بیم لعل لب آن پری گهر بچکد
هوش مصنوعی: لباس بر تن جوانی چون درخت بید به خاطر ترس از لبهای سرخ آن پری لطیف، میلرزد و از این ترس، مرواریدهای زیبایی بر زمین میافتد.
حدیث خوبی این دلبران آتشروی
مرا رواست، که آتش ز شعر تر بچکد
هوش مصنوعی: این دلبران زیبا به قدری خوب هستند که میتوانند آتش وجودم را به تلاطم درآورند، بهطوری که شعری دلنشین بتواند از این آتش جاری شود.