گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۷

او همانا نابهٔ شبهای من نشنیده باشد
ورنه هم بر گریهای زار من بخشیده باشد
نی، چه باک از نالهٔ من لاله‌رویی را؟ که صد پی
همچو گل برگریهٔ شبگیر من خندیده باشد
ماه گردون از برای گرد خاک آستانش
ای بسا شبها که گرد کوی او گردیده باشد
گفتمش: بر روی خاک‌آلود من نه پای، گفتا:
چون نهم بر خاک پایی را که جایش دیده باشد؟
بارها پیچیده باشد بر سرم سودا و رفته
پیش آن بدمهر و از من روی بر پیچیده باشد
او مرا خاطر برنجاند، من او را عذر خواهم
همچنان گویم: مبادا خاطرش رنجیده باشد
اوحدی را ناپسندی گفت و هر کس کان حکایت
کرده باشد گوش، می‌دانم که نپسندیده باشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

او همانا نابهٔ شبهای من نشنیده باشد
ورنه هم بر گریهای زار من بخشیده باشد
هوش مصنوعی: او قطعا از شب‌های سخت من خبر ندارد، وگرنه به خاطر گریه‌های اندوهگین من رحم می‌کرد.
نی، چه باک از نالهٔ من لاله‌رویی را؟ که صد پی
همچو گل برگریهٔ شبگیر من خندیده باشد
هوش مصنوعی: نی، ناله‌ام چه اهمیتی دارد وقتی که محبوبی مانند لاله در کنارم هست؟ شاید صدها نفر مانند گل به غم من بخندند و آن را بی‌اهمیت بدانند.
ماه گردون از برای گرد خاک آستانش
ای بسا شبها که گرد کوی او گردیده باشد
هوش مصنوعی: ماه در آسمان به دور گرد و خاک در اطراف درگاه او می‌چرخد؛ چه شب‌ها که من در اطراف کوی او قدم زده‌ام.
گفتمش: بر روی خاک‌آلود من نه پای، گفتا:
چون نهم بر خاک پایی را که جایش دیده باشد؟
هوش مصنوعی: گفتم: بر بدن خاکی و آلوده من پا نگذار. او پاسخ داد: چگونه می‌توانم پا بر جای کسی بگذارم که قدم‌هایش را دیده‌ام؟
بارها پیچیده باشد بر سرم سودا و رفته
پیش آن بدمهر و از من روی بر پیچیده باشد
هوش مصنوعی: بارها این فکر و خیال مرا به خود مشغول کرده است و من به سمت آن شخص بی‌وفا رفته‌ام و او از من دوری کرده است.
او مرا خاطر برنجاند، من او را عذر خواهم
همچنان گویم: مبادا خاطرش رنجیده باشد
هوش مصنوعی: اگر او از دست من دلخور شده باشد، من از او عذرخواهی می‌کنم و همیشه می‌گویم که نگران نباشد و مبادا خوشحالیش تحت تأثیر قرار بگیرد.
اوحدی را ناپسندی گفت و هر کس کان حکایت
کرده باشد گوش، می‌دانم که نپسندیده باشد
هوش مصنوعی: اوحدی را بد دانسته‌اند و هر کسی که این داستان را نقل کرده، می‌دانم که او نیز این نظر را نداشته است.