گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۷

صفات قلندر نشان برنگیرد
صفات تجرد بیان برنگیرد
عدم خانهٔ نیستی راست گنجی
که وصلش وجود جهان برنگیرد
گشاد از دل تنگ درویش یابد
خدنگی که هیچش کمان برنگیرد
من آن خاکسارم، که گر برگذاری
بیفتم، کسم رایگان برنگیرد
به بالای من بر کشیدند دلقی
که پهنای هفت آسمان برنگیرد
دل دین طلب تنگ تن برنتابد
تن راهرو بار جان برنگیرد
مکن یاد دنیا، که اندیشهٔ ما
هماییست کین استخوان برنگیرد
به ما گوهری داد دست عنایت
که اندازهٔ بحر و کان برنگیرد
تو سرمایه بسیار گردان، که دل را
چو سرمایه پر شد زیان برنگیرد
زبان درکش،ای اوحدی، زین حکایت
که ناگه سرت با زبان برنگیرد
ازان یار بیگانگی دارد آن کس
که پندار خویش از میان برنگیرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صفات قلندر نشان برنگیرد
صفات تجرد بیان برنگیرد
هوش مصنوعی: قلندر به صفات خود نمی‌پردازد و این صفات را نمی‌زند، همچنین تجرد و بی‌نیازی را نمی‌تواند به وضوح بیان کند.
عدم خانهٔ نیستی راست گنجی
که وصلش وجود جهان برنگیرد
هوش مصنوعی: خانه‌ای که از عدم و نیستی تشکیل شده، واقعا گنجینه‌ای است که اگر کسی به وصالش دست یابد، وجود جهان را نمی‌تواند از آن بگیرد.
گشاد از دل تنگ درویش یابد
خدنگی که هیچش کمان برنگیرد
هوش مصنوعی: درویشی که دلش تنگ است، می‌تواند با گشاده‌دلی و روحیه مثبت به چیزی دست پیدا کند که دیگران به آن دسترسی ندارند. در واقع، او می‌تواند به موفقیت‌ها و نعمت‌هایی برسد که دیگران به دلیل شرایط و محدودیت‌هایشان قادر به دریافتشان نیستند.
من آن خاکسارم، که گر برگذاری
بیفتم، کسم رایگان برنگیرد
هوش مصنوعی: من فردی humble و فروتن هستم که اگر برگزاری مراسمی هم به من بیفتد، هیچ‌کس به خاطر من ارزش تلاشی نخواهد داشت و کسی زحمتی برای من نمی‌کشد.
به بالای من بر کشیدند دلقی
که پهنای هفت آسمان برنگیرد
هوش مصنوعی: آنها دلقی را به من دادند که به اندازه وسعت هفت آسمان است و هیچ چیزی حتی نمی‌تواند جایش را بگیرد.
دل دین طلب تنگ تن برنتابد
تن راهرو بار جان برنگیرد
هوش مصنوعی: دل که می‌خواهد دین و دیانت را به دست آورد، نمی‌تواند تحمل بار جسم و تن را داشته باشد. تن به عنوان یک راهرو به سوی حقیقت، نمی‌تواند بار جان را بر دوش کشد و آن را نادیده بگیرد.
مکن یاد دنیا، که اندیشهٔ ما
هماییست کین استخوان برنگیرد
هوش مصنوعی: به یاد دنیا نباش، زیرا تفکر ما به سوی معانی والاتر است و این بدن مادی چیزی نیست که ما به آن بازگردیم.
به ما گوهری داد دست عنایت
که اندازهٔ بحر و کان برنگیرد
هوش مصنوعی: خداوند با لطف خود به ما نعمتی عطا کرد که ارزش آن حتی از دریاها و معادن نیز فراتر است.
تو سرمایه بسیار گردان، که دل را
چو سرمایه پر شد زیان برنگیرد
هوش مصنوعی: تو مانند یک سرمایه‌گذار بزرگ هستی، زیرا وقتی دل انسان پر از احساسات و محبت شود، دیگر نمی‌تواند به هیچ زیانی فکر کند.
زبان درکش،ای اوحدی، زین حکایت
که ناگه سرت با زبان برنگیرد
هوش مصنوعی: ای اوحدی، زبان این داستان را بفهم که ناگهان ممکن است سرت با زبانت درگیری پیدا کند.
ازان یار بیگانگی دارد آن کس
که پندار خویش از میان برنگیرد
هوش مصنوعی: کسی که از دیدگاه و باورهای خود دست برندارد، نسبت به کسی که برایش عزیز است، احساس بیگانگی می‌کند.

حاشیه ها

1397/11/25 08:01
مجتبی

وزن شعر (فعولن فعولن فعولن فعولن) می باشد، لطفاً تصحیح بفرمایید.