گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۴

ای ماه سر نهاده از مهر بر زمینت
صد مشتری درخشان از زهرهٔ جبینت
کار تو دل فروزی، شغل تو دیده دوزی
دین تو بنده سوزی، ای من غلام دینت
هر چنبری چو ماری، هر شقه‌ای تتاری
هر حلقه زنگباری، از طره بر جبینت
غم نیست گر شد آبم، یا هجر داد تابم
از بوسه گر بیابم، دستی بر آستینت
سحرست و بی‌وفایی، این حسن و دلربایی
ختم آن گر نمایی، بر خاتم جبینت
زان دست پاک طاهر، نور نگار ظاهر
ای زینت جواهر، زان ساعد سمینت
خود را زمن چه پوشد؟ جام صفا چو نوشد؟
در یاس من چه کوشد؟ روی چو یاسمینت
آشوب عقل و جانی، آرایش جهانی
چون ماه آسمانی، ای آسمان زمینت
گر چه ز خوب چهری، چون اختر سپهری
با دیگران به مهری، با اوحدیست کینت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ماه سر نهاده از مهر بر زمینت
صد مشتری درخشان از زهرهٔ جبینت
هوش مصنوعی: ای ماه! سر خود را به نشان مهر بر زمین گذاشته‌ای و درخشش صد مشتری از پیشانی زهره‌ات به چشم می‌خورد.
کار تو دل فروزی، شغل تو دیده دوزی
دین تو بنده سوزی، ای من غلام دینت
هوش مصنوعی: تو با کارهایت دل‌ها را شاد می‌کنی، مشغولیت دوختن چشم‌هاست و دین تو به سوزاندن دل‌ها مربوط می‌شود، ای که من خدمتگزار دین تو هستم.
هر چنبری چو ماری، هر شقه‌ای تتاری
هر حلقه زنگباری، از طره بر جبینت
هوش مصنوعی: هر دندانی که مانند مار پیچیده است، هر قسمتی که سرخ و تیره به نظر می‌رسد، و هر حلقه زنگ‌دار که از موهای تو بر پیشانی‌ات آویزان است، نشانه زیبایی توست.
غم نیست گر شد آبم، یا هجر داد تابم
از بوسه گر بیابم، دستی بر آستینت
هوش مصنوعی: نگرانی ندارم اگر از غم به آب تبدیل شوم، یا اگر فراق تو تاب و توانم را بگیرد. تنها کافیست بوسه‌ای از تو بگیرم و دستی بر آستینت بزنم.
سحرست و بی‌وفایی، این حسن و دلربایی
ختم آن گر نمایی، بر خاتم جبینت
هوش مصنوعی: صبح است و بی‌وفایی، این زیبایی و دلربایی، اگر بخواهی می‌توانی نشان از پایان این حالت را بر پیشانی‌ات ببینی.
زان دست پاک طاهر، نور نگار ظاهر
ای زینت جواهر، زان ساعد سمینت
هوش مصنوعی: از آن دست پاک و معصوم، نوری از زیبایی نمایان است، ای زینت بخش جواهرات، از بازوی خوش فرم و زیبايت.
خود را زمن چه پوشد؟ جام صفا چو نوشد؟
در یاس من چه کوشد؟ روی چو یاسمینت
هوش مصنوعی: چطور می‌تواند خود را از من پنهان کند؟ وقتی که جام صفا را نوشیده؟ در دل غم من چه تلاش می‌کند؟ وقتی که چهره‌ات مانند یاسمن است.
آشوب عقل و جانی، آرایش جهانی
چون ماه آسمانی، ای آسمان زمینت
هوش مصنوعی: آشفتگی عقل و روح، به زیبایی جهان مانند ماه در آسمان است. ای آسمان، زمینت را می ستایم.
گر چه ز خوب چهری، چون اختر سپهری
با دیگران به مهری، با اوحدیست کینت
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی تو مانند ستاره‌ای در آسمان است و با دیگران هم مهربانی، ولی عشق و محبت تو تنها با کسی دیگر است.