گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۷

دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت
تنم به درد جدایی خراب کرد و برفت
مرا به وصل خود آهسته وعده‌ای می‌داد
ولی چه سود؟ که ناگه شتاب کرد و برفت
بتی که دامن وصلش به چنگم آمده بود
ز هجر نالهٔ من چون رباب کرد و برفت
دو چشم او چه خطاها که داشت اندر سر!
چو دید قامتش آنرا صواب کرد و برفت
در آرزوی نگاری گداختم چو نبات
که شکرش نمکم بر کباب کرد و برفت
در آب و آتشم از هجر آنکه بی‌رخ خویش
دلم پر آتش و چشمم پر آب کرد و برفت
چو اوحدی ز رخش بوسه خواستم بی‌زر
لبش مرا به خموشی به خواب کرد و برفت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت
تنم به درد جدایی خراب کرد و برفت
هوش مصنوعی: دل من از دلتنگی و جدایی سوخته و درد جدایی باعث ویرانی‌ام شده و حالا فقط رنج و اندوه باقی مانده است.
مرا به وصل خود آهسته وعده‌ای می‌داد
ولی چه سود؟ که ناگه شتاب کرد و برفت
هوش مصنوعی: معشوق به آرامی وعدهٔ ملاقات و وصالی به من داد، اما چه فایده؟ که ناگهان تصمیم گرفت و رفت.
بتی که دامن وصلش به چنگم آمده بود
ز هجر نالهٔ من چون رباب کرد و برفت
هوش مصنوعی: دخترکی که ارتباطش با من به خوبی برقرار بود، به خاطر دوری و فراق من نالید و سپس رفت.
دو چشم او چه خطاها که داشت اندر سر!
چو دید قامتش آنرا صواب کرد و برفت
هوش مصنوعی: دو چشمان او چه اشتباهاتی داشتند! اما وقتی قامت او را دیدند، به درستی رسیدند و از آنجا رفتند.
در آرزوی نگاری گداختم چو نبات
که شکرش نمکم بر کباب کرد و برفت
هوش مصنوعی: در انتظار کسی هستم که مانند شکر برایم شیرینی بیاورد، اما او رفت و من مانند نبات که بر روی آتش کباب شده، تنها ماندم.
در آب و آتشم از هجر آنکه بی‌رخ خویش
دلم پر آتش و چشمم پر آب کرد و برفت
هوش مصنوعی: در آتش عشق و در آب غم از دوری کسی هستم که بدون حضورش، دل‌ام را آتش زده و چشمانم را پر از اشک کرده و رفته است.
چو اوحدی ز رخش بوسه خواستم بی‌زر
لبش مرا به خموشی به خواب کرد و برفت
هوش مصنوعی: وقتی از اوحدی خواستم که از لبش بوسه‌ای بگیرم، او مرا با سکوت و خواب خود مشغول کرد و بدون اینکه بگوید، رفت.