گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - وله روحه الله روحه

ای رنج ناکشیده، که میراث می‌خوری
بنگر که: کیستی تو و مال که می‌بری؟
او جمع کرد و چون به نمی‌خورد ازو بماند
دریاب کز تو باز نماند چو بگذری
مردم به دستگاه توانگر نمی‌شود
درویش را چو دست بگیری توانگری
از قوت و خرقه هرچه زیادت بود ترا
با ایزدش معامله کن، گر مبصری
زر غول مرد باشد و زن غل گردنش
در غل غول باشی، تا با زن و زری
شوهر کشیست، ای پسر، این دهر بچه‌خوار
برگیر ازو تو مهر و مگیرش به مادری
فرزند بنده‌ایست، خدا را، غمش مخور
کان نیستی که به ز خدا بنده پروری
گر مقبلیست گنج سعادت از آن اوست
ور مدبرست، رنج زیادت چه می‌بری؟
ای خواجه، ملک را که به دست تو داده‌اند
قانون بد منه، که به کلی تو می‌خوری
بی‌عدل ملک دیر نماند، نگاه دار
مال رعیت از ستم و جور لشکری
گرد هوی مگرد، که گردد وبال تو
گر خود به بال جعفر طیار می‌پری
دریای فتنه این هوس و آرزوی تست
در موج او مرو، چو ندانی شناوری
این شست و شوی جبه و دستار تا به کی؟
دست از جهان بشوی، که آنست گازری
هرگز نباشدت به بد دیگران نظر
در فعل خویشتن تو اگر نیک بنگری
پر سرمکش، که عاقبت از بهر کشتنت
ناگه رسن دراز کند چرخ چنبری
جای خرد به مرتبه بالای چرخهاست
رو با خرد نشین، که تو از چرخ برتری
بوجهل را ز کعبه به دوزخ کشید جهل
پیش خرد نتیجهٔ جهلست کافری
ظلمت خلاف نور بود، زان کشید ابر
شمشیر برق در رخ خورشید خاوری
صد جامهٔ سیاه بپوشی، چو خلق نیست
گرد تو کس نگردد، اگر گاو عنبری
خوابت نگیرد، ار نبود همسر تو زن
زان غسل واجبیست، که با زن برابری
شاید که از تو دیو گریزان شود، مگوی :
کز چشم ما برای چه پنهان شود پری؟
گیرم که بعد ازین نکنی روی در گناه
عذر گناه کرده، بگو: تا چه آوری؟
از کار کرد خویش پشیمان شوی یقین
روزی که کردگار کند با تو داوری
گفتار اوحدی نبود بی‌حقیقتی
قولش قبول کن، که به اقبال رهبری
گر طالبی، فروغ بگیری ز آفتاب
ور غالبی، دریغ نداری ز مشتری

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای رنج ناکشیده، که میراث می‌خوری
بنگر که: کیستی تو و مال که می‌بری؟
هوش مصنوعی: ای کسی که زحمت نکشیده‌ای و از نعمت‌ها بهره‌مند شده‌ای، نگاهی به خودت و آنچه به دست می‌آوری بینداز! تو کیستی و چه چیزی را با خود می‌بری؟
او جمع کرد و چون به نمی‌خورد ازو بماند
دریاب کز تو باز نماند چو بگذری
هوش مصنوعی: او جمع کرده و وقتی که به او نمی‌رسد، از او چیزی باقی نمی‌ماند. درک کن که اگر از تو دور شود، بازگشت نخواهد داشت. همچنین، وقتی که از کنار چیزی بگذری، آن چیز از دست می‌رود.
مردم به دستگاه توانگر نمی‌شود
درویش را چو دست بگیری توانگری
هوش مصنوعی: اگر دست درویشی را بگیری، نمی‌توانی او را به مقام و ثروت برسانی، چون مردم به ثروت و قدرت تعلق دارند.
از قوت و خرقه هرچه زیادت بود ترا
با ایزدش معامله کن، گر مبصری
هوش مصنوعی: هر چه از قدرت و لباس زاهدی در خود داری، آن را به خداوند بفروش و معامله کن، اگر بینا هستی.
زر غول مرد باشد و زن غل گردنش
در غل غول باشی، تا با زن و زری
هوش مصنوعی: مرد باید قوی و نیرومند باشد و زن نیز باید در کنار او به خوبی از خود دفاع کند. اینجا صحبت از همکاری و هم‌افزایی میان زن و مرد است تا بتوانند با هم به موفقیت و موفقیت‌های بیشتری دست یابند.
شوهر کشیست، ای پسر، این دهر بچه‌خوار
برگیر ازو تو مهر و مگیرش به مادری
هوش مصنوعی: این دنیا مثل یک دنیای پر از مشکلات و سختی‌هاست که خیلی‌ها را به دردسر می‌اندازد. بنابراین، پسر، از عشق و وابستگی به این دنیا بپرهیز و به جای آن، نقش مادری را برای دیگران ایفا کن.
فرزند بنده‌ایست، خدا را، غمش مخور
کان نیستی که به ز خدا بنده پروری
هوش مصنوعی: این فرزند من از خداست و نگران نباش؛ چون وجود او نتیجه نعمت و فیض الهی است.
گر مقبلیست گنج سعادت از آن اوست
ور مدبرست، رنج زیادت چه می‌بری؟
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی نصیب کسی باشد، به او تعلق دارد. و اگر کسی تدبیر و مدیریتی دارد، پس چرا در راه دستیابی به آن این‌همه زحمت و رنج می‌کشد؟
ای خواجه، ملک را که به دست تو داده‌اند
قانون بد منه، که به کلی تو می‌خوری
هوش مصنوعی: ای آقا، هر قانونی که به دست تو داده‌اند را به ناحق تغییر نده، چون این کار تمام ملک را به نفع خودت نابود می‌کند.
بی‌عدل ملک دیر نماند، نگاه دار
مال رعیت از ستم و جور لشکری
هوش مصنوعی: اگر در کشوری بی‌عدالتی حاکم باشد، آن حکومت و سلطنت طولانی نمی‌ماند. بنابراین لازم است که اموال مردم به دور از ستم و ظلم نگه‌داری شود و از آسیب لشکر و زورگویان محافظت شود.
گرد هوی مگرد، که گردد وبال تو
گر خود به بال جعفر طیار می‌پری
هوش مصنوعی: به اطراف خود نگاه کن و از حواشی و آسیب‌های آن دوری کن، زیرا اگر به اشتباه وارد این مسیر شوی، آن‌ها می‌توانند برای تو مشکل‌ساز شوند؛ حتی اگر خیال کنی که با قدرت و عزم بالا می‌توانی از آن‌ها عبور کنی.
دریای فتنه این هوس و آرزوی تست
در موج او مرو، چو ندانی شناوری
هوش مصنوعی: این بیت به ما هشدار می‌دهد که در برابر خواسته‌ها و آرزوهای فریبنده احتیاط کنیم. در واقع، این آرزوها مانند دریاهای طوفانی هستند که اگر در آن‌ها شنا کنیم و نتوانیم کنترل داشته باشیم، ممکن است غرق شویم. بنابراین، بهتر است از ورود به چنین شرایطی که نمی‌دانیم چگونه باید با آن مقابله کنیم، اجتناب کنیم.
این شست و شوی جبه و دستار تا به کی؟
دست از جهان بشوی، که آنست گازری
هوش مصنوعی: این کارهای ظاهری و نمایشی مثل شستن جبه و دستار تا کی ادامه خواهد داشت؟ بهتر است از زرق و برق دنیا دست برداری و به حقیقت و معنای عمیق‌تری بپردازی.
هرگز نباشدت به بد دیگران نظر
در فعل خویشتن تو اگر نیک بنگری
هوش مصنوعی: هرگز به اعمال بد دیگران نگاه نکن، بلکه به کارهای خودت توجه کن، زیرا اگر درست بنگری، می‌توانی نقاط قوت و ضعف خود را بهتر شناسایی کنی.
پر سرمکش، که عاقبت از بهر کشتنت
ناگه رسن دراز کند چرخ چنبری
هوش مصنوعی: سر خود را خیلی بالا نگه‌دار، چون در نهایت ممکن است روزی چرخ حادثه ناگهان تو را به دام بیندازد.
جای خرد به مرتبه بالای چرخهاست
رو با خرد نشین، که تو از چرخ برتری
هوش مصنوعی: آدم باید به مقام و مرتبه بالاتری از چرخش‌های زمان دست یابد و با عقل و درک خود زندگی کند، زیرا او برتر از دوران و گردش‌های آن است.
بوجهل را ز کعبه به دوزخ کشید جهل
پیش خرد نتیجهٔ جهلست کافری
هوش مصنوعی: بوجهل که نماد جهل و نادانی است، از کعبه به دوزخ کشیده می‌شود. این نشان می‌دهد که جهل در مقابل خرد و دانایی قرار دارد و در واقع، نتیجهٔ ignorance، کفر و نادانی است.
ظلمت خلاف نور بود، زان کشید ابر
شمشیر برق در رخ خورشید خاوری
هوش مصنوعی: تاریکی به ضد نور است، از این رو، ابر مانند شمشیری در برابر صورت خورشید صبحگاهی قرار می‌گیرد.
صد جامهٔ سیاه بپوشی، چو خلق نیست
گرد تو کس نگردد، اگر گاو عنبری
هوش مصنوعی: اگر صد لباس سیاه بپوشی و کسی دور و برت نباشد، فرقی نمی‌کند که تو چه جایگاهی داری، حتی اگر مانند گاو عطر و خوشبو باشی.
خوابت نگیرد، ار نبود همسر تو زن
زان غسل واجبیست، که با زن برابری
هوش مصنوعی: اگر خواب به چشمانت نمی‌آید، به خاطر بی‌همسری‌ات است. برای تو همسری هست که او برابری می‌کند با یک غسل واجب برای روح و قلبت.
شاید که از تو دیو گریزان شود، مگوی :
کز چشم ما برای چه پنهان شود پری؟
هوش مصنوعی: شاید به خاطر تو، دیوها از تو دور شوند، اما نگو که چرا آن پری از نگاه ما پنهان می‌شود؟
گیرم که بعد ازین نکنی روی در گناه
عذر گناه کرده، بگو: تا چه آوری؟
هوش مصنوعی: فرض کن که از این پس به گناه نروی و عذر خواهی کنی، بگو ببینم چه چیزی برای ارائه داری؟
از کار کرد خویش پشیمان شوی یقین
روزی که کردگار کند با تو داوری
هوش مصنوعی: اگر سرزنش‌ها و اشتباهات خود را در نظر بگیری، روزی خواهد رسید که خداوند درباره اعمالت قضاوت خواهد کرد و به همین خاطر باید از کارهایی که انجام داده‌ای پشیمان شوی.
گفتار اوحدی نبود بی‌حقیقتی
قولش قبول کن، که به اقبال رهبری
هوش مصنوعی: کلام اوحدی همیشه همراه با حقیقت است. سخنش را بپذیر، زیرا به او خوش‌بینی و رهبری می‌بخشد.
گر طالبی، فروغ بگیری ز آفتاب
ور غالبی، دریغ نداری ز مشتری
هوش مصنوعی: اگر خواهان نور و روشنایی هستی، از خورشید بهره ببر؛ و اگر برتری و پیشرفت می‌خواهی، از سرمایه و منابع به درستی استفاده کن و در اختیار بگذار.