شمارهٔ ۵۳ - الطریقة
یک ذرّه غمش به صد جهان نتوان داد
و اسرار بلاهاش به جان نتوان داد
اندر غم [او] سوختن و محو شدن
ذوقی است کز آن ذوق نشان نتوان داد
شمارهٔ ۵۲ - الطریقة: هر دل شده ای چهره به خون می شویدشمارهٔ ۵۴ - الطریقة: در عشق هزار جان و دل بس نکند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک ذرّه غمش به صد جهان نتوان داد
و اسرار بلاهاش به جان نتوان داد
هوش مصنوعی: غم او به قدری ارزشمند و عمیق است که نمیتوان آن را با تمام دنیا تعویض کرد. همچنین، راز و دردهای او آنقدر سنگین و عمیق هستند که نمیتوان آنها را به جان کسی بخشید.
اندر غم [او] سوختن و محو شدن
ذوقی است کز آن ذوق نشان نتوان داد
هوش مصنوعی: فراق او باعث سوختن و از بین رفتن است، لذتی که از این احساس حاصل میشود، به گونهای است که نمیتوان نشانهای از آن را نشان داد.